بستر های خالی
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 بهمن 1392 - 11:33 ق.ظ

اثری از م . امیر کیانی

عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 20 آذر 1390

پیام های ارسالی: 122
اعتبار: 47

1686 مرتبه در 372 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4875 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 اسفند 1392 - 02:22 ب.ظ

خوندمش سوژه وموضوع کتاب دقیقا معلوم نیست یه کمی موضوع جانباز های شیمیاییه یه کمی هم اعتیاد ودختران فراری که بیشتر نصیحت  واسه یه بار خوندن بد نبود طرز نوشتاری خوب وبجا بود وروون نوشته شده بود تاریخ وزمانبندی هم درست نبود ممنون از نشر علی ونویسنده


زندگی سیبی است که باید گاز زد با پوست
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 فروردین 1393 - 07:45 ب.ظ

سلام دوستای خوبم

بسترهای خالی ...

راستش نمیدونم چرادلم میخوادیکم بیشترازهمیشه رواین کتاب بچرخمومانوربدم

ازاسمش بگم اول که نه تنها؛به تنهایی لفظ واهنگ قشنگی داره که به شدت بامتن ومضمون داستان میخونه 

اما خودداستان حرف داشت براگفتن اول ازهمه باید نگاهمونوعوض کنیم به کتاب .این رمان یه رمانه احساسی اجتماعیه که درکنار اتفاقات روزمره وزندگی عادی یه سری مشکلات حاداجتماعوهم مطرح میکنه اما درغالب داستان .شخصیت های کتاب یه تعدادخاصی هستن که هرکدوم نقش وجایگاه ویژه ای دارن برای گفتن یه درد یه حادثه یه اتفاق ،هرکدوم بانگاه وطرزفکروعقایدخاصی هستن وهرکدوم ازنگاه ودیدخودشون بقیه روتحلیل میکنن

نکته جالب اینجاس که تواین رمان هیچ دونفری یه طرزفکرویه نگاه مشترک به یه موضوع ندارن بااینکه تعداد محدودی شخصیت وجودداره وزیادنیستن اماتقریبامیشه هرقشری ازاحساسوفرهنگو اعتقادوپیداکردتوش

 

دوستایی که رمان عاشقانه وعامه پسنده خاص دوست دارن احتمالاخیلی براشون جذاب نباشه ؛نه خبری ازعشقوعاشقیه داغ هست ،نه حرفای عاشقانه ان چنانی وقربون صدقه ،نه حتی ارتباط یا تماس جسمی یااحساسی .هیچکدومش نیست

روایت یه عشقه بایه شروع قدیمی اما جالب وبه نظرمن اتفاقی قابل باورودرک ودرکنارش نظرات وحرفای بقیه وخلاصه عملوعکس العمل شخصیت های داستان

قلم نویسنده ولحنش یه چیزی میانه عامیانه ورسمیه ؛کلمه ها وافعال عامیانه گفته شده اما بایه پوشش محترمانه ورسمی مثل وقتایی که مهمون  غریبه میادخونمون ومادرعین حال که خودمونی هستیم اما کلی ادبونزاکتورعایت میکنیم

کتاب باحجم کمی که داره راست میگن دوستا به کندی جلومیره چون سنگینه نمیشه روزنامه وارخوندوردشد بایدهمه جلمه هاشوخوند

اخره داستان به قول معروف گوداند نبود اما زهرنداشت نمیگزیدادموشوکه نشدم دپرسم نشدم

اگه هرکدوم ازشخصیتاروحتی اوناکه یه باراسمشون وسط اومده یکم روشون فکرکنیم که جای فکرکردنم داره، کتاب برامون خوندنی ترمیشه

خلاصه اینکه ازخوندنش خوشم اومد یه دیدتازه بودیه بحث جدیدوپرکاربرای فکرکردن ومجادله ذهنی بین درست وغلط واین چه کنم های رایج زندگی ودراخرتصمیم گیری

راستی طرح جلدش قشنگه اما اصن به داستان نمیخوره شخصیتای مردداستان چهارنفرن رضا محسن سید امید

امید که هیچی .محسن که جوون رشیدبودو....  رضا تااونجایی که توداستان هست محکم بوده وراست قامت   میمونه سید  این طرح جلدی که روی کتاب هست اصلاباشخصیت پردازیه سیدنمیخونه مخصوصابااون عصایی که تودستشه!!!(باعرض معذرت ازادمین جان)

 

 

 


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 137
اعتبار: 178

2489 مرتبه در 495 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1278 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 تیر 1393 - 01:35 ب.ظ

سلام ب نویسنده محترم این کتاب.خسته نباشین.

اسم کتاب خیلی جالبه ب طوری ک ادم جذب اسمش میشه و میره طرفش.

متاسفانه من جذب داستان و طرز نگارشش نشدم.خیلی سنگین بود سردرد گرفتم.البته ب نظر من این طور بود.

بازم در اخر ب نویسنده محترم خسته نباشید میگم و ارزوی موفقیت میکنم براشون.


insta:behzadabedini



کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*