صفحه:   1
نمایش:   1 - 30
تعداد کل صفحه:   2
تعداد کل موضوع ها:   37


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 

وسعت غریب
عضو سایت تاریخ عضویت: 9 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 10
اعتبار: 12

129 مرتبه در 30 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 53 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 23 بهمن 1390 - 07:36 ب.ظ

من همین الان خریدمش ولی بدبختانه سرعت کتاب خوندنم زیاد نیست و تو این هفته دو تا امتحان هم دارم بنابراین هفته ی بعد می تونم بیام نظرم رو بگم.


خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 24 بهمن 1390 - 01:36 ق.ظ

سلام دوستان

الان داشتم خلاصه این کتاب رو می خوندم  به دلم نشست  از شروعش که خوشم اومد حالا تا ببینیم نظر مریم جون و شریف  چیه؟

حضور ذهن ندارم ولی فکر می کنم  کتابی که شخصیت (احتمالا) اصلیش تو ارایشگاه کار کنه تا حالا نخوندم پس اینو به فال نیک می گیرم.

بچه ها زود تند سریع اعلام نظر کنین ببینم حسم درست می گه یا دیگه بهش اطمینان نکنم! قربون شما پیشاپیش خسته نباشید.


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 24 بهمن 1390 - 12:03 ب.ظ

سلام دوستان

یکی از اعضای تالار کتابو خونده و پسندیده ولی نظرش رو تو قسمت نظرات کتاب گذاشته:

نیوشا احدی

کتابتون رو تازه تمام کردم وتا این وقت شب بیدار موندم البته بهتره بگم این وقت صبح وباید بگم خیلی دوستش داشتم قلم روان وخوبی داشت یک جاهاییش هم ناراحت کننده بود وتاثیر گذاربرای من . درکل از نشر خوب علی به خاطر کتابهای قشنگش ممنونم وهمینطور از خانم نیکوکار محترم.


فکر کردم شاید شماها هم مثل من مشتاقین هر چه زودتر در مورد کتاب بدونین و شاید براتون جالب باشه برای همین آوردمش این جا. امیدوارم به زودی خبرهای خوب دیگه ای هم درباره ی این کتاب بشنوم چون ظاهرا مریم جون هم داره ازش خوشش میاد. هورا! یه کتاب خوندنی دیگه موجوده!


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت:

پیام های ارسالی:

مرتبه در ارسال مورد تشکر قرار گرفته. مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 24 بهمن 1390 - 07:39 ب.ظ

سلام دوستان واقعا تاخیرم را عفو بفرمایید دروغ نگفته باشم بیشتر از هفت یا هشت کتابفروشی در مناطق مختلف سر زدم تا بالاخره بعد از کلی مشقت به قول سپیده جان جستمش.

خلاصه  از همون توماشین پشت چراغ قرمز وهر فرصتی که پیش امد مشغول شدم به خاطر اینکه بیشتر از این منتظر نمانید ومن هم بیشتر از این عذاب وجدان نگیرم راستش فعلا تا اینجا که خواندم امدم بگم که از خریدش ضرر نمی کنید قیمتش هم خوبه داستان هم یک روند روان داره که حالت متن گونه نداره بیشتر از این توضیح باشه برای تمام شدنش فقط خواستم بگم خدایی نکرده از اون کتابهایی نیست که اگر بخرید پشیمون بشوید .

 

حالا کسانیکه نظر قطعی تر برای خریدش می خواهند با عرض معذرت تا بعد صبر کنند.

 

قول میدهم زودتر تمامش کنم باور کنید تا به حال اینقدر سریع رمان نخواندم چون معمولا تو کتاب غرق میشم ودر پی شناسایی نکات قوت ومنفی ان هستم البته این چیزها رو گذاشتم برای مراتب بعدی خواندنم فعلا گزارش به شما عزیزان برایم مهمتر بود.

موید ونامدار باشید شریف.

عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 بهمن 1390 - 12:29 ق.ظ

درود بر خانمهای ارجمند

وقتی  می گم اگه مدیریت دنیا !! رو به خانمها بسپرن دنیا از این شیر تو شیری در میاد  میگن تو فمینیستی !!

افتخار کردم به این همه احساس مسئولیت و وجدان کاری  دست مریزاد و خسته نباشید . خدایی همه ی مدیران دنیا اگه این قدر که مریم جون و شریف تلاش کردند تا کاری رو که قبول زحمت کرده بودند در اسرع وقت وبه بهترین شکل انجام بدن   احساس مسئولیت می کردن دنیا گلستون نمی شد؟.......

مریم جون و شریف عزیز برای چندمین بار از زحماتتون ممنونم .

فرناز عزیز از راهنمایی جالبت سپاسگزارم و همین طور نیوشا جان که غیر مستقیم نظرش رو به ما گفت.

 خلوتگاه من رو خوندم و دوسش داشتم  اصولا همه ی موجودات زنده یک ویژگی دارن به نام "  سازگاری "   یعنی خودشون رو با شرایط اطراف وفق میدن ....

اشرف مخلوقات این خصلت و از بقیه بسیار بیشتر داره ...و باز این ویژگی در خانمها بسیار بیشتر از اقایونه و باز این در خانمهای ایرانی خیلی خیلی بیشتره!!

حالا منظورم چیه ؟!! منظورم اینه که ما    دیگه به موضوع تکراری ازدواج قرار دادی عادت کردیم!! دیگه شکایتی هم نداریم! پرچم سفید رو بالا بردیم ! فقط روون وپر کشش و قشنگ باشه ما راضی هستیم! هر چقدر هم قسمت اعمال شاقه اش که مریم جون گفته بود بیشتر باشه اون پایان عشقولانه اش بیشتر می چسبه! که با توجه به تو ضیحات دوستان تمامی این خصوصیات که برشمردم در کتاب وسعت غریب هست پسسسسسسسسسسسسسسس پیش به سوی خرید کتاب!!

به تمامی دوستان هم پیشنهاد می کنم این کتاب رو بخرن البته به همراه چند عنوان کتاب دیگه که دوستان تالار پیشنهاد دادن وتا حالا نخوندن چون با این وضعیت اینترنت فکر کنم یه چند روزی بیکار باشیم !! مگر اینکه مریم جون و شریف رو برای ساماندهی اوضاع  به مخابرات بفرستیم :))

 


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 بهمن 1390 - 01:24 ق.ظ

سلام به دوستان گلم 

ممنون از این همه لطفی که به من داشتید خواستم بگم من کار خاصی نکردم فقط مثل قبل تر ها که دوستهای خوبی مثل شما برای خرید کتاب نداشتم یک کم ریسک کردم که اصلا پشیمون نیستم

کتاب خوب روون ساده با موضوع ازدواج قراردادی پایان خوش و کمی عجولانه کم و بیش ایراد هم داشت که در نقد بررسی کتاب بهش می پردازیم اما فکر کنم به عنوان اولین کار نویسنده بود و اگر این طور بود واقعا عالی بود حس وحال لیلی کاملا به من القا می شد و حسش می کردم وحتی گاهی باهاش اشک ریختم و گاهی خندیدم

البته یک کم به خاطر عجله ام تند و بی دقت خوندم باز باید برم سراغش  با دقت بیشتر بخونمش

امیدوارم تونسته باشم به شما دوستهای خوبم که در این شب های سرد زمستانی گرما رو مهمان دلم کردید کمک کرده باشم

روی ماه همگی شما رو می بوسم و از همتون ممنونم


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 بهمن 1390 - 01:38 ق.ظ

درود همراهان همیشگی!!!

من اعصابم خیلی خط و خطوط داره( شکلک عصبانی) من دلم داره ضعف می ره!!! دو روزه کلی راه می رم اما این کتابو پیدا نمی کنم!!!

امروز انقدر با التماس به متصدی فروشگاه نگاه کردم که خودم یاد کارتون شرک افتادم و شخصیت دوست داشتنی گربه چکمه پوش:) وقتی مظلوم می شد:))) بعدش آقاهه گفت تا فردا حتماً کتابا رو میارن توی فروشگاه... یعنی می شه فردا این موقع وسعت غریب تو کتابخونه ام باشه( شکلک آرزومند)

باهات مثل همیشه موافقم نیلوفر جونم!!!

ازدواج قراردادی دیگه شده پای ثابت رمان ها! و چیزی که قدرت نویسنده رو نشون می ده، متفاوت ساختن سوژه تکراریه ازدواج قراردادی واسه من و شمای مخاطبه!!!

از روی همون چند خطی که به عنوان خلاصه داستان گذاشتن، فهمیدم که با یه نثر ساده و صمیمی قراره رو به رو بشم و این رو دوست دارم!!! از اسم شخصیت ها هم تا اون جایی که توی خلاصه خوندم و مریم(سمانه) جون عزیزم واسم خلاصه گذاشت،‌ خوشم اومد!!!

به جز رمان خلوتگاه من دو تا رمان دیگه هم خوندم که موضوعش این طوری بود!!! خون بس!!!

مرسی ازتون دوستان خوبم... مرسی شریف عزیزم... مرسی مریم جون نازنینم... فداکاری و پشتکار و لطفتون واقعاً جای تقدیر داره عزیزانم(شکلک بغل)

مرسی مریم جونم که انقدر تند و سریع خوندی رمان رو... به قول اخوان ثالث: دمت گرم و سرت خوش باد!

دوست جونای عزیرم،‌ دعا کنید من فردا این رمان رو بخرم! وگرنه یهو دیدید پس فردا تیتر روزنامه ها شدم:)))

 

 

 

 


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت تاریخ عضویت:

پیام های ارسالی:

مرتبه در ارسال مورد تشکر قرار گرفته. مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 بهمن 1390 - 07:05 ق.ظ

یک سلام دسته جمعی خدمت تمام دوستان خط مقدم رمان خوانی.

دوستان کلی مطلب دارم که به طور اجمالی براتون بیان میکنم چون این وقت شب البته ببخشید این وقت صبح فقط به خاطر اینهمه سخاوتمندی قلبهای شما عزیزان بیدارماندم وبادلی سرشار از محبت به شما دوستان به ثبت انچه شما خواسته بودید می پردازم وبااینکه ساعت ده باید سرکلاس باشم واگر دیربرسم کلی همه خوشحال میشوند واز چند دقیقه تاخیر سواستفاده میکنند وکلاس راهم خیلی راحت منحل میکنند.ولی شما دوستان باارزش تر هستید،البته سمانه خانم محترم پیشاپیش لطف کردند وانچه شما منتظرش بودید را خدمتتون بیان کردند من هم حالا میخواهم فقط به نوبه خودم وبه شیوه خودم نظرم را براتون بیان کنم البته این را هم عرض کنم بنده هیچ کار قابل تقدیری نکردم اولا که سمانه خانم زحمت اصلی را کشیدند بعد از انهم من فقط کاری را که همیشه شما دوستان زحمتش را میکشیدید وبا نوشته های قشنگتون ماروراهنمایی میکردید انجام دادم انهم خیلی دیر که این اتلاف وقت را هم باید عفو بفرماییدحالا دوست دارم قبل از انکه یک گزارش کامل خدمتتون بیان کنم چند تا مطلب را هم عرض کنم خدمت دوستان:

اول اینکه سپیده خوبم از استاد والامقام اخوان ثالث نوشته بودند ومن از انجاییکه بنده را به عنوان قاصد خبر رسان انتخاب فرمودید دلم نمی اید چند سطری ازیکی از ماندگارترین های استاد را که به ذهنم خطور کرده رابرایتان ننویسم پس با احترام:

قاصدک هان چه خبر اوردی......از کجاوزچه خبر اوردی......خوش خبرباشی اما...اما....گردبام ودرمن بی ثمر میگردی......انتظار خبری نیست مرا.............؟

البته شما دوستان(بی ثمرنیست وانتظارخبرهم هست برای شما)

اما....اما منتظرباشید یک مطلب رو هم به نیلوفر خوبم عرض کنم بعد به وسعت غریب می پردازم ....

دوست خوبم نیلوفرخانم دستان پر مهرت را به خاطر اینهمه مهربانی بوسه باران میکنم بانوی گرامی باور کنید لیاقت اینهمه ارج شما را ندارم واقعا کار قابلی نبود نه زحمت بزرگی ونه تلاش فراوانی ولی بانوی گرامی کتمان نفرماییدکه فمنیست نیستید ......،هستید وبه قول یکی از شخصیت های محبوب یک داستان محبوب که انقدر خوندم حفظ شدم (هستید اونهم از نوع دواتیشه اش ).دوست خوبم درسته خانمها خیلی والاقدر هستند درسته که دنیا شیرتوشیره ولی اگر دست خانمها هم باشه تا اقایون مکملشون نباشند توفیقی حاصل نمیشه ومیشه همینی که الان دست اقایونه وتازمانیکه خانمها واقایون کنار همدیگر نباشند به امید هیچ فرجی هم نمیتونیم باشیم اینوخدمتتون گفتم تا بدونیم یک دست صدا نداره بعد هم شما که ایننطوری رسا در مدح خانمها داد سخن سر میدهید با خودتون نمیگید شاید این گوشه کنارها این پشت مشت ها یک اقای بی گناهی هم باشه که از ترس اینکه توقلمرو خودتون راهش ندهید چون صددر صد اینجور سایت های فرهنگی اونهم مخصوص رمان فلمرو خانمهاست مجبور شده باشه خودش رو بانام خواهر کوچولوش معرفی کنه تا از اموخته ها ونظرات گوهربار شما عزیزان مستفیض بشه واینطوری که شما می فرماییددلش بشکنه میدونم شما خیلی خوبید وخدایی نکرده چنین منظوری ندارید ولی خب حالا ما یک چیزی گفتیم به قول بیست وسی صرفا جهت اطلاع.

بگذریم نیلوفر جان بازهم من باب مزاح اینطوری گفتم که شوخی در کلام باشد واز حالت یکنواختی خارج شویم.من کلا از شیفتگان همین نوع سخنوری شما هستم حالا از هر قشری که به این خوبی جانبداری بفرمایید من هم موافقم.حالا می پردازم به وسعت غریب واینهمه چشم انتظار گزارش......

از انجاییکه سمانه خانم توضیحات اصلی را در مورد داستان فرمودند من در مورد کیفیت نوشتاری داستان چند نکته که در هر داستان حایز اهمیت است رامینویسم امیدوارم مورداستفاده باشد.

1.اپنینگ داستان یا همان شروع داستان که از نقاط قوت هر داستانی میباشد خوب بود واز همان پاراگراف اول در خواننده ایجاد کشش میکرد که خودتون هم متوجه شده اید.

2.کشمکش بین شخصیت اصلی وکشمکش بین شخصیت های دیگرتقریبا مشهود بود

3.الگو ونقشه وکلا اون شمایی از حوادث داستان باعث میشد که خواننده متن راتاحد زیادی دنبال کند.

4.شخصیت پردازی سعی شده بود به خوبی نشان داده شود وبرای کار اول نویسنده قابل تامل بود.

5.دیالوگها خالی از ضعف نبود ولی روان وقابل خواندن بود.

6.زاویه دید داستان را محدود ارزیابی کردم ولی برای این متن واین حالت نقل خوب بود.

در کل این کتاب را به شما دوستان پیشنهاد میدهم وامیدوارم با توجه به نوپایی نویسنده محترم مطالعه بفرمایید واز ان لذت ببرید.

باتشکر فراوان از تک تک اعضای گرامی سایت وهمینطور نویسنده محترم وسعت غریب .

عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 بهمن 1390 - 12:34 ب.ظ

nilofar نوشت:
 

درود بر خانمهای ارجمند

وقتی  می گم اگه مدیریت دنیا !! رو به خانمها بسپرن دنیا از این شیر تو شیری در میاد  میگن تو فمینیستی !!

افتخار کردم به این همه احساس مسئولیت و وجدان کاری  دست مریزاد و خسته نباشید . خدایی همه ی مدیران دنیا اگه این قدر که مریم جون و شریف تلاش کردند تا کاری رو که قبول زحمت کرده بودند در اسرع وقت وبه بهترین شکل انجام بدن   احساس مسئولیت می کردن دنیا گلستون نمی شد؟.......

مریم جون و شریف عزیز برای چندمین بار از زحماتتون ممنونم .

فرناز عزیز از راهنمایی جالبت سپاسگزارم و همین طور نیوشا جان که غیر مستقیم نظرش رو به ما گفت.

 خلوتگاه من رو خوندم و دوسش داشتم  اصولا همه ی موجودات زنده یک ویژگی دارن به نام "  سازگاری "   یعنی خودشون رو با شرایط اطراف وفق میدن ....

اشرف مخلوقات این خصلت و از بقیه بسیار بیشتر داره ...و باز این ویژگی در خانمها بسیار بیشتر از اقایونه و باز این در خانمهای ایرانی خیلی خیلی بیشتره!!

حالا منظورم چیه ؟!! منظورم اینه که ما    دیگه به موضوع تکراری ازدواج قرار دادی عادت کردیم!! دیگه شکایتی هم نداریم! پرچم سفید رو بالا بردیم ! فقط روون وپر کشش و قشنگ باشه ما راضی هستیم! هر چقدر هم قسمت اعمال شاقه اش که مریم جون گفته بود بیشتر باشه اون پایان عشقولانه اش بیشتر می چسبه! که با توجه به تو ضیحات دوستان تمامی این خصوصیات که برشمردم در کتاب وسعت غریب هست پسسسسسسسسسسسسسسس پیش به سوی خرید کتاب!!

به تمامی دوستان هم پیشنهاد می کنم این کتاب رو بخرن البته به همراه چند عنوان کتاب دیگه که دوستان تالار پیشنهاد دادن وتا حالا نخوندن چون با این وضعیت اینترنت فکر کنم یه چند روزی بیکار باشیم !! مگر اینکه مریم جون و شریف رو برای ساماندهی اوضاع  به مخابرات بفرستیم :))

 


سلام دوستان
 

من اصولا با همهء این هایی که میگی به شدت موافقم نیلوفر جون، مخصوصا با فمینیسم!

در مورد خرابی اینترنت هم زیاد نگران نباش چون اینجا از دیشب مشکلات حل شده و احتمالا این هم مثل جبهه های هوا از غرب به شرق حرکت می کنه و شاید تا الان به ولایت شما هم رسیده باشه. فکر کنم از امروز اینترنتت سالم بشه و هوا آفتابی و درخشان!

ضمنا درود بر کتاب وسعت غریب!!! (البته من هنوز نخوندم و اینو فقط برای این مینویسم که فردا ادمین نیاد بگه چرا تو تالار نظمو رعایت نمیکنی و در تاپیک وسعت غریب در مورد فمینیسم و آب و هوا حرف میزنی. این جمله نشون می ده که من دارم دربارهء وسعت غریب حرف می زنم!!!)


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 بهمن 1390 - 08:18 ب.ظ

سلام و صد سلام خدمت تمامی دوستان   هم خانمها   هم اقایون    هم اقایونی که با اسم خودشون عضون  هم اونایی که با اسم ابجی کوچیکشون

امروز خیلی شاد و سر حالم  چون قراره کتاب جدید رو بخونم همچی رفتم تو حس عشق وعاشقی همراه با گریه!! اول صبح خرید کتاب رو به همسر گرام سفارش دادم هنوز به دستم نرسیده  ولی بی صبرانه منتظرم ...

فرناز جان پیش بینیت دقیق بود وان جبهه ی هوای خوب به ولایت ما رسید !! الان  خوشبختانه اوضاع  به حال اول برگشت.

شریف عزیزم قربون دل مهربونت که حتی اینجا هم دلواپس شکستن دل اعضای پنهان تالار هستی  من هم مثل تو به هم قدر  هم  سر  هم ارزش وهم سنگ بودن خانمها واقایون باور دارم بگذریم از این که چقدر باور ما با واقعیت جامعه تفاوت داره !! اگه گفتم دنیا رو بسپرن به خانمها منظورم دربست و صد در صد نبود منظورم دادن نقش بیشتر ومهمتر در اداره ی اون بود چون معتقدم خانمها احساس مسئولیت و وجدان کاری بیشتری دارن و گر نه اگه صد در صد کارها دست خانمها باشه کلاه من یکی با داشتن دو پسر  که در این حالت بیکار خواهند بود پس معرکه اس!! بعدشم دوست خوبم این قدر 24 ساعته اقایون از تموم تریبون ها استفاده می کنن و منم منم می کنن ما هم صبر وتحمل می کنیم بذار این دفعه یه گروه کوچیک از هم نوعانشون به نمایندگی حرفهای ما رو گوش کنن و اگه مخالفن صبر و تحمل کنن:)))

 از شوخی که بگذریم سخن دوست خوش تر است !!!   ان شاء..... امشب این کتاب به دستم میرسه و  فردا تا ظهر خبرش رو می دم البته این بستگی به خوش قولی بعضی ها داره شاید اصلا سفارشم یادش نبود(زبونم لال) :(

اها  تا یادم نرفته شریف ومریم جون چه کار جالبی بود که قسمتی از کتاب رو تو لحظه های ماندگار نوشتین خیلی کمک کرد.مرسی.


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
Ana
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 97
اعتبار: 96

2629 مرتبه در 456 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2332 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 بهمن 1390 - 09:28 ب.ظ

سلام به همتالاریها و دوستان صمیمی عزیز

(کلی شکلک گریه)خوش به حاله شماها,بابا کتاب هنوز اینجا نرسیده شما خوندید و لحظه های ماندگارم گذاشتین اما ما.......هنوز اندر خم یک کوچه ایم.

از تمامی شما دوستان عزیز که زحمت خوندن کتاب رو کشیدید و شمایی که تلاش خودتون رو کردین سپاسگذارم.

از شریف نازنین به خاطر این ریسکی که کرد و با اون ادبیات فوق العادش  و نکته سنجی عالیش ما رو از این کتاب بی نصیب نگذاشت و دل ما رو کلی سوزوند(شکلک چشمک)

از مریم عزیز دوست خوب تشکر میکنم به خاطر خلاصه ای که برامون گذاشته و زحمتی که به خودش داد تا این کتاب و تهیه کنه و دل یه تالاری رو شاد کنه.

از خانم نخعی عزیز و دوست عزیز و خوبم نیلوفر هم خیلی متشکرم به خاطر اینکه تمام تلاششون رو میکنن تا اعضا رو از چگونگی این کتاب مطلع کنن.

خلاصه از همگی دوستان معذرت میخوام که نشد من هم درباره این کتاب اطلاعات مفیدی در اختیار شما قرار بدم.


هیچ کس همراه نیست.....تنهای اول
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 آبان 1390

پیام های ارسالی: 40
اعتبار: 59

1204 مرتبه در 184 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 889 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 بهمن 1390 - 04:36 ق.ظ

nilofar نوشت:
 

درود بر خانمهای ارجمند

وقتی  می گم اگه مدیریت دنیا !! رو به خانمها بسپرن دنیا از این شیر تو شیری در میاد  میگن تو فمینیستی !!

افتخار کردم به این همه احساس مسئولیت و وجدان کاری  دست مریزاد و خسته نباشید . خدایی همه ی مدیران دنیا اگه این قدر که مریم جون و شریف تلاش کردند تا کاری رو که قبول زحمت کرده بودند در اسرع وقت وبه بهترین شکل انجام بدن   احساس مسئولیت می کردن دنیا گلستون نمی شد؟.......

مریم جون و شریف عزیز برای چندمین بار از زحماتتون ممنونم .

فرناز عزیز از راهنمایی جالبت سپاسگزارم و همین طور نیوشا جان که غیر مستقیم نظرش رو به ما گفت.

 خلوتگاه من رو خوندم و دوسش داشتم  اصولا همه ی موجودات زنده یک ویژگی دارن به نام "  سازگاری "   یعنی خودشون رو با شرایط اطراف وفق میدن ....

اشرف مخلوقات این خصلت و از بقیه بسیار بیشتر داره ...و باز این ویژگی در خانمها بسیار بیشتر از اقایونه و باز این در خانمهای ایرانی خیلی خیلی بیشتره!!

حالا منظورم چیه ؟!! منظورم اینه که ما    دیگه به موضوع تکراری ازدواج قرار دادی عادت کردیم!! دیگه شکایتی هم نداریم! پرچم سفید رو بالا بردیم ! فقط روون وپر کشش و قشنگ باشه ما راضی هستیم! هر چقدر هم قسمت اعمال شاقه اش که مریم جون گفته بود بیشتر باشه اون پایان عشقولانه اش بیشتر می چسبه! که با توجه به تو ضیحات دوستان تمامی این خصوصیات که برشمردم در کتاب وسعت غریب هست پسسسسسسسسسسسسسسس پیش به سوی خرید کتاب!!

به تمامی دوستان هم پیشنهاد می کنم این کتاب رو بخرن البته به همراه چند عنوان کتاب دیگه که دوستان تالار پیشنهاد دادن وتا حالا نخوندن چون با این وضعیت اینترنت فکر کنم یه چند روزی بیکار باشیم !! مگر اینکه مریم جون و شریف رو برای ساماندهی اوضاع  به مخابرات بفرستیم :))

 


درورد به همه ی هم تالاری های نازنین
 

منم به لطف یکی از دوستان این کتابو به طور اتفاقی و خیلی زود هنگام تر از انتظارم مطالعه  کردم و خب نظراتی هم برای خودم دارم که به مهمترینش اشاره می کنم ( با توجه به این که فکر می کنم این اثر اولین کار نویسنده ش خانم ماجده نیکو کار بوده!)

خواستم به خاطر قلم روون و دلنشین ایشون بهشون تبریک بگم! نمی گم مشکلی نداشت ولی اگر هم داشت ،نا چیز و قابل گذشت بود! غلط های دیکته ای چندانی توی متن نبود و در کل از نظرحرفه ای ،چه از جهت  نگارش و چه از لحاظ  نثر و رعایت نکات دستوری ، برام جذابیت داشت!

اما انگیزه ای  که وادارم کرد بیام و در همین  روزهای اول چاپ این کتاب ،مطلبی رو عنوان کنم،صحبت های شیرین بعضی دوستان در مورد ازدواج قرار دادی و ...بود مثل صحبت های سپیده ی عزیزم و یا قسمتی از صحبت های نیلوفر جان که قلم طنز زیبایی رو به کار گرفته تا حرف دل خودش و دیگر خواننده هایی مثل خودش یا حتی من (در مقام  یک خواننده ی حرفه ای نه یک نویسنده !) رو عنوان کنه واون  پرچم سفیدی که بالا برده شده!

شاید بد نباشه  به زودی تاپیکی با همین عنوان در تالار افتتاح بشه تا هم منه نویسنده، و هم شما دوستان خواننده،حرفامونو  در بستر مطلوب تری با هم درمیون  بذاریم و به طریقی به یک تفاهم دوجانبه در این مورد برسیم که البته نتیجه ش فقط بالا بردن پرچم صلح نباشه !بلکه چیزی فرا تر از صلح اجباری بین مون بر قرار بشه و شاید حتی به نقطه ی تفاهمی برسیم که از درک متقابل منتج شده باشه!

همگی در پناه حق،شاد و سلامت و عاقبت بخیر باشید دوستان خوبم.


از من تا خدا راهی نیست....فاصله ایست به درازای من تا من و در این هیاهوی غریب، من این من را نمی یابم!
Ana
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 97
اعتبار: 96

2629 مرتبه در 456 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2332 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 بهمن 1390 - 10:18 ق.ظ

من هم با نیلوفر جان و خانم منجزی عزیز موافقم.اینکه یه نویسنده اونقدر قدرت داشته باشه که از یه موضوع تکراری یه داستان پر کشش وجذاب بنویسه خیلی مهمه.شاید ازدواج قراردادی و همخونگی برای مخاطب موضوعی تکراری باشه,اما من خیلی از داستان ها رو خوندم که به رغم تکراری بودن موضوع ,خیلی هم قشنگ بودن.                            متشکر از همه دوستان به خاطر نظراتشون


هیچ کس همراه نیست.....تنهای اول
عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 بهمن 1390 - 12:48 ب.ظ

درود دوستان عزیزم!!!

بالآخره سعی و تلاشم نتیجه داد:)))) دیشب دقیقاً سه  ساعت و نیم وقت گذاشتم و رمان رو خوندم...

خوب بود! خوشم اومد...

به نظرم همه چیز به جا و درست بود!!! کمی توی گفتگوها ضعف بود!!! از واژه هایی مثل "چیست" و "است" توی گفتگوهای محاوره استفاده شده بود که چندان مناسب نبودن!!! اما این ایراد نیست...

شخصیت پردازی خیلی ساده و خوبی داشت... . داستان روند مناسبی رو طی می کرد! نه همه چیز تند و سریع رخ می داد و نه انقدر کند که خسته بشی!!!

موضوع ازدواج قراردادی رو هم که... این که این موضوع تا چه حد تکراری باشه مهم نیست! پرورش داستان، به اندازه سوژه مهمه و شاید بیشتر... . و نویسنده ای توانمند هست که بتونه تمام تکراری ها رو در کنار هم قرار بده به طوری که برای مخاطب اگه نه جدید، اما حداقل جذاب باشه!!! و این هنر رو خیلی از نویسندگان عزیز همین نشر خوب علی دارن...

این رمان هم همچین حالتی داشت... . با تصویرسازی ها و سیر متعادل حوادثش حدوداً تونسته بود موفق عمل کنه!!!

و فکر کنم بعضی از ضعف هایی که داشت رو باید نادیده گرفت! به دو دلیل! اول این که رمان وسعت غریب به طور کلی رمان خوبی بود!!! و دیگه این که کار اول نویسنده عزیز بود!!! و شاید درست نباشه ذره بین گذاشتن روی ایرادهای ریزی که هر رمانی می تونه داشته باشه...

مرسی از شریف عزیزم و سمانه گلم! هم بابت پیام خصوصی، هم بابت توضیحاتتشون توی این بخش و هم به خاطر قسمت هایی از کتاب که توی بخش لحظه های ماندگار نگاشته بودن!!!

و مرسی خانم منجزی عزیز... فکر کنم بدونید که تا چه حد نوشته هاتون رو دوست دارم... .

نیلوفر جونم(شکلک بغل)

پاینده باشید!


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت تاریخ عضویت: 4 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 13
اعتبار: 22

143 مرتبه در 27 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 61 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 بهمن 1390 - 08:15 ب.ظ

بچه ها سلام الان این کتاب رو تمام کردم از همه مخصوصا مریم جون وشریف تشکر میکنم که زحمت کشیدند به سپیده جون هم که به این سرعت کتاب میخونه تبریک میگم.

خواستم بگم به نظر من هم این کتاب برای کار اول نویسنده خوب بودوارزش خواندن راداشت چون خیلی رون نوشته شده بود وجدای یکسری ایراد ها که به قول سپیده جون نمی خواهیم بگذاریم زیر ذره بین چون زیادتوذوق نمیزدقابل خواندن بودوکلا باید بگم من رمان با موضوع ازدواج اجباری را دوست دارم وبرام کشش ایجاد میکنه.به خانم منجزی دوستداشتنی که از همین جا بهشون بازهم میگم خیلی دوستشون دارم وهم سلام میکنم بایددر مورد نظرشون بگم من کتابهای به این سبک رو دوست دارم ولی بایدخیلی خاص باشه که خیلی تحت تاثیر قرار بگیرم وبگم شاهکاره واین برمیگرده به هیجان داستان.

دوستدارهمگی شمادوستان هستم.


یادم امد که شبی باهم از ان کوچه گذشتیم
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 20 آذر 1390

پیام های ارسالی: 122
اعتبار: 47

1686 مرتبه در 372 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4875 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 بهمن 1390 - 11:38 ق.ظ

سلام به دوستان هم تالاری عزیز وبا تشکر از اونهایی که کتاب رو خوندن وبرای ما که هنوز نخوندیم خلاصه گذاشتن  نیلوفر جون بهات موافقم که اگه کاری رو به خانمها بسپاری حتما خوب انجام میشه وقولی هست که میگه اگه زنها با هم باشند وپشت هم هیچ مردی نمی تونه کاری از پیش ببره حتی اگه عروس ومادر شوهر باشند ... من هم هنوز کتاب رو نخوندم ولی با توضیح دوستان این نکته به نظرم رسید که خیلی قبلاها وحتی در مناطق مرزی ایران با ترکیه در این کشور هم اگردر بین دو قوم قتلی صورت میگرفت یک دختر از طرف خانواده قاتل برای کنیزی وخدمت وبرای خون بس میدادند که با توجه به این سوژدست نویسنده ها وکرگردانها می افتاد وعشق را هم چاشنی ان می کردنند وفیلم جالبی میشد وحالا هم یک کتاب جالب .من خودم یکی  دو فیلم دیدم


زندگی سیبی است که باید گاز زد با پوست
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 بهمن 1390 - 02:37 ب.ظ

سلام هم تالاری های گلم

دیدم همه در مورد ازدواج قراردادی نوشتند خواستم من هم نظر خودم رو بگم من هم مثل خیلی از دوستان این موضوع رو دوست دارم وبه نظر من یک جورایی با فرهنگ و عرف جامعه ما جور در می آد معمولا توی روابط یک خانم و آقا قبل از عقد همه چیز محدود به حرف زدن هستش و حتی شاید بعضی ها از نگاه مستقیم هم پرهیز کنند اما این عقد به قول ما قراردادی مجوز خیلی کارها و حرفها و نگاهها رو به نویسنده میده بعد هم چون این کتابها برای رده سنی خاصی نوشته نمی شود و بدون محدودیت سنی به فروش می رسه و ممکنه که یک دختر یا پسر دبیرستانی و... اون رو بخونند اگر رابطه ها به صورت دوستی باشه بد آموزی داره و همینقدر که ماهواره و تلوزیون و...دیگر رسانه ها ذهن بچه های مارو خراب میکنه کافیه حداقل در فضای فرهنگی جامعه مان سعی کنیم فضای امن و راحتی رو برای فرزندان مان بسازیم

ومن همینجا از همه نویسندگان خوبمون به خاطر قلم و محیط امنشون سپاسگذارم و امیدوارم همیشه در پناه حق موید و پیروز باشند


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 49
اعتبار: 61

1582 مرتبه در 293 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2325 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 بهمن 1390 - 11:00 ب.ظ

سلام و صد سلام به دوستان هم تالاری خوب و گل

ممنونم از همه دوستان (اگه تک تک اسم نمی برم چون می ترسم نتونم از همه یاد کنم ،صورتک شرمنده با لپ های قرمز ) بابت توضیحات قشنگشون در رابطه باموضوع ازدواج قرارداری در رمان ها

به نظر من هم شیوه نگارش هر نویسنده در به تصویر کشیدن نوع روابط متفاوته و همین باعث روند های جذاب در رمان های مجزا می شه

درهر حال امیدوارم نویسنده های عزیز در همه موارد موفق باشند چون به نظر من رمانی موفقه که باعث تجربه اندوزی در زمینه های مختلف زندگی بشه خصوصا برای نسل جوان که از نصیحت ها هیچ وقت استقبال نمی کنند و عقیده دارند که هرکس خودش باید به قولی سرش به سنگ بخوره تا در مسیر درست قدم برداره  چون من خودم هیچ وقت از نصیحت خوشم نیومده اما در رمان هایی که به دلم نشسته و ازشون خیلی خوشم اومده همیشه نکات ظریفی رو پیدا کردم که در زندگی روزمره خیلی بهم کمک کرده.

ماندگار باشید


بی انتهاترین جاده دنیا، جاده معرفت است و کمتر کسی قادر به پیمودن آن است... آهای تو که آخر جاده ای سلام...
عضو سایت موقعیت: 23
تاریخ عضویت: 8 مهر 1390

پیام های ارسالی: 51
اعتبار: 67

1218 مرتبه در 223 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4577 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 28 بهمن 1390 - 03:34 ب.ظ

با سلام خدمت دوستان هم تالاری و نویسندگان محترم

من هم از رمانهایی با موضوع ازدواج قراردادی خوشم میاد البته همون طور که دوستان گفتن بستگی به قلم نویسنده هم داره که بتونه تفاوت لازم رو با موضوعات مشابه پیدا کنه و کشش لازم رو برای خوندن در من خواننده ایجاد کنه و مهمترین دلیل علاقه من به این جور رمانها همون فرنگ و دینمونه که رابطه ازاد بین دختر و پسر رو جایز نمیدونه و دیگه اینکه این سیر تحول از بی علاقگی و یا حتی تنفر به عشق معمولا جذاب و شیرینه پاینده باشید دوستان


به پندار تو جهانم زیباست جامه ام دیباست دیده ام بیناست زبانم گویاست قفسم هم طلاست بر این ارزد که دلم تنهاست
عضو سایت تاریخ عضویت: 10 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: 7

46 مرتبه در 14 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 6 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 29 بهمن 1390 - 11:48 ق.ظ

واااااااااااای بچه ها اینقدر از کتاب تعریف کردین و پی گیر خریدن کتاب شدین منم وسوسه شدم برم کتاب رو بخرم و بخونم

امیدوارم که کتاب قوی و مفیدی باشه


عشق امد و اتش به همه عالم زد
عضو سایت موقعیت: 24
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 110
اعتبار: 210

2492 مرتبه در 401 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4584 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 29 بهمن 1390 - 05:19 ب.ظ

سلام

من بعد از ده روز تاخیر اومدم

پس بخریمش

پبش به سوی شهر کتاب هفت حوض


آرام تر سکوت کن .... صدای بی تفاوتی هایت هلاکم می کند .
عضو سایت تاریخ عضویت: 9 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 10
اعتبار: 12

129 مرتبه در 30 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 53 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 8 اسفند 1390 - 11:33 ق.ظ

سلام به همه ی عزیزان تالار

بالاخره من با تمام کندی حلزون وارم امتحانا رو دادم و کتابو خوندم!

در کل خوشم اومد، نثر گیرایی داشت و آدم دلش میخواست ادامه بده. من با موضوع ازدواج قراردادی هم مشکلی نداشتم چون به نظرم اصلا تکراری بودن موضوع زیاد مهم نیست بلکه مهم پرداخت خوب داستانه. اما همون سوالاتی که دوستان دیگه منجمله آنا و شریف عزیز داشتن برای من هم پیش اومد. مهمترینش این که چرا لیلی اونجا موند و اون همه تحقیرو تحمل کرد؟ قبلا فیلمی با همین موضوع دیده بودم که اسمش یادم نیست و فیلم زیبایی بود. اونجا صحبت بین دو تا قبیله بود و دختری که به عنوان خونبها بردنش مجبور بود بمونه و تحمل کنه چون اگه فرار میکرد بین دو تا قبیله جنگ میشد و خیلی ها می مردن ولی اینجا در قلب تهران واقعا یه همچین چیزی باور نکردنیه، الان کی ممکنه به کنیزی بره و بمونه؟ فرض کنیم لیلی به خاطر کیان تن به این کار داد ولی بعدش میتونست به راحتی تقاضای طلاق بده و بره دنبال کارش. هیچ قانونی نمیتونست مجبورش کنه تا ابد زن محمد باقی بمونه و تو اون خونه تحقیر بشه و کتک بخوره.

اواخر کتاب هم که دیگه واقعا حرصم داد. اونجاهایی که با محمد واقعا عروسی کرده بود و محمد اصرار میکرد خونه بگیره و از اونجا برن ولی لیلی مخالفت میکرد! که چی بشه؟ میخواست بگه لیلی یه فرشته بود؟ من که نتونستم درکش کنم.

باز هم میگم کتاب کلا خوب بود و نوشتهء روان و جالبی داشت ولی ای کاش این اشکالات رو نداشت. در هر حال من باز هم اگه از این نویسنده کتابی ببینم میخرم چون فکر میکنم مزایاش از معایبش بیشتر بود.


خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد
عضو سایت تاریخ عضویت: 12 دی 1390

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: 10

80 مرتبه در 16 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 57 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 فروردین 1391 - 06:39 ب.ظ

ما این کتاب قشنگو تو تعطیلات خوندیم. دوستش داشتیم و قشنگ بود. اگه روزی دستمون به اون پوران خانم خبیث برسه میدونیم چجوری به حسابش برسیم! واقعا یه همچین آدمهایی وجود دارن؟ کسی هست که حاضر باشه یه دختر بیگناه رو کتک بزنه و این قدر اذیت کنه؟ البته میدونیم که هست منظورمون از این سوال این بود که خیلی بدجنس و وحشتناک بود. ما در این مورد مشکل پیدا کردیم. من میگم توران خانم مثل خانم پنه لوپه ی داستان هایدی بود ولی خواهرم میگه مثل دخترعمو بدجنسه ی فیلم هری پاتر بود. حالا زیاد فرقی نمی کنه موضع اینه که خیلی بدجنس بود!!!


دوقلو های همیشه در کنار هم، سارا و سمیرا!
عضو سایت تاریخ عضویت:

پیام های ارسالی:

مرتبه در ارسال مورد تشکر قرار گرفته. مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 اردیبهشت 1391 - 02:55 ب.ظ

من هم از رمان هایی که با ازدواج قراردادی شروع میشه خوشم میاد و از خوندن این رمان لذت بردم

عضو سایت تاریخ عضویت: 2 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 1
اعتبار: 4

20 مرتبه در 3 ارسال مورد تشکر قرار گرفته.
تاریخ ارسال: 11 اردیبهشت 1391 - 10:10 ق.ظ

سلام به اهالی انجمن نشرعلی.

بعداز نوشتن درباره کتاب طلایه وکتاب شلر یکی ازدوستان درمورد این کتاب دوست داشتند چند خطی بنویسم من هم این کتاب رو نخونده بودم ولی یکی ازدوستان لطف کرد ودر اختیارم گذاشت وخوندم وخدمتتون رسیدم .

 

البته بعداز امدن به این قسمت دیدم عضویت شریف درباره ساختارها وارکان این کتاب کاملا نوشته اند پس خیلی خلاصه درمورد چند نکته تو کتاب برای عزیزان توضیح میزارم.

 

خب دوستان اینجا یک مورد ازازدواج قراردادی روداشتیم علیت این ازدواج خونبها بوده که دلیل خوب ومنطقی ارائه داده نویسنده بعد یک روند کلی رو داشتیم تا ازدوادم بالغ وکامل که داستان نشون میده قربانی خواست خانواده توداستان شده اندیک عشق روداشته باشیم .

 

اول ازقلم خانم نویسنده میگم که جاذبه داشت وخواننده رو همراه خودش میکشوندهرچند که تو سربالایی ها وسراشیبی ها احساس دخیل شدن وعمیق ازاین فرازوفرودهارو به خواننده نمی داد واین حس عمیق دادن وپیش رفتن وگرمادادن درطول داستان خیلی مهم است یعنی وقتی نویسنده خواننده رو می خواهد وصل کنه به احساساته عمیق ،قطع نداشته باشه وطوری پیش بره که حرف وسخن ناگفته برای خواننده نگذارد وتالبه مرز عمیق شدنه حسها پیش بره بعد یک دفعه اون حس رو ببره وبره یک سمت دیگرداستان   چون خواننده وقتی تودل قسمت هیجانی احساسی داستان میره دوستداره دربرگرفته همه اون حس بره تو پارگراف وموضوع بعدی که اگر نویسنده های تازه کار به این موضوع وشرح دادن کامل دقت بفرمایند واحساسات داستان روابتر نگذارند خیلی تاثیرگذاری داستانشون رو بیشتر میکنه البته اینهم بگم که حرفم بازیاده گویی اشتباه گرفته نشه.

 

خب این یک مورد بود درمورد این کتاب بعدازاون سیر کنش واکنشی داستان نظرمنو جلب کردکنشها ایجاد میشد حالا چه منطقی چه به دورازاون واکنشها کلا توداستان باید تموم کننده برای کنشها نوشته بشه به طور مثال وقتی مادرشوهر برخورد میکنه باعروس ناخواسته ومصلحتی واکنش باید با منطق خواننده منطبق پیش بره یعنی وقتی خواننده هم همذات پنداری میکنی همون عکس العنل رونشون بده اگر هر نویسنده این موضوع رو تو محاوره یا واکنشها پیش ببره رونده داستان ملموستر پیش میره تا واقعیت بینی هیچ گام خالی نمیزاره پس این مورد دقت می خواهد

 

اول داستان که قبلا گفتم مهمه تو کتاب قبلی یعنی همون شلر وطلایه گفتم اینجا هم توضیح میدهم که مهمه واین کتاب خیلی خوب ذهن خواننده رو درگیر میکرد وانگیزه میداد به خواننده برای دنبال کردن سرنوشت قهرمان داستان البته یک عضویت انجمن که الان اسم عزیزشون رو حضورذهن ندارم قسمت بالا این مورد روهم نوشته بوداما اون اخر داستان که قبلا گفتم وقت تصمیم گیری وامتیاز دادن خواننده است اگرتاحدی مولف خواننده رودرچشم انتظاری بیشتر میگذاشت وسریع عبور وانتها شکل نمی گرفت می تونست خواننده رودسته پرتررها کنه وامتیاز بهتری کسب کنه.

 

مورد شخصیت سازی وفضا هم خواندم که دوستان به جا نوشتند ولی بازمنهم توضیحات میزارم قهرمان داستان (دختر)خاکستری هم به ندرت خیلی اندک رنگ می گرفت ولی بیشترسفید جلو میرفت سفید مطلق بودن دورازذهنی می اره باید یکخورده تو خصوصیات اخلاقی اعتراض ناشکری وغیره را پررنگتر میدیدیم این برای خواننده باورپذیری بیشتر ی می اورد که خیلی این نکته اگردوستان دقت بفرمایند مهمه (مرد)داستان اگر ابعاد شخصیتی ویعنی بعدهای مختلف روحیش بیشتر توداستان معلوم دارمیشد یعنی واکنشهاشو تو اتفاقات بیشتر وتوصیفات در مسیرداستان پررنگتر میشد بیشتر برای خواننده ثبت میشد وکامل باورپذیر برای خواننده پیش میرفت.

 

این مورد روهم برای انتها وحسن ختام بنویسم نویسنده های خوبمون هر چقدردرطول داستان حداقل شخصیت اصلی ها ونزدیکانه قهرمان داستان مثل برادر که داستان ازپله اون شروع شد ومادر وغیره رابا گفتن اینده وسرنوشتشون بنویسند خواننده مجموعه کتاب که درنزدش هست رو جامعتر میبینه که این نکته برای امتیاز خوب دادن به اثر مهمه.

خلاصه همه مطالب قبلا گفته شده منهم همینها رو به اختصار نوشتم ومی خواهم به نویسنده عزیز اثر تبریک بگم خوب مسیرهارو گذرونده بود فقط اگر قابل بدونه من درمورد این کتاب به ایشون بگم کارش برای نخستین تجربه خوب بود فقط ما اینطور وقتها میگیم چاشنی نداشت که اگر این مولف خوبمون این مورد رو رعایت بفرمایند خوانندگان واگر عمری بود بنده اثار سطح  خیلی برتر روازایشون داریم چون قلم ایشون به قلب خواننده نفوذ میکرد وفقط ریزه کاری ها دقت می خواست.

بازهم به این دختر جوون وخوش اتیه تبریک میگم با امید موفقیت بیشتر درکارهای بعدی می سپارمشون دست خدا.

 

سوسن ذاکری91.2.11

 

 

عضو سایت تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 37
اعتبار: 35

801 مرتبه در 136 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 334 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 12 اردیبهشت 1391 - 11:33 ب.ظ

 سلام دوستان کتاب خوان

کتاب خیلی قشنگی بود زیباییش هم به خاطر سوژه جدیدش بود که کاملا تک وناب  بود 

خیییییییییلی دوستش داشتم واز خوندنش لذت بردم وای که چقدر همپای لیلی تودادگاه برادرش وقتی که حکم صادر شد گریه کردم داستان خیلی خیلی واقعی بود

وقتی که کیان داد می زد من بی گناهم .من نمیخوام بمیرم و............

.تمام تنم به لرزه افتاد وای که چقدر دردناک بود  خدا به هیچ خانواده ای همچین صحنه ای رو نشوننده


مثل ساحل آرام باش ،تا دیگران مثل دریا بیقرارت باشند
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 22 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 141
اعتبار: 20

1427 مرتبه در 307 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2091 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 10 مرداد 1391 - 07:18 ب.ظ

وای چقد دوستای گلمون با حوصله و طولانی طولانی نظر دادن .

من خلاصه میگم  که از نظر من واقعا عمق بد بختی رو حس می کنی ، خیلی راحت با کتاب ارتباط برقرار کردم و از ته قلبم سرگردانیها رو درک می کردم و لذت بردم ولی ای وای از این مادر شوهره .

در نهایت خوب بود ولی واقعا احساس می کنم همون یه بار که خوندمش بسه .

عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 آبان 1391 - 08:36 ب.ظ

سوژه ناب تک

داشت خیلی دوستش داشتم دلم برای محمد سوخت بیچاره طفلی

لیلا خیلی سختی کشید و خیل خواهر فداکاری بود دمش گرم آفرین بر این خواهر

مادر محمد باید ادب میشد

ولی نشد

در کل دوستش داشتم

خیلی


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
mzm
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 74
اعتبار: 18

817 مرتبه در 193 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 735 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 آبان 1391 - 10:44 ب.ظ

کتاب خوبی بود . خیلی راحت با خواننده ارتباط بر قرار میکرد . داستان تکراری ازدواج قردادی بود ولی با کلی هیجان و کشش . فقط من از دست این مادر شوهره خیلی حرسیم اگه جلو دست من بود تکه تکه اش میکردم اخه ادم اینقدر عقده ای ؟


دوستان پاک چوبهای خیسی هستند که با اتش نه می سوزند و نه خاکستر می شوند .
mzm
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 74
اعتبار: 18

817 مرتبه در 193 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 735 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 آبان 1391 - 03:16 ب.ظ

سلام به ماجده نازنین

عزیزم چاپ دوم کتابت رو بهت تبریک میگم و امیدوارم همیشه موفق باشیشصت بالا


دوستان پاک چوبهای خیسی هستند که با اتش نه می سوزند و نه خاکستر می شوند .

<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*