پرستش
پریشان دل

پریشان دل

عنوان: پریشان دل
کد کالا:

-پناه میبرم به خدا، از شر شلوغی آدما!
بعد به تاریکی فکر کرد:
-پناه می‌برم به تاریکی از شر مهمونی!
بعد به ماه نگاه کرد:
-پناه می‌برم به ماه از دست زورگویی‌های فرناز!
بعد به ستاره‌ها چشم دوخت و کف دستانش را روی شکمش گذاشت.
-پناه می‌برم به ستاره‌ها از دست صدای آدما...
و همان وقت صدای خندیدن کسی او را از جا پراند. سر جایش نشست. فواد بود. با دیدن فواد هم غمگین و هم خوشحال شد.
دنیز از گوشه‌ی چشم فواد را نگاه کرد.
-تو باش! تو بمون...
-هستم خب...
دنیز گونه‌اش را روی زانو گذاشت:
-پناه می‌برم به تو از دست تنهایی و دلتنگی!
فواد لبخند زد:
-منم پناه می‌برم به تو ، از شر تنهایی و دلتنگی!
دنیز خجالت کشیدن نمی‌دانست. وابسته شدن را از عاشق شدن تشخیص نمی‌داد. اما حالش خوش نبود. دلش آشوب بود. فقط فواد را می‌خواست . فقط می‌خواست کنار او باشد. او را ببیند، با او حرف بزند. به او پناه ببرد:
-پناه می‌برم به تو از دست غصه‌ها! پناه می‌برم به تو از دست آدما...

نویسنده:

غزل سلیمانی


شابک:

9789641935193


نوبت چاپ:

اول


ناشر:

علی


قطع کتاب:

رقعی


نوع جلد:

شمیز


تیراژ:

230

2,170,000  ريال
وضعیت: موجود
طرح جلد (0)
محتوا (0)

 
 
نظر شما
نظر شما
نام:
*
ایمیل:
محدوده سنی:
*
متن:
*
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*