سلاااااااااااااااااااااااااااااام به همه
مرسی نیلوفر هم بابت موضوع هم جواب بدجنسانت(شکلک چشمک)
خب بریم سر اصل مطلب..........هورااااااااااااااااااااااااااا تنوع l_0_l (این هم شکلک ابداعی شادی)
با اجازه من از حق حداکثر استفاده میکنم نیلو جان
1-کااااااااااااااااااااااااااااااااااامراااااااااااااااااااااااااااااااااان جان(شازده کامران میرزا قجر افشار نه ها)کامران افشار,ووواااااااااااایییییییییییی (این نهایت ذوق زدگی) و اما چرا؟چون به نظر من کامران نمونه یه مرد و یه عاشق واقعی بود,مرد عاشقی که الان و توی این دوره و زمونه نیست(برای اینکه اعتراض کسی بلند نشه )کمتر هست(کمیابه)چی کار مییخواستین و از یه مرد عاشق واقعی توقع داشتین و کامران اونجوری نبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟برای رسیدن به ماهنوش همه کاری کرد,از هیچ تلاشی فرو گزار نکرد,برای اگه ماهنوش پسش میزد اون ولش نمیکرد و تلاش برای نزدیک شدن بهش رو بیشتر میکرد(حتی در جایی از داستان میخونیم که ماهنوش به خاطر حرفی که توی اون خونه ,که بعد از ازدواجشون رفتن,میزنه و کامران خیلی بدش میاد مییگذاره و میره ولی باز هم برمیگررده ,حالا اگه جرات داری به مردای این دوره و زمونه این رو بگو,آقا میره خونه باباش,بعد کار به دادگاه و ...میفته),برای آسایش زن و بچه اش از هیچی حتی جونش هم دریغ نمیکرد,اگه میخواین بگین پس اون دروغ ها و پنهان کاری ها چی پس,من میگم همش برای رسیدن به ماهنوش بود و بس و درآخر هم همه چیز رو گفت و معذرت خواهی هم کرد,اینکه سمج میشد و تا مشکل ماهنوش رو براش حل نمیکرد ول کن نبود.میدونین کامران از نظر من یه جورایی آرمانیه.
2- امیر علی جان (ا_0_ا)دقیقا به همون دلایل که برای کامران شرح دادم که درباره مانیا داشت.
3-ما را عفو بفرمایید,آقااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خو امیر علیم شبه کامران جونم بود پس دوتاش یکی ولی حسابش کنیداااااااااااا,نمیشه که امیرعلی با دو متر قد و اون هیکل توصیفی نخودی باشه.محراااااااااااااااااااااااااااااااااب جون,این که دیگه گفتن نداره,خو معلومه توی دوره زمونه ای که طرف زنش میفته بیمارستان سریع نق و نوق میکنه و ساز مخالف کوک میکنه و میره سراغ یکی بهترش به نظرتون این قشنگ نیست که محراب همه زنگیش رو بفروشه تا خرج جراحی های متعدد پری (زنی هنوز عقدی و توی کما هم هست,نه یه عمل ساده)کنه.این قشنگ نیست که برای رسیدن به کسی که دوستش داری این همه عذاب بکشی,تازه وقتی پری میگه دیگه نمیتونم ,محراب نمیگه نمیخوای نخواه منو بگو که دارم واسه رسیدن به تو خودمو به آب و آتیش میزنم,میگه نه پری بازم تحمل کن تو بکشی کنار من بازم سعی میکنم و دست بردار نیستم,من یاد نگرفتم تا به هدفم نرسیدم ازش دست بکشم.
البته فکر کنم همه توی یه مایه شد,اما خب................
شخصیت های عاشق واقعی واقعی از نظر من بیش از اینهان ولی خب از بالا اینطور دستور رسیده,تازه ما قاچاق هم کردیم, واویلا(شکلک چشمک)
ضمیمه(پیوست):عزیزان من هم معتقدم که دوست داشتن با عشق فرق میکنه و از عشق بالاتره،اگر دقت کنیم واژه عشق خیلی نیست که وارد ادبیات شده یا لااقل قدمتش خیلی کمتر از دوست داشتنه(حالا ببینید کی گفتم الان همین یه جمله آخر کلی سرش اعتراض میشه،انقدر بالا پایینش مییکنن تا مجبور میشیم حذفش کنیم)همونطور که پیامبر هم فرمودن:«مردی که به زنش بگوید دوستت دارم[اثر این سخن]هرگز از دل زن بیرون نمیرود»
اما به نظر من محبت و عشقی که کامران به ماهنوش ،محراب به پری و شاید امیرعلی به مانیا داشت ،عشق ساده نبود بلکه دوست داشتن بود.البته هر کس نظر خودش رو داره و البته محترمه.
هیچ کس همراه نیست.....تنهای اول