سلام به همه دوستان
من اومدم با بقیه شخصیت های ماندگارم که واقعا برام ماندگارن
دیشب رفتم همراز و یه مروری کردم یادم اومد که عاشق عشق و علاقه احسان به مژگانم,شخصیت احسان واقعا یه مرد فوق العاده بود ,صبوریش,دلداری دادنش ,اینکه میدونست حق با زنشه و طرف اونو میگرفت,عصبانیتش موقعی که مژگان پیشنهاد دوباره زن گرفتن و بهش داد همه و همه عالی بود, حیف از عمر کوتاهش,شخصیت دیگه ای که توی این کتاب دوست داشتم چه بار اول که خوندم چه وقتی نیلوفر جان زحمت ثبت موندگاریش رو کشیدن خوندم و چه وقت مرور دوباره کتاب جیگرم و آتیش زد و هر بار به حالش گریه کردم علی(سیاوش) بود و اون صحنه تکان دهنده التماسش به مژگان و احسان. مظلومیت و معصومیت این شخصیت واقعا تحت تاثیرقرارت میده,مرسی از نیلوفر عزیز برای ثبت این لحظه به عنوان لحظه ماندگار و تشکر از خانم مهریزی مقدم برای خلق این لحظه ماندگار.ازمادر احسان بدم اومد به خاطر زخم زبوناش که انگار نیش عقرب بود,از حبیب متنفر شدم به خاطر اون همه ظلم و ستمی که به فرشته که الحق برای مژگان و مجید فرشته بود ,کرد.به نظرم عنوان نا مادری برای فرشته یه توهین بود ,اون ازیه مادر هم مادرتر بود.
توی کتاب خلوت نشین عشق شخصیت هرمز رو خیلی دوست داشتم ,کم پیدا میشه مردی که با زنی ازدواج کنه که دوستش نداره هیچ ازش هم فرار میکنه و متنفره ولی انقدر صبوری به خرج بده انقدر عشق و علاقه به پاش بریزه تا اون هم بهت علاقه پیدا کنه.از شوکت کینه ای خیلی بدم اومد,خیلی حسود بودو کیانا رو دوست داشتم برای فداکاریش.
توی ملکه جنوب دلم برای تنهایی و تهمتی که به رامش زدن خیلی سوخت,اگه علی موسوی مهربون نبود تکلیف رامش چی بود ؟از پدر و مادر رامش از آروین ساده لوح از عمو و زن عمو و پسر عموهای نامرد رامش بدم اومد ,به خاطر تهمتی که به رامش بیچاره زدن و یه درد به درداش اضافه کردن و با بیرحمی تمام و بدون فکر از خودشون روندنش( شکلک عصبانی)
یه کتاب هست که میخوام بنویسم میدونم نظرم در این مورد با خیلی از دوستان متفاوت خواهد بود,اما خوب اینم نظر منه دیگه,من درباره این کتاب نظری ندادم فقط تنها نظرم به رو جلد کتاب بوده,الان هم قصد نقد ندارم چون اینجا جاش نیست فقط نظرم رو درباره بعضی شخصیت هاش میگم,این کتاب اسمش یک جرعه آب یک جرعه سرابه,از سارا به رغم داشتن صفات مثبتی چون فداکاری برای خانواده و پدر,کنار اومدن با پدر و مادر همسر و یه همسر سست و مستاصل و لوس و وفادار موندن بهش اصلا خوشم نیومد بعضی کاراش حرصم رو درآورد ,بخششهای بیخود, چشم پوشی های بی فایده بعضی جاها(تاکید میکنم بعضی جاها )از حد میگذشت و شورش رو درمیاورد,بعد از 10 مرتبه دعوا و توهین و کتک خوردن از دست شوهر و مادرشوهر,دفعه یازدهم بخشیدن یعنی چی ؟یعنی علاقه یا خودآزاری؟,یا مثلا پنهان کردن این 10 بار از خانواده هیچی دیگه بار یازدهم هم نباید خانواده چیزی میفهمید. قبول دارم که بعد از بچه دار شدنش داشت این شرایط رو به خاطر بچش فقط تحمل میکرد ,اما قبلش!!!!!!......پدر سارا که به اصطلاح دخترش براش انقدر عزیزه اصلا نباید فکر ازدواج دخترش با همچین پسری در قبال بدهیاش به سرش بیفته,دیگه بعد اون همه کتک کاری و دعوا و اون همه ضربه جبران نا پذیر روحی که به دخترش وارد شده میگه طلاق؟نوش دارو بعد از مرگ سهراب؟ شخصیتهای منفور داستان که اصلا دربارش حرف نزنم بهتره.به س. سادات عزیز تبریک میگم ,خلق شخصیت تا این حد بد که آدم بعد از خوندنش سردرد بگیره هم هنری میخواد, ولی کاش توی سبک با عشق برگرد بنویسین چون کتاب قشنگی بود (البته به نظر من) شخصیت های خوبش شخصیت های بد رو پوشش میداد و باعث میشد کمتر اعصابت متشنج بشه من عاشق این کتابم,گاهی پذیرش این همه تلخیه و سیاهی شخصیت ها یکجا برای خواننده سخت و دشواره و از توانش خارج.با عرض پوزش به دوستداران این کتاب این فقط نظر من درباره بعضی از شخصیت ها بود ,باز هم مرسی خانم س.سادات.
توی گوشه های پنهان ,صبر وتحمل و برخوردهای ستایش رو دوست داشتم و از علاقه پنهان و عشق خاموش و منش آیین آرا حظ کردم,از بی عرضه گی و آویزونی و بی دست و پایی آوش خیلی زورم گرفت,استاد امینی رو دوست داشتم به خاطر وفاداریش,دایی رو به خاطر برپایی چنین محافلی,از شخصیت صنم خوشم نیومد خیلی فضول بود و نخود هر آش,دلم خیلی برای پدر ستایش سوخت.
اینا هم به نظرم ماندگارن با دلایلی که توی کتابای دیگه اشاره کردم ,مثل بخشندگیشون,عشق و علاقه های کیمیا و بی حد و حصرشون,عزم و ارادشون,صبر و تحملشون,حاضر جوابیشون,ایمان زیباشون,ابراز علاقه های به جا و به موقشون,حمایت و پشتیبانی های بی چشم داشتشون ,وفاداریهای قشنگشون وغیرتی شدنهای مردونه و زنونشون.,شوخی های با مزشون,جسارتشون,تنهاییشون.....
نیکا توی دور از من,امیر توی تمنای تو,حامیه آتش دل,خسر و پرستوی خلوتگاه من,هامونه قلعه دل,عرشیای و سیاوش هوس,احسان وشقایق عاشقم باش,مهتاب لبخند خورشید,یاشار و سهند و سهیل غزال,خسرو و باران باز باران,پدرام نجوای شبانه,امیر علی و حاج خانم و حاج بابای ایلگار دخترم,شهاب با تو ولی تنها,یاسیه پیله شیشه ای,باران چشمهایت مال من,پوریای دنیا را رها کن و.....
ببخشید از اینکه طولانی شد .
هیچ کس همراه نیست.....تنهای اول