دل آرام
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 مرداد 1392 - 09:13 ق.ظ

اثری از ریحانه فرج اله

عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 مرداد 1392 - 10:32 ب.ظ

این کار رو دوست ندارم. خوشم نمیاد که بیام و درمورد رمانی که نشر محبوبم چاپ کرده این طوری حرف بزنم!

ولی دقت داشته باشید که... گاهی به راستی چاره ای نیست!

من پوزش می خوام از نویسنده عزیز و نشر دوست داشتنی مون.

اما...

به معنای واقعی دوستش نداشتم!

نشد و نتونستم که باهاش ارتباط برقرار کنم.

شخصیت ها به واقع روی اعصاب هاکی بازی می کردند!

دختر داستان شبیه تنها چیزی که نبود... یه فارغ التحصیل رشته ی روانشناسی بود! و پسر داستان... همون موجود منفوری بود که در اوج ناباوری شده شخصیت محبوب مرد همه ی قصه ها! همونی که به جای این که حرف بزنه، سیلی می زنه! همونی که تهش تمام خشونتش رو می ذاره به پای علاقه اش!

سوژه ی داستان بدک نبود! ولی غیر قابل درک بود! خیلی از رفتارها و حرکات شخصیت ها قابل پذیرش نبودند.

من باز هم معذرت می خوام که انقدر رک حرف می زنم! ولی... این داستان منو یاد سریال های ترکیه ای انداخت! کاش منظومو بگیرید! این جا نمی شه مطرحش کنم!!!

کلن که راضی نبودم. واقعن راضی نبودم.

امیدوارم که شاهد انتشار رمان هایی به مراتب زیباتر، از نویسنده ی عزیز باشیم!

باز هم طبق معمول می گم که نه قصد توهین دارم، نه می خوام پنیه ی نویسنده ای که نمی شناسمشو بزنم! ولی واقعیت تلخه!!

پااینده باشید عزیزان دل انگیزم :* -0-


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت تاریخ عضویت: 8 خرداد 1392

پیام های ارسالی: 53
اعتبار: 0

491 مرتبه در 129 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 455 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 مرداد 1392 - 11:44 ق.ظ

با سلام به همه دوستان گلم.

اول از همه تشکر از نشر علی نازنینم و نویسنده عزیز ،چون میدونم یه کتاب از نوشتن تا چاپ ورسیدن دست ما چقدر مشقت داره.

شاید این کتاب به ذائقه من جور نباشه ولی باید نظر همه رو دید ودیدگاهها رو سنجید.

کتاب دل ارام رو 50-50قبول داشتم

منم با نظر سپیده عزیزم موافقم که این کتاب هم مثل خیلی از این کتابای جدید ه،شخصیت مرد داستان پولدار خوشگل ،خوشتیپه ،اما بد اخلاق ودست  بزن داره ،اما بعد تبدیل به یه عاشق دلخسته میشه

راستش نمیدونم شاید نظر من باشه ولی بعضی از جاهای کتاب هم منو یاد کتاب جین ایر میاندازه

شخصیت دختر داستان هم برام قابل درک نبود

اما اسم کتاب ،طرح روی جلد زیباش ،قلم روان نویسنده رو دوست داشتم.موضوع کتاب هم بد نبود.

اینم بگم به عنوان یه نفر که خیلی خیلی رمان دوست داره حتی  تکراری بودن داستان هم رو من تاثیر نداره ونمیتونه از خوندنش منو منصرف کنه.مطالعه کردن

امید دارم دوستان از خوندنش لذت ببرن چون سلیقه افرادفرق میکنه.

بازم از نویسنده عزیز ممنون به امید کارهای دیگه از شماگل

عضو سایت تاریخ عضویت: 28 مرداد 1392

پیام های ارسالی: 4
اعتبار: 0

79 مرتبه در 15 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 216 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 28 مرداد 1392 - 02:09 ق.ظ

سلام دوست عزیزم که انقدر زود زحمت کشیدی و کتاب رو خوندی وپیام هم گذاشتی ! 

عزیزم قصه ی زندگی همه ی ما تکراره تکراره ! من تلاش کردم نگاه دیگری به این تکرار ها کنم . 

اگر پسر قصه پولدار وجذاب بود در کنارش دختری هم بود که از قشر متوسط بود! و نتیجه گیری داستان درباره ی کسانی بود که فقیر بودند و این یعنی حقیقت زندگی !

درباره ی خشونت آریا هم دفاعی ندارم چون خودش به طور مفصل از خودش دفاع کرده !

موفق باشید


ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مرداد 1392

پیام های ارسالی: 1
اعتبار: 0

6 مرتبه در 1 ارسال مورد تشکر قرار گرفته.
تاریخ ارسال: 30 مرداد 1392 - 09:30 ق.ظ

سلام به دوستان خوب کتاب خوانم!

چیزی که باعث شد من  با یک نام کاربری جدید پیام بذارم یک نقد روی نقد است ! دوست نداشتم در عالم آشنایی نتی ناراحتی و گلایه ای پیش بیاید .

مدتیه با خوندن نقدهای  تند بعضی کتابها  این سوال توی ذهنم نقش بسته که  واقعا حرف هایی که ما در ازای ساعت ها زحمت یک نویسنده می نویسیم نقده یا ترور شخصیتی ؟ گاهی یک نویسنده و اثرش را انقدر بالا می بریم که خواننده بعد از خواندنش توی ذوقش می خورد و گاهی هم چنان می کوبیمش که ...

تا اونجایی که من می دونم هدف نقد سازندگیه نه تخریب ! توی این نقد انقدر انرژی منفی بود که من به عنوان خواننده یخ کردم چه برسه به نویسنده ی کتاب !

نقد یعنی بیان نکات مثبت و منفی ! آن هم به صورت ادبی !

اگر قبل از خوندن این کتاب پیامت رو خونده بودم بعید می دونستم سراغش برم ! اما کتاب رو خونده بودم ومتوجه شدم زمین تا آسمان با نظر من تفاوت دارد !!!  البته من سهمیه نقدم را برای نقد ده روزه می گذارم . 

اما من مثل همیشه به سبک خودم برای یک نویسنده ی جدید پیام می گذارم :

خانم فرج اله ورود شما رو به جمع خانواده ی ادبی نشر علی تبریک عرض می کنم وخواهان موفقیت شما در تمامی مراحل زندگی هستم .پیروز باشید.

یادمان باشد که همیشه ذره ای حقیقت پشت هر “فقط یه شوخی بود”

کمی کمی کنجکاوی پشت “همینطوری پرسیدم”

قدری احساسات پشت “به من چه اصلا ”

مقداری خرد پشت “چه میدونم”

واندکی درد پشت “اشکالی نداره” وجود دارد . . .

به نظر شما پشت قصد توهین ندارم چه نهفته است ؟؟؟؟؟؟؟
 

عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 30 مرداد 1392 - 12:22 ب.ظ

من جوابمو به نقددد بالا توی دلنوشته دادم!

این جا راهنمای کتابه!

ر. ا :

من بار دوم هم انتهای این کتاب رو خوندم. کماکان نظرم همونه که بالا گفتم!


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت تاریخ عضویت: 15 دی 1391

پیام های ارسالی: 16
اعتبار: 0

287 مرتبه در 68 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 40 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 31 مرداد 1392 - 09:09 ب.ظ

با سلام 

باید خیلی خلاصه خدمت همه دوستان عزیزم  بگم

درون­مایه کتاب، موضوعی آشنا است، کتاب تصویری کامل از زندگی شخصیت مورد نظر ارائه می­کنه.شگردهای که در نگارش به کار گرفته شده ­اند دقیقا شبیه گویی و بر اساس واقعییت ارتباطات   جامعه  ماصورت گرفته. نگرش نویسنده درباره­ ی شخصیت­های داستانش   یک بعدی نیست واز همه جهت به آنها پرداخته شده
......اینکه برخی دوستان در نقد خودشون عنوان میکنن  نمیتونن با شخصیت های داستان ارتباط بر قرار کنن  چون مثلا برخورد فیزیکی مرد در زندگی مشترک  براشون قابل پذیرش نیست شاید ناشی از عدم شناخت واقعییت ها  باشه و ربطی به کتاب  ونویسنده  محترم اون نداره......

به هرحال برای نویسنده محترم  ضمن عرض خسته نباشید آرزوی موفقیت بیشتر را دارم  .

 


خریت هایی که من تو زندگیم کردم خود خر نکرده!!!!!
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 1 شهریور 1392 - 12:35 ب.ظ

سلام به همه دوستای گلم

کتاب دل ارام رو خوندم اسمش رو وهمچنین شخصیت دل ارام رو دوست داشتم گاهی تضاد شخصییتی زیادی داشت اما با این حال متانت و شکباییش قابل ستایش بود حامد رو دوست داشتم و اران رو اما اریا که صحبت درمورد شخصیت اریا رو میذارم برای نقد ده روزه 

فضاسازی کتاب خوب بود و خیلی از جاها حس میکردم منهم در کنار دل ارام و اران  درحال شیطنت هستم مخصوصا موقع بالشت بازی خندان

نثر کتاب رو دوست داشتم و ارتباط خوبی تونستم با داستان و شخصیت هاش برقرار کنم اما نکات منفی مختلفی هم بود که برام جای سوال داشت که همه رو یادداشت میکنم که در نقد ده روزه از ریحانه عزیزم بپرسم اما به قول مرجان عزیز منهم به این کتاب 50-50 رای میدم

من خیلی اهل دیدن سریال نیستم اما با خوندن کتاب دل ارام  یاد یکی از معدود سریالهای ترکیه ایی که دیدم افتادم و اینجای قضیه رو با سپیده جانم (بغل کردن)موافقم

در کل از زحمات نویسنده عزیز و نشر خوب و محبوبم علی سپاسگزارم

به امید موفقیتهای روز افزون برای ریحانه عزیزم و نشر علی و همه دوست جونهای گلم


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 20 آذر 1390

پیام های ارسالی: 122
اعتبار: 47

1686 مرتبه در 372 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4875 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 28 شهریور 1392 - 01:17 ب.ظ

منم کتاب رو خوندم روند داستان وشخصیتها وموضوع هم خوب بود حتی خشن بودن اریا قابل درک بود ولی یه قسمتهایی با فرهنگ ما جور نبود که در نقد ده روزه بهش میشه پرداخت ولی کالا عالی نبود ولی خوب بود متشکر از نویسنده ونشر علی


زندگی سیبی است که باید گاز زد با پوست
عضو سایت موقعیت: اهواز
تاریخ عضویت: 29 دی 1390

پیام های ارسالی: 14
اعتبار: 9

98 مرتبه در 22 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 39 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 30 شهریور 1392 - 05:51 ب.ظ

کتاب خوبی بود هر چند عالی نبود اما از خوندنش پشیمون نیستم.


صبحدم مرغ سحر با گل نوخاسته گفت ناز کم کن که درین باغ بسی چون تو شکفت
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 31 شهریور 1392 - 09:24 ق.ظ

مجموعه قوانین تالار نقد کتاب

1: در این بخش کاربران فقط در مورد کتاب مورد نظر به بررسی می پردازند. و از مقایسه کتاب ها و نویسنده باید خودداری کنند .

2: با هر گونه توهین به نویسنده و نشر در این بخش بر خورد خواهد شد .

3: کاربران به بررسی و نقد کتاب بپردازند علاوه بر نکات منفی نکات مثبت را هم مطرح کنند

4: از توهین به نظرات یکدیگر جداً خودداری کنید .

5 : مطالبی که به تعریف داستان می پردازند حذف خواهد شد .

6: از برخورد سلیقه ای جدا خودداری کنید.

7: نقد مغرضانه در مورد کتاب ها در این بخش تایید نخواهد شد

عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 آبان 1392 - 08:25 ق.ظ

سلام دوستان

دیروزساعت 7شب شروع کردم به خوندن ودقیقا ساعت 6صبح امروزتمومش کردم 

من خیلی دوسش داشتم برام جذاب بودروندداستان انقدرهیجان وکشش داشت که راستش نتونستم ولش کنم

غیرازهرزبودن دست اریاومظلومیت وبی زبونیه دل ارام که بعضی وقتااذیتم میکردبقیه داستانودوست داشتم

باکمال شرمندگی ازهمه دوستان به شدت اریارودوست دارم !!اخلاقش رفتارش عصبانیت وحساسیتشوابزار علاقه

البته تاجاییکه مراقب دستش باشه بازنده

رفتارای شخصیتای قصه به نظرم توی روندداستان توضیح داده شده واوناییکه مبهم هستن اخرش معلوم میشه یعنی من به شخصه وقتی کتاب تموم شد اصن حس نکردم ،که اخه  خب چرا

یه جورایی حق دادم به اریا به عمه دل ارام به پدرش ...

شاید اگه به شکل یه رمان ویه داستان بهش نگاه کنیم خوشمون نیاد ازخشونت بیش ازحدوکتک کاری یابازندگی خودمون مقایسه کنیم عجیب باشه این قضیه 

اما واقعیت اینکه که هنوزم هستن خانواده هایی که همین الانم پدرخونه شایدشاید باهمه خوبیوزحمت کشی دست بزن داره ومتناسب اون دختروپسرخونه باتمام انزجاری که ازاین قضیه دارن این براشون میشه عادت

راستش وقتی بدبختیاوفشارای روحی که اریاتحمل کرده گفته میشه فکرمیکنم حق داشته ازنظرروحی بهم بریزه وهیچی دست خودش نباشه

ومثل همیشه من عاشق دخترای خیلی خوشگل وپسرای خیلی جذاب وخونه های انچنانی توی رمانهاهستم درنتیجه این مورده کتاب رومخم نبود اصلا پوزخند بزرگچشمک

مرسی ازریحانه جوون وخسته نباشید

منتظرکتابای بعدیتون هستم


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 27 آبان 1392

پیام های ارسالی: 37
اعتبار: 0

50 مرتبه در 36 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 8 آذر 1392 - 10:41 ب.ظ

متاسفانه باید بگم اصلا این کتابو دوست نداشتم فقط 100 صفحه اولش یکم جذابیت داشت مابقی داستان از حوصله خواننده خارج میشد مشکلاتی که توی کتاب بود و حرکات دل ارام و اریا اصلا قابل توجیه نبود هیچ پدری حق نداره پرستار بچشو اونجور که اریا بازخواست میکرد ، سوال و جواب کنه مشکل دیگه این بود که دختر داستان ما روانشناس بود و نویسنده فراموش کرده بود که باید ازین نکته برای پیش برد کتاب به سمت هدف استفاده کنه و در اخر اینکه اریا که قهرمان داستان ماست رسما و کاملا دیوانه بود و حتی تعریف ماجرای گذشته هم نمیتونست رفتارشو توجیه کنه


من شبح مردی بدبختم که شما او را در سیاهچال قلعه دیف دفن کردید خداوند به این شبح برآمده از گور،ماسک کنت دومونت کریستو زد او را از الماس و طلا پوشاند تا شما او را فقط امروز بشناسید "من ادموند دانتس هستم"
عضو سایت موقعیت: قزوين
تاریخ عضویت: 11 مرداد 1393

پیام های ارسالی: 8
اعتبار: 0

29 مرتبه در 15 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 آبان 1393 - 01:39 ب.ظ

با سلام خدمت خانم فرج اله عزیز

من این کتاب رو چند ماه قبل خوندم شاید خیلی از جاهاش یادم نیاد ولی لازم دونستم که راجع به این اثر هرچند ناچیز چیزی بگم منم با نظر یکی از دوستان موافقم که با نقد منفی که میکنیم زحمات یه نویسنده رو زیر سوال میبریم پس بهتره هم نقاط ضعف و نقاط قوت کار رو نیز بیان کنیم من بر خلاف نوشته خیلی از دوستان این کتاب رو دوست داشتم واز نوع نگارش نویسنده عزیز لذت بردم شاید برخی اوقات اخلاقهای شخصیتهای بیش از حد اغراق میشد ولی با این وجود دوستش داشتم  آریا رو با تمام عصبانیتها و پرخاشگری هاش دوست داشتم تنها نکته ای که دوست داشتم بگم این بود که به نظرم اخر داستان یک مقدار شعاری بود البته این نظر شخصی منه امیدوارم که در اینده ای نزدیک شاهد آثار زیباتون باشیم باتشکر

 




کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*