منیر مهریزی مقدم
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 8 آذر 1390 - 04:00 ب.ظ

Faezeh-
تاریخ ارسال: 16 شهریور 1390 - 4:57 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 16 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 14
اعتبار: 0

6 مرتبه در 5 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 18 مرتبه تشکر کرده است.

من که خیلی کارای این نویسنده عزیز و دوست دارم مخصوصا غریبه اشنا

بالای صفحه

 

parisa76
تاریخ ارسال: 20 شهریور 1390 - 3:52 PM
عضو سایت
موقعیت: ساوه
تاریخ عضویت: 20 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 6
اعتبار: 1

9 مرتبه در 7 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1 مرتبه تشکر کرده است.

من همه ی کارهای خانم مهریزی مقدم رو خوندم و خیلی دوستشون دارم کتاب پارسا اولین کتابی بود که از این نویسنده خوندم و اون موقع موضوع تازه ای رو انتخاب کرده بودن من که عاشق قلم خانم مهریزی مقدم هستم.

خیلی ازتون ممنون خانم مهریزی مقدم منتظر کارهای بعدیتون هستم

عضو سایت موقعیت: 24
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 110
اعتبار: 210

2492 مرتبه در 401 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4584 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 آذر 1390 - 01:55 ب.ظ

من از آثار ایشون همراز رو خوندم . خیلی خوب بود . واقعا ارزش خوندن و وقت گذاشتن رو داره


آرام تر سکوت کن .... صدای بی تفاوتی هایت هلاکم می کند .
عضو سایت موقعیت: رشت
تاریخ عضویت: 29 دی 1390

پیام های ارسالی: 5
اعتبار: 9

50 مرتبه در 13 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 19 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 30 دی 1390 - 09:06 ب.ظ

کتاب غریبه آشنا از ههمه کارهاتون قشنگ تر بود. خیلی وقته کتاب جدیدی نداشتن؟


نرسیده به درخت، کوچه باغیست که از خواب خدا سبزتر است، و در ان عشق به اندازهء پر های صداقت آبیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 5 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: 20

194 مرتبه در 35 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 10 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 بهمن 1390 - 05:19 ب.ظ

با سلامی گرم خدمت شما نویسنده نمونه اکثریت کتابهای زیباتون را خواندم وبسیار لذت بردم ممنون هستم وامیدوارم همیشه قلم توانایتان مشغول باشد.

عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 بهمن 1390 - 11:33 ب.ظ

خانم مهریزی مقدم عزیز درود برشما

داشتم بخش اشنایی با نویسنده ها رو می خوندم متوجه شدم که شما هم ساکن مشهد هستید خیلی خوشحال شدم من تمام کتاب های شما رو خوندم البته بجز غروب دل

و ساحل ارامش   همه ی اونا رو دوست داشتم حتی اونایی رو که شبیه به رمان های دیگه بودن لازم به ذکره که کتابهای غریبه اشنا   همراز  و شب افتابی روبیشتر از همه دوست داشتم ولی یاسمن رو زیاد در سطح سایر کارهاتون ندیدم البته خوب بود فقط مثل بقیه ی کارهاتون نبود وقتی در تالار گفتید که ایده ی غریبه ی اشنا رو از پیمان گرفتید متوجه شدم نویسنده ای شجاع هستید چون  خیلی  دشواره  که در مورد موضوعی که قبلا نوشته شده وبسیار پر فروش و پر طرفدار بوده بخوای بنویسی  یعنی ریسک بالایی داره چون همه نا خوداگاه اون دو تا رو با هم مقایسه میکنن  و به دنبال گرفتن اشکال از کتاب دوم هستند ولی شما بسیار        عالی نوشتید بطوریکه به جرات می تونم بگم این نسخه ی وطنی بسیار دلنشین تر در اومده اون رگه های طنزی رو هم که در نوشته هاتون هست دوست دارم مثلا در شخصیت علیرضا  یوسف   پیمان  احسان   و............

در پایان بار دیگه از قلم توانا و دلنشین شما واز اینکه لحظات قشنگی رو برای ما می سازید بسیار سپاس گزارم.


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 4
اعتبار: 4

30 مرتبه در 5 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 26 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 22 بهمن 1390 - 05:47 ب.ظ

من همه ی کتابهای خانم مهریزیرو دوست دارم مخصوصا پارسا و غریب آشنا رو از همه بیشتر می پسندم. کاش نشر خوبمون عیل با ایشون ادامه ی همکاری می داد و ما بازم می توسنتیم کتابهای نویسند ی محبوبمون رو از نشر خوبمون بخریم.


حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای! گفت یا باد است یا خواب است یا افسانه ای ، گفتمش احوال عمرم را بگو تا عمر چیست؟ گفت یا برق است یا شمع است یا پروانه ای! گفتمش آنانکه میبینی بر او دل بسته اند ، گفت یا کورند یا مستند یا دیوانه ای.
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 5
اعتبار: 1

21 مرتبه در 6 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 اسفند 1390 - 12:27 ب.ظ

سلام

من کتاب غریبه ی اشنای ایشون رو خیلی دوست دارم

عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 اردیبهشت 1391 - 01:55 ق.ظ

با سلام خدمت دوستان

بالاخره قسمت شد و من مشغول خووندنه کتاب ساحل آرامش هستم ،تا اینجا که مثل سایر کارهای خانم مقدم خوبه امیدوارم پایانش هم خوب باشه البته من اینا رو باید در بخش رمان ها می نوشتم ولی تاپیکی برای این کتاب نبود و نمی شد تاپیک جدیدی هم باز کرد این شد که اینجا نوشتم.

مرسی خانم مقدم به امید موفقیت روز افزون برای شما نویسنده ی گرامی.نیلوفر


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 اردیبهشت 1391 - 03:16 ب.ظ

با سلام مجدد

دیشب تا صبح بیدار موندم و ساحل آرامش رو تموم کردم، خوب بود به نظر من معین خیلی انسان متشخصی بود و عشق قشنگی داشت ،ولی خودمونیم چقدر صبور بودن این دو تا:)))

مرسی خانم مقدم.نیلوفر


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 772
اعتبار: 40

2485 مرتبه در 835 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2357 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 15 خرداد 1391 - 11:42 ق.ظ

ازتون ممنونم واقعا نوع نوشتن و کتاباتونو دوست داشتم ولی کتابای آخریتونو دوست نداشتم ......

ای کاش از نشر علی نمی رفتید!!!!!!!!!!!


گاهی باید به فاصله ها خوش آمد گفت ... شاید آمده اند تا بخشی از حماقت هایمان را جبران کنند ...
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 23 خرداد 1391 - 02:58 ب.ظ

درود بر خانم مقدم

منم با عسلک عزیز موافقم کتاب اخرتون اصلا در حد و اندازه های شما نبود یعنی من باورم نمیشد کار شما باشه ،یعنی ممکنه جابجایی شما دلیلش باشه!!


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 فروردین 1391

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: 4

48 مرتبه در 11 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 25 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 28 خرداد 1391 - 02:57 ب.ظ

خانم مقدم عزیز تومحله کارم اکثرا همه کتابهای شما روخوندند  وهمه  هم شما رومیشناسند منهم ازدوستم  کتاب غریبه اشناتون  روگرفتم و خوندم  وخیلی  دوستش داشتم  فقط ازدست ایلیا راستش خیلی حرص خوردم ودوست نداشتم  با زنش اونطوری  کنه .


همگی در کنار یاد خدا.
عضو سایت تاریخ عضویت: 27 آبان 1392

پیام های ارسالی: 37
اعتبار: 0

50 مرتبه در 36 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 10 آذر 1392 - 02:01 ق.ظ

خانم مهریزی نویسنده خوبی هستند مخصوصا اینکه توی کتاباشون نکاتی هست که ادم میتونه ازشون درس بگیره کتاب غریبه اشنا و همدم خاطره ها رو دوست دارم


من شبح مردی بدبختم که شما او را در سیاهچال قلعه دیف دفن کردید خداوند به این شبح برآمده از گور،ماسک کنت دومونت کریستو زد او را از الماس و طلا پوشاند تا شما او را فقط امروز بشناسید "من ادموند دانتس هستم"



کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*