صفحه:   1
نمایش:   1 - 30
تعداد کل صفحه:   5
تعداد کل موضوع ها:   139


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 4 5 

فرناز نخعی
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 1 دی 1390 - 02:58 ب.ظ

فرناز عزیز درود بر تو و  یلدات مبارک

راستش میخواستم در مورد شما وکارهات وسن وسالت و... بیشتر بدونم به بخش اشنایی بیشتر با نویسنده ها رفتم اسمت رو ندیدم میشه خواهش کنم کمی در مورد خودت بگی اول میخواستم برات پیام خصوصی بدم ولی فکر کردم برای بقیه هم خوب باشه که با نویسنده هاشون بیشتر اشنا بشند.

در ضمن از اینکه در تالار وبخش نظرات فعال هستی بسیار خوشحال وممنونم.

 


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 دی 1390 - 06:46 ب.ظ

سلام نیلوفر عزیز

قرار بود توضیحاتی که فرستاده بودم در بخش آشنایی با نویسندگان نشون داده بشه ولی متاسفانه به علت یه مشکل فنی کوچولو این کار عقب افتاد. حالا من از خواستهء تو دوست عزیز استفاده می کنم و همون متن رو این جا می ذارم تا همهء دوستان بتونن ازش استفاده کنن:

«سلام دوستان

من فرناز نخعی در سال 1345 در تهران به دنیا اومدم. تو خونهء ما همه عاشق خوندن و نوشتن بودن و از زمانی که یادم می آد بهترین لحظه هام موقعی بود که برام کتاب می خریدن و اوایل می خوندن تا بعد ها که رفتم مدرسه و خودم تونستم بخونم. از روزی که سواد دار شدم، نوشتن هم به مطالعه اضافه شد و بهترین جذابیت رو برام ساخت.
روزی که قرار بود تو دبیرستان انتخاب رشته کنم، می خواستم برم ادبی بخونم ولی بابام کلی نصیحتم کرد که نویسندگی نمی تونه شغل اصلی آدم باشه چون تو ایران کسی ارزش واقعی هنر رو نمی دونه و بهتره از بقیهء استعداد هام برای انتخاب رشته استفاده کنم. من هم رفتم ریاضی و بعد تو دانشگاه ایمنی صنعتی خوندم و لیسانس گرفتم ولی زیاد تو رشتهء خودم کار نکردم و جذب کامپیوتر شدم. الان سال هاست مربی کامپیوتر و طراح وب و گرافیست هستم و از شغلم راضی ام اما هنوز نوشتن یکی از مهم ترین دغدغه های زندگی منه.
سال 72 ازدواج کردم و شکر خدا همسرم مرد خوبیه و از زندگی مشترکم راضی ام. دو تا دختر دارم که مریم سال سوم ریاضیه و عاشق مطالعه ست و دست به قلمه و هر وقت فرصت کنه چیز هایی می نویسه و توی سایت های مختلف نوشته هاش طرفدارانی هم داره، مطمئنم ایشالا چند سال دیگه می تونم اولین کتابش رو ببینم! مهسا کلاس دوم راهنماییه و مثل مریم کرم کتاب نیست ولی به هر حال اون هم از خوندن و نوشتن بدش نمی آد.
اولین کتابم به نام طلوع سپیده سال 81 توسط نشر البرز منتشر شد و بعدش من به خاطر گرفتاری های شغلی سال ها نوشتن رو به صورت منسجم انجام نمی دادم، البته می نوشتم ولی واقعا فرصت نداشتم که یه رمان رو کامل کنم. این روال تقریبا هشت سال طول کشید تا سرم خلوت تر شد و وقت کردم دوباره بشینم و نوشته هام رو اون طوری که دلم می خواد روی کاغذ – ببخشید، روی مونیتور بیارم! کتاب دومم اوج آسمان توسط نشر خوب علی چاپ شده و کتاب بعدیم به نام آن سوی مرز عشق تا اواخر سال جاری و کتاب آخرم به نام بسامه رو ایشالا تو نمایشگاه کتاب بعدی می بینین. یکی دو تا کار دیگه هم دارم که در نوبت مجوز هستن و امیدوارم هر چه زود تر بتونم اون ها رو هم به شما عزیزان عرضه کنم.
امیدوارم از خوندن کتاب هام لذت ببرین و بتونین لحظه های تلخ و شیرینی رو همراه قهرمان داستان طی کنین. یکی از دعا های همیشگیم اینه « خدایا به قلمم قدرتی بده که بتونم صحنه ها رو جوری خلق کنم که خواننده حس کنه در اون جا حضور داره و حس و حال لحظات و آدم های داستانم رو درک کنه، کمکم کن که بتونم جوری بنویسم که خواننده به وجد بیاد و لذت ببره.»
نمی دونم این دعام چقدر مستجاب شده، این سوالیه که شما عزیزان می تونین جوابش رو بدین. منتظر نظرات و پیشنهادات شما عزیزان هستم. اگه خواستین نظرتون رو خصوصی برام بفرستین، این آدرس ایمیل من:

 


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 دی 1390 - 08:05 ق.ظ

سلام به خانم نخعی عزیز

از حضور فعالتون توی سایت واقعا ممنونم خوشحالم با نویسنده های خوبی مثل شما آشنا شدم من هنوز اوج آسمان رو نخوندم و با قلمتون آشنا نیستم اما از نظراتتون توی تالار بسیار لذت بردم.خوشحالم که فرصتی پیش اومد تا با شما بیشتر آشنا بشم راستی شاید براتون جالب باشه چون منهم یک مریم و مهسا دارم که عزیزترین موجودات زندگیم هستند مریم 7 ساله و مهسا 1/5 ساله امیدوارم دوتا دختر های منهم مثل مریم و مهسا ی شما موفق و دست به قلم باشند 


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
عضو سایت موقعیت: 24
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 110
اعتبار: 210

2492 مرتبه در 401 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4584 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 دی 1390 - 08:38 ق.ظ

سلام خانم نخعی عزیز

ممنون از ارائه بیوگرافیتون

خوشحال شدم که بیشتر با شما اشنا شدم

 


آرام تر سکوت کن .... صدای بی تفاوتی هایت هلاکم می کند .
عضو سایت تاریخ عضویت: 24 آذر 1390

پیام های ارسالی: 10
اعتبار: 16

176 مرتبه در 43 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 69 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 دی 1390 - 04:49 ب.ظ

سلام خانم نخعی عزیز

ممنونم که ما رو بیشتر با خودتون آشنا کردین و خیلی خوشحالم که می بینم کتاب های دیگه ای هم در دست چاپ دارین و بی صبرانه منتظر خوندنش هستم. امیدورام خوب و خوش باشین.

عضو سایت تاریخ عضویت: 30 آبان 1390

پیام های ارسالی: 11
اعتبار: 12

259 مرتبه در 34 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 173 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 دی 1390 - 12:25 ق.ظ

دوست عزیز و همنامم فرناز جان. با اینکه هنوز فرصتی بدست نیامده تا کتابت را بخوانم اما از اینکه شاهد موفقیتت بودم خوشحالم. امیدوارم که قلمت روز به روز پربارتر و نیرومندتر شود.  آرزوی سلامتی و شادکامی برای خودت و دختران ماهت را دارم.

 


انتهای راه، مرگ است ؛ تکامل در انتهاست ؛ هیچ چیز کامل نیست ؛ یک معادله با سه مجهول ( جیمز استفنر ) .
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 دی 1390 - 11:42 ق.ظ

مریم جون نوشت:
 

سلام به خانم نخعی عزیز

از حضور فعالتون توی سایت واقعا ممنونم خوشحالم با نویسنده های خوبی مثل شما آشنا شدم من هنوز اوج آسمان رو نخوندم و با قلمتون آشنا نیستم اما از نظراتتون توی تالار بسیار لذت بردم.خوشحالم که فرصتی پیش اومد تا با شما بیشتر آشنا بشم راستی شاید براتون جالب باشه چون منهم یک مریم و مهسا دارم که عزیزترین موجودات زندگیم هستند مریم 7 ساله و مهسا 1/5 ساله امیدوارم دوتا دختر های منهم مثل مریم و مهسا ی شما موفق و دست به قلم باشند 



 

سلام مریم جون عزیزم

الان که اسم دختر های گلت رو که هم نام دختر های من هستن گفتی، برام یه نکته ای خیلی جالب بود، من هم خیلی جاها در اینترنت یا سایر جاهایی که واقعی بودن نام زیاد مهم نیست، از اسم دختر هام استفاده می کنم! ظاهرا همهء مادر ها از این کار لذت می برن!

از لطفی که نسبت به من داری ممنونم . برای خودت و مریم و مهسای کوچولوی عزیزم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 دی 1390 - 11:43 ق.ظ

گندم نوشت:
 

سلام خانم نخعی عزیز

ممنون از ارائه بیوگرافیتون

خوشحال شدم که بیشتر با شما اشنا شدم

 


درود گندم عزیزم
 

از اظهار لطفت ممنونم و برات ارزوی موفقیت دارم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 دی 1390 - 11:45 ق.ظ

مژگان فلاحی نوشت:
 

سلام خانم نخعی عزیز

ممنونم که ما رو بیشتر با خودتون آشنا کردین و خیلی خوشحالم که می بینم کتاب های دیگه ای هم در دست چاپ دارین و بی صبرانه منتظر خوندنش هستم. امیدورام خوب و خوش باشین.


سلام مژگان عزیزم
از این که کتاب های منو دوست داری خوشحالم و امیدوارم بقیهء کار هام هم به زودی چاپ بشه و تو و سایر دوستان عزیز بتونن از خوندنش لذت ببرن و نظرشون تامین بشه.

 


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 دی 1390 - 11:46 ق.ظ

ف. سیادت نوشت:
 

دوست عزیز و همنامم فرناز جان. با اینکه هنوز فرصتی بدست نیامده تا کتابت را بخوانم اما از اینکه شاهد موفقیتت بودم خوشحالم. امیدوارم که قلمت روز به روز پربارتر و نیرومندتر شود.  آرزوی سلامتی و شادکامی برای خودت و دختران ماهت را دارم.

 



 

سلام دوست و همکار عزیزم فرناز جان

برای من هم خیلی جالب توجه بود این همنام بودن، مخصوصا که نام مشترکمون خیلی هم اسم معمول و پر استفاده ای نیست! از اظهار لطفت ممنونم و متقابلا برات ارزوی سلامتی و موفقیت روزافزون دارم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 20 آذر 1390

پیام های ارسالی: 122
اعتبار: 47

1686 مرتبه در 372 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4875 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 دی 1390 - 03:21 ب.ظ

سلام خانم نخعی من هم از اشنایی با شما خوشحال شدم  راستش من از شما 2 سال کوچکتر هستم و مثل شما از وقتی که تونستم بخونم کتاب ورمان خوندم ولی هیچوقت نتونستم چیزی بنویسم وبرای موفقییت شما خوشحالم وامیدوارم کتابهای بعدی شما زودتر چاپ شود


زندگی سیبی است که باید گاز زد با پوست
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 دی 1390 - 10:07 ق.ظ

طیبه فرشی نوشت:
 

سلام خانم نخعی من هم از اشنایی با شما خوشحال شدم  راستش من از شما 2 سال کوچکتر هستم و مثل شما از وقتی که تونستم بخونم کتاب ورمان خوندم ولی هیچوقت نتونستم چیزی بنویسم وبرای موفقییت شما خوشحالم وامیدوارم کتابهای بعدی شما زودتر چاپ شود



 

سلام و درود طیبهء عزیزم

من هم از آشنایی با تو خوشحال شدم. خوندن به نظر من بهترین تفریحه و خوشحالم که در این زمینه مثل همدیگه ایم و هر دومون این کارو دوست داریم. کتابهای بعدیک ایشالا زود چاپ می شه، یکی هدیهء شب عید نشر علی برای همهء خوانندگان خوبه و اون یکی هم به امید خدا برای نمایشگاه کتاب چاپ می شه. موفق باشی عزیزم و امیدوارم باز هم بتونم نظر مثبتت رو روی کتاب هام داشته باشم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 20 آذر 1390

پیام های ارسالی: 122
اعتبار: 47

1686 مرتبه در 372 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4875 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 دی 1390 - 02:11 ب.ظ

سلام خانم  نخعی عزیز از حضور مداومتون وپر رنگتون در تالار گفتگو متشکرم وهمچنین برای پیامهایی که مینویسید


زندگی سیبی است که باید گاز زد با پوست
عضو سایت موقعیت: 23
تاریخ عضویت: 8 مهر 1390

پیام های ارسالی: 51
اعتبار: 67

1218 مرتبه در 223 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4577 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 9 دی 1390 - 07:57 ب.ظ

با سلام خدمت خانم نخعی عزیز ممنون بابت بیوگرافی که دادید وخوشحالم که با شما اشنا شدم من هم هنوز کتاب شما رو نخوندم و نمیدونم چرا اسمش اوج اسمان فقط چون شخصیت ها خلبان و مهماندار هستن یا دلیل دیگه ای داره اما بعد از چاپ و قبل از اینکه خلاصه اون رو بخونم چیزی که من رو خیلی جذب کرد نام کتاب بود و حس کردم که دوست دارم اون رو بخونم و امیدوارم که هر چه زودتر میسر بشه در ضمن من هم دیونه رمان خوندن هستم اما دریغ از یه خط که بتونم بنویسم و فکر کنم که شرط اصلی همون استعداد نوشتن و نه خوندن با ارزوی موفقیت بیشتر شما پاینده باشید


به پندار تو جهانم زیباست جامه ام دیباست دیده ام بیناست زبانم گویاست قفسم هم طلاست بر این ارزد که دلم تنهاست
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 9 دی 1390 - 08:35 ب.ظ

بهار1355 نوشت:
 

با سلام خدمت خانم نخعی عزیز ممنون بابت بیوگرافی که دادید وخوشحالم که با شما اشنا شدم من هم هنوز کتاب شما رو نخوندم و نمیدونم چرا اسمش اوج اسمان فقط چون شخصیت ها خلبان و مهماندار هستن یا دلیل دیگه ای داره اما بعد از چاپ و قبل از اینکه خلاصه اون رو بخونم چیزی که من رو خیلی جذب کرد نام کتاب بود و حس کردم که دوست دارم اون رو بخونم و امیدوارم که هر چه زودتر میسر بشه در ضمن من هم دیونه رمان خوندن هستم اما دریغ از یه خط که بتونم بنویسم و فکر کنم که شرط اصلی همون استعداد نوشتن و نه خوندن با ارزوی موفقیت بیشتر شما پاینده باشید


سلام و درود بهار عزیزم
 

از لطفت بینهایت ممنونم و من هم متقابلا از آشنایی با تو و سایر دوستان عزیزم در این جا از ته دل و عمیقا خوشحالم، در عرض مدت کوتاهی که از چاپ کتاب اوج آسمان گذشته، من با تعداد زیادی از خوانندگان خوب و دوست داشتنی نشر علی آشنا شدم که همه شون مثل گردانندگان این انتشارات، خانم و آقای نوری و خانواده و همکارانشون خوب و محترمن و داشتن شما دوستان عزیز خیلی بیشتر از چاپ کتابم برای من ارزشمند و مهمه.

در مورد اسم کتاب، یه دلیلش شغل قهرمانان داستانه اما بیشتر بر می گرده به موضوع داستان و وقایعی که در اون اتفاق می افته که ایشالا وقتی کتابو بخونی متوجه می شی.

دربارهء این که زیاد می خونی ولی نمی تونی بنویسی هم نگران نباش، خدا انواع استعداد ها رو در وجود بنده هاش به ودیعه گذاشته و هیچ کدوم از ما دارای همهء استعداد ها نیستیم. مثلا من از استعداد آرایشگری که اکثر خانم ها دارن، کاملا بی بهره ام طوری که گاهی وقتی قراره به جای مهمی یا جشنی برم، حرصم در می آد که حتی توان یه کار ساده رو هم ندارم و مجبورم برای ساده ترین کار ها به آرایشگر متوسل باشم!!! مطمئنم تقسیم استعداد ها توسط خداوند کاملا عادلانه صورت گرفته و حتما تو دوست عزیزم دارای توانایی هایی هستی که در نوع خودش منحصر به فرده و من یا دیگران از اون برخوردار نیستیم. مثلا در انتخاب شعری که به عنوان امضات ازش استفاده کردی، خیلی هنرمندی به خرج دادی و من واقعا از خوندن این شعر لذت بردم.

از صمیم قلب برات آرزوی موفقیت می کنم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 9 دی 1390 - 08:55 ب.ظ

طیبه فرشی نوشت:
 

سلام خانم  نخعی عزیز از حضور مداومتون وپر رنگتون در تالار گفتگو متشکرم وهمچنین برای پیامهایی که مینویسید


درود و سلام دوباره طیبهء عزیز و دوست داشتنیم
 

من هم از حضور شما دوستان عزیز ممنونم، از این که با پیام های زیبا و دوستانه تون دل ما رو گرم می کنین و برای ادامهء راه بهمون توان و انرژی می دین سپاسگزارم و به خاطر وجود دوستان خوبی مثل تو از صمیم قلب خداوند رو شکر می کنم.

برات آرزوی سلامتی و شادمانی دارم دوست خوبم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 10 دی 1390

پیام های ارسالی: 13
اعتبار: 14

120 مرتبه در 31 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 53 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 10 دی 1390 - 08:04 ب.ظ

سلام خانم نخعی گرامی

من هم خیلی خوشحالم که شما تا این حد به خواننده هاتون اهمیت می دین و جواب همهء پیغام ها رو می دین و برای این کار وقت صرف می کنید. امیدوارم وقتی کارتون گرفت هم همین رویه رو حفظ کنید و شهرت باعث نشه اخلاقتون تغییر کنه و کسی رو تحویل نگیرین! دوستتون دارم.

عضو سایت تاریخ عضویت: 10 دی 1390

پیام های ارسالی: 13
اعتبار: 14

120 مرتبه در 31 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 53 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 دی 1390 - 08:50 ب.ظ

سلام فرناز جون

ببخشید من فکر می کردم اوج آسمان کار اولتونه ولی یکی از اعضای تالار به اسم گندم لطف کرد و گفت کتاب دیگه ای به نام طلوع سپیده هم دارین. این کتابو از کجا می شه خرید؟ من به 4 تا کتابفروشی سر زدم ولی هیچ کدوم نداشتن، تو سایت نشر علی هم سرچ کردم نبود پس لابد مال نشر دیگه ایه، می شه اسم نشر رو بگین؟

از لطفتون مرسی!

عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 دی 1390 - 04:24 ب.ظ

سلام خانم نخعی عزیز

از حضور پرر نگتون سپاس گذارم خوشحالم که باهاتون آشنا شدم وواقعا لذت می برم از اینکه به جای اسم خودم از اسم دخترم استفاده می کنم و چون برای خودم خیلی عزیزه جون هم بهش گفتم حتما هر کس ندونه که این اسم خودم نیست فکر می کنه چقدر خودخواهم اما چون مریمم مثل جونمه برام اسمم رو توی سایت مریم جون گذاشتم اما اسم خودم سمانه است و 26 ساله هستم 

امیدوارم درزودتر کتاب بعدیتون رو بخونم....


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 دی 1390 - 09:13 ب.ظ

Shadi-B نوشت:
 

سلام خانم نخعی گرامی

من هم خیلی خوشحالم که شما تا این حد به خواننده هاتون اهمیت می دین و جواب همهء پیغام ها رو می دین و برای این کار وقت صرف می کنید. امیدوارم وقتی کارتون گرفت هم همین رویه رو حفظ کنید و شهرت باعث نشه اخلاقتون تغییر کنه و کسی رو تحویل نگیرین! دوستتون دارم.



 

سلام و درود شادی خوبم

من هم عمیقا خوشحالم که نشر خوبمون این تالار رو درست کرده و به من این امکان رو داده که با شما خواننده های خوب این نشر در تماس باشم و باهاتون آشنا بشم. ضمنا مطمئن باش اخلاقم ممکنه خیلی چیز های بد داشته باشه ولی این یه قلم تو وجودم نیست که خودمو برای کسی بگیرم! هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی! ما تا ابد دوستان خوب هم باقی می مونیم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 دی 1390 - 09:15 ب.ظ

Shadi-B نوشت:
 

سلام فرناز جون

ببخشید من فکر می کردم اوج آسمان کار اولتونه ولی یکی از اعضای تالار به اسم گندم لطف کرد و گفت کتاب دیگه ای به نام طلوع سپیده هم دارین. این کتابو از کجا می شه خرید؟ من به 4 تا کتابفروشی سر زدم ولی هیچ کدوم نداشتن، تو سایت نشر علی هم سرچ کردم نبود پس لابد مال نشر دیگه ایه، می شه اسم نشر رو بگین؟

از لطفتون مرسی!



 

باز هم سلام شادی جون

طلوع سپیده توسط نشر البرز چاپ شده و متاسفانه تو بازار نیست ولی فکر می کنم از طریق انتشارات بتونی تهیه اش کنی ...

امیدوارم این یکی هم بتونه نظر مثبتت رو با خودش بیاره!


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 دی 1390 - 09:22 ب.ظ

مریم جون نوشت:
 

سلام خانم نخعی عزیز

از حضور پرر نگتون سپاس گذارم خوشحالم که باهاتون آشنا شدم وواقعا لذت می برم از اینکه به جای اسم خودم از اسم دخترم استفاده می کنم و چون برای خودم خیلی عزیزه جون هم بهش گفتم حتما هر کس ندونه که این اسم خودم نیست فکر می کنه چقدر خودخواهم اما چون مریمم مثل جونمه برام اسمم رو توی سایت مریم جون گذاشتم اما اسم خودم سمانه است و 26 ساله هستم 

امیدوارم درزودتر کتاب بعدیتون رو بخونم....



 

سلام مریم جون عزیزم

از اعتمادت ممنونم، از این که اسم واقعیت رو گفتی و تونستم بیشتر باهات آشنا بشم خوشحالم و در عین حال به خواستهء زیبات احترام می ذارم و توی این محیط مجازی باز هم با همون اسم زیبای مریم جون صدات می کنم. همون طور که قبلا هم گفتم، من هم گاهی در اینترنت از اسم دختر هام استفاده می کنم و کاملا می فهمم این کار برات جذابه، مامان ها همه شون نسبت به اسم بچه هاشون این احساس خاص رو دارن و از تکرار این اسم ها لذت می برن، بچگی های خودشون رو به خاطر می آرن و مشابهت های خودشون رو با کوچولو هاشون تو ذهنشون می آرن و خوششون می آد. این به هیچ وجه خودخواهی نیست بلکه یه حرکت عاطفی و خیلی زیباست. تازه هر کس دنبالهء اسم واقعی خودش هم کلمات محبت آمیزی مثل جون و عزیز بذاره، باز هم کار بدی نکرده چون آدم وقتی خودشو دوست داشته باشه و به خودش احترام بذاره، می تونه با دیگران هم رفتار خوبی داشته باشه. این مدتی هم که تو تالار همدیگه رو شناختیم عملا برای من ثابت شده تو یه خانم خوب و محترم و یه مادر مهربون و عاطفی هستی، ضمنا حالا دیگه یکی از دوستان عزیز من هم به حساب می آیی.

من هم امیدوارم کتاب های بعدیم رو بخونی و بتونم باز هم نظر مثبتت رو داشته باشم عزیزم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 12 دی 1390

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: 10

80 مرتبه در 16 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 57 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 15 دی 1390 - 03:50 ب.ظ

خانم نخعی جون خیلی خیلی عزیز

ما دو تا شما رو خیلی دوست داریم، اون قد دوستتون داریم که گاهی خوابتون رو می بینیم.خدا کنه کتاب های جدیدتون زودتر بیاد بیرون و بتونیم بخونیم و لذت ببریم. مطمئنیم هر چی بنویسین خوب و قشنگ و شیرینه. ضمنا به دختر های گلتون هم حسودیمون می شه! چون هر روز شما رو می بینن و لابد با هم حرف م زنین و نازشون می کنین. کاش ما هم دختر شما بودیم. البته مامان خودمون هم خیلی ماهه و کلی دوستش داریم ولی شما هم ندیده کمتر از مامانمون نیستین. ما دو تا ههمسن دختر بزرگه تونیم و امسال سوم دبیرستانیم. قرار بود امسال زیاد رمان نخونیم و بیشتر درس بخونیم ولی اوج آسمانتون نذاشت! خداد بار خوندیمش و بعدش هم هر روز صد بار سرک می کشیم تو سایت که ببینیم در مورد شما و کتابتون چی نوشتن! خلاصه اگه ما امتحان نهایی رو خوب ندیم تقصیر شماست دیگه! یه وقت ناراحت نشین ها، شوخی بود!

خلاصه خیلی دوستتون داریم. این حرف اول و آخرمونه.


دوقلو های همیشه در کنار هم، سارا و سمیرا!
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 15 دی 1390 - 06:16 ب.ظ

سلام به دوست خوب وعزیزم خانم نخعی مهربون

خوشحالم که من رو به عنوان دوستتون پذیرفتید وممنونم بابت لطفتون ؛خوبی ازخودتونه امیدوارم همیشه شاهد حضور گرمتون در این تالار باشیم واز نظرات خوبتون استفاده کنیم از راه دور می بوسمتون


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 دی 1390 - 12:01 ق.ظ

دو قلوها نوشت:
 

خانم نخعی جون خیلی خیلی عزیز

ما دو تا شما رو خیلی دوست داریم، اون قد دوستتون داریم که گاهی خوابتون رو می بینیم.خدا کنه کتاب های جدیدتون زودتر بیاد بیرون و بتونیم بخونیم و لذت ببریم. مطمئنیم هر چی بنویسین خوب و قشنگ و شیرینه. ضمنا به دختر های گلتون هم حسودیمون می شه! چون هر روز شما رو می بینن و لابد با هم حرف م زنین و نازشون می کنین. کاش ما هم دختر شما بودیم. البته مامان خودمون هم خیلی ماهه و کلی دوستش داریم ولی شما هم ندیده کمتر از مامانمون نیستین. ما دو تا ههمسن دختر بزرگه تونیم و امسال سوم دبیرستانیم. قرار بود امسال زیاد رمان نخونیم و بیشتر درس بخونیم ولی اوج آسمانتون نذاشت! خداد بار خوندیمش و بعدش هم هر روز صد بار سرک می کشیم تو سایت که ببینیم در مورد شما و کتابتون چی نوشتن! خلاصه اگه ما امتحان نهایی رو خوب ندیم تقصیر شماست دیگه! یه وقت ناراحت نشین ها، شوخی بود!

خلاصه خیلی دوستتون داریم. این حرف اول و آخرمونه.


سلام دوقلو های شیرین و دوست داشتنی
 

فکر نکن فقط شماها منو دوست دارین، من هم شما دو تا دختر نازنین رو یه عالمه دوست دارم مخصوصا که طرز نوشتن پیام هاتون منحصر به فرده و آدمو بی اختیار جذب می کنه. امیدوارم زیر سایهء مامان گلتون سالیان سال یه خوبی و خوشی زندگی کنین، و امسال یه خورده همت به خرج بدین و تو امتحان نهایی نمره های عالی بگیرین، مخصوصا که الان فصل امتحانات هم هست و از این که می بینم زیاد این طرف ها پیداتون نمی شه خوشحالم! منتظرم خبر خوب نمره های درخشانتون رو بشنوم.

سارا و سمیرای نازنینم، روی ماه هر دوتون رو از راه دور می بوسم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 دی 1390 - 12:03 ق.ظ

مریم جون نوشت:
 

سلام به دوست خوب وعزیزم خانم نخعی مهربون

خوشحالم که من رو به عنوان دوستتون پذیرفتید وممنونم بابت لطفتون ؛خوبی ازخودتونه امیدوارم همیشه شاهد حضور گرمتون در این تالار باشیم واز نظرات خوبتون استفاده کنیم از راه دور می بوسمتون



 

درود و سلام گرم مریم جون عزیزم

من هم از حضور مهربانانه و دوستی گرمت خوشحال و ممنونم عزیزم. امیدوارم این ارتباط خوشایند و شیرین سال ها ادامه داشته باشه.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 10 دی 1390

پیام های ارسالی: 13
اعتبار: 14

120 مرتبه در 31 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 53 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 دی 1390 - 03:55 ب.ظ

سلام دوباره خانم نخعی عزیز

کتاب طلوع سپیده تون رو با هزار مکافات گیر آوردم و خوندم. از ته دل لذت بردم، با همهء شخصیت هاش ارتباط برقرار کردم و در همهء صحنه هاش حضور داشتم...... و حسرت خوردم که چرا کتاب به این قشنگی تا این حد ناشناس مونده و برای پیدا کردنش باید به هزار راه متوسل شد. خدا رو شکر که اقلا اوج آسمان تو همهء کتابفروشیها موجوره! بی صبرانه منتظر کار های بعدیتون هستم.

عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 24 دی 1390 - 05:00 ب.ظ

Shadi-B نوشت:
 

سلام دوباره خانم نخعی عزیز

کتاب طلوع سپیده تون رو با هزار مکافات گیر آوردم و خوندم. از ته دل لذت بردم، با همهء شخصیت هاش ارتباط برقرار کردم و در همهء صحنه هاش حضور داشتم...... و حسرت خوردم که چرا کتاب به این قشنگی تا این حد ناشناس مونده و برای پیدا کردنش باید به هزار راه متوسل شد. خدا رو شکر که اقلا اوج آسمان تو همهء کتابفروشیها موجوره! بی صبرانه منتظر کار های بعدیتون هستم.



 

سلام شادی عزیزم

خوشحالم که از کار های من خوشت اومده و تونستی باهاشون ارتباط برقرار کنی، امیدوارم کتابهای بعدیم هم بتونه نظر مثبت تو و سایر دوستان عزیز نشر علی رو همراه داشته باشه.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 دی 1390

پیام های ارسالی: 10
اعتبار: 34

199 مرتبه در 43 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 71 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 24 دی 1390 - 08:03 ب.ظ

سلام خانم نخعی عزیز

خیلی خوشحالم که تو تالار فعال هستین و جواب سوالات رو میدین. کارهاتون هم خیلی به دلم می چسبه و بی صبرانه منتظر کار جدیدتون هستم. ضمنا عاشق شخصیتتون شدم، خیلی ماه و استثناییی هستین به خدا. وقتی می بینم این قدر صادقانه واز ته دل کتابهای دیگران رو تایید می کنین لذت میبرم. موفق باشین.


از گذشته پند بگیر و برای آینده تلاش کن اما در امروز زندگی کن و از آن لذت ببر.
عضو سایت موقعیت: لس آنجلس
تاریخ عضویت: 23 دی 1390

پیام های ارسالی: 9
اعتبار: 32

136 مرتبه در 36 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 50 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 29 دی 1390 - 05:18 ب.ظ

سلام خانم نخعی عزیز

اومدم از خوبی هاتون تشکر کنم. هنوز اوج آسمانتون به دستم نرسیده ولی مطمئنم خوب و شیرینه و برام لحظه های زیبایی خلق میکنه،چون با قلمتون آشنام و طلوع سپیده تون رو خیلی دوست داشتم اما بیشتر از کتابهاتون خودتون رو دوست دارم. اخلاق خوبتون معروفه و همه در مورد خوبی شما می گن. این که به همه اهمیت می دین و هیچ کس رو ناامید نمی کنین و بی پاسخ نمی ذارین...

سه روز دیگه یه مسافر از ایران میاد و چند تا کتاب خوبو برام میاره. بی صبرانه منتظرشم...


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 4 5 


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*