صفحه:   1
نمایش:   1 - 30
تعداد کل صفحه:   2
تعداد کل موضوع ها:   37


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 

سپیده
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 15 مرداد 1391 - 11:09 ق.ظ

اثری از فرشته صفری دانالو .

عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 15 مرداد 1391 - 12:22 ب.ظ

خیلی دوستش داشتم.

داستان ساده بود و پیچیدگی خاصی نداشت اما چیدمان وقایع و شخصیتها و فضاها به شکل زیبایی با هم آمیخته شده و کل این مجموعه رمانی خوندنی و جذاب رو به خواننده تحویل داده.

ترکیب شخصیتها که اعضای یک فامیل بزرگ و پر جمعیت بودن، به دل آدم میچسبید. نوع روابط خیلی خوب و واقعی توصیف شده بود و احساس میکردم مابین اون جمعیت قرار گرفتم و خودم این داستانو از نزدیک میبینم. خنده ها، شیطنتها، بازیهای دسته جمعی، از زیر کار در رفتن ها، دعواها و محبتها همه شون تا آخرین حد ممکن واقعی بودن تا جایی که حدس زدم شاید نویسندهء محترم این کتاب، این خانواده رو از نزدیک میشناخته و اینها رو از روی داستانی واقعی نوشته که تا این حد دلچسبه و اصلا تصنعی به نظر نمیاد.

یه مامان بزرگ تو این قصه هست که من عاشقش شدم! ماه! نه این که فکر کنین همش داره قربون صدقهء بچه ها و نوه هاش میره ها! اصلا اینطوری لوس و مصنوعی نیست. یه مامان بزرگ واقعیه با همهء خصوصیاتی که مامان بزرگهای دوست داشتنی باید داشته باشن. عاشق همه ست و دلش پر محبته ولی در عین حال از همه انتظار داره وظایفی رو که ازشون انتظار میره انجام بدن وگرنه سرشون غر میزنه و دمار از روزگارشون در میاره! منو به شدت یاد مامانم خدابیامرز انداخت، مخصوصا لهجهء ترکیش و اینکه هر وقت عصبانی یا هیجان زده میشد، میزد کانال دو و نصف کلماتو ترکی میگفت که دیگه اند هنر نویسنده بود! در طول داستان بارها از دست مامان وجی شیطون با صدای بلند خندیدم. خلاصه از همین حالا مامان وجی رو در فهرست شخصیتهای ماندگار یادداشت کردم. بهترین مورد این که صحبتهای ترکی مامان وجی طوری ماهرانه با فارسی قاطی شده بود که مطمئنم همهء فارس زبونها هم حرفهاشو میفهمن و از این دوگانگی زبان و لهجهء حرف زدنش لذت میبرن. فقط یکی دو جا لازم بوده حرفهاش ترجمه بشه که پاورقی خورده و در بقیهء موارد کاملا قابل درکه و این به نظر من بهترین شکل آوردن زبان دوم در یک کتاب فارسیه چون اگه تعداد مواردی که خواننده مجبوره به پاورقیها مراجعه کنه زیاد بشه، خسته کننده میشه و شیرینی زبان دوم در ذهن خواننده از بین میره.

قلم نویسنده رون و جذابه و نوع نگارشش به شدت منو به یاد یکی از نویسنده های معروف و محبوبم انداخت، طوری که اگه اسم اون نویسنده رو مینوشتن روی این کتاب و میدادن دستم، کاملا باور میکردم که کار خودشه. با این سبک نگارش، به جرات میتونم بگم خانم صفری عزیز حتما پله های موفقیت رو در امر رمان به سرعت بالا میرن و به هر جا بخوان میرسن.

داستان اصلا آبکی و کشدار نیست. هر جا لازم بوده، نویسنده خیلی راحت از روی زمان پریده و به هیچوجه سعی نکرده زمان رو با اتفاقات خسته کننده پر کنه. در واقع در این داستان تقریبا باید دنبال سیر وقایع دوید و به همین علت احساس کسالت به خواننده دست نمیده.

فضای داستان شاده. در طول داستان مثل همهء خانواده ها براشون غم و غصه، مصیبت و ماتم هم پیش میاد ولی نویسنده هیچ اصراری نداشته درد و اندوه اون غم ها رو زیاد و طولانی به خواننده القا کنه و خیلی سریع از روی اتفاقات ناخوشایند گذشته. موقع خوندن کتاب چند بار پیش اومد که به خودم گفتم ای وای! حالا موقع مرثیه خوندن رسید و اقلا 30-40 صفحه ای قراره مصیبت نامه بخونم، ولی با کمال تعجب و خوشحالی دیدم تلخیها خیلی سریع جمع و جور شد، اون هم به شکلی ماهرانه که کاملا قابل قبول بود و هیچ خدشه ای به سیر داستان وارد نمیکرد.

بعضی جاهاش از لجبازیهای سپیده حرصم در اومد ولی اون موارد هم ناچیز بود و هم در زیباییها و محاسن داستان گم میشد و زیاد به چشم نمی اومد.

در مجموع میتونم بگم کتابیه با نمرهء قبولی خیلی خوب که پیش بینی میکنم مورد استقبال قرار بگیره و بتونه مخاطبین رو جذب کنه.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 22 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 141
اعتبار: 20

1427 مرتبه در 307 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2091 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 06:50 ب.ظ

سلام بر همگی

من همین الان سپیده رو تموم کردم ، کتاب خوبی بود . از نظر من ارزش خرید داشت و کل کتاب رو ند خوبی داشت .

فقط بعضی تیکه ها و اصطلاحات رو من تاحالا نشنیده بودم و برام نا مفهوم بود که شاید بین قشر جوون رایج باشه و من از مرحله پرت باشم : )

بعدی اینکه تو این کتاب ماشاالله همه جیبا پر پول و ماشینای آنچنانی زیر پا و خلاصه همه چیز حسابی ردیف که البته چه بهتر چون خواهی نخواهی این پول با انصاف همینجور که زندگیو خوشگل می کنه به نظر من که کتاب رو هم جذاب تر می کنه : )

خلاصه بخرید و بخونید و کیف کنید .

راستی اولین بار بود که برای من اینجوری پیش او.مد یهویی وسط کتاب دلم هوای پدر بزرگ عزیزم و کرد و یه دل سیر براش گریه کردم ، آخه پدربزرگ داستان خیلی شبیه  باباشه خدا بیامرز من بود  : ( خدا همشونو رحمت کنه . 

همگی برقرار باشید .

عضو سایت تاریخ عضویت: 22 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 312
اعتبار: 454

2632 مرتبه در 525 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1977 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 مرداد 1391 - 04:19 ب.ظ

 

سلام دوستان

من امروز این کتابو تموم کردم. کتاب قشنگی بود. هر چند شخصیتهای زیادی داشت و تا 30 -40 صفحه ی اول هی مجبور بودم برگردم به عقب و ببینم کی دختر خاله ی کیه کی پسر عمه ی کی. اما با پیشرفت داستان کم کم شخصیتا تو ذهنم جا افتاد و دیگه همه رو مث اعضای یه خانواده می شناختم. از صداقت و محبتی که بین همه ی اعضای خانواده بود خوشم اومد. ولی از همه بیشتر عاشق مکالمه های قشنگ و سبک نوشتن بسیار زیبای فرشته جون شدم. یعنی خداییش انقد روون و سلیس نوشته بود که اصلاً از خوندن داستان خسته نمی شدی. من که بعضی قسمتاشو دو سه بار می خوندم ( البته این کار عادتمه. چون اکثراً خط به خط نوشته ها و  جمله بندیارو تو ذهنم حل و فصل می کنم. واسه همینه که کتاب خوندنام کمی که چه عرض کنم زیادی طول می کشه ) داستان به نظرم جای بیشتری برای به وجود آوردن هیجان و جذابیت داشت ولی انقد همه چی قشنگ به هم قفل شده بود و آدمو همراه مسیر داستان می کشوند که این مسئله زیاد به چشم نمی اومد. منم مث فرناز خانوم مطمئنم فرشته جون با این سبک نگارش و قلم زیباش آینده ی درخشانی پیش رو داره. 

به امید موفقیت همه ی دوستان


مریم احمدی
عضو سایت تاریخ عضویت: 15 مرداد 1391

پیام های ارسالی: 59
اعتبار: 28

1181 مرتبه در 208 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1032 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 مرداد 1391 - 06:11 ب.ظ

سلام وقت بخیر

مهربونا...

ممنون که وقت پر ارزشتون رو برای من گذاشتین،سپیده مو خوندین،نظر دادین،منو مورد لطفتون قراردادین...هر چقدر تشکر کنم کمه:-*

مریم عزیزم سپاســـــــــــــــگزارم بابت نت قشنگی که برام نوشتی....دوست دارم فراوووون

نغمه خوبم از لطف شما هم ممنونم:-*

بهزاد عزیز لطف شما هم مستدادم:)

از فرناز عزیزمم که تشکر و قدر دانی کرده بودم...مـــــــــــــــرسی

کوچیک شما فرشـــــــــــــــــــته

چند صباحیست خنده ات را ندیده ام!!!خانه ات آباد بگو سیب:)


جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست.
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 24 مرداد 1391 - 12:48 ب.ظ

با درود

عجب کتاب باحالی بود!

از اون کتابهایی که وقتی شروع به خوندنش می کنی ،اصلا  نمی فهمی کی و چطور تموم شد! تموم شخصیت هاش عین فیلم جلوی چشمم بودن ، حتی بهتر از اون ،زنده و واقعی! طوری که اونجایی که سپیده قاطی کرده بود و حرصمو در می آورد ناخودآگاه بهش یه چیزی می پروندم:))

یکی از بهترین کارهایی که نویسنده انجام داده بود ؛که خیلی هم به مذاق من خوش اومد؛ اون پرش زمانی پنج ساله بود،وقتی به اون صفحه رسیدم و دیدم رفته به 5 سال بعد کلی خوشحال شدم  ،این نشون دهنده ی ذکاوت نویسنده ی عزیز بود که میفهمه کی و کجا  و از چه موضوعی باید بگذره یا خلاصه و کوتاهش کنه .

منم مثل فرناز جون معتقدم که این رمان همه چیش به اندازه بود،غم وغصه اش،شادی و شوخیش،عشق وعاشقیش...........خلاصه همه چیش!

شخصیت های محبوب من هم پدر بزرگ و مادربزگ های داستان بودند  ،هر سه شون عالیه عالی!

فرشته ی عزیز واقعا دستت طلا.

قربان شما.نیلوفر


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 مرداد 1391 - 11:55 ق.ظ

سلام خانواده! خوبید به امید خدا همگی؟!
من خیلی این رمان رو دوست داشتم! خیلی زیاد:) تمام فاکتورهای دوست داشتنیم توی این رمان دور هم جمع بودند اصلاً!
اول اولش که هم اسم خودم بود و من بسی شاد گشتم! از خیلی وقت پیش منتظر بودم که منتشر بشه و خیلی زود خریدمش. ولی به خاطر مشغولیت های این چند وقته اخیرم و نداشتن حس و حاس و حوصله نخوندمش! علی رغم این که خیلی هم قشنگ بود!!!
عاااااااااااشق مامان وجی شدم:))) چون یدونه مادربزرگ تو مایه های مامان وجی دارم که خیلی دوستش دارم:) حتی نوع حرف زدنش هم منو یاد مادربزرگم انداخت:) خصوصاً وقت هایی که توی جمله هاش چندتا واژه آذری می گفت و بقیه شو فارسی-0-
سر اون شعری که توی حنابندان سپیده خوندن هم خودم هم مامان کلی خندیدیم:)
کلاً رمان سپیده واسه من و مامان و شاید خیلی دیگه از آذری زبان ها زیادی نوستالوژیکه:)
با دوست جونای عزیزم کاملاً موافقم:)
همه چیز توی این رمان زیبا سر جای خودش بود و این واقعاً لذت بخش بود؛)
من عاشق رمان هایی هستم که خانوادگی باشند:) و راست راستش یکی از دلایل علاقه ام به قلم معصومه جون بهارلویی همینه اصلاً!
از این مقوله خارج بشیم بریم سراغ بقیه اش:)
شخصیت پردازی رمان رو خیلی دوست داشتم:) من عااااااااااااشق رمان هایی هستم که توشون کلی شخصیت باشه:) البته شخصیت های درست و حسابی:) که به جا و به موقع ازشون استفاده بشه و البته قوی باشند:)
صمیمت قلم نویسنده عزیز روهم  خیلی دوست داشتم:)
جمله ها و دیالوگ ها رو دوست داشتم:)
روند داستان رو هم دوست داشتم:)
کلاً که همون طور که اولش گفتم... کل این رمان رو خیلی زیاد دوست می داشتم!!!
سپاس بی کران از فرشته عزیز و البته نشر خوب علی:)
بوس و بغل دوست جونا؛)


 


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 مرداد 1391 - 11:21 ق.ظ

سلام دوستان گلم

راستش این کتاب رو دو هفته پیش خوندم اما به دلیل همون مشغله های معروف نتونستم نظرم رو بگم

عالی بود عالی خیلی دوستش داشتم  اول از همه چون فضای خانوادگی داشت

بعد هم به خاطر زبان زیبای آذری که به زیبایی کتاب افزوده بود و به خاطر داستان جذاب و پر کشش آن

واییییییی بچه ها من هم عاشق مامان وجی شدم مخصوصا وقتای که می گفت:سفیده ریسه می رفتم از خنده به طوری که همسر خان سری به تاسف تکان می داد و می گفت خدایا شبهای قدر نزدیکه این خانم ما رو هم شفا بده ببین چقدر اوضاع من خراب بوده!!!!!!!!!!!!!!

خانم صفری دست مریزاد و خسته نباشید امیدوارم به زودی شاهد آثار زیبا و متعدد شما باشیم


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 9 شهریور 1391 - 12:13 ب.ظ

سلام فرشته جون خسته نباشی عزیزم

کتاب سپیده عالی بود از اون کتابای که همه خانواده به خاطر وجود یک بزرگتر خوب و عاقل

به خوبی و خوشی دور هم جمع شده بودن  اتفاقات جالبی و خلق کردن و در همه شرایط

پشت هم و بهم دیگه کمک میکردن

خیلی دوستش داشتم عالی بود

 


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 15 مرداد 1391

پیام های ارسالی: 59
اعتبار: 28

1181 مرتبه در 208 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1032 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 9 شهریور 1391 - 01:59 ب.ظ

سلام عزیزانم

این گلهای ارکیده تقدیم شما دوستان مهربون که منو رو شرمنده کردین،ممنونم از لطف همتون

                                                                                     

                                                                                              

Purple Orchids


جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست.
عضو سایت تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 49
اعتبار: 61

1582 مرتبه در 293 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2325 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 شهریور 1391 - 11:40 ق.ظ

سلام فرشته خانوم عزیزم

سپیده رو این مدت که مسافرت بودم خوندم واقعا قشنگ بود نثر روان و ساده ای داشت. بیان کلماتی به زبان شیرین آذری واقعا شیرین بود

حرف های عطا و حاضرجوابیهاش خیلی بهم انرژی می داد. سپیده یا به قول مامان وجی سفیده دختری بود که ازش یاد گرفتم نباید لحظه ای رو برای بیان پشیمونی از دست بدم تا شاید هیچ وقت فرصت نکنم

دوستان به کسانی که نخوندند پیشنهاد میکنم بخونن مطوئن باشید که پشیمون نمی شید.

منتظر رمان های جدیدتون هستم

به امید موفقیت های روزافزون برای نویسنده نازنین

 

ماندگار باشید.

 


بی انتهاترین جاده دنیا، جاده معرفت است و کمتر کسی قادر به پیمودن آن است... آهای تو که آخر جاده ای سلام...
mzm
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 74
اعتبار: 18

817 مرتبه در 193 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 735 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 15 شهریور 1391 - 09:49 ب.ظ

سلام به فرشته نازنین

کتاب سپیده رو خوندم و خیلی لذت بردم .عاشق شوخ طبعی عطا شدم .با شادیش خندیدم و با غصه هاش ناراحت شخصیت سپیده رو خیلی دوست نداشتم یعنی حرصمو در میاورد . ولی در کل خیلی خوشم اومد .جزو کتابهایی بود که با شروعش نمی تونستم کتابو زمین بزارم.

حالا نظر اصلیم تو یک جمله دمتون گرم . انگشتتون رو باید طلاگرفت.

امیدوارم همیشه موفق باشید .منتظر کتابهای بعدی شما هستم .مریم


دوستان پاک چوبهای خیسی هستند که با اتش نه می سوزند و نه خاکستر می شوند .
عضو سایت تاریخ عضویت: 13 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 42
اعتبار: 33

1045 مرتبه در 177 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 541 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 1 مهر 1391 - 02:46 ب.ظ

با سلام به خانوم صفری عزیزم

ضمن عرض خسته نباشید فراوان به شما نویسنده ی عزیزم

کتاب سپیده رو بالاخره  دیشب پس گرفتم و از امروز صبح به این ور بقیشو خوند مو تمومش کردم

عالییییییییییییییییی بود خیلی دوسش داشتم خیلی همه چیز ساده و قشنگ بود صمیمیت بین بچه های فامیل خیلی قشنگ بیان شده بود

و کلا که محشر بود

توی شخصیتا عطا رو خیلی دوست داشتم خیلی پر انرژی و با مزه بود

در کل همه چیزه کتاب خیلی خوب بود خیلی بهم چسبید  دستتون درد نکنه

دوستتون دارم بوووووووووووووووووووووووووس


این نیز بگذرد
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 مهر 1391 - 02:58 ق.ظ

سلام به فرشته عزیزم

من حدوده 2ساعته سپیده روتموم کردم البته بامشقات زیاداماخداییش خیلی زنگه تفریحه باحالی بود برام .فکرکنم این کتاب جزوه معدودکتابایی باشه که تقریباهمه پاساژای تهرانودیده وهمه خیابوناشوگشته چون اینجانب دقیقامثل کیفه پولم که اول میخوام برم خریدبرمیدارم سپیده روهم برمیداشتم هرجام میدیدم که ماهان توماشین خوابیده وکاره مامان طولانی شده سریع میرفتم سراغه عطاوبروبچ!!امشب بابامیگفت ایولااوردم به این علاقه توبه رمان خوب بچه بچه ات خوابیده پاشوبروبخواب چشات شده کاسه خون!!خداییش خیلی جذاب بودمخصوصاکل کلای بچه هاوجوابای بامزه عطا.نمیشد ولش کرد

مرسه فرشته جون خیلی دوسش داشتم

ممنون ازفرنازجونم چون پیشنهاده خریدوخوندنشوبهم داد

 


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 20 آذر 1390

پیام های ارسالی: 122
اعتبار: 47

1686 مرتبه در 372 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4875 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 مهر 1391 - 12:11 ب.ظ

فرشته جون دستت درد نکنه کتاب خیلی خوبی بود وخیلی چسبید کارها وحرفهاولحجه مامان وجی هم مثل مامانم بود صمیمیت بروبچ خیلی قشنگ بود والبته عشق عطا وشخصیت خودساخته اش که فقط دیپلم داشت ولی همه چی تموم بود واستعداد خودش رو در زمینه های دیگه بکار گرفته بود از سپیده هم گاهی دلخور میشدم ولی خوب شخصیت اون هم اونطور بود خلاصه که خیلی خوب بود باز هم از اینا میخوام ممنون ومتشکرم نشر علی


زندگی سیبی است که باید گاز زد با پوست
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 9
اعتبار: 6

121 مرتبه در 22 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 166 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 مهر 1391 - 12:35 ب.ظ

سلام به دوستان عزیزم این کتابورودراولین هفته های پخشش تهیه کردم وخوندم ودوست دارم ازصمیم قلبم بگم اصلا توقع چنین کتابه زیبایی روبه عنوان اولین اثره یک نویسنده نداشتم همه چیزش عالی وبه جابودوبرام واقعا دلچسب وپرکشش بودمخصوصاشخصیت عالیه عطاودوست دارم به همه عزیزان بگم حتمابخونیدش وازدست ندهید.


با تشکر از شماسودابه امیرجهادی.
عضو سایت تاریخ عضویت: 15 مرداد 1391

پیام های ارسالی: 59
اعتبار: 28

1181 مرتبه در 208 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1032 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 مهر 1391 - 07:42 ب.ظ

سلام به دوستای گل خودم

نا قابله، پیشکش میکنم به مریم جون، طیبه خانم گلم،سودابۀ عزیزم، سمیۀ گل گلاب. مریم سادات مهربونم و محیای خوبم...قربون همتون برم که بزرگوارید


جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 آبان 1391 - 10:12 ق.ظ

سلام فرشته جونم

به چاپ دوم رسیدن کتابتو تبریک میگم عزیزم.

البته کتابی که تا این حد قشنگه طبیعیه که در عرض مدت کوتاهی به چاپ دوم برسه. اگه نمیرسید باید به سلیقهء مخاطبین ادبیات شک میکردم!

برات آرزوی موفقیتهای بزرگتر و بیشتری دارم نازنین.

از دومی چه خبر؟! ما زیاد صبور نیستیم ها!


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 22 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 141
اعتبار: 20

1427 مرتبه در 307 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2091 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 آبان 1391 - 12:54 ب.ظ

سلام فرشته عزیزم خوبی ؟

خیلی خوشحال شدم  سپیده تو این مدت کم به چاپ دوم رسید ، عالیه :)

موفق باشی گلم . بووووووس.

mzm
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 74
اعتبار: 18

817 مرتبه در 193 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 735 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 آبان 1391 - 04:38 ب.ظ

سلام به فرشته گلم

خیلی تعجب کردم که تو این مدت کم سپیده به چاپ دوم رسیده ! واقعا دست مریزاد دارید . منم مثل بقیه دوستای عزیزم بهتون تبریک میگم و امیدوارم همیشه و در همه مراحل پیشتاز و موفق باشید .

 


دوستان پاک چوبهای خیسی هستند که با اتش نه می سوزند و نه خاکستر می شوند .
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 آبان 1391 - 09:17 ب.ظ

سلام به فرشته عزیز منم به چاپ دوم رسیدن کتابتو تبریک میگم

 امیدوارم این موفقیت ،راه روشنی برای موفقیت های بعدیت و رمان های بعدی باشه

 


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 137
اعتبار: 178

2489 مرتبه در 495 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1278 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 آبان 1391 - 09:28 ب.ظ

سلام به نویسنده خوش قلب خودمون.

چاپ دوم کتابتون و تبریک میگم.امیدوارم خیلی زود به چاپهای بالاتری برسه چون واقعا ارزشش و داره.


insta:behzadabedini
عضو سایت تاریخ عضویت: 15 مرداد 1391

پیام های ارسالی: 59
اعتبار: 28

1181 مرتبه در 208 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1032 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 آبان 1391 - 10:07 ب.ظ

سلام و شب بخیر دوستای گل خودم

به خدا نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم. پاک شرمنده شدم از این همه محبت:-*

خدا کنه اینقدر قابل باشم که بتونم روزی نه چندان دور این همه لطف رو جبران کنم،خاک پاتونم

فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــداتون بشـــــــــــــــــــــــــــــــم من:))


جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست.
عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 آبان 1391 - 06:02 ق.ظ

تبریک می گم فرشته مهربون:)
امیدوارم که رمان زیبات، چاپ های بالاتر رو تجربه کنه:)
و البته امیدوارم که رمان بعدیت به معنای واقعی کلمه، بترکونه:))))))
موفق باشی و پاینده:*


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 آبان 1391 - 10:11 ق.ظ

سلام فرشته جونم

چاپ مجدد کتابت رو از صمیم قلب بهت تبریک میگم عشقم

امیدوارم روزی شاهد چاپ صدمش باشیم نازنینم


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 15 مرداد 1391

پیام های ارسالی: 59
اعتبار: 28

1181 مرتبه در 208 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1032 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 آبان 1391 - 05:37 ب.ظ

سلام به سپیده و سمانۀ عزیزم

مرسی گل گلابای خودم

میبوسمتون:-*


جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست.
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 دی 1391 - 11:49 ب.ظ

فرشته عزیزم سلام

با عرض پوزش فروان برای تاخیرم

در تبریک گفتن چاپ دوم کتاب بسسسسسسسسسسسسسسسسسیار دویت داشتنی

"سپیده"

امیدوارم به چاپ صدم برسه

دوست دارم یه عالمه

قربونت هدا


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت موقعیت: 24
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 110
اعتبار: 210

2492 مرتبه در 401 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4584 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 دی 1391 - 12:57 ق.ظ

سلام سلام وصد سلام اومدم تبریک بگم تشویق. امیدوارم سپیده ( سپیده سپیده از اون روز که چشام چشاتو دیده.......موسیقی)

به چاپهای دو رقمی برسه


آرام تر سکوت کن .... صدای بی تفاوتی هایت هلاکم می کند .
عضو سایت تاریخ عضویت: 15 مرداد 1391

پیام های ارسالی: 59
اعتبار: 28

1181 مرتبه در 208 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1032 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 دی 1391 - 10:16 ق.ظ

هدا نوشت:

فرشته عزیزم سلام

با عرض پوزش فروان برای تاخیرم

در تبریک گفتن چاپ دوم کتاب بسسسسسسسسسسسسسسسسسیار دویت داشتنی

"سپیده"

امیدوارم به چاپ صدم برسه

دوست دارم یه عالمه

قربونت هدا

سلام هدا جونی خودم

خوبی عزیز دلم؟ممنونم از این همه محبتابزار علاقه

 

 


جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست.
عضو سایت تاریخ عضویت: 15 مرداد 1391

پیام های ارسالی: 59
اعتبار: 28

1181 مرتبه در 208 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1032 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 دی 1391 - 10:19 ق.ظ

گندم نوشت:

سلام سلام وصد سلام اومدم تبریک بگم تشویق. امیدوارم سپیده ( سپیده سپیده از اون روز که چشام چشاتو دیده.......موسیقی)

به چاپهای دو رقمی برسه

سلام به روی ماهت به چشمون سیاهتخوشحال

ای شیطون بلا از خودت آهنگ در و کنیپوزخند بزرگ

مرسی از لطفت، حسابی منو شرمنده کردیخجالت کشیدنبوسه

 


جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست.

<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*