خنجر
عنوان:
خنجر
کد کالا:
ملیسا قدم برسنگ دوم گذاشت لغزندهتر بود و امواج شدیدتر، نگاهی بهآن سوی رود انداخت. خبری از مسنترها نبود حتی میترا، گویا با اولین باد تند یا ابر تیره بهسوی قصر رفته بودند. یکی از نگهبانان سعی کرد از روی سنگها بهسوی او بیاید ولی بهدلیل عمق بیشتر آب در آن سوی رود و با این که تا زانو در آب رفته بود از شدت امواج نمیتوانست جلوتر بیاید. شاهزادگان جوان در کنار رود ایستاده و فریاد میزدند صبر کن رفتهاند طناب بیاورند و ملیسا در دل بهآنها میخندید که او را در وسط امواج خروشان بهصبر دعوت میکردند. قدم که برسنگ سوم گذاشت چنان بهجلو و عقب تاب خورد که نه تنها آناهیت و دختران جوان که فریاد جوانان و نگهبان هم درآمد. ملیسا موهایش را با زحمت از صورتش کنار زد و بهسنگ چهارم که تقریبآ وسط رود بود نگاهی کرد و بهطول رودخانه نیز نگاه کرد مطمئن بود اگر هم در آب بیفتد نمیمیرد ولی ممکن بود امواج او را بهسنگها بکوبد و دست و پایش بشکند. بههیچ عنوان نمیتوانست پایش را بلند کند تا برسنگ بعدی بگذارد با کوچکترین تکانی امواج آب او را میکند و با خود میبرد. برروی پاهایش تمرکز کرده
بود که نلغزد و منتظر موجی خروشان که دیر یا زود سر میرسید. در زوزهی باد که با خروش امواج بههم آمیخته بود صدایی که او را بهاسم میخواند بهگوشش رسید.
نویسنده:شابک:9786009271726
نوبت چاپ:اول
ناشر:آرینا
قطع کتاب:رقعی
نوع جلد:شمیز
تعداد صفحه:438
تیراژ:2000