خلوت نشین عشق
عضو سایت تاریخ عضویت:

پیام های ارسالی:

مرتبه در ارسال مورد تشکر قرار گرفته. مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 اردیبهشت 1391 - 03:34 ب.ظ

من هم این رمان  رو جندین بار خوندم و لذت بردم

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 خرداد 1391 - 08:57 ق.ظ
خلوت نشین عشق
Faezeh-
تاریخ ارسال: 16 شهریور 1390 - 4:41 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 16 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 8
اعتبار: -1

23 مرتبه در 12 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 109 مرتبه تشکر کرده است.

این رمانم مثل رمان های دیگه ی خانوم عبدی خیلی زیبا بود و من عاشق کیانا و علی بودم.

ممنون از نویسنده محترم و نشر علی


من به خود میبالم که در این عصر یخی دوستی دارم که دلش ایینه خورشید است
بالای صفحه
مریم جون
تاریخ ارسال: 26 آذر 1390 - 4:25 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 142
اعتبار: 62

738 مرتبه در 150 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1082 مرتبه تشکر کرده است.

من هم خیلی دوستش دارم


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
بالای صفحه
گندم
تاریخ ارسال: 6 دی 1390 - 3:20 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 147
اعتبار: 182

753 مرتبه در 144 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1348 مرتبه تشکر کرده است.

موضوعش خوب بود اما داستان شهلا و فریدون زیادی کشدارو غیر واقعی بود .

البته این مسائل سلیقه ای هستش و قرار نیست همیشه داستانها واقعی و رئال باشه . در کل خوب بود .


از غوغای زندگی تا سکوت مرگ ، خرابتم خدا جون
بالای صفحه
طیبه فرشی
تاریخ ارسال: 6 دی 1390 - 9:10 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 20 آذر 1390

پیام های ارسالی: 73
اعتبار: 38

362 مرتبه در 82 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 259 مرتبه تشکر کرده است.

سلام همانطور که قبلا نوشتم من همه کتابهای نشر علی را خوندم واین کتاب هم یکی از ان قشنگها بود


زندگی سیبی است که باید گاز زد با پوست
بالای صفحه
آواتار
تاریخ ارسال: 10 بهمن 1390 - 11:59 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 9 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 18
اعتبار: 8

85 مرتبه در 19 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 102 مرتبه تشکر کرده است.

سلام

من زیاد خوشم نیومد علی و کیانا رو دوست داشتم اما شهلا و هرمز و فریدون رو اصلا


وعده ی موعود نزدیک است
بالای صفحه
خورشیدک
تاریخ ارسال: 20 بهمن 1390 - 6:32 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 10 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 14
اعتبار: 7

40 مرتبه در 14 ارسال مورد تشکر قرار گرفته.

منم کتاب رو خیلی دوست داشتم رمان قشنگی بود مرسی


عشق امد و اتش به همه عالم زد
بالای صفحه
zeinab.m
تاریخ ارسال: 20 فروردین 1391 - 1:01 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 19 فروردین 1391

پیام های ارسالی: 5
اعتبار: 1

28 مرتبه در 6 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 21 مرتبه تشکر کرده است.

سلام خانم عبدی

من عاشق کتاب خلوت نشین عشق شدم ، از شخصیت علی خیلی خوشم اومد واقعا به خاطر این داستان زیبا بهتون تبریک می گم . :-*


دعا می کنم تا آخر عمرت زنده بمونی ! :دی
عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 آبان 1391 - 11:43 ب.ظ

خانم عبدی عزیز از اون دسته از نویسنده ها هستند که من عاشق قلمشون هستم:)
رمان خلوت نشین عشق رو هم خیلی زیاد دوست دارم:) چند سال از چاپش گذشته و من هنوز خیلی وقت ها می رم سراغش و ورقش می زنم:)
توی این سبک و با این سوژه رمان های زیادی خوندم ولی هیچ کدوم به قشنگی و پختگی این رمان زیبا نبودند و نیستند:)
اشعار زیبایی هم که مثل دو رمان دیگه خانم عبدی عزیز لا به لای سطور رمان جا خوش کرده بودند به زیباتر شدن هرچه بیشتر رمان، کمک شایانی کرده بودند:)
واقعاً دست مریزاد دارید خانم عبدی:)
خوندن این رمان زیبا واقعاً توصیه می شه:)


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 آبان 1391 - 11:52 ب.ظ

من قلم و نگارش و کلا کتابای خانم عبدی عزیزو دوست دارم و هر چند وقت یکبار

مروری بر اونا دارم و خلوت نشین عشق یکی از اونهاس

راستی خیلی وقت کتابی از خانم عبدی چاپ نشد چرا؟


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 آبان 1391 - 11:54 ب.ظ

آی گفتی هدا جونم:)
مدینه گفتی کردی کبایم:)
منم واسم سؤال شده که چرا ایشون خیلی وقته دیگه رمانی ننوشتند:(
در صورتی که واقعا نویسنده خوبی هستند...
هرسه تا رمان ایشونو دارم و دوستشون هم دارم:)
کاش زودتر یه رمان جدید بنویسند بلکه کمی این فضای کسالت آور رمان نویسی امروز، تکون بخوره:)


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 6 شهریور 1392 - 09:01 ق.ظ

مجموعه قوانین تالار نقد کتاب

1: در این بخش کاربران فقط در مورد کتاب مورد نظر به بررسی می پردازند. و از مقایسه کتاب ها و نویسنده باید خودداری کنند .

2: با هر گونه توهین به نویسنده و نشر در این بخش بر خورد خواهد شد .

3: کاربران به بررسی و نقد کتاب بپردازند علاوه بر نکات منفی نکات مثبت را هم مطرح کنند

4: از توهین به نظرات یکدیگر جداً خودداری کنید .

5 : مطالبی که به تعریف داستان می پردازند حذف خواهد شد .

6: از برخورد سلیقه ای جدا خودداری کنید.

7: نقد مغرضانه در مورد کتاب ها در این بخش تایید نخواهد شد .

عضو سایت تاریخ عضویت: 27 آبان 1392

پیام های ارسالی: 37
اعتبار: 0

50 مرتبه در 36 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 9 آذر 1392 - 12:11 ق.ظ

خیلی این کتابو دوست دارم واقعا زیباست مخصوصا علی که یه مرد واقعیه


من شبح مردی بدبختم که شما او را در سیاهچال قلعه دیف دفن کردید خداوند به این شبح برآمده از گور،ماسک کنت دومونت کریستو زد او را از الماس و طلا پوشاند تا شما او را فقط امروز بشناسید "من ادموند دانتس هستم"
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 13 آذر 1393

پیام های ارسالی: 22
اعتبار: 0

44 مرتبه در 23 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 آذر 1393 - 09:03 ق.ظ

من با این کتاب اصلن بانشرعلی آشنا شدم.

عاااااشق این داستانم.باور میکنید دیگه خط به خطشو حفظم؟؟؟؟

همه شخصیتاشم دوس دارمن.از علی (که یه مرد واقعی بود)(خدا قسمت جمیع مجردااااا کنه!)گرفته تا هرمز وشهلا وحتی شوکت!

هنوزم با خوندنش ضربان قلبم بالا میره.دوووووووووووووووووسش دارم.فراوان!گل


عاشق تمام عشق های واقعی!
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 11 دی 1393

پیام های ارسالی: 3
اعتبار: 0

11 مرتبه در 4 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 8 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 اردیبهشت 1394 - 06:27 ب.ظ

دوری بین منو تو دوری ماه و تماشاست

دوری بین منو تو دوری ماهی و دریاست

ساعت حدود 2 نصف شب است که شروع میکنم ، چیزی در دلم می گوید لحظات خواندن کتاب همین اوقات است. فصل به فصل که جلو میروم، خورشید قدم به قدم بالا می آید. شور و شیطانی کیانا اجازه نمی دهد بخوابم اما منطق و پختگی علی مرا دعوت به استراحت میکند. سر به روی پاهای شهلا میگذارم تا خوابم ببرد و در خواب، فریدون را تندیس صبر برای عشق می بینم.

هرکدام از شخصیت های داستان قصه ای دارند و راوی،  کیانا خواهر زاده فریدون حشمتی است. اگر بخواهیم نگاه موشکافانه به داستان داشته باشیم، می توانیم آن را در دسته روایتی قرار بدهیم تا توصیفی. روایت چندین عشق فرجام و نافرجام، داستانی کم دیالوگ و روایتی محور، داستانی در پرده و بی پرده.

توصیف یک دختر کم سن از عشق مرا یاد نوشته های فروغ فرخزاد می اندازد، به همان اندازه گرم و قوی ، به همان اندازه سوزنده و به همان اندازه شیفته کننده. خواننده راهی به جز حس همزاد پنداری با شخصیت ها را ندارد.

یکی از ویژگی های داستان جذب مخاطب در خواندن ادامه داستان است که در همه کتاب های سرکار خانم عبدی این ویژگی هویداست.

اما جالب ترین ویژگی آن احترام نویسنده به تمام شخصیت های داستان است. طوری که در هیچ کجای داستان نویسنده طوری نمی نویسد تا خواننده در دل خود بد و بیراهی به شخصیت های بد بگوید و این یعنی روایت درست و صادقانه از یک داستان شاید حقیقی. اما هنوز هم دوست ندارم انتهای قصه اینقدر شاد و خوشحال تمام شود. گاهی اوقات عاشق و معشوق ها هیچ وقت بهم نمی رسند و این هم واقعیتی است از زندگی حقیقی.

امیدوارم خانم عبدی در داستان های بعدی نگاهی به نرسیدن ها، نگفتن ها ، نشنیدن ها ، و خیلی ن های دیگر داشته باشند.

ساعت حدود 2 نصف شب است که تمام می کنم. قصه به پایان رسیده است و هنوز غرق در افکارم هستم. سکوت شب غم تمام شدن کتاب خلوت نشین عشق را بر من دو چندان می کند. خودنویسی که بوی عطر یاسی رازقی را میدهد بر میدارم و در آخرین صفحه کتاب می نویسم.

هنوزم وقتی می خندی، دلم از شادی می لرزه

هنوزم با تو نشستن ، به همه دنیا می ارزه

 




کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*