نیمکت شب
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 9 آذر 1392 - 09:02 ق.ظ

اثری از افسانه نادریان

عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 9 آذر 1392 - 08:01 ب.ظ

سلام سلام سلام

 

دوست جونا خبرخبرمهمانیمهمانیمهمانیمهمانی

 

بالاخره بعدازمدتهاکه ازاومدنه کتاب اهوی افسانه جون گذشته یه کتاب جدید ازش داریم تشویقتشویقتشویقتشویق

 

براهمین یه برنامه رونمایی ازکتاب نیمکت چیده شده که باحضوردوستای گلمون، افسانه نازنین ، اقای توزنده جانی وشاید مهمونای افتخاری واحتمالیه دیگه برگزارمیشه گلگلگلگل

 

به این مناسبت اینجانب ازهمگی دوستان دعوت میکنم بااومدنشون خوشحالمون کننابزار علاقهابزار علاقهابزار علاقهابزار علاقه

 

زمان: روزیکشنبه 92/10/8

مکان:ایت الله کاشانی -انتهای مهران -خانه فرهنگ میثاق

 

منتظردیدن همتون هستم بغل کردنبغل کردنبغل کردنبغل کردن

 

 

 


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 10 آذر 1392 - 03:31 ب.ظ

ساعت جلسه از10صبح الی 11/5

 

 

منتظردیدن همه دوست جوناهستیم

 

 


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 12 آذر 1392 - 05:24 ق.ظ

سلام دوستای گلم

بالاخره خوندمش .همین الان تمومش کردم ، ازساعت 10شب که شروع کردم به خوندنش تاالان یکسره دستم بود.یعنی راستشوبخواین کششوجذابیت قصه انقدربودکه اصلانتونستم بزارمش زمین

داستان شروع جالبی داشت قصه یه عشق عمیق وپاک که بذرش تودوران کودکی، بایه محبت ناب وخالص کاشته شده وبه مرورزمان جوونه زده ورشدکرده وبه دورازتمام دوزوکلک هاوناپاکیای اطراف همون شفافیت بچگیوداره؛ که حالابایکم غرورمخلوط شده وشکل گرفته شده یه عشق عمیقوبزرگوزیبا

شخصیت پردازیه داستان عالیه انقدرکه براحتی میشه تمام زوایای اعضای  داستانودرک ولمس کرد،نه فقط افراداصلیه قصه که  حتی شخصیتهای کلیشه ای کاملانقشوجایگاه واضحی دارن

فضاسازیه داستان به نحوی دقیقوقابل تجسمه که درحین خوندن کتاب به راحتی شکل وشمایل مکانهایی که داستان اتفاق میفته قابل درک ولمسه فقط کافیه چند لحظه چشامونوببندیم عین فیلم میشه تصورش کرد

ودراخر

طبق معمول که قلم افسانه جوون ازذات خوبومهربونوصمیمیش نشات گرفته این کتاب نه تنهااصلا شخصیت سیاه وحتی خاکستری هم نداره بلکه توی صحنه های غمگین داستان بازهم ردپایی اززیبایی وشادی میبینی حتی غصه خوردنای مانی ونگارهم زیباورمانتیک ودلنشینه

شخصیت نگاروباغروروحاضرجوابیاشواراده محکمش دوست داشتم

عاشق صداقت مانی شدم

ودلم به شدت به شدت برانویدسوخت مخصوصا داشت درموردعشق خودشونگارومانی حرف میزد

 

مرسی افسانه نازنین خسته نباشی گلم

این کتاب ارزش دوسال انتظارکشیدنوداشت

 


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 27 آبان 1392

پیام های ارسالی: 37
اعتبار: 0

50 مرتبه در 36 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 12 آذر 1392 - 04:39 ب.ظ

بی صبرانه منتظر خوندن این کتابم

موفق باشید


من شبح مردی بدبختم که شما او را در سیاهچال قلعه دیف دفن کردید خداوند به این شبح برآمده از گور،ماسک کنت دومونت کریستو زد او را از الماس و طلا پوشاند تا شما او را فقط امروز بشناسید "من ادموند دانتس هستم"
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 آذر 1392 - 12:30 ب.ظ

سلام به سمیه عزیزم مرسی که اینقدر سریع کتابو خوندی خوشحالم  دوستش داشتی

راستش خیلی برام مهم بود تو خوشت بیاد چون میدونم رمان خوان حرفه ای هستی و چون زیاد کتاب میخونی هم رمان های جدی هم رمان های مختلف دیگهمطالعه کردن برای همین خیلی راحت میتونی نظر بدی.و نظراتت برای من که خیلی مفیدبوده .

برای همین خیلی خوشحالم خندانمرسی که خوشت اومد بغل کردن

از توصیفات عالی که راجع به شخصیت هام کردی و دقتی که تو خوندن رمان به خرج دادی ممنونم 

شخصیتامو خیلی واضح توصیف کردی

از اینکه دلت برای نوید سوخت  متاسفم آه کشیدنمنو ببخش راه دیگه ای نبود پوزخند بزرگمن مانی رو دوست داشتم تا آخرم عاشق مانی موندم ابزار علاقه 

دوست دارم بوسه


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 16 آبان 1392

پیام های ارسالی: 43
اعتبار: 0

459 مرتبه در 131 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 203 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 24 آذر 1392 - 04:08 ب.ظ

گلقهوهگل

با سلام خدمت نویسنده محترم  خانم نادریان

خیلی خیلی تشکر بعد ازمدت ها یه کتاب ناب با موضوع جذاب به دستم رسید آنقدر ذوق زده هستم که دوست دارم خانم نادریان گل را به قول 

راسپینای عزیزم بغل کردنبوسهبوسهبغل کردنهوارتاااااااااااابه جهت قدردانی از کتاب زیبایشان داشته باشم. با این که هنوز تا آخر نخوندم ولی  

 خدا خدا می کنم که کارهام زودتر تموم بشه وبرم سر وقت خواندن. دست شما درد نکنه وقلم تان توانا .مشتاقانه منتظر کتاب های

دیگر شما هستم.ابزار علاقه

عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 آذر 1392 - 08:30 ب.ظ

سروین نوشت:

گلقهوهگل

با سلام خدمت نویسنده محترم  خانم نادریان

خیلی خیلی تشکر بعد ازمدت ها یه کتاب ناب با موضوع جذاب به دستم رسید آنقدر ذوق زده هستم که دوست دارم خانم نادریان گل را به قول 

راسپینای عزیزم بغل کردنبوسهبوسهبغل کردنهوارتاااااااااااابه جهت قدردانی از کتاب زیبایشان داشته باشم. با این که هنوز تا آخر نخوندم ولی  

 خدا خدا می کنم که کارهام زودتر تموم بشه وبرم سر وقت خواندن. دست شما درد نکنه وقلم تان توانا .مشتاقانه منتظر کتاب های

دیگر شما هستم.ابزار علاقه

سلام عزیزم منم روی ماهتو میبوسم بوسهابزار علاقه

خیلی خوشحالم کتابو تهیه کردی و داری میخونی

امیدوارم زحمتهام بی نتیجه نباشه و ازش خوشت بیاد .


بغل کردنهزار تا

 

 


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 6 دی 1392 - 05:36 ب.ظ

دوست جووونا یکشنبه منتظردیدن همتون هستم مهمانیمهمانیمهمانی

دلم براتون تنگ شده هوارتااااااابزار علاقهبغل کردنابزار علاقهبغل کردنابزار علاقهبغل کردن

ادرسش سرراسته اما بازم اگه دوست جونی مشکل داشت بهم بگه کروکی بهش میدم توووووووووووووووووووووووووپپوزخند بزرگزبانخجالت کشیدن

 

بووووووووووووووس پیشاپیش براهمه دوست جوونابوسهبوسهبوسه

 


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 27 آبان 1392

پیام های ارسالی: 37
اعتبار: 0

50 مرتبه در 36 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 28 دی 1392 - 04:53 ب.ظ

متاسفانه اصلا کتاب خوبی نبود همش تکراری و کش دار بود


من شبح مردی بدبختم که شما او را در سیاهچال قلعه دیف دفن کردید خداوند به این شبح برآمده از گور،ماسک کنت دومونت کریستو زد او را از الماس و طلا پوشاند تا شما او را فقط امروز بشناسید "من ادموند دانتس هستم"
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 مهر 1391

پیام های ارسالی: 36
اعتبار: 0

135 مرتبه در 45 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 62 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 10 بهمن 1392 - 12:17 ب.ظ

جذاب و دوست داشتنی بود خانم نادریان عزیز انقدر قشنگ احساسات و عشق نگار و ترسیم کرده بودین که قابل لمس بود و من کاملا احساسات و ترس نگار و درک می کردم غیرت و تعصب مانی نسبت نگار و هم خیلی دوست داشتم و اسم کتاب که اشاره به نیمکتی که تو خونه خانم بزرگ بود و نگار و مانی هر دو دوستش داشتن مناسب بود و خوندن این کتاب بعد امتحانا حسابی خستگیمو از بین برد و از خوندنش لذت بردم ممنون و خسته نباشیدگل




کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*