چه بگویم، چه بگریم، چه بمیرم، چه بمانم
جز تو چه توانم که بگویم
از تو گفتم و گفتم، همه جا پی تو گشتم وگشتم
هیچ جا جز تو ندیدم...
من چه دانم که توکیستی و لب به عشق تو گشودم
هرچه بود پس زدم و در پی رخ ماه تو دویدم
آه اما...
به دو سه پرده دگر از تو ندایی نشنیدم
که نه آنکه تو نگفتی، نه...
من سر در گریبان زمینم ،
که زمین سخت دژم بود و مرا اذن شنیدن نتوان بود...
ولی اکنون به عشق تو پریدم...
سر از این عالم فانی بیرون کشیدم...
به چه امید؟...
به تو بگویم :
به امید وصال پریدم..................
ای جان غم گرفته...بگو دور از آن نگاه، در چشمه کدام تبسم بشویمت......