صفحه:   2
نمایش:   31 - 49
تعداد کل صفحه:   2
تعداد کل موضوع ها:   49


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 

نگاه عدل پرور
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 4
اعتبار: 8

57 مرتبه در 12 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 25 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 اردیبهشت 1391 - 08:47 ب.ظ

خانم عدل پرور شما بهترین نویسنده ای هستین که در عمرم دیدم. از خوندن کتاب طلایه خیلی لذت بردم. تا حالا اونقدر خوندمش که گوشه های کتابم داره پاره میشه. آرزو داشتم شما رو در نمایشگاه ببینم ولی بدبختانه فقط جمعه میتونم بیام. نمیشه شما هم جمعه بیایین؟ خواهش میکنم این خواهشو زمین نندازین من از ته دل مشتاق دیدارتون هستم.


زندگانی سفر کوتاهی از نقطهء صفر است که گاهی در همان جا به پایان می رسد و گاه آخر سفر در بینهایت خواهد بود.
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 خرداد 1391 - 09:49 ق.ظ

سلام نگاه جان خوبی عزیزم

دوست دارم حضورتو پر رنگ تر در تالار ببینم

عزیزم خیلی کم پیدای خانمی

آشنایی بیشتر با شما برای ما افتخاری

موفق باشی


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 772
اعتبار: 40

2485 مرتبه در 835 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2357 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 خرداد 1391 - 07:49 ب.ظ

سلام از کتاب خوبتون ممنون .

کتابتون 1ایرادی که داشت این بود که یدفعه از آینده میگفتید. کمی هم اغراق داشت . خوب بود ولی خیلی حرصم میدادن جفتشون با اون لجبازیاشون

بازم ممنون

امیدوارم کتابای بعدی بهتر باشن

منتطریم............


گاهی باید به فاصله ها خوش آمد گفت ... شاید آمده اند تا بخشی از حماقت هایمان را جبران کنند ...
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 فروردین 1391

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: 4

48 مرتبه در 11 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 25 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 28 خرداد 1391 - 02:54 ب.ظ

خانم عدل پرور  عزیز خواستم  بگم کتابتون واقعا قشنگ بود من شاید تاحالا چهار بارخوندمش  اینجا تومحله کارم  هم هرکس خونده میگه خیلی دوستش داره  انقدر هیجانه خوبی داره که  ادم دوست نداره  کتاب رو یک دقیقه ول کنه  خیلی خوب  شخصیت ها رو پروروندید وکلا مثله فیلم میموند وزحمتی برای تصور کردنش خواننده نداره  مخصوصا  من عاشقه  شخصیت شیداتون هستم .


همگی در کنار یاد خدا.
عضو سایت تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 30
اعتبار: 20

947 مرتبه در 156 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 935 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 مرداد 1391 - 12:02 ق.ظ

سلام خانم عدل پرور نازنین

طلایه محشر بود و سراسر پر از هیجان بود.

منتظر کتاب های بعدیتون هستم.

موفق باشید


گاهی فرار میکنم از فکر کردن به تو ، مثل رد کردن آهنگی که خیلی دوستش دارم .
عضو سایت موقعیت: تبریز
تاریخ عضویت: 27 دی 1390

پیام های ارسالی: 5
اعتبار: 9

90 مرتبه در 15 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 35 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 مرداد 1391 - 11:28 ب.ظ

سلام خانم عدل پرور عزیز

هر بار کتابتونو میخونم بیشتر ازش خوشم میاد.

هر دفعه چیزهای تازه ای توش کشف میکنم.خیلی دوستتون دارم و منتظر کتابهای جدیدتون هستم.


بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
عضو سایت تاریخ عضویت: 28 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 11
اعتبار: 51

353 مرتبه در 126 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 319 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 شهریور 1391 - 04:45 ب.ظ

سلام خانم عدل پرور

خوب هستید؟چه خبر؟رمان جدیدی در دست چاپ دارید؟

به اینجا سر می زنید؟

خیلی دوست دارم بدونم رمان جدیدی در دست چاپ دارید یا نه؟از قلم شیواتون خیلی لذت می برم...

منتظرم...


تو آمدی و عطر گلهای بهشتی پراکنده شد و من هستیم را از نو با نامت آغازیدم...
عضو سایت تاریخ عضویت: 23 شهریور 1391

پیام های ارسالی: 3
اعتبار: -3

7 مرتبه در 3 ارسال مورد تشکر قرار گرفته.
تاریخ ارسال: 23 شهریور 1391 - 10:17 ب.ظ

با سلام خدمت شما نگاه عزیز کتابتون زیبا بود قلم شیرینی هم داشتید ولی حیف از این قلم و این استعداد که صرف چنین موضوعی شد، وقتی کتابو شروع کردم کمتر از 48 ساعت طول کشید تا تموم شد ولی واقعا چندتا نکته ناراحتم کرد به نظر شما دختری که به سن دانشگاه رسیده نمیتونه بفهمه بلایی سرش اومده یا نه؟ یا اینکه در مورد دکتر زنان چیزی نشنیده بوده؟!؟! اگر شما لطف کنید منو توجیه کنید ممنونتون میشم.

در ضمن بابت موفقیتتون تبریک میگم.

عضو سایت تاریخ عضویت: 24 آذر 1390

پیام های ارسالی: 10
اعتبار: 16

176 مرتبه در 43 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 69 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 24 شهریور 1391 - 12:53 ق.ظ

ملیحه اسماعیلی نوشت:

با سلام خدمت شما نگاه عزیز کتابتون زیبا بود قلم شیرینی هم داشتید ولی حیف از این قلم و این استعداد که صرف چنین موضوعی شد، وقتی کتابو شروع کردم کمتر از 48 ساعت طول کشید تا تموم شد ولی واقعا چندتا نکته ناراحتم کرد به نظر شما دختری که به سن دانشگاه رسیده نمیتونه بفهمه بلایی سرش اومده یا نه؟ یا اینکه در مورد دکتر زنان چیزی نشنیده بوده؟!؟! اگر شما لطف کنید منو توجیه کنید ممنونتون میشم.

در ضمن بابت موفقیتتون تبریک میگم.

 

سلام ملیحه جون

خوش اومدی عزیزم. سوالت قبلا توسط سران تالار بارها جواب داده شده برای همین من با اجازه نگاه عزیز خلاصه جواب های قبلیو برات مینویسم تا توجیه بشی .

آره گلم میشه. چرا نشه؟ تو خانواده محدود و مقید طلایه هیچوقت حرفی درباره این قبیل مسائل پیش نمیومد که بتونه ذهن طلایه رو روشن کنه و طلایه یه دختر چشم  گوش بسته به معنی واقعی بود و از بچگی فقط بهش هشدار داده بودن که مواظب باشی ها، نکنه یه وقت خدای نکرده .... به همین علت وقتی دید تو یه خونه با یه مرد غریبه ساعاتی از شب رو تنها بوده و لباسهاش هم کمتر شده فوری فکر کرد همون کابوس وحشتناکی که از بچگی ازش میترسیده اومده سراغش و اون پسر از فرصت سو استفاده کرده و بلایی سرش آورده . در این قبیل خانواده ها اصلا رسم نیست که یه دختر اون هم تنها بره دکتر زنان و به همین دلیل طلایه هم این کارو نکرد ضمن این که از نظر خودش مطمئن بود بلایی سرش اومده و شک نداشت که بخواد بره از دکتر بپرسه  .

در ضمن من نه تنها از طلایه متنفر نیستم خیلی هم دوستش دارم!

عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 24 شهریور 1391 - 01:25 ق.ظ

سلا م به همه دوستای گلم

من طلایه رودوسه هفته پیش خوندم اماراستش یادم رفت بیامونظرموبگم

داستانشوخیلی دوست داشتم جذاب بود فضاسازیاش عالی بود بااینکه یه خونه غیرمعمولی روتوصیف میکرداماکاملاتونستم تصورش کنم به جرات میتونم بگم جزوه بهترین رمانایی بود که خوندم

جالبه وقتی نظربچه هاروخوندم سوالایی که توذهنم بودوجوابشوگرفتم اماتنهاسوالی که برام پیش نیومده بود تصمیمه طلایه واشتباهش درمورده اتفاقی که نیفتاده بود.راستش منم اگربودم وتویه همچین شرایطی قرارمیگرفتم مطمئن میشدم حتمامشکلی برام پیش اومده وبقیه داستان اصلابه نظرم تنهاقسمت کتاب که خیلی دورازذهن نبود همینجاش بود فقط کافیه خودمونوبذاریم جای طلایه بعدتصمیم بگیریم دیگه هیچ چیزه عجیبی نمیبینیم

ازهمه دوستایی که تشویق کردن این کتابوبخرموبخونم ممنون واقعاعالی بود فراترازعالی

نگاه جان منتظره یه نگین درخشانه دیگه هستیم


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 1 مهر 1391 - 09:00 ب.ظ

نگاه عزیزم به چاپ چهارم رسیدن کتاب زیبات طلایه رو بهت تبریک میگم عزیزم

امیدوارم به چاپ هزارم برسه خوشگله من

دختر نازتو ببوس

دوستت دارم


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 24 دی 1391

پیام های ارسالی: 4
اعتبار: 0

72 مرتبه در 13 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 94 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 30 دی 1391 - 09:26 ب.ظ

سلام نگاه عزیز ...

چاپ پنجم رمانت رو تبریک می گم ... انشالله روز به روز موفق تر بشی و با رمانای بیشتر ما رو خوشحال کنی گلم ...


خدایـــــا! ما را بهــ جــــــبر همـ که شده سر بهــ زیر کنــــ ! خــیری ندیدیمـ از اینـ اختیــــارها!
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 1 بهمن 1391 - 01:30 ق.ظ

سلام نگاه عزیزم

میدونم خیلی سرنمیزنی ومیدونی مشغله زیاداجازه نمیده

چاپ مجددکتاب طلایه روبهت تبریک میگم خانمی انصافا ارزش بیشترازایناروداره این کتاب ومطمئنم به چاپهای بالاترهم میرسه

امیدوارم همیشه ودرهمه مراحل زندگی موفق وپیروزباشی گلم

منتظرکتاب جدیدهستیم به شدت


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 22 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 141
اعتبار: 20

1427 مرتبه در 307 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2091 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 1 بهمن 1391 - 09:27 ق.ظ

سلام نگاه عزیز

چاپ پنجم طلایرو تبریک میگم ، به امید موفقیتهای بیشتر خوشحال

عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 بهمن 1391 - 10:48 ق.ظ

خانم عدل پرور عزیز

چاپ پنجم طلایه   رو تبریک میگم.

به امید چاپ های بیشتر این کتاب و چاپ کتاب های جدید و عالی

نیلوفر


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
عضو سایت تاریخ عضویت: 27 فروردین 1391

پیام های ارسالی: 29
اعتبار: 9

589 مرتبه در 105 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 671 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 بهمن 1391 - 12:54 ق.ظ

 سلام   نگاه عزیزم ..چاپ پنجم کتاب زیبات رو بهت تبریک میگم و بی صبرانه منتظر اثر بعدی هستم..گلگل


"دلم گرفت ای همنفس پرم شکست تو این قفس " "تو این غبار تو این سکوت چه بی صدا نفس نفس"
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 29 اسفند 1391 - 05:28 ق.ظ

نگاه عزیزم عیدت مبارک ارزوی موفقیت بیشتردارم برات


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 1 فروردین 1392 - 12:52 ق.ظ


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 آبان 1390

پیام های ارسالی: 40
اعتبار: 59

1204 مرتبه در 184 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 889 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 15 اردیبهشت 1394 - 06:40 ب.ظ

عرض تبریک خدمت خانم عدل پرور نازنین

از اون جایی که این اثرتون خیلی نزدیک به نمایشگاه به گیشه های فروش اومده، با اجازه تون تبریکم رو موکول کرده بودم به وقتی که به همه ی عزیزان به مناسبت رو نمایی از آثارشون در نمایشگاه بیست و هشتم عرض تبریک دارم! انشالا این نمایشگاه، برای شما هم پر بار باشه و اثر جدیدتون مثل کار قبلی، با استقبال خیلی خوبی رو به رو بشه... در پناه حق!


از من تا خدا راهی نیست....فاصله ایست به درازای من تا من و در این هیاهوی غریب، من این من را نمی یابم!

<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*