صفحه:   2
نمایش:   31 - 35
تعداد کل صفحه:   2
تعداد کل موضوع ها:   35


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 

اعجاز عشق
عضو سایت تاریخ عضویت: 29 دی 1392

پیام های ارسالی: 44
اعتبار: 0

186 مرتبه در 56 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 56 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 15 تیر 1393 - 11:42 ب.ظ

negin pars نوشت:

با سلام وخسته نباشید به لیلا عبدی عزیز

بهتون قول داده بودم که این کتاب رو بخونم و نظرم روبهتون بگم/اعجاز رو خوندم و لذت بردم از داستان زیباش/به نظرم عاشقانه ای ارام و به دور از تنش های اضافی بود.معجزه ای که با عشق پرستو اتفاق افتاد و بردل نشست کاملا قابل لمس بود چون از دید هر دو نفر ما شاهد اون بودیم./طنازی قلمتون رو دوست داشتم وزیبایی عشقی که ترسیم کرده بودید قابل ستایش بود.

دوستدار شما سپیده بانو.

 

 

سپیده گل وعزیزم هزار سلام وهزار درود برگل روی بی مثال تو!

چقدر حس خوبی دارم از داشتن دوستان گلی مثل شما.سپاس بیکران از محبتت.عزیزترینم خوشحالم که دوستش داشتی و از خواندنش لذت بردی.برایت بزرگترین معجزه عشق رو از کردگار بی همتا خواهانم.گل

عاشقانه های عالم سمفونی هر لحظه ات!


خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن leilaabdi4444@gmail.com
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 13 آذر 1393

پیام های ارسالی: 22
اعتبار: 0

44 مرتبه در 23 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 آذر 1393 - 08:30 ق.ظ

سرکارخانم عبدی عزیزونازنینم سلام

 

واقعیتو میگم که خداشاهده به عشق شماوکتاب فوق العاده تون اومدم واینجا عضوشدم.البته با کتاب خلوت نشین عشق شروع شدوتو زمان کمی همشون رو خریدم وخوندم.که میرم وبرای اونها هم نظر میذارم.

واما اعجاز عشق....

بنظرم یکی از بینظیرترین کتابایی بود که خوندم.انقده خوشم میاد اغراق تو کارتون نیست..

آدم خودشو میتونه جای شخصیت اصلی داستانتون بذاره.باورش میشه این اتفاق افتاده.عاشق پرستو بودم تو این داستان حتی شکمو بودنشو دوست داشتم..عین خودمون بود..من حتی مامانشو بااون اخلاق قبول داشتم.عین مامان

خودم بود خیلی جاها.

حتی هلیا رم دوست داشتم وکارشو از نظر خودش میتونستم درک کنم

چشم انتظاریه امیرعلیرم خیلی دوست داشتم.انقده حس خوبی بهم دست میداد.وای عاشق صحنه خواستگاریش بودم.

بازم بنویسید تورو خداااااااااااا

عاشق خودتون وقلم بی نظیرتونم!


عاشق تمام عشق های واقعی!
عضو سایت تاریخ عضویت: 29 دی 1392

پیام های ارسالی: 44
اعتبار: 0

186 مرتبه در 56 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 56 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 آذر 1393 - 12:10 ق.ظ

نانسی نوشت:

سرکارخانم عبدی عزیزونازنینم سلام

 

واقعیتو میگم که خداشاهده به عشق شماوکتاب فوق العاده تون اومدم واینجا عضوشدم.البته با کتاب خلوت نشین عشق شروع شدوتو زمان کمی همشون رو خریدم وخوندم.که میرم وبرای اونها هم نظر میذارم.

واما اعجاز عشق....

بنظرم یکی از بینظیرترین کتابایی بود که خوندم.انقده خوشم میاد اغراق تو کارتون نیست..

آدم خودشو میتونه جای شخصیت اصلی داستانتون بذاره.باورش میشه این اتفاق افتاده.عاشق پرستو بودم تو این داستان حتی شکمو بودنشو دوست داشتم..عین خودمون بود..من حتی مامانشو بااون اخلاق قبول داشتم.عین مامان

خودم بود خیلی جاها.

حتی هلیا رم دوست داشتم وکارشو از نظر خودش میتونستم درک کنم

چشم انتظاریه امیرعلیرم خیلی دوست داشتم.انقده حس خوبی بهم دست میداد.وای عاشق صحنه خواستگاریش بودم.

بازم بنویسید تورو خداااااااااااا

عاشق خودتون وقلم بی نظیرتونم!

نانسی نازنینم...

ممنونم از اینهمه محبت...چقدر خجالت زده زبانم هستم که

آنطور که درخوره نمیتونه تشکر کنه...ممنونم!

خوشحالم که دوستش داشتی عزیزم.

منهم عاشق همه شما عزیزان دل هستم...

افق نگاهتان آبی آسمان عشق باشد..

 


خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن leilaabdi4444@gmail.com
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 11 دی 1393

پیام های ارسالی: 3
اعتبار: 0

11 مرتبه در 4 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 8 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 1 بهمن 1393 - 01:02 ق.ظ

به نام او

شبیه یک تنهایی واقعی

تو فصل بهارم گل کاشیه

می‌خوام حس کنی درد این آدمو

که از متن رفته توی حاشیه

یک مردی با موهای جوگندمی از متن زندگی به حاشیه اش وارد شده بود، اگر بخواهیم در ابتدای امر توضیح مختصری از داستان ارائه نماییم باید به همین جمله بسنده نماییم. اما همه چی به همین جا ختم نمی شود و طبق نام کتاب اعجازی از عشق به وجود می آید و این مرد به متن زندگی باز می گردد در واقع این عشق اعجازش به موافقت عمل ختم نمی شود و یک مرد منزوی را به زندگی بر می گرداند.

خانم عبدی در این کتاب، داستان خود را بر بسیاری از اجز از جمله معنا بنا می کند. در واقع معنا در این داستان متشکل از سرنخ هایی است که معانی صریح و معانی ضمنی را شامل می شود. از آنجا که معانی صریح ارجاعی باشد یا آشکار، به وضوح و از طریقه بیان نویسنده متوجه می شویم که معنای صریح از نوع آشکارا می باشد چرا که امیرعلی برای به دست اوردن پرستو با مرگ می جنگد و پرستو برای به دست اوردن امیرعلی با تفاوت سنیشان که هر دو از نوع انتزاعی هستند.

اما داستان اعجاز عشق از نظر معانی ضمنی که به دو دسته تلویحی و دلالتگر تقسیم می شود با درصد بالایی به معنای ضمنی تلویحی بر می گردد، در واقع از آنجایی که داستان پر از احساس های قوی و با جذبه است نویسنده به سراغ تفسیر عشق می رود و آن را بیان می کند.

از آنجایی که داستان بیشتر واکنش به قواعد فرهنگی و اجتماعی از یک جامعه است ( به طور مثال چیرگی مریضی امیرعلی بر او و یا نامتعارف بودن فاصله سنی برای ازدواج در جامعه ) تا قوانین طبیعی، می بایست از تحلیل داستان بر اساس مجموعه پیش فرض هایی درباره تقلید از واقعیت اجتناب کنیم ، در واقع هر چقدر هم که داستان واقع گرایانه باشد انگیزه و احساسی که در بطن داستان بین دو شخصیت امیرعلی و پرستو وجود دارد از نوع مفاهیم محوری می باشد که همیشه از خود می پرسیم واقعا چرا ؟ با اینکه پرستو خود نیز اصرار بر خوشگل نبودن خود دارد یا امیرعلی اخلاقی به شدت تند و زننده دارد این دو به شدت عاشق هم می شوند . پاسخش کاملا واضح است: عشق، این عشق است که مفهوم محوری داستان ما می شود و از حالت واقع گرایانه آن را خارج می نماید و چقدر دلنشین خانم عبدی این مفهوم رو توصیف می کنند. گویی کتاب، درس عاشقیت را به خواننده می دهد به طوریکه دوست داریم هرچه سریعتر عاشق شویم و از آموزه های روش عاشقی کردن در کتاب در زندگی واقعی خود استفاده کنیم. اینجاست که نویسنده با مهارت خاصی مفاهیم محوری خود را به زندگی واقع گرایانه ما پیوند می دهد.

در داستان نویسی وقایع به صورت مستقیم و یا گاهی اوقات به صورت فلش بک توصیف می شود که نویسنده از تکنیک داستان نویسی به صورت مستقیم استفاده میکنم اما با این تفاوت که از هوشمندی خود استفاده نموده و برای جذاب تر کردن داستان آن را به دو روایت بازگو می نمایم . کاری که به حتم استفاده ازین سبک ریسک می باشد که گاهی کاملا داستان را موفق و گاهی اوقات پروژه را به شکست راهنمایی میکند که خوشبختانه در این کتاب بر جذابیت روایت افزوده و آن را حرفه ای تر بازگو می نماید که البته باید توجه داشت روایت از هر شخصی می بایست از زاویه دید همان شخص مطرح شود و مخصوصا در مسائل عاطفی از احساسات درونی فرد مقابل چیزی بازگو نشود .

همه اجزای داستان خوب است ، خوب شروع می شود، خوب روایت می شود ، پایان عاطفی خوبی دارد اما به نظر بنده نقطه عطف داستان که همان بازگو کردن جواب معمای ذهن پرستو توسط امیرعلی می باشد کاملا به صورت هپی اند تمام می شود . اگر بخواهیم به طور خلاصه این موضوع را مطرح کنیم خانم عبدی به صورتی کاملا زیبا و حرفه ای از شیوه هرمنوتیک در انتهای داستان استفاده کرده تا شوکی جدی را به خواننده منتقل نماید اما ای کاش روی این راز امیرعلی مانور بیشتری داده می شد تا این بیت حافظ در داستان بیشتر مشهود باشد :

ألا یا أیها السّاقی! أدر کأساً وناوِلها!                که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها

اما به نظر می رسد که نویسنده داستان ترجیح می دهد از کشدار کردن داستان صرفنظر نماید و عشق را به همان شیرینی که هست توصیف کند.

در آخر از خانم عبدی بسیار بسیار متشکرم که با این قلم شیوا و شیوه روایتی کاملا جسورانه ما را به خواندن یک داستان کاملا ایرانی مهمان کرده اند.

برای همه آرزوی درک عشق را دارم و پذیرش اعجاز آن را.

 

عضو سایت تاریخ عضویت: 29 دی 1392

پیام های ارسالی: 44
اعتبار: 0

186 مرتبه در 56 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 56 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 اسفند 1393 - 05:22 ب.ظ

aras268 نوشت:

به نام او

شبیه یک تنهایی واقعی

تو فصل بهارم گل کاشیه

می‌خوام حس کنی درد این آدمو

که از متن رفته توی حاشیه

یک مردی با موهای جوگندمی از متن زندگی به حاشیه اش وارد شده بود، اگر بخواهیم در ابتدای امر توضیح مختصری از داستان ارائه نماییم باید به همین جمله بسنده نماییم. اما همه چی به همین جا ختم نمی شود و طبق نام کتاب اعجازی از عشق به وجود می آید و این مرد به متن زندگی باز می گردد در واقع این عشق اعجازش به موافقت عمل ختم نمی شود و یک مرد منزوی را به زندگی بر می گرداند.

خانم عبدی در این کتاب، داستان خود را بر بسیاری از اجز از جمله معنا بنا می کند. در واقع معنا در این داستان متشکل از سرنخ هایی است که معانی صریح و معانی ضمنی را شامل می شود. از آنجا که معانی صریح ارجاعی باشد یا آشکار، به وضوح و از طریقه بیان نویسنده متوجه می شویم که معنای صریح از نوع آشکارا می باشد چرا که امیرعلی برای به دست اوردن پرستو با مرگ می جنگد و پرستو برای به دست اوردن امیرعلی با تفاوت سنیشان که هر دو از نوع انتزاعی هستند.

اما داستان اعجاز عشق از نظر معانی ضمنی که به دو دسته تلویحی و دلالتگر تقسیم می شود با درصد بالایی به معنای ضمنی تلویحی بر می گردد، در واقع از آنجایی که داستان پر از احساس های قوی و با جذبه است نویسنده به سراغ تفسیر عشق می رود و آن را بیان می کند.

از آنجایی که داستان بیشتر واکنش به قواعد فرهنگی و اجتماعی از یک جامعه است ( به طور مثال چیرگی مریضی امیرعلی بر او و یا نامتعارف بودن فاصله سنی برای ازدواج در جامعه ) تا قوانین طبیعی، می بایست از تحلیل داستان بر اساس مجموعه پیش فرض هایی درباره تقلید از واقعیت اجتناب کنیم ، در واقع هر چقدر هم که داستان واقع گرایانه باشد انگیزه و احساسی که در بطن داستان بین دو شخصیت امیرعلی و پرستو وجود دارد از نوع مفاهیم محوری می باشد که همیشه از خود می پرسیم واقعا چرا ؟ با اینکه پرستو خود نیز اصرار بر خوشگل نبودن خود دارد یا امیرعلی اخلاقی به شدت تند و زننده دارد این دو به شدت عاشق هم می شوند . پاسخش کاملا واضح است: عشق، این عشق است که مفهوم محوری داستان ما می شود و از حالت واقع گرایانه آن را خارج می نماید و چقدر دلنشین خانم عبدی این مفهوم رو توصیف می کنند. گویی کتاب، درس عاشقیت را به خواننده می دهد به طوریکه دوست داریم هرچه سریعتر عاشق شویم و از آموزه های روش عاشقی کردن در کتاب در زندگی واقعی خود استفاده کنیم. اینجاست که نویسنده با مهارت خاصی مفاهیم محوری خود را به زندگی واقع گرایانه ما پیوند می دهد.

در داستان نویسی وقایع به صورت مستقیم و یا گاهی اوقات به صورت فلش بک توصیف می شود که نویسنده از تکنیک داستان نویسی به صورت مستقیم استفاده میکنم اما با این تفاوت که از هوشمندی خود استفاده نموده و برای جذاب تر کردن داستان آن را به دو روایت بازگو می نمایم . کاری که به حتم استفاده ازین سبک ریسک می باشد که گاهی کاملا داستان را موفق و گاهی اوقات پروژه را به شکست راهنمایی میکند که خوشبختانه در این کتاب بر جذابیت روایت افزوده و آن را حرفه ای تر بازگو می نماید که البته باید توجه داشت روایت از هر شخصی می بایست از زاویه دید همان شخص مطرح شود و مخصوصا در مسائل عاطفی از احساسات درونی فرد مقابل چیزی بازگو نشود .

همه اجزای داستان خوب است ، خوب شروع می شود، خوب روایت می شود ، پایان عاطفی خوبی دارد اما به نظر بنده نقطه عطف داستان که همان بازگو کردن جواب معمای ذهن پرستو توسط امیرعلی می باشد کاملا به صورت هپی اند تمام می شود . اگر بخواهیم به طور خلاصه این موضوع را مطرح کنیم خانم عبدی به صورتی کاملا زیبا و حرفه ای از شیوه هرمنوتیک در انتهای داستان استفاده کرده تا شوکی جدی را به خواننده منتقل نماید اما ای کاش روی این راز امیرعلی مانور بیشتری داده می شد تا این بیت حافظ در داستان بیشتر مشهود باشد :

ألا یا أیها السّاقی! أدر کأساً وناوِلها!                که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها

اما به نظر می رسد که نویسنده داستان ترجیح می دهد از کشدار کردن داستان صرفنظر نماید و عشق را به همان شیرینی که هست توصیف کند.

در آخر از خانم عبدی بسیار بسیار متشکرم که با این قلم شیوا و شیوه روایتی کاملا جسورانه ما را به خواندن یک داستان کاملا ایرانی مهمان کرده اند.

برای همه آرزوی درک عشق را دارم و پذیرش اعجاز آن را.

 

 

عرض ادب ودرود آقای آراس محترم...

ممنون از نقد انصافا زیباتون.وقتی که برای خواندن این کتاب ونوشتن نقد به این شیرینی گذاشتید.تنها نکته ای که لازم دیدم عرض کنم این بود که همیشه اون حسی که با افتادن مشکلها برسر راه عارض برقلب و روحمان میشه عشق نیست وهمیشه عشق باسختی بدست نمیاد.نمیدانم چرا عاشق را همیشه سختی کش ماجرا تعریف میکنیم.بعد هم امیرعلی کم در طی طریق این عشق نکشید..که برایش کم وکوتاه بدانیم.بازهم عقیده تان بسیار محترم وقابل تامل.متشکرم.


خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن leilaabdi4444@gmail.com

<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*