صفحه:   2
نمایش:   31 - 60
تعداد کل صفحه:   3
تعداد کل موضوع ها:   68


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 

آنسوی مرز عشق
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 29 اسفند 1390 - 05:50 ب.ظ

عاطفه منجزی نوشت:
 

عرض ادب مجدد خدمت هم تالاری های خوبم!

بالاخره بعد از یک وقفه ی چندروزه منم تونستم کتاب رو به پایان برسونم که بابت تاخیرم عذر تقصیر!

کوتاه و مختصر بگم؛دوستش داشتم ! کتابی بود که معلوم بود نویسنده براش زحمت زیادی کشیده و آگاهانه نوشته شده! برای هر مطلبی که ارائه شده بود،تحقیق شده بود و خلاصه....دست مریزاد دوست خوبم،خسته نباشی و امیدوارم روز به روز در کارهای آتیت موفق تر از روز قبل بدرخشی!

در پناه حق ....

 

سلام دوستان

این نظر مثبت بهترین عیدی من بود! 
همون طور که قبلا هم گفتم وقتی همکاران کارم رو تایید میکنن از نظر من یه جور نظر کارشتاسانه به حساب میاد و دلگرمی تازه ای برام به شمار میاد.

مرسی از این که وقت گذاشتی و کارم رو خوندی عاطفه جون.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت موقعیت: اهواز
تاریخ عضویت: 29 دی 1390

پیام های ارسالی: 14
اعتبار: 9

98 مرتبه در 22 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 39 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 28 اسفند 1390 - 04:28 ب.ظ

خیلی زیبا جذاب و دوست داشتنی بود مثل همه کارهای خانم نخعی عزیزم.

دوستتون دارم و چشم انتظار بسامه ام.

خیلی خوشحالم که کار بعدیتون به این زودی قراره به دستم برسه و مطمئنم این یکی هم مثل سه تای قبلی قشنگه و برام ساعتهای خوشی درست میکنه.

آنسوی مرز عشق عالی بود. هرکی میخواد بخره حتما این کارو بکنه و با خیال راحت هم بخرین چون کتابی نیست که کسی خوشش نیاد.


صبحدم مرغ سحر با گل نوخاسته گفت ناز کم کن که درین باغ بسی چون تو شکفت
عضو سایت تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 49
اعتبار: 61

1582 مرتبه در 293 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2325 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 28 اسفند 1390 - 06:26 ب.ظ

سلام به همه دوستان عزیز

مرحبا به خانم نخعی عزیز،  شما که نویسنده ای توانمند هستید

رمان "آنسوی مرز عشق" رو خوندم و بسیار لذت بردم جیمی شخصیت جالب و ماندگاری در ذهنم شد واقعا خسته نباشید

ماندگار باشید. 


بی انتهاترین جاده دنیا، جاده معرفت است و کمتر کسی قادر به پیمودن آن است... آهای تو که آخر جاده ای سلام...
عضو سایت تاریخ عضویت: 5 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: 20

194 مرتبه در 35 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 10 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 10 فروردین 1391 - 02:16 ق.ظ

سلام به دخترگلم فرنازخانم وسال نورو بهت تبریک میگم وامیدوارم سال خیلی خوبی رو کنارخانواده عزیزت سپری کنی-دختر عزیزم کتاب انسوی مرز زیبایت در تعطیلات  نوروز به دستم رسید واهسته اهسته خواندم وخواستم بهت یک احسنت جانانه بگم چون واقعا لذت بردم انقدر کامل وزیبا نوشته بودی که هر خط رو که میخوندم یک افرین هم به تو دختر عزیزم میگفتم هم اموزنده بود وهم اینکه خیلی توضیحاتت به جا وکامل بود خیلی جیمز یا همون ارین را خوب نوشته بودی شهرزاد هم بسیار هم چهرشو خوب گفته بودی هم رفتارهاش رو خوب نوشته بودی مثل نموم دخترخانمهای گل ایرونی نوشته بودی داستان هم خیلی ارام ودلنشین پیش میرفت وخواننده رو حسابی درگیر موضوع میکرد خلاصه هرچی رو بگم عالی بود وخیلی دوستش داشتم روی گلت رو میبوسم واین روهم بهت بگم هان تاحالا هیچکس به این حالت که یک رمان بنویسه وادامه با یکی از شخصیت ها در یک کتاب دیگه باشه نداشتیم که این هم یک خلاقیته که تو دختر نازنینم داشتی برات دعا میکنم کنه همیشه همیینطور موفق باشی خیلی دوستت دارم وروی گل تو عزیزدلم رو میبوسم-

عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 11 فروردین 1391 - 10:27 ب.ظ

فرناز نخعی نوشت:
 

افسانه نادریان نوشت:
 

با سلام به فرناز نخعی عزیز و عرض خسته نباشید

آنسوی مرز عشق رو خوندم دوروز منو و فکرمو مشغول خودش کرد یکی از کتابایی بود که دوست داشتم اونو آروم آروم بخونم و به قول معروف مثل یه نوشیدنی گوارا اونو مزه مزه کنم تا بیشتر بهم بچسبه نظرمو توصفحه ی اصلی کتابتون نوشتم ولی چون نمی تونستم زیاد توضیح بدم و وارد جزییات بشم اومدم تو این صفحه نظرمو کامل تر بنویسم .

کتاب خوبی بود یکی از نکات مثبتش از زبون سوم شخص نوشتنش بود که به نظر من سخت تر از نوشتن از زبون شخصیت اول کتابه چون  دانای کل باید همه ی شخصیت ها و حوادث اطرافشونو با دقت بازگو کنه و شما عالی تونسته بودید این کارو انجام بدید .

 نکته دیگه ای که خیلی خوشم اومد اینکه تونستم حتی با شخصیت هایی که یه صحنه ی کوچیک بدون دیالوگ در داستان حضور داشتند ارتباط برقرار کنم مثل زن و فرزند مرد عراقی که توسط سربازای آمریکایی کشته شد .

صحنه های عراقو خیلی دوست داشتم چون کاملا قابل تجسم بودند برام .

بسامه رو خیلی دوست داشتم و از اینکه زندگی این دختر عراقی رو به صورت رمانی مجزا به نگارش در اوردید خیلی خوشحال شدم حدس می زنم  کار سختی هم براتون بوده . فضا سازی ها و شخصیت ها در یه کشور دیگه تحقیق زیادی لازم داره که شما خیلی عالی اینکارو کرده بودید . 

بهترین آرزوها رو براتون دارم .

موفق و موید باشید .


سلام دوستان
 

چقدر برام شادی بخشه که همکار عزیزی مثل خانم نادریان وقت با ارزششون رو صرف خوندن رمان من کردن و بعد هم با زیباترین جملات اعلام میکنن که کارم رو پسندیدن.

تحلیل کارشناسیتون روی کتابم به بهترین شکل ممکن منو شاد کرد و واقعا باعث افتخار منه که شما دوست عزیزم کارم رو پسندیدین و با دیده اغماض به کاستی هاش نگاه کردین و از کتاب خوشتون اومده.

امیدوارم در پناه سروران بزرگی مثل شما بتونم کارهای بعدیم رو جوری ارائه بدم که باز هم مورد پسندتون باشه و نظر مثبتتون رو جلب کنه.

براتون ارزوی موفقیت و سربلندی دارم دوست خوبم.


سلام به فرناز عزیز خواستم بگم ممنون خیلی بهم لطف داری واقعا خجالت زده ام می کنی
 

ضمنا اینم بگم کتاب زیباتو به خواهرم دادم و سریع خوندش و خوشش اومد

امیدوارم بازم موفق تر از قبل باشی .


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 12 فروردین 1391 - 01:45 ق.ظ

سلام به نیلوفر گلم

همین الان که تاپیک این کتاب رو باز کردم و قبل از اینکه نوشته ات رو بخونم داشتم به همین موضوع فکر می کردم که هر موضوعی مربوط به فرناز گلم میشه از سه چهار صفحه تجاوز می کنه و من این موفقیت رو به این استاد خونگرم و مهربون مردمی با یک بغل گل سرخ تبریک می گم (دوست دارم یک دنیا)

اما درمورد جیمی و شهرزاد منهم هردوشون رو دوست دارم  بیشتر شهرزاد رو چون به واقع یک دختر زیبای شرقی و معتقد بود تا جایی که از عشقش به خاطر اعتقاداتش گذشت!!

جیمی رو هم دوست دارم و و از خود گذشتگی هایش را دوست دارم و اینکه از هر کاری برای عشقش فرو گذار نکرد و این از نظر من زیبا بود و ما هم آه حسرت میکشیم و می دانیم که امید عبثیست که دل به این موجودات غیر قابل پیش بینی  زمینی خوش کنیم؛ باشد که روزی چون جیمی از خواسته های خود بگذرند به خاطر دل عشقشان!!!!!!!(شکلک غمگین و ناراحت)

اما یادمه یک روز پرسیده بودی توی رمانهایی که خوندید کدوم شخصیت از همه عاشقتر بود ومنهم ازت مهلت خواستم تا فکر کنم اما نیلوی گلم هرچه که فکر می کنم و در بین شخصیت های مرد و زن می اندیشم هیچکس را کامل نمی بینم که بدون اشتباه خواسته باشد به عشقش برسد ولی به این موضوع را اعتراف می کنم که کم اشتباه ترینشان جیمی بود وامیرعلی مانیا


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 5 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 13
اعتبار: 16

262 مرتبه در 42 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 261 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 12 فروردین 1391 - 02:48 ق.ظ

سلام به خانم نخعی گلم .

 

امدم یک تبریک ویژه به خاطر خلق این کتاب زیبابهتون بگم چون واقعا لذت بردم هم شهرزاد دوست داشتنی بود وهم اینکه جیمز .دیالوگ هاتون خیلی خوب بود ومن همه کتاب رو کاملا خواندم ومی خواهم بگم اصلا زیاده گویی نداشت که بخواهم یک خطش روهم رد کنم  موضوع کلی روهم بسیار دوست داشتم واز اینکه با شناخت کامل به کشوری دیگر نوشته بودید خیلی خوشم امد ودراخر می خواهم بگم بیصبرانه منتظر بسامه هستم وامید ملاقاتتون رودر نمایشگاه سال نود دارم راستی شما قدم رنجه می فرمایید تادر نمایشگاه شمارازیارت کنیم.

دوستدارشما ماندانا.

 دوستان خوبم مریم جون ونیلوفرجون سلام من هم باشماموافقم این ازخوبی ومردمی بودن فرنازجونمه .


زندگی زیباست ای زیباپسند .
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 12 فروردین 1391 - 02:14 ب.ظ

سلام دوستان

بابا چقده منو تحویل بارون کردین عزیزان، لپام داره گر میگیره! عکس حسابی شرمنده ام کردین دوستان. عکس

من واقعا از بودن در این جا و معاشرت با شما عزیزان لذت میبرم و بینهایت از نشر علی عزیزم ممنونم که این امکان رو فراهم کرده که ما نویسنده ها بتونیم با خواننده های کارهامون مستقیم در تماس باشیم و نظرات شما نازنین ها رو بدونیم. ( الان این جمله رو به حساب یه نویسنده نذارین ها! فردا نگین من صفت رو جمع بسته بودم ها! آبروریزی میشه!!!)  عکس

در نهایت امیدوارم سیزده بدر خوش بگذره به همگی، من در لحظهء حاضر مشغول پختن مقدمات آش برای فردا هستم. بفرمایید! عکس

یه خروار بوس و بغل و مهربونی و شادمانی برای همهء شما عزیزانم. عکس عکس عکس عکس عکس

ضمنا ادمین جان ما در غیاب شما به خودکفایی رسیدیم. زنده باد شکلک!!!!!! عکس


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 10 دی 1390

پیام های ارسالی: 13
اعتبار: 14

120 مرتبه در 31 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 53 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 فروردین 1391 - 09:49 ق.ظ

این داستان بی اغراق زیباترین و لطیف ترین عشقی بود که تا حالا در رمانهای ایرانی خوندم. من عاشقش شدم. از شخصیت هاش خوشم اومد و فضاسازی های رمان به نظرم بی نظیر بود. نمیدونم نویسنده تا حالا آمریکا و لس آنجلس رو دیده یا نه ولی صحنه ها به قدری واقعی بود که آدم احساس میکرد در اونجا حاضره و با چشم خودش همه چیزو میبینه.

با نظر نیلوفر عزیز موافقم. به ظنر من هم جیمی عاشق ترین عاشقی بود که در رمان ها خوندم و از هر نظر مراقب بود به شهرزاد خوش بگذره و راحت باشه حتی حاضر بود به خاطر خوشبختی شهرزاد از عشقش بگذره و اونو آزاد بذاره با هر کی میخواد عروسی کنه. خیلی خوشحالم که آخرش حق به حقدار رسید وگرنه حسبی دلخور میشدم!

نشر علی عزیز تازگیها کولاک میکنی یعنی از نمایشگاه پارسال به بعد هر چی کتاب ازتون خریدم راضی بودم. از آهو و شاه ماهی و مجنون تر از فرهاد بگیر تا طلایه و اوج آسمان و وسعت غریب و آنسوی مرز عشق که به نظر من بهترینه. خیلی ماه شدین نشر محبوبم.

عضو سایت تاریخ عضویت: 12 دی 1390

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: 10

80 مرتبه در 16 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 57 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 فروردین 1391 - 06:44 ب.ظ

ما تو تعطیلات از نشر علی عزیز 3 تا کتاب خوندیم یکی از اون یکی بهتر و قشنگتر. الان نظرمونو درمورد وسعت غریب و سکوت سرد هم نوشتیم ولی به نظر ما آنسوی مرز عشق خوشگلترین کتاب بود که تازگی چاپ شده.

وای خیلی هیجان انگیز بود. ما سر خوندنش اونقدر تو اتاقمون موندیم که مامان جیغش دراومد چون میخواستیم بریم عید دیدنی و ما نه حموم رفته بودیم نه حاضر شده بودیم. بالاخره هول هولی حاضر شدیم و از ترس مامان رفتیم و تا برگشتیم دوباره چپیدیم تو اتاق و پردیدم رو کتاب و تا نزدیک صبح خوندیم تا تموم شد. خیلی دوستش داشتیم. کلی خندیدیم. کلی گریه کردیم و کلی هم چیز یاد گرفتیم.

یه سوال داریم. واقعا مردها این جوری ان که تو کتاب ها مینویسن؟ عاشق دختری میشن که بهشون محل نمیذاره؟ اگه اینجوری باشن که خیلی عجیب غریبن!


دوقلو های همیشه در کنار هم، سارا و سمیرا!
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 2
اعتبار: 3

19 مرتبه در 8 ارسال مورد تشکر قرار گرفته.
تاریخ ارسال: 20 فروردین 1391 - 04:33 ب.ظ

من دوباره خوندم و بیشتر از دفعه ی قبل لذت بردم. خیلی ممنونم.


من از دنیا ممنونم به خاطر زندگی ام!
عضو سایت موقعیت: 23
تاریخ عضویت: 8 مهر 1390

پیام های ارسالی: 51
اعتبار: 67

1218 مرتبه در 223 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4577 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 فروردین 1391 - 12:09 ق.ظ

سلام خدمت دوستان و فرناز جان عزیز

من هم انسوی مرز عشق رو در اول عید خوندم خیلی زیبا بود و به قول خود فرناز جون از اوج اسمان بیشتر دوستش داشتم مخصوصا جیمی رو که وافعا نشون داد یک عاشق راستین و پایبندی شهرزاد به اعتقاداتش رو هم دوست داشتم که تحت تاثیر محیط قرار نگرفت و کلا تو این رمان خیلی خوب نشون داده شده که مسائل اعتقادی باید بر مبنای یک شناخت درست باشن و مذهب رو باید برای خودش خواست ونه هر عامل دیگه ای ولو عشق کاری که جیمی کرد و تا خودش به یقین نرسید حاضر نشد برای بدست اوردن شهرزاد به او دروغ بگه و کلا فضا سازی داستان رو خیلی دوست داشتم طوریکه انگار داشتم فیلم میدیدم و از همه مهمتر پایان خوب اون بود هر چند که فرناز جون نوید پایان خوب رو برای داستاناش داده و اما یه سوال کتاب بسامه فقط به سرنوشت بسامه میپردازه و یا جیمی و شهرزاد هم در اون نقش دارن باز هم بخاطر این رمان زیبا از شما ممنونم به امید موفقیت روز افزون شما فرناز عزیز


به پندار تو جهانم زیباست جامه ام دیباست دیده ام بیناست زبانم گویاست قفسم هم طلاست بر این ارزد که دلم تنهاست
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 22 فروردین 1391 - 12:51 ب.ظ

بهار1355 نوشت:
 

سلام خدمت دوستان و فرناز جان عزیز

من هم انسوی مرز عشق رو در اول عید خوندم خیلی زیبا بود و به قول خود فرناز جون از اوج اسمان بیشتر دوستش داشتم مخصوصا جیمی رو که وافعا نشون داد یک عاشق راستین و پایبندی شهرزاد به اعتقاداتش رو هم دوست داشتم که تحت تاثیر محیط قرار نگرفت و کلا تو این رمان خیلی خوب نشون داده شده که مسائل اعتقادی باید بر مبنای یک شناخت درست باشن و مذهب رو باید برای خودش خواست ونه هر عامل دیگه ای ولو عشق کاری که جیمی کرد و تا خودش به یقین نرسید حاضر نشد برای بدست اوردن شهرزاد به او دروغ بگه و کلا فضا سازی داستان رو خیلی دوست داشتم طوریکه انگار داشتم فیلم میدیدم و از همه مهمتر پایان خوب اون بود هر چند که فرناز جون نوید پایان خوب رو برای داستاناش داده و اما یه سوال کتاب بسامه فقط به سرنوشت بسامه میپردازه و یا جیمی و شهرزاد هم در اون نقش دارن باز هم بخاطر این رمان زیبا از شما ممنونم به امید موفقیت روز افزون شما فرناز عزیز



 

سلام دوستان

بهار عزیزم داستان بسامه همونطور که از اسمش معلومه شرح زندگی بسامه ست ولی شهرزاد و جیمی هم به عنوان شخصیت های فرعی در این کتاب حضور دارن. در واقع مثالی که عاطفهء عزیزم زده بود کاملا در این مورد صدق میکنه. شماها حتما کتاب های بابا لنگ دراز و دشمن عزیز رو خوندین و می دونین که در بابا لنگ دراز 3 تا همکلاسی بودن که قهرمان اصلی جودی بود و در دشمن عزیز زندگی یکی دیگه از اون همکلاسی ها به اسم سالی شرح داده شده. این دو تا کتاب هم همین طوره.

امیدوارم نظر مثبت تو و سایر دوستان خوبم رو روی کتاب بسامه هم داشته باشم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت موقعیت: میز تحریر
تاریخ عضویت: 1 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 4
اعتبار: 10

96 مرتبه در 19 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 41 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 23 فروردین 1391 - 08:02 ب.ظ

هوم! قشنگ بود! اون قدر زیبا و خوشمزه بود که هنوز بعد از روزها مزه ش زیر دندونمه! روز اول تعطیلات خوندمش و خیلی چسبیدهمه چیز بجا بود از شخصیت پردازی و فضاسازیش بسیار خوشم اومد و وقایع هیجان انگیزش رو دوست داشتم.

به نظرم جزو عالیترین کتابهای نشر بود

برای نمایشگاه حتما میام که بسامه رو بخرم و اگه دستم به نویسنده برسه تضمینی نمیکنم که درسته قورتش ندم! درسته که کرم کتابم ولی وقتی اشتهام تحریک بشه بدم نمیاد نویسنده هم بخورم!


کتاب ها بزرگترین هدیه در عالم هستند که زندگی بدون آنها محال است.
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 دی 1390

پیام های ارسالی: 10
اعتبار: 34

199 مرتبه در 43 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 71 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 فروردین 1391 - 10:19 ب.ظ

دست مریزاد خانم نخعی جون! دستتون درست! ذهنتون بی بلا!

اینقده احساس خوبی دارم که به قول سهراب سپهری دلم میخواهد بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه!

شاد و شادمانم و الان بی اختیار از پای کامپیوتر بلند شدم و وسط هال رقصیدم و اهالی خونه با چشمای گشاد به من نگاه کردن و مطمئنم اگه ادامه میدادم فکر میکردن دیوونه شدم ولی شاید هم از خوشحالی دیوونه شدم! جدا که قلمتون معجزه میکنه و هر هدفی داشته باشین به زیباترین شکل ممکن روی کاغذ میاد!


از گذشته پند بگیر و برای آینده تلاش کن اما در امروز زندگی کن و از آن لذت ببر.
عضو سایت تاریخ عضویت: 9 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 10
اعتبار: 12

129 مرتبه در 30 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 53 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 فروردین 1391 - 10:56 ب.ظ

خواستم دوباره تاکید کنم که چقدر این کتابو دوست دارم...

در عرض این مدت دو بار خوندم و مطمئنم اگه باز هم فرصتی دستم بیاد میخونم...

یکی از زیباترین رمانها بود....

همه چیز داستان بجا بود و خیلی از خوندنش لذت بردم.

 


خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد
عضو سایت تاریخ عضویت: 3 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 5
اعتبار: 2

37 مرتبه در 9 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 19 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 فروردین 1391 - 12:08 ق.ظ

آنسوی مرز عشق هم مثل اوج آسمان کتاب متفاوتی بود با نگرشی خاص و استثنایی که در کنار قلم روان و سیر داستان پردازی گیرا و شخصیت پردازی عالی و رعایت سایر نکاتی که برای ساخته شدن یک داستان خوب لازمه تونسته بود کاری بی نظیر و عالی بسازه.

به نظر من پختگی قلم خانم نخعی در این کار خیلی بیشتر از اوج آسمان بود و در همه ی صفحات کتاب هیجانی وجود داشت که باعث می شد هیچ صفحه ای رو نخونده رد نکنی و با اشتیاق داستانو تا آخر دنبال کنی.

خانم نادریان عزیز به نکته ی خیلی جالبی اشاره کردن. نوشتن داستان در مورد کشوری که ندیدی خیلی کار سختیه و من وقتی داستانو خوندم صحنه ها به اندازه ای طبیعی بود که فکر کردم خانم نخعی حتما سفری به آمریکا داشتن ولی در ایمیل ازشون پرسیدم و متوجه شدم ایشون تا بحال پاشون به این کشور نرسیده و همه ی صحنه سازیهای بی عیب و نقص داستانو با کمک تحقیق انجام دادن. وقتی اینو فهمیدم بهشون احسنت گفتم.

من که از خرید و خوندنش خیلی راضی ام.

خوشحالم که به زودی بسامه به دستم میرسه که در ارتباط با همین داستانه.

 


هر بار که نامم را صدا کنند تو را ستایش میکنم ای بلند مرتبه، به پاس آنکه به من توان شنیدن دادی نوری برای دیدن و قلبی برای احساس کردن.
عضو سایت موقعیت: رشت
تاریخ عضویت: 29 دی 1390

پیام های ارسالی: 5
اعتبار: 9

50 مرتبه در 13 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 19 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 28 فروردین 1391 - 11:28 ق.ظ

بالاخره گیرش آوردم و خوندم! البته مال خودم نیست کتاب دوستمه و ایام عید ازتهرن خریده. کتابفروشی که من معمولا ازش خرید میکنم هنوز این کتابو نیاورده و میگه سفارش داده ولی هنوز نفرستادن براش. خلاصه بعد از مدتها انتظار دوستم کتابو داد و من خوندم.

نظرم؟ وای چی بگم؟ شاهکار بود! اونقدر ازش خوشم اومده که هنوز دو روز نگذشته دلم براش تنگ شد و تصمیم گرفتم به محض این که گیر بیارم بخرمش چون دلم میخواد صبح و شب کنارم باشه و مرتب یه قسمتایی رو بخونم و مرور کنم. از نظر هیجان عالی بود و مثل طلایه کتابیه که نمیتونی زمین بذاری و  تا آخرین صفحه باید بخونی حتی اگه گرسنه ات باشه یا از بیخوابی بمیری هم ولش نمیکنی.

همون دوستم که کتابو بهم داد قراره واسه نمایشگاه بیاد تهران و بسامه رو برای هردومون بخره و اگه تا اون روز آنسوی مرز عشقو گیر نیاورده باشم میگم این کتاب عزیز هم برام بخره چون از اون داستانهاییه که آدم ده بار دلش میخواد بخونه.

 

 


نرسیده به درخت، کوچه باغیست که از خواب خدا سبزتر است، و در ان عشق به اندازهء پر های صداقت آبیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 29 دی 1390

پیام های ارسالی: 4
اعتبار: 11

67 مرتبه در 12 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 18 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 1 اردیبهشت 1391 - 05:51 ب.ظ

بالاخره این کتاب به دستم رسید و خوندمش و یک شب تا صبح مبهوت زیبایی ماجراها و کشش داستان و روانی قلم شدم.

شخصیتها رو خیلی دوست داشتم. همه شون واقعی به نظر میرسیدن و زنده بودن. بعد از 20-30 صفحه آدم حس میکرد شخصیتها رو میشناسه و باهاشون زندگی میکنه. هر غمی پیش میومد همراشون غم میخوردم و با هر شادیشون خوشحال میشدم.

فضاهای داستان به قدری قشنگ توصیف شده که آدم حس میکرد در همه ی لحظه ها همون جا حضور داره.

عشق جیمی زیباترین عشقی بود که تا حالا در داستانهای ایرانی خونده بودم. جیمی در همه ی لحظه ها و در هر شرایطی عاشق بود و فقطط به راحتی و آرامش شهرزاد فکر میکرد و در این راه حتی حاضر بود از جونش بگذره. من در ساعاتی که کتابو میخوندم در این عشق غرق شده بودم و هیچی از گذشت زمان نفهمیدم.

از نظر جذابیت و هیجان بی نظیر بود. تا کتاب تموم نشد نتونستم بذارم زمین.

به نظر من آنسوی مرز عشق در رده ی عالیترین کارهای نشر علیه.

من منتظرم هر چه زودتر ببسامه رو از نمایشگاه بخرم و باز ساعات خوشی رو در کنار قهرمانهای دوست داشتنیم طی کنم.

عضو سایت تاریخ عضویت: 22 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 4
اعتبار: 4

30 مرتبه در 5 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 26 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 اردیبهشت 1391 - 09:10 ب.ظ

من بلد نیستم مثل شما نویسنده ها و بیشتر اعضای تالار خوب و عالی بنویسم فقط خواستم بگم این کتابو خیلی دوست داشتم و به نظر من از هر نظر عالی بود. مرسی از کتاب قشنگ و عالیتون.


حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای! گفت یا باد است یا خواب است یا افسانه ای ، گفتمش احوال عمرم را بگو تا عمر چیست؟ گفت یا برق است یا شمع است یا پروانه ای! گفتمش آنانکه میبینی بر او دل بسته اند ، گفت یا کورند یا مستند یا دیوانه ای.
عضو سایت تاریخ عضویت: 5 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 19
اعتبار: 6

79 مرتبه در 25 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 اردیبهشت 1391 - 05:53 ق.ظ

انسو هم خوشگله برای نمایشگاه معرفی میکنم.


همیشه کامتان شیرین باشه به امید خدا.
عضو سایت موقعیت: هلنا
تاریخ عضویت: 22 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 2
اعتبار: 3

16 مرتبه در 6 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 8 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 اردیبهشت 1391 - 09:11 ب.ظ

وای من عاشق این کتاب شدم خانم نخعی عزیزم و بیشتر عاشق شما شدم که یه همچین شاهکارایی رو مینویسین و برای ما ساعات لذت بخشی رو ایجاد میکنید. من در آمریکا زندگی میکنم و خیلی خوب حال و هوای داستانو درک میکردم. این که جیمی چه شخصیتی داشت برام ملموس بود چون من دورگه ها و مهاجرهای زیادی رو اینجا دیدم که بعضیها با تعصب سر عقایدشون میمون حتی اگه لطمه بخورن و عده ای فوری همرنگ جماعت میشن و حتی از خارجیها هم خارجی تر میشن! در مجموع خیلی خوب تونستم با داستان مچ بشم و شخصیتها رو درک کنم و دوستشون داشته باشم.

به نظر من این کتاب یکی از بهترین های نه تنها نشر علی، بلکه رمان فارسی بود. براتون آرزوی موفقیت دارم.


وطنم پارهء تنم...
عضو سایت تاریخ عضویت:

پیام های ارسالی:

مرتبه در ارسال مورد تشکر قرار گرفته. مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 اردیبهشت 1391 - 11:04 ب.ظ

من میمیرم واسه این کتاب!

 

عضو سایت تاریخ عضویت: 5 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 4
اعتبار: 9

54 مرتبه در 12 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 25 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 اردیبهشت 1391 - 10:59 ق.ظ

سلام بر همگی

خیلی عالی و بی نظیر بود و من حتما امروز یا فردا میام نمایشگاه که بسامه رو بخرم چون برای خوندنش بی تاب شدم و طاقت ندارم صبر کنم. دلم برای جیمی و شهرزاد تنگ شده و امیدوارم در کتاب بسامه هم بتونم ببینمشون.

مرسی نشر علی با چاپ این کتابهای خوب بینهایت همه رو مدیون خودت کردی.


محبت زیباترین آفریده پروردگار است
عضو سایت تاریخ عضویت: 13 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 42
اعتبار: 33

1045 مرتبه در 177 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 541 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 اردیبهشت 1391 - 06:03 ب.ظ

سلام خدمت خانوم نخعی عزیزو مهربون ضمن خسته نباشیدو خدا قوت من این کتاب خوشگلو ساعت 3 صبح امروز تموم کردم  خیلییییییییییییییی قشنگ بود ,

حرف نداشت از جیمی خیلی خوشم اومد اما از دسته شهرزاد خیلی هرس خوردم  آنا هم که دیگه نگو عالی بود نمونه یه دوست واقعی  چقدر آخرش گریه کردم پا به پای جیمی

ولی از حق نگذریم جیمی خیلی مرد بود , بازم ممنون از کتاب خوشگلتون که توی نمایشگاه با دست خط قشنگتون واسم امضاش کردین

دوستتون دارم:محیا


این نیز بگذرد
عضو سایت موقعیت: 24
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 110
اعتبار: 210

2492 مرتبه در 401 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4584 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 اردیبهشت 1391 - 02:07 ق.ظ

فرناز جونم سلام .

خیلی خیلی عالی بود . جیمی رو بی نهایت دوست داشتم و دارم . عاشق خودت  و مرامت و قلمت هستم

بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس


آرام تر سکوت کن .... صدای بی تفاوتی هایت هلاکم می کند .
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2172
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 خرداد 1391 - 03:29 ب.ظ

گندم
تاریخ ارسال: 26 اردیبهشت 1391 - 5:06 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 148
اعتبار: 182

746 مرتبه در 141 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1314 مرتبه تشکر کرده است.

سلام اولین باری که این کتاب رو خوندم قبل از سال نو بود . چون کتاب امانت بود و فقط یک روز در اختیار داشتمش خیلی با دقت نخونده بودم . پس این اجازه رو به خودم ندادم  که نظری بزارم . اما حالا این کتاب رو دوباره خوندم با دقت فراوون . عاشق جیمی شدم . کاشکی از این جیمی ها زیاد بود !!!!!

در کل سوژه عالی بود . روند داستان اصلا خسته کننده و کسالت اور نبود . از فرناز عزیزم تشکر میکنم  . این کتاب جزء کتابهایی هستش که حداقل ماهی یک بار باید بخونمش

عضو سایت موقعیت: لس آنجلس
تاریخ عضویت: 23 دی 1390

پیام های ارسالی: 9
اعتبار: 32

136 مرتبه در 36 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 50 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 مرداد 1391 - 06:33 ب.ظ

خانم نخعی عزیزم چاپ دوم کتاب زیباتون رو تبریک میگم و امیدوارم به زودی شاهد چاپهای بالاترش باشیم.

البته این کتاب اونقدر زیبا پخته و از هر نظر عالی بود که حقشه ظرف این مدت کوتاه چند ماهه به چاپ دوم رسیده و مطمئنم زیاد طول نمیکشه که چاپهای بعدی هم میخوره.

از ته دل براتون آرزوی خوشبختی میکنم.

عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 30 تیر 1391

پیام های ارسالی: 65
اعتبار: 10

390 مرتبه در 103 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 663 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 شهریور 1391 - 01:28 ق.ظ

سلام خانم نخعی عزیز

رمان انسوی مرز عشق رمان خیلی زیبایی من به شخصه این رمان و خیلی دوست دارم.

امیدوارم همیشه موفق باشید.


چقدر دلم هوایت را می کند.حالا که دیگر هوایم را نداری...
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 20 آذر 1390

پیام های ارسالی: 122
اعتبار: 47

1686 مرتبه در 372 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4875 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 شهریور 1391 - 09:44 ب.ظ

به نظر من هم همه چیز این کتاب بجا وخوب بود وفکر میکنم فرناز جون این توانائی رو داره که ماهی یک کتاب بنویسه ومطمئنا ما رو هم خوشحال میکنه  با این کارش


زندگی سیبی است که باید گاز زد با پوست

<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*