صفحه:   22
نمایش:   631 - 660
تعداد کل صفحه:   47
تعداد کل موضوع ها:   1392


<<    <      >    >>
   صفحه:
17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 

یادداشت های خواندنی
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 772
اعتبار: 40

2485 مرتبه در 835 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2357 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 شهریور 1391 - 12:00 ق.ظ


کاش میشد بچگی را زنده کرد !

کودکی شد.

کودکانه گریه کرد!

شعر قهر قهر تا قیامت را سرود !

آن قیامت که دمی بیش نبود !

فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟

کاش می شد بچگانه خنده کرد


گاهی باید به فاصله ها خوش آمد گفت ... شاید آمده اند تا بخشی از حماقت هایمان را جبران کنند ...
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 شهریور 1391 - 03:52 ب.ظ

گاهـــــی آدم دلـــــش میخواهد
کفش هایش را در بیاورد،
یواشکــــی نوک پا نوک پا
از خودش دور شـــــــــود،
بعد بزند به چاک
فرار کند از خودش .. 


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 شهریور 1391 - 03:55 ب.ظ

چـه اشـتـبـاه بـزرگـیسـت....... تلخ کردن زندگی خود بـرای کـسـی کـه......... در دوری مـا شـیـریـن تـریـن لـحـظـات زنـدگـیـش را سپری مـی کـنـد 


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 شهریور 1391 - 03:57 ب.ظ

کاش آدم ها یکم جرات داشتن ...
گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن :
ببین ؛ دلم واست تنگ شده ،
واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم ... ! 


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 شهریور 1391 - 03:58 ب.ظ

وقتی کــه نیستی
شکـــــ دارم که بیایی
وقتی هم که می آیــــی
مطمئن نیستـــــــم که میمانی
وقتی هــــم که میروی
نمیدانم که باز میگردی یا نــه…
این دو دلــــــــی ها
دو راهـــــــی ها
دوگانگـــــی ها
مرا خواهد کشت..
بیـــــــــــا…
و یا
یک بار برای همیشه نیـــــــــــا…! 


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 شهریور 1391 - 03:59 ب.ظ

آقـای ِ شهـردار! بـگوییـد ایـن قـدرعـوض نکـننـد رنـگ و روی ِ ایـن شـهرِ لـعنتـی را ... ایـن پیـاده رو هـا ... میـدان هـا ... رنـگ و روی ِ دیـوار هـا ... /خـاطراتـم/ دارنـد از بیـن می رونـد....... 


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 شهریور 1391 - 04:01 ب.ظ

هنوز تا آمدنت خیلی مانده
وقت دارم لباس عوض کنم
یک لیوان چای بنوشم
چند کتاب بخوانم
و احتمالا یک عمر به تنهائی زندگی کنم... 


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 30 تیر 1391

پیام های ارسالی: 65
اعتبار: 10

390 مرتبه در 103 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 663 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 شهریور 1391 - 08:01 ب.ظ

من می بافم.....

و اونیز می بافد.....

من برای او کلاه تا سرش را گرم کند!

و او برای من دروغ تا دلم را گرم کند......

واین حکایت دنیاست...........!


چقدر دلم هوایت را می کند.حالا که دیگر هوایم را نداری...
عضو سایت تاریخ عضویت: 6 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 17
اعتبار: -9

231 مرتبه در 51 ارسال مورد تشکر قرار گرفته.
تاریخ ارسال: 17 شهریور 1391 - 03:48 ق.ظ

 زندگی را در دره ای گذراندیم که سایه های اندوه از دل آن می گذرد / و نومیدی را چون فوجی از لاشخوران و جغدان بر فراز آن یافتیم. / از آب برکه اش بیماری نوشیدیم و از تاکستان هاش، شرنگ. جبران خلیل جبران

 

 

عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 30 تیر 1391

پیام های ارسالی: 65
اعتبار: 10

390 مرتبه در 103 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 663 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 شهریور 1391 - 02:39 ب.ظ

مهربانیت را به دستی ببخش که می دانی خواهد ماند......

وگرنه حسرتی می گذاری بر دلی که دوستت دارد........!!!


چقدر دلم هوایت را می کند.حالا که دیگر هوایم را نداری...
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 30 تیر 1391

پیام های ارسالی: 65
اعتبار: 10

390 مرتبه در 103 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 663 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 شهریور 1391 - 03:00 ب.ظ

دریای طوفانی ناخدای لایق می سازد پس ممنون سختیها باش.....

شکسپیر


چقدر دلم هوایت را می کند.حالا که دیگر هوایم را نداری...
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 772
اعتبار: 40

2485 مرتبه در 835 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2357 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 شهریور 1391 - 03:52 ب.ظ


زندگی اتفاق غریبی است… عرصه جولان آدم ها… که مدام در حرکتند و در شتاب… آدم هایی که می دوند برای زنده ماندن… برای چند ساعت و چند ثانیه بیشتر

ماندن… می دوند برای رسیدن به چیزهای بیشتر… اما درست آن موقع که می خواهند از آن لذت ببرند.. دیر می شود… و باید رفت… می رود بی آن که …

کاش در عبور همین ثانیه ها و در میان دویدن همین آدمها، به فکر قدم زدن باشیم… قدم زدن برای زندگی… برای زندگی کردن


گاهی باید به فاصله ها خوش آمد گفت ... شاید آمده اند تا بخشی از حماقت هایمان را جبران کنند ...
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 شهریور 1391 - 09:56 ب.ظ

زنده ام،

نفس میکشم هنوز...

اما اینروزها عجیب دلم میخواهد ،

برای شادی روحم،

مدام صلوات بفرستم و

حمد بخوانم...  


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 772
اعتبار: 40

2485 مرتبه در 835 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2357 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 شهریور 1391 - 12:56 ق.ظ
شدت اومدنت تو فکر من
وحشت از رفتن تو حتی یه لحظه که میخوای بری تو فکر
فکر یک هدیه جالب که بگیرم واسه تو
صدای کفش تو وقتی که میای
توی قلب من قدم میزنی عاشقونه اونجور که میخوای
بوی گل سلام تو که پر میگیره تو فضا
.....
لذت قدم زدن با تو توی پیاده رو
هوا بارونیه زیر چتر عشق من و تو
عشق تو بارون تنده داره میشوره منو
....
بوی قهوه بوی عکس
دو تا فنجون برعکس
....
به اینا حواسمو جمع میکنم

 


گاهی باید به فاصله ها خوش آمد گفت ... شاید آمده اند تا بخشی از حماقت هایمان را جبران کنند ...
عضو سایت موقعیت: 24
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 110
اعتبار: 210

2492 مرتبه در 401 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4584 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 شهریور 1391 - 02:21 ق.ظ

بغض هایم را نگه میدارم ... بعضی وقت ها سبک نشوم سنگین ترم .............


آرام تر سکوت کن .... صدای بی تفاوتی هایت هلاکم می کند .
عضو سایت تاریخ عضویت: 2 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 3
اعتبار: 19

456 مرتبه در 76 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 93 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 شهریور 1391 - 10:19 ق.ظ

نویسید به دیوار سکوت:
عشق سرمایه هر انسان است
بنشانیدبه لب حرف قشنگ
حرف بد وسوسه شیطان است

وبدانید که فردا دیر است واگر غصه بیاید امروز تا همیشه دلتان درگیر است .
پس بسازید رهی را که کنون تا ابد سوی صادقت برود
وبکارید به هر خانه گلی
که فقط بوی محبت بدهد


خداوندا !خداوندا!خداوندا! قرارم باش ،یارم باش. جهان تاریکی محض است . میترسم کنارم باش
عضو سایت تاریخ عضویت: 2 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 3
اعتبار: 19

456 مرتبه در 76 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 93 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 شهریور 1391 - 10:22 ق.ظ

در مقابل تقدیر خداوند مثل کودکی 1 ساله باش که وقتی او را به هوا می اندازی میخندد چون ایمان دارد حتماً او را خواهی گرفت.


خداوندا !خداوندا!خداوندا! قرارم باش ،یارم باش. جهان تاریکی محض است . میترسم کنارم باش
عضو سایت تاریخ عضویت: 3 مهر 1390

پیام های ارسالی: 40
اعتبار: 11

243 مرتبه در 56 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 51 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 شهریور 1391 - 01:05 ب.ظ

من در آن ظلمت شب روی همچون ماهت را می دیدم

 

من در آن طلوع زیبا سلامت را می شنیدم

 

من در آن روزهای بارانی هیچ نداشتم جز دلی چون آینه

 

چشمانی طوفانی تر از دریا

 

من زیر آن آسمان ابری و غم آلود دستهایت را داشتم

 

اما اکنون چشمهایم فقط می بارند هچون ابر بهاری

 

اکنون نه دیگر روی ماهت را می توان دید ، نه سلامت را شنید

 

و نه دستهایت را دارم...

 

آسمان هم غم زده و ابریست

 

آسمان هم نمی تواند دوری ات را ببیند

 

پرنده ها دیگر به خاطر لبخند ما نمی خوانند

 

ما ز بی راهه ها به دنبال خوشبختی می رفتیم

 

اقسوس که نمی دانستیم به خرابه هایی که بوف کور هم دران نیست می رسیم

 

افسوس که نمی دانستیم در شبی همچون جهنم سلام گذشته را وداع می گوییم

 

من در این روزهای غم انگیز و تنهایی جز خاطراتت چیزی ندارم

 

من جز قلم و کاغذ برای دردو دل چیزی و کسی را ندارم

 

من جز نوشتن کاری نمی توانم برایت انجام بدهم

 

مرا ببخش که اینگونه غمگین می نویسم......


مثل کبریت کشیدن در باد زندگی دشوار است من خلاف جهت آب شنا کردن را،مثل یک معجزه باور دارم. آخرین دانه کبریتم را میکشم در این باد...هرچه باداباد! سهراب سپهری
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 شهریور 1391 - 08:29 ب.ظ

برای پیش تو بودن “بلیط” لازم نیست
مرور قصه ی دل کافی ست ..


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 شهریور 1391 - 08:30 ب.ظ

از لحظه ای که چشم باز میکنم
کار شروع میشود
نظارت و برسی کیفیت تک تک اعضای بدن
قلب … چشم … گوش …
مبادا ذره ای
از عاشق تو بودن منحرف شده باشند . . . .


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 شهریور 1391 - 08:31 ب.ظ

دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور دیگر
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد
یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم
دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور که دلتم قرص شود که هستی


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 شهریور 1391 - 08:32 ب.ظ

شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
چندشم میشود از لکه انگشت دروغ
انکه میگفت که احساس مرا میفهمد
کو کجا رفت که احساس مرا خوب فروخت


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 شهریور 1391 - 08:33 ب.ظ

گاهی بایدبا تمام وجودت سکوت کنی تا حرمت ها حرفی برای گفتن داشته باشن...


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 شهریور 1391 - 08:34 ب.ظ

حتــــی [!] کفش هم اگه تنگ باشه ...

زخــــــم مـــــی کنه ....

وای بــحال وقـتی که ...

دل تنــــــگ بــاشــه ...


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 شهریور 1391 - 08:35 ب.ظ

می نویسم می نویسم از تو
تا تنِ کاغذِ من جا دارد
با تو از حادثه ها خواهم گفت
گریه این گریه اگر بُگذارد
گریه این گریه اگر بُگذارد
با تو از روزِ اَزَل خواهم گفت
فتحِ معراجِ ازل کافی نیست
با تو از اوجِ غزل خواهم گفت
می نویسم همه ی هق هقِ تنهایی را
تا تو از هیچ به آرامشِ دریا برسی
تا تو در همهمه همراه سکوتم باشی
به حریمِ خلوتِ عشق تو تنها برسی
می نویسم همه ی با تو نبودن ها را
تا تو از خواب مرا به با تو بودن بِبَری
تا تو تکیه گاهِ امنِ خستگی ها باشی
تا مرا باز به دیدارِ خودِ من ببری


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 شهریور 1391 - 11:07 ب.ظ

اگر چه بی کس و تنها اگر چه غم زده ایم
همیشه از تو فقط با دروغ دم زده ایم
تو گرم آمدنی ، بی خبر که ما بی تو
قرار جمعه ی این هفته را بهم زده ایم
میان سیرت و صورت چقدر فاصله است
فریب ما نخور آقا ، انار سم زده ایم
برای دین خدا نیست ، درد ما نان است
اگر به سینه وسر زیر این علم زده ایم
گناه ماست که این راه بر شما بسته ست
چه غربتی ست برای شما رقم زده ایم
چو شمر و حرمله با هر گناه کردنمان
چه زخم ها به دل اهل این حرم زده ایم
خدا کند که شبیه نصوح توبه کنیم
اگر خلاف شما حرف یا قلم زده ایم 


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 30 تیر 1391

پیام های ارسالی: 65
اعتبار: 10

390 مرتبه در 103 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 663 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 شهریور 1391 - 11:08 ب.ظ

چه تلخ است......

یاد اوری سراغاز عشقی که گمان می رفت جاودانه باشد.....


چقدر دلم هوایت را می کند.حالا که دیگر هوایم را نداری...
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 18
اعتبار: 19

422 مرتبه در 73 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 197 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 شهریور 1391 - 12:08 ق.ظ

مدام بی وقفه ی غصه باران نبودنت رابایک فنجان نیمه گرم ازپشت همان پنجره همیشگی دست گرفته ام.میخواهم باتمام دلتنگی ام فریادی به وسعت تمام سالهای بی توبودن نثارفضای بی حوصله حیاط قدیمی مان کنم اماغمگین صبوربیدمجنون همبازی کودکی هایم راکه می بینم، چشم بروی هرروزغم آلود بی تومی بندم.

میشنوی؟صدای سکوت سنگین فضای خانه ام مدام ازاظطراب گنگ ووحشی لحظات بعداز توی خانه می گوید.

نمی دانم خاطراتت را کجای گنجه همیشه تنهایی هایم خوابانیدم که درد نبودنت همچنان بی خواب است ورنج باخاطراتت بودن شادابترین.

تکراروبازهم تکرارنبودنت.بس نیست؟نمی خواهی من و رنجور ذهن بیمارازدوریت را رهاکنی به دست ناتوان فراموشی؟منی که چشم براه نیامدنت هم نشسته ام؟

میخواهم زودبرسم، برسم به بعدازنبودنت.چشمهای من به ندیدنت خوگرفته اند گویی،میترسم اگربیایی نباشی.نباشی انکه درکنیسه های ناآرام یهود وکلیساهای منجمدمسیح ومساجدتاریک مغرب دنبال خاطرش بودم،می ترسم که مثل همیشه من باشم ورنجش ترسناک حرفهایت.من باشم وزمزمه مظلوم آرزوهایم.من باشم وتمنای مغرورو بی انصاف نگاهت،من باشم ورویای مهربان دستانت.آه ه ه ...اماتوبیا، مسیرنگاهم همان سمت همیشگی راگرفته وخیالم همان مسیرجاودان کنارت بودن را.قرارمان باشد زیرهمان آبی مهربان دوستیمان.بیا.

نترس ازشکستن بیا.این دستهادیگرحتی توان فشردن دستهایت راهم ندارند.خالی تماشایی نگاهم توان سرزنش رادرسالهای بی تو باخته اند.فقط ازمن تو ماندی وبس.پس بیا.

من وخسته خسته ی تردید قدم زدن درکوچه های خیالت،می ترسم زیبا،می ترسم مرگ هم بیایدوچشمانم بیرون خانه منتظرت باشند.اگرمیخواهی بیایی به قدمهایت بگو بلندترشوند.به دستانت بگو بجنبند،نگاهت رازودتربفرست که خیالت مراکشت.شایدمرطوب غمگین چشمهایم به نفسهایم تارسیدنت امان دهند.بیا زودتربیا.............

 

عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 137
اعتبار: 178

2489 مرتبه در 495 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1278 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 شهریور 1391 - 12:32 ق.ظ

سلام بچه ها می خوام براتون متن شعر مهسا ناوی به اسم (غریبه)رو بذارم امیدوارم لذت ببرین.

یه غریبه با من تو این خونه اس 

 

که به تو خیلی شباهت داره

پیرهنی که تنشه مال توئه

جای تو گوشی رو بر میداره

همون آهنگی رو که دوس داشتی 

با خودش تو خلوتش میخونه

ولی با من سرده با اینکه

همه چیزو راجبم میدونه

این نمیتونه تو باشی مگه نه؟

خالی از تو فقط جسم توئه

هر جا که هستی منو میشنوی 

بگو این سایه هم اسم توئه

منو میبوسه و بی تفاوته 

باورم نمیشه اینه سهمم

دیگه انگار بین ما چیزی نیست

وقتی لمسم میکنه میفهمم 

اولین بار بهش شک کردم 

وقتی دیدم که دروغم میگه

وقتی دیدم که به سمتش میرم

از نگاش گرم نمیشم دیگه

یه غریبه که صداش مثل توئه

ولی حرفاش مثل حرفای تو نیست

وقتی میشینه کنارم انگار

دوست دارم  بگم نشین جای تو نیست


insta:behzadabedini
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 137
اعتبار: 178

2489 مرتبه در 495 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1278 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 شهریور 1391 - 12:37 ق.ظ

اینم یه متن دیگه از مهسا.

چه دنیای عجیبیه ، اینکه دلم تورو میخواد

دل تو با کس دیگس ، دوست نداره منو زیاد

یکی تو زندگیته و و ، بودن من اضافی ام

گاهی میپرسی حالمو ،همین که باشم کافیه

فرض کن که هیچکس اسممو کنار اسمت نیاورد

فرض کن که تو این بازی یکی نفهمیدو اون یکی برد

بد نیست اگه فکر منو بیرون بریزی از سرت

شاید میخوای بهم بگی دیگه نیام دورو برت

خیلی چیزا هست که دیگه نیمه تموم مونده حالا

خیلی چیزارو نمیشه بهش بگی یه اشتباه

فرض کن که هیچوقت منو تو هیچ جای دنیا ما نشد

فرض کن که هیچ صبحی چشام تو چشمای تو وا نشد

کم کم واسه ترانه ها ت واسه تموم لحظه هات

به فکر قافیه های تازه باشی بد نیست

پس میکشم پامو از این مثلث

قلب تو راه قلبمو بلد نیست


insta:behzadabedini

<<    <      >    >>
   صفحه:
17 18 19 20 21 22 23 24 25 26  ...


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   6 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*