نوا
عنوان:
نوا
کد کالا:
خونهی ما مثل صحرای محشر شده بود، خانمها مشغول چیدن میوه و شیرینی بودن و روشون نایلکس میکشیدن و آقایون هم میوهها و شیرینیها رو گوشهای مرتب میچیدن تا بعدازظهر روی میزها قرار بدن. نزدیکیهای ظهر شهرام و شروین برای تهیهی نهار بیرون رفتن. بابا غذای شب رو بهبهترین رستوران سفارش داده بود. بعد از خوردن نهار همراه حوا و زن عمو بهآرایشگاه رفتیم، فرهود هم مأمور شده بود ما رو برسونه، توی راه ناگهان چیزی یادم اومد و رو بهحوا گفتم :
ــ وای خدا مرگم بده، یادم رفت شراره رو خبر کنم.
نویسنده:شابک:9789641930433
نوبت چاپ:ششم
ناشر:علی
قطع کتاب:رقعی
نوع جلد:شمیز
تعداد صفحه:728
تیراژ:500