یه قانون نانوشته ای... تو ندگیم هست که میگه... وقتی با یکی تیک میزنم ... دلیلی نداره رو بقیه ضربدر بزنم
یه عده پز میدن که خدا مخاطب خاص اوناست الا یا اهل عالم تا حالا شده بخواین شما مخاطب خاص خدا بشین اینکه خدا وقتی صداتون رو میشنوه کیف کنه یا وقتی نصف شب به یادش خواب ندارین ,حال کنه ویا وقتی بدونه هیچکی به غیر اون تو دل شما نیست چقدر خوشحال میشه اینکه اونم پز مخاطب خاصشو به فرشته ها بده وبگه این عزیز منه
سکوت را می پذیرم اگر بدانم روزی با تو ســــخن خواهم گفت تیره بختی را می پذیرم اگر بدانم روزی چشمان تو را خواهم سرود مـــرگ را می پذیرم اگر بدانم روزی تـــــــو خواهی فهمید کـه دوستت دارم
کـل دنـیــا هـم بـگـویـنـد دوسـتـم دارنـد ... فایـده نـــدارد ! امـــا ... دوسـتـت دارم های " تــــو " چـــه غـوغـایــی مـیــکـــرد . . .
دلم می خواهد یک روز برایم تعریف کند: هرگز فراموش نشدن چ طعمی دارد....؟؟؟
مراقب رفتارتون با بعضی آدما باشید اونایی که وقتی ناراحتید هر کاری میکنن که خنده بیاد رو لبتون وقتی حرف دارید با دقت بهتون گوش میدن تا سبک شید وقتی عصبانی میشید تحملتون میکنند و هیچی نمیگن وقتی درد دارید همدردتون میشن اینا دقیقا کسایی هستن که وقتی میان تو زندگی ، قشنگترش میکنن پس حواستون باشه گمشون نکنید که دوباره میشید آدم تنهای سابق...!
سیاه پوشیده بود ، به جنگل آمد .. استوار بودم و تنومند ! دستی به تنه ام کشید ، تبرش را در آورد و زد .. زد .. محکم و محکم تر ... دیگر نمی خواستم درخت باشم ، آینده ی خوبی در انتظارم بود ! ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد ، او تنومند تر بود ... مرا رها کرد با زخم هایم ، او را برد ... و من که نه دیگر درخت بودم ، نه تخته سیاه مدرسه ای ، نه عصای پیر مردی ... خشک شدم .. بازی با احساسات مثل داستان تبر و درخت می مونه .. تا مطمئن نشدی تبر نزن ! احساس نریز!! زخمی می شود ... در آرزوی تخته سیاه شدن ، خشک می شود ....
ردپاهایم را پاک میکنم... ب کسی نگویید من روزی در این دنیا بودم خدایا میشود استعفا بدهم؟؟ کم اوردم....!!!!
خوشبختی هایم را با عجله در سرنوشتم نوشته بودند... بد خط بود!!! روزگار نتوانست ان هارا بخواند..........
از مرگ هراسم نیست من از زندگی می ترسم که ناگاه به انتها میرسد,,,من تشنه ترین احسساسم زمانیست که سنگ قبرم را میشویندوسهم من تنها شنیدن صدای {آب} است.
در ساحل قلب ها این جای پای مهربانان است که می ماند و گرنه موج روزگار هر ردپایی را پاک می کند.
رقــــــ ـاصـــ که بآشـ ـی دیگـــر آهنگــــِ خاصـ مَـ ـعنی نــدآرد بـا هــــــر آهنگــــی بـآید بــــِرقـصــــ ـی و اینــــــــ روزهـا چـــِ بـَد آهنگـ ـهایی روزگـــ ـار میــــــــزَنـَد و منـــ هـــر روز برایشـ میرَقــصَمـ . . .
پرم از بغض
بغض هایی که نمی شکنند
بغض هایی که همانند جلادی گردنم را گرفته اند
و می خواهد مرا خفه کنند
پرم از بغض هایی بی رحم
دلم تنگ است ... پرواز میخواهم؛ تا کجایش را نمیدانم؟ از زمین بیزارم ...
سکوت همیشه به معنای رضایت نیست
گاهی یعنی خسته ام
از این که مدام به کسانی که هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمی دهند
توضیح دهم.
گاهی آدم می ماند بین بودن یا نبودن! به رفتن که فکر می کنی اتفاقی می افتد که منصرف می شوی … می خواهی بمانی رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی! این بلاتکلیفی خودش کلــــی جهنــــــــم است ...
مــــردم ایــــن شـــهر چقـــدر خوبنـــد !
دیدنـــد کـــفش نـــدارم ؛
برایـــــم پاپــــوش درســـت کـــــردند … !!!
موسیقی عجیبی ست مرگ
بلند می شوی
و چنان آرام و نرم می رقصی
که دیگر هیچکس تو را نمی بیند
ﯾﮑﯽ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﻮﺷﮏ ﮐﻮﺩﮎ ﺩﺭﻭﻧﻤﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻪ…ﻣﻦ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ؛ﮔﻨﺪ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩم!
بیخودی صدای گاو درنیار؛من و تو خیلی وقته دیگه “ما” نیستیم!!
دختر ۵ سالهای از برادرش پرسید :معنی عشق چیست ؟؟ برادرش جواب داد : عشق یعنی تو هر روز شکلات من را ، از کوله پشتی مدرسهام بر میداری ، و من هر روز بازهم شکلاتم را همانجا میگذارم...............
عادت ...! چه طـعم ِ تلخی دارد وقتی آن را با عشق اشتباه بگیری .....!
خدایا از این به بعد به مخلوقاتت یک مترجم ضمیمه کن... اینجا هیچکس، هیچکس را نمی فهمد...
میدانم از خود خواهی است که تو را برای خود می خواهم و تو هم انقدر رئوفی که خود را متعلق به همه میدانی
به جز خـــــــــــــــــــدا کسی رو داری بهت بگه : “من باهاتم” ؟؟؟
سردمه نه از سرما بی کسم نه از تنهایی غریبم نه از غربت آرزو دارم براورده نمیشود کابوسی دارم چرا باطل نمیشود؟ میدانم دیگر نمیبینمت ولی باز میگویم به امید دیدارت...
توبه شکستن آسانترین کار ما آدم ها شده ، خدایا آسانترین کار ما را نشکستن توبه کن