صفحه:   2
نمایش:   31 - 60
تعداد کل صفحه:   5
تعداد کل موضوع ها:   139


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 4 5 

فرناز نخعی
عضو سایت موقعیت: میز تحریر
تاریخ عضویت: 1 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 4
اعتبار: 10

96 مرتبه در 19 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 41 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 1 بهمن 1390 - 07:17 ب.ظ

سلام خانم نخعی گرامی

از اسمم معلومه که چه خصوصیاتی دارم، من کرم کتابم و هر چیزی که به شکل کتاب دراومده باشه از زیر دستم سالم در نمی ره. من کتابها رو می خورم! اونقدر میخونمشون که پاره می شن و هزار بار چسب میخورن و باز هم میخونم و میخونم و میخونم...

کتاب طلوع سپیده تون رو شاید صد بار خونده بودم و با توجه به این که نویسنده ها اگه خیلی هم کند کار کنن دیگه بعد از 4-5 سال کتاب جدید می دن، از سال 84-5 منتظر کار جدیدتون بودم و پارسال وقتی اسم کتاب جدیدتون رو تو فهرست کتابخونه ملی دیدم کلی ذوق کردم. مخصوصا و.قتی دیدم با یکی از انتشاراتهای محبوبم کار میکنین. من نشر علی رو از جون و دل دوست دارم. باز هم حدود یه سال طول کشید تا کتابتون رسید به دستم و من خوردنش رو شروع کردم! این هم مثل طلوع سپیده عالی بود و حتی بهتر و پخته تر. تا حالا 5 بار خوندمش و هنوز هیچی نشده یه طرف جلدش پاره شده!

منتظر کار های جدیدتون هستم، وقتی اسمشون جزو کتابهای در حال چاپه لابد تا چند وقت دیگه می تونم اونها رو هم به لیست خوراکیهای مورد علاقه ام اضافه کنم!

از همه مهم تز این که می بینم شما تو تالار فعالین و نظر می دینو این از همه چیز بهتره!

دوستتون دارم. اگه شما یه کتاب بودین با کمال میل شما رو می خوردم!


کتاب ها بزرگترین هدیه در عالم هستند که زندگی بدون آنها محال است.
عضو سایت تاریخ عضویت: 3 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 5
اعتبار: 2

37 مرتبه در 9 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 19 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 بهمن 1390 - 10:18 ق.ظ

سلام خانم نخعی خوب و مهربون

نوشته هاتون رو دوست دارم ولی خودتون رو بیشتر! خیلی ماهین، کتابهاتون هم واقعا قشنگه. دستتون درد نکنه. منتظر کارهای جدیدتون هستم. واقعا از این که یه همچین نویسندهء توانایی این همه خصلت های مردمی داره و خاکی با همه میجوشه لذت میبرم. مرسی و بوووووووووووووووووس!


هر بار که نامم را صدا کنند تو را ستایش میکنم ای بلند مرتبه، به پاس آنکه به من توان شنیدن دادی نوری برای دیدن و قلبی برای احساس کردن.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 بهمن 1390 - 07:13 ب.ظ

المیرا بهارلویی نوشت:
 

سلام خانم نخعی عزیز

خیلی خوشحالم که تو تالار فعال هستین و جواب سوالات رو میدین. کارهاتون هم خیلی به دلم می چسبه و بی صبرانه منتظر کار جدیدتون هستم. ضمنا عاشق شخصیتتون شدم، خیلی ماه و استثناییی هستین به خدا. وقتی می بینم این قدر صادقانه واز ته دل کتابهای دیگران رو تایید می کنین لذت میبرم. موفق باشین.



 

سلام المیرای عزیزم

از ابراز لطفت ممنونم گلم، من هم عاشق شما دوستان عزیزی هستم که با تشویقهاتون دلم رو به ادامهء کار گرم می کنین.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 بهمن 1390 - 10:25 ق.ظ

bahar58 نوشت:
 

سلام خانم نخعی عزیز

اومدم از خوبی هاتون تشکر کنم. هنوز اوج آسمانتون به دستم نرسیده ولی مطمئنم خوب و شیرینه و برام لحظه های زیبایی خلق میکنه،چون با قلمتون آشنام و طلوع سپیده تون رو خیلی دوست داشتم اما بیشتر از کتابهاتون خودتون رو دوست دارم. اخلاق خوبتون معروفه و همه در مورد خوبی شما می گن. این که به همه اهمیت می دین و هیچ کس رو ناامید نمی کنین و بی پاسخ نمی ذارین...

سه روز دیگه یه مسافر از ایران میاد و چند تا کتاب خوبو برام میاره. بی صبرانه منتظرشم...



 

درود بهار خوبم

از این که این همه منو تحویل میگیری خیلی مرسی!!! امیدوارم کتابم زود تر به دستت برسه و بتونم نظر تو دوست عزیز رو داشته باشم که مطمئنم این نظرات میتونه بهترین راهنمای کارم باشه. امیدوارم این یکی رو هم مثل طلوع سپیده دوست داشته باشی و شرمنده ات نشم...


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 بهمن 1390 - 10:32 ق.ظ

کرم کتاب نوشت:
 

سلام خانم نخعی گرامی

از اسمم معلومه که چه خصوصیاتی دارم، من کرم کتابم و هر چیزی که به شکل کتاب دراومده باشه از زیر دستم سالم در نمی ره. من کتابها رو می خورم! اونقدر میخونمشون که پاره می شن و هزار بار چسب میخورن و باز هم میخونم و میخونم و میخونم...

کتاب طلوع سپیده تون رو شاید صد بار خونده بودم و با توجه به این که نویسنده ها اگه خیلی هم کند کار کنن دیگه بعد از 4-5 سال کتاب جدید می دن، از سال 84-5 منتظر کار جدیدتون بودم و پارسال وقتی اسم کتاب جدیدتون رو تو فهرست کتابخونه ملی دیدم کلی ذوق کردم. مخصوصا و.قتی دیدم با یکی از انتشاراتهای محبوبم کار میکنین. من نشر علی رو از جون و دل دوست دارم. باز هم حدود یه سال طول کشید تا کتابتون رسید به دستم و من خوردنش رو شروع کردم! این هم مثل طلوع سپیده عالی بود و حتی بهتر و پخته تر. تا حالا 5 بار خوندمش و هنوز هیچی نشده یه طرف جلدش پاره شده!

منتظر کار های جدیدتون هستم، وقتی اسمشون جزو کتابهای در حال چاپه لابد تا چند وقت دیگه می تونم اونها رو هم به لیست خوراکیهای مورد علاقه ام اضافه کنم!

از همه مهم تز این که می بینم شما تو تالار فعالین و نظر می دینو این از همه چیز بهتره!

دوستتون دارم. اگه شما یه کتاب بودین با کمال میل شما رو می خوردم!


سلام کرم کتاب عزیز
 

من از بچگی انواع کرمها رو دوست داشتم، وقتی بچه بودم کرم سیب و نخود فرنگی نگهداری می کردم و بعد از هر بارون تو باغچه دنبال کرم خاکی می گشتم. هر کی تو خونه مون کرم گیر می آورد می اومد سراغ من!تو نوجوونی هم یه دوره کرم ابریشم داشتم که پیله بستن و پروانه شدن. در مورد کرم های کتاب هم شنیده بودم و گاهی بعضی ها اشتباها منو به این نام میخوندن ولی تا حالا مستقیما با یه کرم کتاب برخورد نکرده بودم. چند سال قبل شنیدم نسل کرم های کتاب در حال انقراضه و زیست شناسها به شدت تلاش می کنند با سازمان محیط زیست تماس بگیرن و مناطق حفاظت شده ای به نام کتابخونه رو برای محافظت از نسل این موجود استثنایی و قابل تحسین اختصاص بدن.  آشنایی با تو به عنوان یکی از این نوع کمیاب و رو به انقراض واقعا خوشحالم کرد. امیدوارم وجود تو باعث بشه دانشمندان باور کنن تو هنوز وجود داری و منقرض نشدی!

از این که کتابهای من جزو غذاهای مورد علاقه ات بوده خوشحالم. من برای حفظ و بقای نسل تو هم که شده باشه سعی میکنم تند تر کار کنم و زود به زود غذاهای مورد علاقه ات رو تحویل بدم!!!

خیلی دوستت دارم کرم جونم! از دور روی ماهت رو میبوسم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 بهمن 1390 - 10:33 ق.ظ

ستایش نوشت:
 

سلام خانم نخعی خوب و مهربون

نوشته هاتون رو دوست دارم ولی خودتون رو بیشتر! خیلی ماهین، کتابهاتون هم واقعا قشنگه. دستتون درد نکنه. منتظر کارهای جدیدتون هستم. واقعا از این که یه همچین نویسندهء توانایی این همه خصلت های مردمی داره و خاکی با همه میجوشه لذت میبرم. مرسی و بوووووووووووووووووس!



 

سلام ستایش مهربونم

من هم همین طور! هم دوستت دارم، هم خوشحالم که اینجا دوست خوبی مثل تو پیدا کردم و هم هزار تا بووووووووووووووووووس!


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 5 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 19
اعتبار: 6

79 مرتبه در 25 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 بهمن 1390 - 06:45 ب.ظ

خانم نخعی محترم ازتون ممنونم شما بسیار مردمی وبا اخلاقی پسندیده هستید از اینکه همچین نویسنده های خوبی در کشور داریم بسیار خوشحالم بیثبرانه منتظر کتاب بعدیتون هستم.


همیشه کامتان شیرین باشه به امید خدا.
عضو سایت تاریخ عضویت: 5 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 5
اعتبار: 10

47 مرتبه در 13 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 38 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 9 بهمن 1390 - 07:26 ب.ظ

خانم نخعی عزیز

از آشنایی با نویسندهء محترمی مث ل شما بسیار خوشحال شدم و به خاطر کارهای زیباتون به شما تبریک میگم. موفقیت شما آرزوی من است.

عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 10 بهمن 1390 - 10:07 ق.ظ

نیوشا نوشت:
 

خانم نخعی محترم ازتون ممنونم شما بسیار مردمی وبا اخلاقی پسندیده هستید از اینکه همچین نویسنده های خوبی در کشور داریم بسیار خوشحالم بیثبرانه منتظر کتاب بعدیتون هستم.



 

نیوشای عزیزم

خوبی از خودتونه خانم، من هم خوشحالم که در کشورمون یه همچین افراد کتابخونی داریم عزیزم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 10 مهر 1390

پیام های ارسالی: 10
اعتبار: 7

137 مرتبه در 31 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 46 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 10 بهمن 1390 - 01:22 ب.ظ

سلام خانم نخعی عزیز

خوشحالم که با شما اشنا شدم، برخورد گرم و صمیمی شما باعث شد تا در اولین فرصت رمان شما را تهیه کنم وبخوانم .برای شما آرزوی بهترینها را دارم .


من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم نیستم آدم اگر باز نگردم آنجا زین جهت هست اگر باز کمی دلشادم
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 12 بهمن 1390 - 06:38 ب.ظ

هری پاتر نوشت:
 

خانم نخعی عزیز

از آشنایی با نویسندهء محترمی مث ل شما بسیار خوشحال شدم و به خاطر کارهای زیباتون به شما تبریک میگم. موفقیت شما آرزوی من است.



 

سلام هری پاتر عزیز

من همیشه تو رو دوست داشتم و از خوندن ماجراهات لذت می بردم. من هم از آشنایی با تو خوشحالم و برات آرزوی موفقیت دارم عزیزم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 12 بهمن 1390 - 11:04 ب.ظ

درود دوستان عزیز!

درود خانم نخعی مهربون!

گفتنی ها رو دوستان گفتن... . حرفی نیست! جز این که شخصیتتون واقعاً تحسین برانگیزه!!!

بی نهایت دوست داشتنی و مهربون هستید و صددرصد انتقاد پذیر...

مرسی از حضور و گرم و فعالتون توی تالار... . بودنتون یه جورایی دلگرمیه!!! حداقل واسه من...

مرسی که هیچ وقت ازم ناراحت نشدید به خاطر نقد که نه... به خاطر نظری که برای اوج آسمان نوشتم...

امیدوارم که همیشه کامروا و سربلند باشید...

 

 


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 بهمن 1390 - 09:55 ق.ظ

کافه رمان نوشت:
 

سلام خانم نخعی عزیز

خوشحالم که با شما اشنا شدم، برخورد گرم و صمیمی شما باعث شد تا در اولین فرصت رمان شما را تهیه کنم وبخوانم .برای شما آرزوی بهترینها را دارم .

سلام دوست خوبم

تو هم مثل همهء دوستان به من لطف داری و منو شرمنده میکنی، به خاطر تالار زیبات بهت تبریک میگم.

 


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 بهمن 1390 - 10:00 ق.ظ

راسپینا نوشت:
 

درود دوستان عزیز!

درود خانم نخعی مهربون!

گفتنی ها رو دوستان گفتن... . حرفی نیست! جز این که شخصیتتون واقعاً تحسین برانگیزه!!!

بی نهایت دوست داشتنی و مهربون هستید و صددرصد انتقاد پذیر...

مرسی از حضور و گرم و فعالتون توی تالار... . بودنتون یه جورایی دلگرمیه!!! حداقل واسه من...

مرسی که هیچ وقت ازم ناراحت نشدید به خاطر نقد که نه... به خاطر نظری که برای اوج آسمان نوشتم...

امیدوارم که همیشه کامروا و سربلند باشید...

 

 


درود دوباره سپیدهء خوبم
 

من هم از ته دل دوستت دارم، در عرض این مدت کوتاهی که وارد تالار شدم توو بسیاری دیگه از بچه های اینجا برام بهترین دوستانم شدین و اونقدر با شما احساس نزدیکی میکنم که انگار سالهاست همه تون رو میشناسم و وقتی چند روز خبری ازتون نیست احساس دلتنگی می کنم.

ممنونم که هستین، وجود دارین و با بودنتون به من اثبات می کنین که تنها نیستم.

من هم برات آرزوی موفقیت دارم عزیزم... آرزو میکنم همهء آرزوهات برآورده بشه نازنینم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 24 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 6
اعتبار: 27

529 مرتبه در 101 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 448 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 اسفند 1390 - 11:36 ق.ظ

سلام خانم نخعی عزیز

من یه اعتراف بکنم راستش از پست هایی که میدادین فکر می کردم نهایتا 26.27سالتون باشه.ماشالا خیلی شاد و سرزنده این .البته نه اینکه الانم بگم پیرینا نه الانم جوونین ولی فکر نمی کردم این سن باشین.انقدرکه با همه صمیمی هستین.

من همسن دختر بزرگتونم .اتفاقا منم خوره ی کتابم.راستش من فقط طلوع سپیده تون رو خوندم ولی بی نهایت جذب شخصیت خودتون شدم.خیلی با بچه ها صمیمی هستین و این واقعا قابل تحسینه.ممنون که انقدر به ما لطف دارین


زندگی باور میخواد ان هم از جنس امید.که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد یک امید قلبی به تو گوید که خدا هنوز هست!
عضو سایت موقعیت: 24
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 110
اعتبار: 210

2492 مرتبه در 401 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4584 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 فروردین 1391 - 04:51 ب.ظ

فرناز جون سلام

دلم برات تنگ شده بود

تقصیر ادمینه که پ خ نداریم و باید بیایم در انظار عمومی بگیم که دوستت داریم بووووووووووووووووووووووووس


آرام تر سکوت کن .... صدای بی تفاوتی هایت هلاکم می کند .
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 فروردین 1391 - 06:26 ب.ظ

paradise نوشت:
 

سلام خانم نخعی عزیز

من یه اعتراف بکنم راستش از پست هایی که میدادین فکر می کردم نهایتا 26.27سالتون باشه.ماشالا خیلی شاد و سرزنده این .البته نه اینکه الانم بگم پیرینا نه الانم جوونین ولی فکر نمی کردم این سن باشین.انقدرکه با همه صمیمی هستین.

من همسن دختر بزرگتونم .اتفاقا منم خوره ی کتابم.راستش من فقط طلوع سپیده تون رو خوندم ولی بی نهایت جذب شخصیت خودتون شدم.خیلی با بچه ها صمیمی هستین و این واقعا قابل تحسینه.ممنون که انقدر به ما لطف دارین



 

سلام پردیس جونم

ببخشید که دیر جواب مهربونیت رو میدم عزیزم البته خصوصی تشکر کرده بودم ولی توی این تاپیک تا حالا جواب لطف همهء دوستانو دادم.

من هم دوستت دارم گلم. امیدوارم این کتابخونیت ادامه پیدا کنه و همیشه خوشحال و خرم باشی نازنینم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 فروردین 1391 - 06:28 ب.ظ

گندم نوشت:
 

فرناز جون سلام

دلم برات تنگ شده بود

تقصیر ادمینه که پ خ نداریم و باید بیایم در انظار عمومی بگیم که دوستت داریم بووووووووووووووووووووووووس



 

سلام گندم جون

من هم دلم برات خیلی تنگ شده.

خوشحالم که تالار همچنان برقراره و میتونم دوستان خوب و عزیزی مثل تو رو ببینم و از احوالاتتون با خبر بشم.

امیدوارم تعطیلات بهت خوش گذشته باشه.

ضمنا ایمیلت رو خوندم و جواب هم دادم.

بوس هزار تا.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 فروردین 1391 - 08:15 ب.ظ

سلام خانم نخعی عزیز سلام سال نو مبارک

کتابتون بی نظیر بود برای من در طول عید 

ممنون بوووووووووووووووووووووووووووووووووس


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت موقعیت: ساری
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 22

978 مرتبه در 192 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 551 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 23 فروردین 1391 - 11:14 ب.ظ

توصیف من از " فرناز نخعی " :

ف : فروتن

ر : روراست

ن : نویسنده ی خوش فکر

ا : انسان خوب

ز : زیبا سیرت

ن : نمونه ی یک دوست خوب

خ : خانووم به معنای واقعی

ع : عاقل و عالی

ی : یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه ی کیست...

 

 


"حالم خوب است" هایم را ببخش! دروغ میگویم تا دلتنگی هایم را به رُخت نکشم... صمیم
عضو سایت تاریخ عضویت: 10 دی 1390

پیام های ارسالی: 13
اعتبار: 14

120 مرتبه در 31 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 53 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 فروردین 1391 - 11:22 ب.ظ

اومدم بگم خیلی دوستون دارم خانم نخعی خوب و نازنین و مهربون.

امیدوارم همیشه شاد و خرم باشین و در کنار خانواده و دوستانتون روز و شبهای خوبی رو بگذرونید.

کتابهاتون یکی از یکی زیباتره و من بی صبرانه منتظر بسامه ام و روز اول حتما میام نمایشگاه که شما رو ببینم و بسامه رو با امضای خودتون بخرم.

خیلی خوب و ماه و خانمین. شخصیتتون بی نظیره و قلمتون عالی و تواناست.

عضو سایت تاریخ عضویت: 27 فروردین 1391

پیام های ارسالی: 29
اعتبار: 9

589 مرتبه در 105 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 671 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 28 فروردین 1391 - 01:41 ق.ظ

سلام فرناز خانم گل

مثل همیشه بیستی  هم کارهای زیبات

هم خانمی شما که منو کشته

هم حس مسولیتی که داری و به تک تک پیامها جواب میدی

پس بیستی به علی


"دلم گرفت ای همنفس پرم شکست تو این قفس " "تو این غبار تو این سکوت چه بی صدا نفس نفس"
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 اردیبهشت 1391 - 08:00 ب.ظ

خانوم نخعی عزیز؟؟ سوالات فنی دارم!! با اجازه...میگم خانومی که شما باشی : من نمیدونم انتشارات دست نوشته قبول میکنه یانه؟؟ شما خودتون چطور مینویسید؟ ایشالا چندوقت دیگه وقتم ازاد شد ورق a4سیاه کنم یا واس نوشتن روش دیگه ای پیشنهاد میکنید؟؟  راستی همیشه روند گرفتن مجوز انقدر طولانیه؟؟ ادمو دق مرگ میکنن نه؟؟ چندسال طول بکشه کتاب بیرون بیاد که دل تو سینه ادم نمیمونه....ماهم که جوون و عجول!!..راستش رو بخواید  200 صفحه ای نوشته بودم.بارها و بارها خوندمش باخودم گفتم خوبه ولی میتونه بهتر باششه.واس همین ادامه ندادم.با اعتماد به نفس بالا کنار گذاشتمش تا از اول شروع کنم..تا خدا چی بخواد..هنوز امادگیشو ندارم..میام تو سایت میبینم نویسنده ها واس هرچیز کوچیکی باید جواب پس بدن به خواننده ها..خودم خیلی وسواسی شدم. براتون ارزوی موفقیت میکنم.


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 اردیبهشت 1391 - 08:35 ب.ظ

هدا نوشت:
 

سلام خانم نخعی عزیز سلام سال نو مبارک

کتابتون بی نظیر بود برای من در طول عید 

ممنون بوووووووووووووووووووووووووووووووووس



 

سلام هدای گلم

از لطف بینهایت و دوستی قشنگت ممنونم عزیزم. ماهدونه دختر نازنین عزیزمی!


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 اردیبهشت 1391 - 08:37 ب.ظ

samim.m نوشت:
 

توصیف من از " فرناز نخعی " :

ف : فروتن

ر : روراست

ن : نویسنده ی خوش فکر

ا : انسان خوب

ز : زیبا سیرت

ن : نمونه ی یک دوست خوب

خ : خانووم به معنای واقعی

ع : عاقل و عالی

ی : یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه ی کیست...

 

 


مرسی نفیسه جونم، با این همه تعریف بارون دیگه از سر و روم داره میباره!
 

خوبی از خودته خانم عزیزم . از ته دل سپاسگزارم که این قدر صفات عالی بهم نسبت دادی. این از مهربونی و خانمی خودته گلم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 اردیبهشت 1391 - 08:39 ب.ظ

Shadi-B نوشت:
 

اومدم بگم خیلی دوستون دارم خانم نخعی خوب و نازنین و مهربون.

امیدوارم همیشه شاد و خرم باشین و در کنار خانواده و دوستانتون روز و شبهای خوبی رو بگذرونید.

کتابهاتون یکی از یکی زیباتره و من بی صبرانه منتظر بسامه ام و روز اول حتما میام نمایشگاه که شما رو ببینم و بسامه رو با امضای خودتون بخرم.

خیلی خوب و ماه و خانمین. شخصیتتون بی نظیره و قلمتون عالی و تواناست.



 

سلام شادی جون

من هم بی صبرانه منتظرم تو و بقیهء دوستای گلم رو در نمایشگاه ببینم فقط حواست باشه برنامه ام عوض شده و احتمالا چهارشنبه یا پنجشنبه میام نمایشگاه. خیلی از لطفت ممنونم و واقعا دوست دارم ببینمت عزیزم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 اردیبهشت 1391 - 08:41 ب.ظ

ستاره@ نوشت:
 

سلام فرناز خانم گل

مثل همیشه بیستی  هم کارهای زیبات

هم خانمی شما که منو کشته

هم حس مسولیتی که داری و به تک تک پیامها جواب میدی

پس بیستی به علی


سلام ستاره جون
 

اگه لایق گرفتن نمرهء بیست شدم فقط به خاطر لطف و مهربونی شما دوستان خوبیه که اینجا دارم.

بارها گفتم و باز هم میگم که این دوستیها، همدلیها و مهربونیهای تالار نشر علی به چاپ هزار تا کتاب می اررزه و در عین حال لطفتون منو تشویق میکنه بیشتر و بهتر بنویسم که بتونم شما رو که برام خیلی عزی هستین خوشحال کنم...

سبز و موفق باشی عزیزم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 اردیبهشت 1391 - 08:57 ب.ظ

نویسنده تازه کار نوشت:
 

خانوم نخعی عزیز؟؟ سوالات فنی دارم!! با اجازه...میگم خانومی که شما باشی : من نمیدونم انتشارات دست نوشته قبول میکنه یانه؟؟ شما خودتون چطور مینویسید؟ ایشالا چندوقت دیگه وقتم ازاد شد ورق a4سیاه کنم یا واس نوشتن روش دیگه ای پیشنهاد میکنید؟؟  راستی همیشه روند گرفتن مجوز انقدر طولانیه؟؟ ادمو دق مرگ میکنن نه؟؟ چندسال طول بکشه کتاب بیرون بیاد که دل تو سینه ادم نمیمونه....ماهم که جوون و عجول!!..راستش رو بخواید  200 صفحه ای نوشته بودم.بارها و بارها خوندمش باخودم گفتم خوبه ولی میتونه بهتر باششه.واس همین ادامه ندادم.با اعتماد به نفس بالا کنار گذاشتمش تا از اول شروع کنم..تا خدا چی بخواد..هنوز امادگیشو ندارم..میام تو سایت میبینم نویسنده ها واس هرچیز کوچیکی باید جواب پس بدن به خواننده ها..خودم خیلی وسواسی شدم. براتون ارزوی موفقیت میکنم.


سلام همکار عزیز آینده
 

قبل از هر چیزی در صفحهء اول سایت لینکی هست به نام راهنمایی چاپ کتاب برای نویسندگان که آدرسش اینه:

http://alipub.ir/tabId-6-n-96.aspx

اگه بخونیش احتمالا جواب کلی از سوالاتت رو پیدا میکنی.

اما من هم تا جایی که بتونم جواب میدم. نشر کتابو به شکل دست نویس یا تایپ قبول میکنه ولی توصیهء شخصیم اینه که از همون اول بری دنبال تایپ کارهات چون هم حیفه تن سفید و نازک کاغذهای بیچاره رو که برای هر کدوم قسمتی از جون یک درخت گرفته شده سیاه کنی، هم ویرایش کار تایپی خیلی راحت تره. هیچ نویسنده ای نمیتونه در همون لحظه که مینویسه کاملا بی عیب بنویسه و حتما کار همه مون نیاز به اصلاح و حتی بازنویسی پیدا میکنه و اگه تایپ کرده باشی این کار زحمتش خیلی کمتر از نوشتن دوباره ست.

مراحل چاپ تا جایی که دست نشره یعنی ویراستاری و تایپ نهایی ظرف چند ماه انجام میشه اما گرفتن مجوز زمانبندی خاصی نداره و ممکنه از چند ماه تا چند سال طول بکشه و همکار عزیز آینده باید صبوری خودشو تقویت کنه!

در مورد کتابی که کنار گذاشتی باید بگم آفرین بر تو دختر فهمیده! اونقدرر بنویس تا خودت حس کنی کارت کامل و بی عیبه و دوستش داری. بعد این کتابو بده به نشر و مطمئن باش با تلاش حتما موفق میشی. هیچوقت کار ناقص و مشکل دار رو برای بررسی ارائه نکن چون وقتی کاری از نظر نویسنده اش ضعف داره دیگه وای به حال نظر خوانندگان!

اما در مورد این که گفتی اینجا نویسنده ها باید برای هر چیزی به خواننده ها جواب پس بدن، من از دید دیگه ای به این قضیه نگاه میکنم. این تالار یه خونه ست و ماها همه مون مثل اعضای خانواده ایم. همونطور که نزدیکان سعی دارن ایراد کارهای همدیگه رو دوستانه مطرح کنن و کسی هم نمیرنجه و هدف هم رفع ایراداته نه ایراد گرفتن، اینجا هم همینطوره. نظر مخاطبین برای نویسنده بهترین راهگشاست و باعث میشه کار رو به تعالی و کمال بره و هر کتاب نویسنده بهتر از کتاب قبلیش از آب در بیاد. ضمنا اینجا نویسنده هم فرصت داره جواب ابهامات رو بده و خیلی از موارد دوستان عزیزی که انتقاد یا ابهامی داشتن، با پاسخ نویسنده قانع میشن و مشکلشون برطرف میشه. از همه مهمتر این که اینجا ارتباط محکم دوستانه ای وجود داره که به هزار تا کتاب می ارزه. موضع نویسنده و خواننده مطرح نیست، ما یه مشت رفیقیم که کنار هم خیلی بهمون خوش میگذره و بر حسب تصادف چون همه مون به کتاب علاقه داریم، در این مورد هم حرف میزنیم!

در پایان امیدوارم تو هم اینجا در این جمع دوست داشتنی بهت خوش بگذره و در آینده مشغول نقد کتابای خودت هم باشیم!


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 137
اعتبار: 178

2489 مرتبه در 495 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1278 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 اردیبهشت 1391 - 10:06 ب.ظ

خانم نخعی از نظر من یک شیرزن به معنای واقعی هستند

و فوق العاده متین و صبور.


insta:behzadabedini
عضو سایت موقعیت: 24
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 110
اعتبار: 210

2492 مرتبه در 401 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4584 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 اردیبهشت 1391 - 02:09 ق.ظ

اومدم بگم که دوستت دارم . همین!!!!!!!!!!!!!!!!!


آرام تر سکوت کن .... صدای بی تفاوتی هایت هلاکم می کند .

<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 4 5 


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*