صفحه:   2
نمایش:   31 - 57
تعداد کل صفحه:   2
تعداد کل موضوع ها:   57


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 

سکوت سرد
عضو سایت تاریخ عضویت:

پیام های ارسالی:

مرتبه در ارسال مورد تشکر قرار گرفته. مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 فروردین 1391 - 06:03 ب.ظ

سلامی عمیق به دوستان جان.

سپیده گلم سلام اوتاره پاییزی دل انگیزت روبعدازروزهادیدم واسمان دلم بهاری شد ،برگهای زیبای زردونارنجیشودیدم وباغ دلم پر ازگلهای  نرگس ومریم شد،نبینم رودل سپیده خوبم گرد نامهربونی ایام بشینه!نبینم دل زلال اسمونیش رنگ سیاه رخوت بگیره!نشنوم که غم امده در خونش رو بالنگر میزنه ،نشنوم چشمهای خوشگلش تشویش وماتم بگیره،یک وقت ناغافل نبینم ونشنوم کوه غمهاش لبریز شده !کدوم نامهربون یا کدوم درد بیدرمون جرات کرده سپیده خوبم روبرنجونه؟بهش بگویااینکه به گوشش برسون مگرشریف دستش بهت نرسه! 

اصلاسپیده مگرتنهاشده؟ یامگردوستهای وفادارنداره؟ سپیده خانمی مگر اینهمه احساس روندیده لب تر کنه صدتا هواخواه روندیده پس اون غصه هرچی که هست مجبوره زودتر خونه دل سپیده ماروخالی کنه.

خلاصه من چاکرم من نوکرم هرکاری باشه من درخدمتم. 

سپیده خوبم سلام باید اعتراف کنم من هم دلم برای تونازنین واقعا تنگ شده بود چه خرسندم که امدی ودروغ چرا خرسند ترکه ماهم توخاطر چون تویی بودیم ،این پ.خ بدجور منوشاکی کرده مخصوصا که یک تاکیداتی نسبت به یک دوست جونی به قول دوستان تالار دارم که بدجورذهنم رو مشغول کرده وامیدوارم شرایط نگارشش از درب یخچال به جایی رسیده باشه ،

بعد ازاون بازهم تبریک سال نوبه توخوبم ویک عرض سلام وتبریک هم به مادرنازنینت که امیدوارم قاصدش باشی .نمیدونم اندوهت بابت کدامین هزارویکرنگ زمونه است ولی ارزودارم که به سرعت رفت وامد همین ابرهای بهاری که اسمون کوچه مارو امروز به یومن ورودش بارونی کرده به حکمت الهی رخت رفتن به تن کنه وارام گیری.فقط یک مطلب خوبم،جز سلامتی هیچ داده ونداده اش ارزش مکدربودن تونازنینم رونداره ،به امید که باخبر شادی بیایی.

سمانه جان ممنون که این حقیر رادر یاد داشتی من همیشه زیر سایه شما منتظر امرهستم ولی امان ازاین پ.خ نامراد.

یک سلام عمیق هم به خانم نادریان خوبم ،پیشتروصف جمال شمانازنین ویک خانم نویسنده نازنین دیگر راشنیده بودم باشدکه توفیقی حاصل شود ودر نمایشگاه روی مهربانتان را زیارت کنیم که از نگاه وقلب واحساس نابتان ماندیده شمارازیباترین میدانستیم.

خب چه یاداوری شیرینی هم فرمودید ای کاش نویسندگان جان اگر قصد مساعدتی برای دیدار روی گلشان درنمایشگاه کتاب سال نودویک رادارندومارامیهمان امضایی ستودنی، مینمایندقابل بدانندودرهمین سایت به نوعی اطلاع رسانی بفرمایندباشد که ما خوانندگان دوستارشان نیز کسب فیضی کنیم.

درپایان کلام دوست دارم به همه دوستان خوبم چه چاق سلامتی کرده وچه نکرده ابراز عشقی کنم که اگاه شوند که نام یادشان همواره درنهانخانه قلبم حک شده (انا رنگین کمانی گلم ،خانم نخعی عزیزدلم که بینهایت ازایشون می اموزم وخرسندم،بهارخانم نازنین ،سیماجان ،مریم ماندگار مانای قلبمان ،طیبه خانم عزیز،گندم خوبم که واقعا دلم برایش تنگ بود ،خانم منجزی عزیزکه بیصبرانه منتظر اثاردلنشینشون هستم ،خانم بهارلویی ستودنی،نیلوفرخوبم ...،وکلا پردیس جان،شیرین خوبم،ماندانا ،زری نازنین،اواتاره دوست کم سن وکتاب خوانم،محیا دوستداشتنی که باید یک تبریک داشته باشم وبگم برایش ارزوی بهترین هارادارم،خانم نصر ابادی نازنین ،خانم جهان ارا عزیز،خانم عدل پرور اگر به سایت سری زدند،خانم صهبایی مهربان ،سایناخوبم ،طاهره خانم  بانوی دوستداشتنی وبزرگ سایت،و...ببخشیدکه ذهنم یاری نمیکنه اگر نازنین جانی ،ازقلم افتاد چون به یاد تک تک شما خوبان هستم ودوستتون دارم به قول سپیده خوبم یک بغل --------------------------0-------------------------------

خانم صمیم عزیز امدم درانتها هم سلامی داشته باشم وهم عرض تبریکی ،کتاب سکوت سرد شمارا خواندم وبازهم بسیار سپاسگذارم قلم روانی دارید وبه حتم اینده ای درخشان دوستدار شمامولف گرامی میهنم.

مویدونامدارباشیدشریف.

عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 فروردین 1391 - 10:20 ب.ظ

سلام دوستان امیدو.ارم همگی سالم و سرحال باشید

کتاب سکوت سرد جالب و خواندنی بود و به قول گندم عزیز قسمت بعد از ازدواج آن بسیار زیبا نوشته شده بود

منتظر همه دوستان در نمایشگاه کتاب هستم چون من هر روز از ساعت 9 صبح تا 9 شب نمایشگاهم امیدوارم هم شمادوستان و هم نویسندگان عزیز نشر علی رو ببینم


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت موقعیت: 23
تاریخ عضویت: 8 مهر 1390

پیام های ارسالی: 51
اعتبار: 67

1218 مرتبه در 223 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4577 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 فروردین 1391 - 01:14 ق.ظ

سلام خدمت عزیزای دلم

سلامی ویژه خدمت خانم صمیم عزیز ورودشون رو خیر مقدم میگم و تشکری ویژه هم از شریف عزیز که لطف داشتن و منو به خاطر داشتن من هم همیشه بیادتون هستم و خوشحالم که دوست خوبی مثل شما دارم و واقعا از معلومات وسیعتون کسب فیض میکنم و خوشحالم که باز شما رو اینجا میبینم . من کتاب سکوت سرد رو نخوندم اما میخواستم نظرم رو در مورد توصیف چهره و ... بگم من شخصا دوست دارم که نویسنده کاملا چهره شخصیتهای اصلی رو توصیف کنه و حتی دوست دارم سن اونها رو بدونم چون باعث میشه بهتر تصویر سازی کنم چون اگر بصورت کلی گفته بشه زیبا نمیتونی تصور درستی داشته باشی چون زیبایی نسبیه پس گفتن رنگ چشم و پوست و ... به نظر من لازمه و خوب باید قبول کرد که زیبایی جذابیت بیشتری داره چون ما ادما فطرتا دنبال زیبایی هستیم اما در کتابها معمولا زیباییهایی مطرح میشه که دیگه ادم نمیتونه تصور کنه و فکر کنم فوق مریخی میشه و خوب این میتونه دلزدگی بیاره بخصوص تکرارش در هر کتابی که بخونی و اگر تعدیل بشه بهتر و دیگه خیلی بدم میاد در رمانی که معمولا دختر داستانه هر کی از راه میرسه عاشقش میشه و بجای مثلث عشقی چند ضلعی عشقی وجود داشته باشه و بعد با دل شکسته چند نفر دختره به شخصیت اصلی برسه و من هم با بیان دوستان موافقم که اگر همه کمالات در یک نفر جمع نشه بهتر و قابل قبول تر و همینطور در مورد ثروت مسلما فقر حتی در داستان هم زیبا نیست ولی خوب مگر چند درصد مردم مولتی میلیونر و میلیاردر هستن و اگر در مورد ثروت افراد هم تعدیل صورت بگیره بنظر من بهتر میشه البته ممکنه در داستانی ثروت فرد مهم باشه و باید ثروتمند نشون داده بشه مثل کتاب طلایه که اردوان با توجه به فوتبالیست بودنش ثروتش قابل پذیرش بود اما خوب نباید در هر داستانی رکن اصلی باشه خوب ببخشید پر گویی کردم

ارادتمند همگی بهاره


به پندار تو جهانم زیباست جامه ام دیباست دیده ام بیناست زبانم گویاست قفسم هم طلاست بر این ارزد که دلم تنهاست
عضو سایت موقعیت: ساری
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 22

978 مرتبه در 192 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 551 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 فروردین 1391 - 05:26 ب.ظ

سلام به تمامی دوستان خوبم

صمیمانه از همتون بابت اظهار نظر و گذاشتن وقت تشکر میکنم. اگر من دیر به دیر سر میزنم برای اینه که درگیر درس و پروژه هام هستم و همچنین کتاب دومی که دارم روش فکر میکنم و نیمی از اون رو نوشتم.

از دوستان خوبم : هدا - بهار - راسپینا - مریم جون - گندم و ... هم بسیار تشکر میکنم.

همچنین از همکاران عزیزم خانوم فرناز نخعی و خانوم نادریان هم سپاسگذارم.

یه چیزی رو میخوام همین اول بگم . به قول خانوم منجزی عزیز نظرات خوانندگان گلی چون شما قلم نویسنده رو به دنبال خودش میکشه. پس بیاید از این مسئله که به کررات می بینم " خانوم صمیم معذرت میخوام اگه ناراحت شدید..." بگذریم. (لبخند)

توضیح و نظراتم رو قبلا گفتم و چیز خاصی جز سپاسگذاری از شما دوستان برای نوشتن ندارم. حضور کمرنگ اما مداوم من رو بپذیرید و امیدوارم بتونم برای شما دوستان اثری زیباتر و مطابق سلایقتون بنویسم .هرچند که میدونم خیلی کار سختیه اما تموم تلاشم رو میکنم... ( لبخند)

" هیچ وقت از یاد مبر

پشت هر کوه بلند سبزه زاری ست پر از یاد خدا

و در آن باز کسی می خواند

که خدا هست

خدا هست

چرا غصه؟ چرا...؟!؟

موفق باشید

 


"حالم خوب است" هایم را ببخش! دروغ میگویم تا دلتنگی هایم را به رُخت نکشم... صمیم
عضو سایت موقعیت: 24
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 110
اعتبار: 210

2492 مرتبه در 401 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4584 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 22 فروردین 1391 - 10:58 ب.ظ

سلام

امروز برای بار دوم کتابو خوندم البته با دقت تر

بیشتر از دفعه ی قبل به دلم نشست . اما بازهم بعد از عروسی رو بیشتر دوست داشتم . هیجان و کشش بیشتری نسبت به قبل از عروسی داره

عاشق شخصیت شوخ شایان و مرموزی و مقاوم بودن کیارش هستم

بوووووووووووووووووووووووووووووووس ویژه برای خانم صمیم عزیزم

امیدوارم همیشه در اوج موفقیت باشید


آرام تر سکوت کن .... صدای بی تفاوتی هایت هلاکم می کند .
عضو سایت تاریخ عضویت: 11 فروردین 1391

پیام های ارسالی: 1
اعتبار: -1

34 مرتبه در 6 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 10 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 اردیبهشت 1391 - 07:06 ب.ظ

نثر کتاب خوب وگیرا بودو روابط خواهری و برادری زیبا بیان شده بود.

موضوعی که با آغاز خوبی همراه بود اما کیفیت اولیه کم کم محو شد.

هر داستانی بنا به صلایق نویسنده نوشته می شه ،و نویسنده گرامی به شدت به چشمان رنگی علاقه داره به صورتی که چشمهای هر کیس در داستان به یک رنگِ و با توجه به شخصیتهای محدود در هر رمانی ،اغراق زیادی در توصیف رنگ چشمها داریم که همین امر موجب غیر واقعی شدن شخصیتها می شه. این مورد حتی در شخصیتهای کلیشه ای هم دیده شده.

اشکان، برادری که عنوان شده سرپرستی خواهر و برادر کوچکترشو به عهده گرفته چرا بیکباره دوستانشو وارد زندگیش می کنه در حالیکه این دوستی استحکام چندین ساله داره و برای آسایش خانواده دوستانشو وارد حریم زندگیش نمی کرده...

اشاره شده که در ده سالگی تبسم پدر و مادرشو از دست داده و اشکان که 9 سال بزرگتر بوده سرپرستی او و برادر کوچکتر وپذیرفته، و باز اشاره شده اشکان برای تحصیل به خارج رفته ! اما هیچگونه شفاف سازی در مورد چگونگی و زمان رفتنش داده نشده چون در ذهن منِ مخاطب این سئوال ایجاد می شه که در مدت نبودش چه کسی سرپرستی خانوادشو برعهده گرفته!

اشکان برادری که خواهرشو حتی در هنگام تحصیلش تنها نگذاشته بود! چرا طی مدت ازدواج تبسم حتی یکبارم به خواهرش سر نزد تا از چند و چونِ زندگی خواهرش اطلاع پیدا کنه!

زمانی که تبسم در شیراز مشغول تحصیل هست، کیارش هم اغلب برای سرکشی در بیمارستانی که سهامدار اونِ مشغول فعالیت ِ اما بعد از ازدواج، حتی اشاره ای به رفتن به شیراز نمی شه!

این نکات کوچک  موجب می شه یک کتاب جذابیتش کاهش پیدا کنه.

 

 


در دل سیاه شب ، هر ستاره ای که سر میزند ، " اوست " چشمک هر ستاره ای ، نگاه دزدانه ی اوست که مرا پیغام میدهد ، که در زمین تنها نیستی ، دکتر علی شریعتی
عضو سایت تاریخ عضویت:

پیام های ارسالی:

مرتبه در ارسال مورد تشکر قرار گرفته. مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 اردیبهشت 1391 - 12:31 ق.ظ

با عرض سلام و خسته نباشید نفیسه عزیز رمانتون بینهایت زیبا بود خیلی دوستش داشتم منتظر رمان زیبای بعدیتون هستم

عضو سایت موقعیت: هلنا
تاریخ عضویت: 22 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 2
اعتبار: 3

16 مرتبه در 6 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 8 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 اردیبهشت 1391 - 09:33 ق.ظ

خیلی قشنگ بود و خوشم آمد و حس و حال تازه ای داشت که جذاب بود.


وطنم پارهء تنم...
عضو سایت تاریخ عضویت:

پیام های ارسالی:

مرتبه در ارسال مورد تشکر قرار گرفته. مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 اردیبهشت 1391 - 12:26 ب.ظ

سلام به گندم عزیز ممنونم از خوش آمد گوییت دوست خوبم لطف کردی

عضو سایت تاریخ عضویت: 13 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 42
اعتبار: 33

1045 مرتبه در 177 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 541 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 8 خرداد 1391 - 02:24 ق.ظ

سلام به صمیم نازو گلو دوست داشتنی

خسته نباشی عزیزم کتابتو خوندم من به شخصه خیلی لذت بردم خیلی عالی بود خیلییییییییییییییییی

عاشق تبسم بودم و شایان آخه میدونین من یه دایی دارم البته دایی که نه بلای جون 4 سال از خودم بزرگتره همشم وره دله منه  

 همه ام بهش میگن سر جحازیه منه عینه شایان یه روده ی راست و جدیت تو اون شکمش نیست

ما نمیفهمیم کی شوخی میکنه کی جدی میگه خلاصه که منو دیونه کرده

کیارشم من دوست داشتم خیلی خوب بود در کل کتاب زیبایی بود عزیزم

دوستت دارم خانومی بوووووووووووووووووووووووووووووس


این نیز بگذرد
عضو سایت تاریخ عضویت: 19 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 35
اعتبار: 30

479 مرتبه در 108 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 829 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 10:38 ب.ظ

 سلام همه نظرات رو دوستان در مورد کتاب قشنگه سکوت سرد گفتن.

من که عاشقش شدم بی نهایت زیبا و جذاب و دوست داشتنی بود

به همه توصیه میکنم بخوننش 

کتاب یکنواخت و خسته کننده نیست خیلی ماجراهای جالب در لا به لای ماجرای اصلی داستان وجود داره مثل ماجرای پارسا

خلاصه من خیلی دوستش داشتم


سر به هوا نیستــــم امــــا... همیشـــــه چشــــم به آسمان دارم!حال عجیبـــی ست... دیدن همان آسمان که شاید "تو" ... دقایقی پیش به آن نگاه کـــرده ای...
عضو سایت موقعیت: ساری
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 22

978 مرتبه در 192 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 551 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 11:51 ب.ظ

محیا و غزاله ی عزیزم ممنون که وقت با ارزشتون رو برای خوندن این کتاب صرف کردین . خیلی خوشحال شدم وقتی نظراتتون رو خوندم . مرسی دوستای خوبم


"حالم خوب است" هایم را ببخش! دروغ میگویم تا دلتنگی هایم را به رُخت نکشم... صمیم
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 22 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 141
اعتبار: 20

1427 مرتبه در 307 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2091 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 29 مرداد 1391 - 02:35 ب.ظ

سلام بر همه دوستای گلم

نفیسه جون دستت درد نکنه کتاب قشنگی بود و با توجه به اینکه اولین اثره طبیعیه که ایراداتی هم داشته باشه . ماشالا به نظر دوستان که مفصل و کامل به همه موارد پرداخته بودن : )

برا منم جالب بود که همه حتی دوستای تبسم هم خانواده هاشون دکتر بودن خلاصه جامعه پزشکان این کتاب رو تشکیل داده بودن ولی دوران تحصیل اشکان برام مجهول بود کی و کجا درس خوند پس تبسم و شایان چکار کردن تو این مدت ؟

اینیکه حتی لباسای تن شخصیتا هم توصیف می شد برا من جالب بود .

اشکان و آرام که جفتشون خیلی با تبسم نزدیک بودن پس بعد ازدواجش کجابودن ؟

یا مثلا خواهر پویا که دوست صمیمیه تبسم بود هم یهو حذف شد .

خلاصه اینکه در کل کتاب خوبی بود . نفیسه جان خسته نباشی عزیزم . مطمئنا با تمام این نظرات دوستان کتابای بعدیت یکی از یکی قشنگ تر خواهد بود .

قربانت .

عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 1 آبان 1391 - 05:17 ب.ظ

سلام به نفیسه عزیز

چاپ دوم کتاب سکوت سرد رو بهت تبریک میگم .

موفق و موید باشی عزیزم

دوستت دارم و میبوسمت


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت موقعیت: ساری
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 22

978 مرتبه در 192 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 551 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 1 آبان 1391 - 10:00 ب.ظ

افسانه نادریان نوشت:
 

سلام به نفیسه عزیز

چاپ دوم کتاب سکوت سرد رو بهت تبریک میگم .

موفق و موید باشی عزیزم

دوستت دارم و میبوسمت



 

سلام به افسانه عزیزم

خیلی ممنونم.

به امید دیدار موفقیت های بیشتر برای تو همکار و دوست خوبم

دوستت دارم


"حالم خوب است" هایم را ببخش! دروغ میگویم تا دلتنگی هایم را به رُخت نکشم... صمیم
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 آبان 1391 - 10:15 ق.ظ

سلام نفیسه جون

من هم از ته دل موفقیت کتابتو تبریک میگم و خوشحالم که دومین چاپشو تجربه میکنه.

این برای اولین کتاب یک نویسندهء جوون مثل تو، واقعا موفقیت بزرگیه و امیدوارم کتابهای بعدی و تجدید چاپهای بعدی در راه باشن.

از افسانهء گل هم ممنونم که این خبر خوبو داده و دلمونو شاد کرده.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 آبان 1391 - 11:04 ق.ظ

نفیسه ی عزیز و مهربونم

چاپ دوم کتابت رو تبریک میگم،از شنیدن خبر موفقیت یکی از نویسنده های عزیز وهمتالاری های گل خیلی خوش حال شدم.

به امید موفقیت بیشتر وبیشتر.نیلوفر


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 آبان 1391 - 11:39 ق.ظ

نفیسه عزیزم سلام امیدوارم خوب و خوش باشی

خانمی بهت تبریک میگم چاپ دوم کتاب تو

کتاب بسیار زیبا و قشنگی

امیدوارم به زودی  شاهد چاپ دومین کتابت باشیم عزیزم


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت موقعیت: ساری
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 22

978 مرتبه در 192 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 551 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 آبان 1391 - 09:39 ب.ظ

فرناز نخعی نوشت:
 

سلام نفیسه جون

من هم از ته دل موفقیت کتابتو تبریک میگم و خوشحالم که دومین چاپشو تجربه میکنه.

این برای اولین کتاب یک نویسندهء جوون مثل تو، واقعا موفقیت بزرگیه و امیدوارم کتابهای بعدی و تجدید چاپهای بعدی در راه باشن.

از افسانهء گل هم ممنونم که این خبر خوبو داده و دلمونو شاد کرده.



 

سلام به فرناز عزیزم

ممنونم برای عرض تبریکت! این تبریک ها واقعا برام یه انرژی مضاعف برای ادامه دادن و نوشتن مداومه.

از نشر ارینا که با زحمت های زیاد این موفقیت و این تبریک ها رو به من هدیه کردن از صمیم قلبم تشکر میکنم.

یه خبر خوشحال کننده دیگه هم امروز شنیدم که کتاب دومم هم تایید شده و خوشیمو چند برابر کرد.

امیدوارم همه ی شما از فردا یه روز خوب مثل امروز من داشته باشین.


"حالم خوب است" هایم را ببخش! دروغ میگویم تا دلتنگی هایم را به رُخت نکشم... صمیم
عضو سایت موقعیت: ساری
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 22

978 مرتبه در 192 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 551 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 آبان 1391 - 09:43 ب.ظ

 

نیلوفر عزیز و هدای دوست داشتنی

ممنونم که اینطور صمیمانه و مهربون به من سر زدید و تبریک گفتید.

خیلی خوشحالم کردید.

امیدوارم همیشه موفق باشید


"حالم خوب است" هایم را ببخش! دروغ میگویم تا دلتنگی هایم را به رُخت نکشم... صمیم
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 22 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 141
اعتبار: 20

1427 مرتبه در 307 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2091 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 آبان 1391 - 09:53 ب.ظ

سلام عزیزم خوبی ؟

حتما حسابی خستگیت در رفته با شنیدن این خبرای خوب :))

منم تبریک میگم هم چاپ دوم کتابتو هم کتاب جدید رو .

موفق و پاینده باشی .

عضو سایت موقعیت: ساری
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 22

978 مرتبه در 192 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 551 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 آبان 1391 - 12:45 ق.ظ

Naghmeh نوشت:
 

سلام عزیزم خوبی ؟

حتما حسابی خستگیت در رفته با شنیدن این خبرای خوب :))

منم تبریک میگم هم چاپ دوم کتابتو هم کتاب جدید رو .

موفق و پاینده باشی .



 

با یه دنیا شوق و ذوق ازت تشکر میکنم شیمای نازنین

امیدوارم تو هم هر لحظه شاهد موفقیت های بیشتر خودت باشی


"حالم خوب است" هایم را ببخش! دروغ میگویم تا دلتنگی هایم را به رُخت نکشم... صمیم
عضو سایت موقعیت: 23
تاریخ عضویت: 8 مهر 1390

پیام های ارسالی: 51
اعتبار: 67

1218 مرتبه در 223 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4577 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 آبان 1391 - 03:07 ب.ظ

سلام نفیسه جان

چاپ دوم کتابت رو تبریک میگم امیدوارم روز به روز موفق تر باشی و پله های ترقی رو طی کنی روی ماهتو میبوسم


به پندار تو جهانم زیباست جامه ام دیباست دیده ام بیناست زبانم گویاست قفسم هم طلاست بر این ارزد که دلم تنهاست
عضو سایت موقعیت: ساری
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 22

978 مرتبه در 192 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 551 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 آبان 1391 - 12:14 ق.ظ

بهار1355 نوشت:
 

سلام نفیسه جان

چاپ دوم کتابت رو تبریک میگم امیدوارم روز به روز موفق تر باشی و پله های ترقی رو طی کنی روی ماهتو میبوسم



 

بهار عزیزم ممنونم . بهترین ها رو برات ارزو میکنم


"حالم خوب است" هایم را ببخش! دروغ میگویم تا دلتنگی هایم را به رُخت نکشم... صمیم
عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 آبان 1391 - 12:20 ق.ظ

تبریک می گم تجدید چاپ رمانت رو نفیسه جونم:)
امیدوارم که رمان های بعدیت به زودی زود چاپ بشه:)
به امید موفقیت های بیشتر و بیشتر:)


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت موقعیت: ساری
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 22

978 مرتبه در 192 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 551 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 آبان 1391 - 12:33 ق.ظ

راسپینا نوشت:
 

تبریک می گم تجدید چاپ رمانت رو نفیسه جونم:)
امیدوارم که رمان های بعدیت به زودی زود چاپ بشه:)
به امید موفقیت های بیشتر و بیشتر:)



 

ممنونم سپیده ی قشنگم . خوشحالم کردی


"حالم خوب است" هایم را ببخش! دروغ میگویم تا دلتنگی هایم را به رُخت نکشم... صمیم
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2193
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 6 شهریور 1392 - 10:13 ب.ظ

مجموعه قوانین تالار نقد کتاب

1: در این بخش کاربران فقط در مورد کتاب مورد نظر به بررسی می پردازند. و از مقایسه کتاب ها و نویسنده باید خودداری کنند .

2: با هر گونه توهین به نویسنده و نشر در این بخش بر خورد خواهد شد .

3: کاربران به بررسی و نقد کتاب بپردازند علاوه بر نکات منفی نکات مثبت را هم مطرح کنند

4: از توهین به نظرات یکدیگر جداً خودداری کنید .

5 : مطالبی که به تعریف داستان می پردازند حذف خواهد شد .

6: از برخورد سلیقه ای جدا خودداری کنید.

7: نقد مغرضانه در مورد کتاب ها در این بخش تایید نخواهد شد .


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*