صفحه:   3
نمایش:   61 - 77
تعداد کل صفحه:   3
تعداد کل موضوع ها:   77


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 

شخصیت های ماندگار
عضو سایت تاریخ عضویت: 13 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 42
اعتبار: 33

1045 مرتبه در 177 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 541 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 شهریور 1391 - 01:23 ق.ظ

این چند تا کتابی که اخیرآ خوندم

آنسوی مرز عشق : جیمی   به خاطر خاص بودنش

بسامه : احسااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان   عاشقشششششششششششششششششششششششششششششششم

رویای خام : ساحل  به خاطر خانوم بودنش  مبین با مزه بودنش

سکوت سرد : کیارش  غرورش

آن روزها : الهه  نمیدونم کلآ دوسش داشتم

ایلگار : اسم شوهره مانلی و یادم نیست اونو دوست داشتم

سهیلا : خوده سهیلا به خاطر صبوریش

 


این نیز بگذرد
عضو سایت تاریخ عضویت: 11 شهریور 1391

پیام های ارسالی: 6
اعتبار: 5

53 مرتبه در 16 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 53 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 شهریور 1391 - 04:18 ب.ظ

مجنون تر از فرهاد: عاشق  محراب    پری     احمد   فریبا     فرهاد    امین ( البته تغریبا بیشتر شخصیت های این رمان رو دوست دارم و لی این شخصیت ها بیشتر به دلم نشسته اند)

انتهای سادگی: امیر  مریم

غزال: یاشار   سهند

در امتدادحسرت: یاسی    رضا

وسعت غریب: محمد   لیلی  کیان

این روزها: سیاوش  کیارش    الهه

سهیلا: سهیلا   حامد

خلوت نشین عشق: علی  کیانا

چایی که قلب آنجاست: سامان   رز  

طلایه: اردوان    طلایه    کوروش   

ادریس: نادیا     ادریس

دورازمن: نیکا     نیما     آرتین     آرنیکا

صدای پای عشق: بهراد   تمنا

شاه ماهی : کامران    ماهنوش 

 

عضو سایت تاریخ عضویت: 23 شهریور 1391

پیام های ارسالی: 3
اعتبار: -3

7 مرتبه در 3 ارسال مورد تشکر قرار گرفته.
تاریخ ارسال: 23 شهریور 1391 - 10:28 ب.ظ

با سلام دوستان عزیز

طلایه: عاشق شخصیت زیبا، با اصالت و با مرام کوروش بودم و از طلایه متنفر بودم

خنجر: مازیار و ملیسا

عضو سایت تاریخ عضویت: 26 شهریور 1391

پیام های ارسالی: 4
اعتبار: 7

130 مرتبه در 20 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 767 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 شهریور 1391 - 06:30 ب.ظ

 وای سخت شد اونقد از نشر علی رمان خوندم که اسماشونو قاطی کردم یا یادم رفته:دی ولی به ترتیب کتابایی که از نشر علی خوندمو شخصیتاشوو مینویسم

 

غزال:خود غزال و شیطونیا و صبر بی اندازه ش،سپهر و حرصایی که به غزال بیچاره میداد ولی در عین حال عاشقانه میپرستیدش،سها،سهند و اینکه واسه همیشه و همه جا پایه بود،سهیلم خیلی عاقل بود انصافا و غزالو خوب درک میکرد،عمو محمود که پشت غزالو خالی نکرد

هستی:بهرام برادرش

بی صدا فریاد کن:کسری رو زیاد دوس نداشتم زیادی خوش گذرونده بود به خودش:دی،کیانا و دخترش،دلم واسه نادیا و نوشین بیچاره سوخت

ایلگار دخترم:مانیا خیلی تحمل داشت،امیررضا طفلی،امیر علی بد نبود،ولی واسه ایلگار یه دل سیر گریه کردم

در امتداد حسرت:یاسیو دوس نداشتم زیادی کله شق بود،رضا،دوست رضا کی بود فک کنم امید،مادر رضا

پرنده بهشتی:عاطفه و شهاب و مهسا 

آه از دلت:پریماه طفلی،از پیان بدم میاد:((،ماهان،عموی پریماه که واقعا مرد بود،خانوم جونم که حرف نداشت اند مهربونی بود

خاکستر رز:اونقد اعصابم خرد شد که همه شخصیتا یادم رفته ولی از سیامک بدم میاد 

تمنای تو:نگین خیلی باحال بود،آرش،اسم برادر نگین چی بود فک کنم امیر اونم بدک نبود،تمنا زیادی تودار بود،سهیل ب نر من قوت قلبی بود واسه تمنا و فروزان

می تراود مهتاب:عاشق شیظنتای مهتاب بودم،شروین خیلی کثیف بود،شایان آقا بود،ماهرخ جونم که حرف نداشت،از ابهت شوهر ماهرخ جون خوشم میومد،فقط طفلی مامان مهتاب،خانوم جونم که بازم حرف نداشت،دایی فربود و عسل وایییی خیلی ماه بودن،اون استاد نقاشیم چنگی به دل نمیزد

پشت پلک شب:عاشق شخصیت با ابهت ثریا بودم،آخرش فقط واسه ماهان و آیدین یه دل سیر گریه کردم وخصوصا صحنه ی تصادف ماهان خیلی راحت قابل تصور بود،دلم به حال آیدینم که کباب شد بی انصافی کردن در حقش،سونیام قاط زده بود دیگه هیجی

پر پرواز:وای همش خوب بود یادم که میوفته دلم ریش میشه مخصوصا دایی ثریا و شوهر پروانه اسمش چی بود؟اون:دی

هوس: سه ماهه خریدم میلی به خوندنش ندارم:دی

آتش دل:حامی،طنین،طناز که خیلی تحمل کرد اون 4 5 ماهو،احسان و خونسردیش خوب بود،افسانه جونم خوب بود،ایششششش دختره فرنوش و کتی و اون پسره چندش فرزاد!،طفلک بابای تابان اینا،تابانم که دلمو ریش کرد،مرجان وایییی خیلی فضول بود

لبخند خورشید:یادم نیس ولی دختره شخصیت اول خوب بود

ساغر:عین رمان پریچهر بود ولی خوب بود

دیگه یادم نمیاد چه رمانی از نشر علی خوندم:ایکس

 


کور و کر و لال..... با مغزت راه برو..... ~~~~Sadegh_bi dalil~~~~
عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 آبان 1391 - 07:48 ب.ظ

با سلام:)
اون زمانی که واسه این تاپیک ازخودم پست در کردم، آخرین عنوان کتابی که چاپ شده بود از نشر خوب علی، رمان زیبای گوشه های پنهان بود. بعد از اون چندین عنوان دیگه هم  چاپ شد که من هیچ وقت نیومدم در مورد شخصیت های ماندگارش صحبت کنم:)
و حالا پیرو اون بحث گردگیری، اومدم یه حالی به این بخش هم بدم:)

از آخرین رمان شروع کنم!
هم نفس: احسان رو اصلاً دوست نداشتم، ولی به نظرم شخصیت خاصی داشت! نماینده همه اونایی که ظاهرساز هستند!!! ظاهرشون یه چیزی می گه و باطنشون یه ساز دیگه کوک کرده:)

سپیده: عاشق مامان وجی بودم چون می گفت: سفیده!!! منو یاد مادربزرگ خوشگل و عزیزدلم خودم می اندازه که الهی قربونش برم--0-- حاج صادق رو هم خیلی دوست داشتم-0- نمونه یه پدربزرگ خوب و عزیز و دوست داشتنی--0-- مثل باباجی جان جان خودم---0---- عطا رو هم  دوست داشتم:) به خاطر این که عشقش نوع ابراز این حس برام جالب بود و با جمله های عاشقانه اعصاب خط انداز، حالمو دگرگون نمی کرد:)

خنجر: وای، من  عاشق این رمانم:) یعنی اصلاً هرچی که ربطی به تاریخ ایران داشته باشه رو دوست دارم:)
مازیار رو خیلی دوست داشتم... دقیقاً همونی بود که همیشه انتظار داشتم که یه سرباز ایرانی باشه! بردیا و کیومرث و سامیار هم همین طور؛)
آناهید رو دوست داشتم! ملیسا رو هم خیلی دوست داشتم:) ملیسا دقیقاً یه شاهدخت ایرانی بود. نماینده زن ایرانی در دوران باستان! منو یاد آتوسا می انداخت:) البته شخصیت بزرگ شاهدخت آتوسا رو که نمی شه با ملیسا مقایسه کرد، ولی به هرحال دیگه:)
توی دوره معاصرش هم مسعود رو خیلی دوست داشتم:))) و مریم رو... پروفسور رو... دکترصبوری رو...

شوق وصال! شخصیت های این رمان برای من تعریف شده نبودند و با هیچ کدوم هیچ ارتباطی برقرار نکردم! بنابراین هیچ کدومشون تو خاطرم نموندند!!!

تردید: شخصیت خاصی مد نظرم نیست... بهنود رو فکر کنم بیشتر از بقیه شخصیت ها دوست داشتم! موجود جالبی بود:)

وسعت غریب: لیلی رو خیلی زیاد دوست داشتم... . یه جور دوست داشتنی پاک و مهربون بود... . محمد رو هم دوست داشتم:) پسر خوبی بود!

رویای خام: درمورد شخصیت های این رمان هم نظری ندارم:) آرمین و ساحل رو بیشتر از بقیه دوست داشتم!

این روزها: مثل همه رمان های معصومه عزیزدلم، همه شخصیت هاشو دوست داشتم! این وسط شیطنت های کیارش، رفاقت خالصانه ترانه، عشق دوست داشتنی سیاوش و سرتق بازی های دوقلوها رو بیشتر از همه دوست داشتم:)

آنسوی مزر عشق: شکمو بازی های شهرزاد؛ شیطنت های آنا و شخصیت فوق العاده جیمی جان:)

بسامه: جیمی جان رو کماکان خیلی دوست داشتم!  احسان رو هم! بسامه هم خوب بود:)

سکوت سرد: از اون جایی که بنده شیفته داداش های باحال هستم(به خاطر داداشی جان جان جان جان خودم) شایان رو خیلی دوست داشتم:) تبسم رو هم دوست داشتم:) کیارش رو نه!! دو شخصیتی بود:(

دیگه تمام شد فکر کنم:)


 


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 آبان 1391 - 11:40 ب.ظ

و اما این تایپیک

در امتداد حسرت: یعنی من دیوانه رضام مردم انقدر خوب پیدا میشه من که بعید میدونم

یاسی رو هم دوست دارم

غزال: سپهر برام به یاد ماندنی شد

بسامه : احسان نمادمرد ایرانی بود برام  و جیمی بسامه هم خوب بود دختر خوبی بود

 آن سوی مرز عشق:آنا، پدر شهرزاد، جیمی جان و شهرزاد

 

آهو : سوگند خیلی دوست میدارم

ایلگار دخترم: امیر علی ، مانیا، امیر محمد

 

این روزها: الهه و سیاوش یک زوج به شدت دوست داشتنی و کیارشم به عنوان یک پسرعموی خیلی با حال و برادر شوهر فداکار

طلایه:  غیر از پدر مادر طلایه بقیه رو دوست دارم

 

وسعت غریب : محمد و لیلا دو انسان صبور و فداکار

رویای خام : هیچکدوم از شخصیتها نه خیلی خوب هستن نه خیلی بد معمولی هستن

 

فعلا مغزم همی قدر یاری میکرد

تا دیدار بعد که ادامه اش یادم بیاد


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 9 آبان 1391 - 03:43 ب.ظ

سلام دوست جونای خوشگلم

راستش دیروزکتابخونه ام رو که تمیز می کردم دیدیم چقدر تعداد کتابهایی که شخصیت های ماندگارشون رو ننوشتم زیاد شده اینکه دست به کار شدم

رویای خام:آرمین به خاطر اینکه پای همه اشتباهاتش مردونه ایستاد مبین به خاطربی خیالیش و با مرام بودنش ساحل به خاطر مظلومیت و محکم بودنش

وسعت غریب:لیلی به خاطر فداکاری بزرگش محمد به خاطر مهربونی هاش و خواهر محمد(اسمش یادم نیست)ولی به نظرم یکی از مهربونترین خواهر شوهرهای دنیاست

سپیده:اول از همه عاشق مامان وجی ام به خاطر سفیده گفتنش و سادگیش  عطا به خاطر عشق ناب و خالص

قلب بلوری :حامد و حامدها یه خاطر حضور پاکشون و نبود پر معنا وپر از حرفشون

این روزها:کیارش به خاطر اینکه یک پسر عمو یک برادر ویک برادر شوهر واقعی بود شخصیت الهه رو دوست داشتم و از مهدی و الهام هم خیلی خوشم میومد ولی سیاوش رو هم دوست داشتم هرچند که یکم مغرور وحرص درار  بود

تردید :بهنود به خاطر جذبه اش و مهربونی و دلرحمی اش

گوشه های پنهان:ستایش به خاطر تنهایی هاش نوع عشقش ونوع بیان احساسش آیین آرا به خاطر مرموز بودنش

در امتداد حسرت:یاسی به خاطر تحول زیبایی که با خواست خودش وکمک خدا بهش دست پیدا کرد و رضا به خاطر پاکی و صداقتش

سهیلا:حامد به خاطر اینکه تکیه گاه محکمی بود ومودب ومتعهد بودنش سهیلا به خاطر سادگی و قلب پاکش همه چیز رو خیلی ساده می پذیرفت و خیلی راحت می بخشید

آنسوی مرز عشق:پدر شهرزاد به خاطر وفاداریش و اعتماد به جا به دخترش وشهرزاد به خاطر اعتقاد و ایمان پاکی که داشت واینکه به خاطر عشق زمینی از عشق آسمانی اش نگذشت این برای من به عنوان یک بنده خدایک درس بزرگ بود

بسامه:احسان به خاطر غیرتش وبسامه به خاطر پاکی و اعتماد به نفسش

خنجر:ملیسا نمونه بارز و جذاب از یک شاهدخت ایرانی مازیار به خاطر غیرت و تعصب و قدرتش و به خود بالیدم که سرزمینم سربازانی همچو اویی را داشته

هوس:عرشیا به خاطر خوبیهاش مهربونی هاش و مدارا کردنش

نوژن:نوژن رو دوست دارم به خاطر تنهاییهاش و عشق پاکش

عشق خاموش:عشق زیبای شهروز به دریا واقعا مثال زدنی بود دریا و زنعمو ریحانه رو خیلی دوست داشتم

می ترواد مهتاب:خانم جان امریکایی که ته ته خانم جان های عالم بود شایان به خاطر مظلومیتش...

تا اینجا هرچی یادم اومد نوشتم تا دوباره اگرچیزی یادم اومد زحمت میدم خدمتون  با اجازه


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 10 آبان 1391 - 11:58 ب.ظ

با سلام مجدد خدمت دوستان کتابخونم  یک تعداد دیگه  شخصیتهای ماندگار یادمان آمد

آمدی بگویم

 

هوس: مهسا به خاطر جسارت و اعتماد به نفس بالا و اینکه از همکاران خودمان است و عرشیا

 

قلب بلوری : حامد و حامدهاییییییییییییییاین سرزمین

 

ملکه جنوب: علی موسوی واقعا دوست داشتنی بود این بشر نمیدونم درموردش چی بگم ارادت ویژه ای خدمت امثال علی موسوی ها دارم

 

شاه ماهی : کامران میرزا

 

پریا:  ایرج و پریا خوشمان آمد ارمیا شخصیت خاکستری داشت نه بد بود نه خوب

 

عاشقم باش : شقایق و احسان

 

 


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 31 مرداد 1391

پیام های ارسالی: 13
اعتبار: 0

59 مرتبه در 17 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 22 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 29 آبان 1391 - 08:02 ب.ظ

سلام دوستان عزیزم:

مجنون ترازفرهاد............محراب

باعشق برگرد................کامیار

غزال.........................سپهروسهند

درامتدادحسرت............رضا

بازباران....................سهیل

 

عضو سایت تاریخ عضویت: 23 تیر 1391

پیام های ارسالی: 14
اعتبار: -11

66 مرتبه در 25 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 8 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 10 آذر 1391 - 04:14 ب.ظ

سلام به همه

شخصیت سالار تو کتاب نازک ترین حریر نوازش همیشه توی ذهنم می مونه

شخصیت بهاالدین تو کتاب لحظه ای با ونوس واقعا ماندنیه

شخصیت موسوی در ملکه جنوب نماد صبر و گذشت

شخصیت ثریا در کتاب پشت پلک شب

 

عضو سایت موقعیت: 7
تاریخ عضویت: 30 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 45
اعتبار: 0

171 مرتبه در 55 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 108 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 تیر 1392 - 05:30 ب.ظ

سلام به دوستای گلم

پشت پلک شب     ماهان ..........شیطنتای بچه گونه ای که داشت و یه عاشق واقعی بود که خودشو فدای معشوقش کرد

درامتداد حسرت      رضا ...........عشق پاکی که داشت و یه مرد واقعی بود

ایلگار               امیررضا .......صبوری و مظلومیت

گیلدا                حامی ........... خیلی به اسمش شباهت داشت

خلوت نشین عشق علی ............. در عین جدی بودن مهربون بود

بقیه اش باشه برای بعد

 

 


رمز ارامش اینه که منتظر کسی نباشی که منتظرت نیست
عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 11 تیر 1392 - 03:11 ق.ظ

نصه شبتون خوش:)
ارادتمندیم!

دیگر شخصیت های خاص مورد علاقه ی اینجانب به شرح زیر می باشد:

 

1. قله قاف! یعنی اصن زبان من قاصره!چه کرده بود این خانم منجزی... دونه دونه شخصیت های این رمان خاص، دوست داشتنی و ماندگار بودندتشویق مانا، ساینا، کیان، کاوه، بیتا، منوچهر، آتابیگ، مامان پری، آمیرزا، سام دوست داشتنی من، ننه دریا... شاهکار بود خدا وکیلی! حتی پریچهر و پیام و مهرداد رو هم دوست داشتم! خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ماهی به خدا خانم منجزی جانم:*

2. نارین: ...

3. لحظه های ماندگار: ...

4.  مثل دریا مثل موج: نوشین رو دوست داشتم.مهران رو هم دوست داشتم. از ارژنگ هم خوشم می اومد ولی شخصیت مورد علاقه ام خشایار بود:) خلافکار با شخصیتی بود:)))

5. قلبم برای تو: ساناز رو دوست داشتم. از سامان هم بدم نمی اومد. ولی غزل رو اصلاً دوستش نمی داشتم:( از بهرام هم با این که رسماً سیاه لشگر بود، ولی اصلاً خوشم نمی اومد:(

6. تنهاترین حامی: کسری رو خیلی دوست داشتم. اما از مهنا خوشم نمی اومد! البته بیشتر لحم رو درمی آورد. مخصوصاً آخر کتاب. از برادران غیرتمندش هم خیلی زیاد متنفر بودم:) مامان کسری رو دوست داشتم.

دیگه همین دیگه:)))
کلاً عزیزان نویسنده خیلی خسته نباشند. اما... الان که داشتم لیلی رو می خوندم، به یه نکته ای رسیدم!
تازگی ها خیلی زیاد شخصیت رمان ها شبیه هم شدند! این کسل کننده ست!

پاینده باشید:)

 


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت تاریخ عضویت: 27 آبان 1392

پیام های ارسالی: 37
اعتبار: 0

50 مرتبه در 36 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 آذر 1392 - 01:36 ق.ظ

با سلام خدمت دوستای گلم

شخصیت های ماندگاری که دوست دارم :

شاه ماهی: کامران میرزا (کامران خان به سلامت باد ) یه مرد کامل و واقعی بود

مجنون تر از فرهاد : پری ثابت قدم و استوار و عاشق بود - محراب رنج کشیده وعاشق بود البته بدون اشتباه نبود-

فرهاد یه شخصیت فوق العاده بود یک کلام گل پسر بود - نسرین درسته که خیلی با پری لج میکرد اما واقعا پری رو درک میکرد

با عشق برگرد : کامیار یه پسر رنج کشیده و بیچاره بود که کلا دنیا باهاش چپ کرده بود - نگار یه شخصیت استوار و قوی داشت

جایی که قلب انجاست : سامان واقعا پسر خوبی بود

ملکه جنوب : علی موسوی یه ادم کامل و فوق العاده که نقطه عطف کتاب بود

یک جرعه سراب یک جرعه اب : فرزاد بهترین شخص کتاب بود

آهو : افشین واقعا عاشق بود - اهو که دختر صبوری بود

انتهای سادگی : علیرضا یه شخصیت خوب و سالم و دوست داشتنی بود - امیر که واقعا پسر خوبی بود

غریبه اشنا : ایلیا که عشقش به لیلا واقعی بود و- لعیا که معصوم و بیگناه بود

خلوت نشین عشق : علی واقعا مرد بود - هرمز عاشق واقعی بود

محراب دل : امیر حسین و خانوادش فوق العاده بودن

قله قاف : همه شخصیت های کتاب عالی بودن مخصوصا کیان با اون طرز صحبت و رفتار با مانا که فوق العاده بود

فعلا اینا یادم بود بعدا بازم مینویسم ممنون از نویسنده های محترم این کتابها


من شبح مردی بدبختم که شما او را در سیاهچال قلعه دیف دفن کردید خداوند به این شبح برآمده از گور،ماسک کنت دومونت کریستو زد او را از الماس و طلا پوشاند تا شما او را فقط امروز بشناسید "من ادموند دانتس هستم"
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 شهریور 1392

پیام های ارسالی: 5
اعتبار: 0

20 مرتبه در 7 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 40 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 بهمن 1392 - 08:01 ب.ظ

١- استاد امینی و آیین (گوشه های پنهان).   ٢- رضا (در امتداد حسرت). ٣- ساناز (پرنده بهشتی) ٤- مانلی (ایلگار). ٥- ثریا ( پشت پلک شب)٦-کیان (قله قاف)  ٧- ایلیا(غریبه آشنا) 


تو خوبی !البته با تاخیر!!
عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 1 اسفند 1392

پیام های ارسالی: 5
اعتبار: 0

7 مرتبه در 4 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 24 اسفند 1392 - 02:25 ب.ظ

محراب  و پری ... مجنون تر از فرهاد

شایان و مهتاب ...می تراود مهتاب

خسرو و باران ... باز باران

غزال .... از هیچ کس خوشم نمی یومد

طلایه ... از همه شخصیتهاش متنفرم به خصوص دختره و پسره ... دختره واقعا ساده لوح و غیرقابل باور و بدون ذره ای شخصیت ... پسره هم یه عوضی و خودخواه و خیانت کار

در امتداد حسرت ... یاسی رو دوست داشتم .. مامان یاسی رو هم دوست داشتم ... دلم با رضا صاف نشد ..

ایلگار دخترم ... مانیا ...امیررضا ... از امیر علی خوشم نی یومد احساس می کردم از اون دسته پسرهاست که به اسم دین می ره شیطنت های بد بد

هوس ... عرشیا و مهسا و بابای عرشیا ..

جایی که قلب آنجاست ...سامان

خاکستر رز ... شاهین

قلعه دل ...نگین و روزبه

پشت پلک شب ... آیدین ..ثریا .. ماهان ...افروز هم ..

هستی من ...امید

خلوت نشین عشق ... علی عزیزدلم بود و اسم دایی دختره یادم نمی آد اونم نمره اش بیست بود

عشق خاموش ... شهروز ...فرشاد ...دریا

گیلدا ... حامی

نوا...بهراد

ماهفر..محسن

لبخند خورشید ..مهتاب

پرنده بهشتی ...شهاب

شاه ماهی ..کامران

آتش دل ..حامی و احسان و طنین

نازک ترین حریر نوازش ...سالار

قلب بلوری ..حامد

ملکه جنوب ....هیچ

پریا .....هیچ

تردید...بهنود

بسامه .... احسان

ساغر ...هیچ کدوم ... من زنهای قدیم رو درک نمی کنم واقعا ...

دور از من .... حالم از شخصیت هوس باز مرد داستان و شخصیت ضعیف زن داستان بد شد

تمنای تو ... تمنا ..سهیل

غریبه آشنا ... ایلیا و لعیا

یک قدم تا عشق ... واقعا هیچ کدوم چون من عشق باربرد رو بزرگتر از اینها می دیدم که ...

عاشق منتظر ...پارسا

شطرنج عشق .... شخصیت های این رمان برای من لاینحل مونده یه سری رفتارهاشون و اینکه نفهمیدم آخرش هم امید چجور آدمی بود ...

همراز ..احسان

بازم هست ... نه حوصله اش هست ولی نه وقتش ..فعلا !

عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 فروردین 1393 - 04:12 ب.ظ

چه ساده شکستم: به جز علی! همه شخصیت ها رو دوست داشتم و راحت باهاشون ارتباط برقرار کردم. با علی هم ارتباط برقرار کردما... ولی اندازه باران همیشه ازش لجم می گرفت!
ولی هومن و عزیز... شخصیت های مورد علاقه ام بودند :)

ماهفر: محسن رو دوست داشتم :)

شب چراغ: اصن حررف ندارن شخصیت های این رمان! یعنی از نگهبان مجتمع: آقا ملک بگیــــــــــــر بیا تا پروفسور نفیسی! شخصیت ها عالی.. زنده.. ماندگار :)
فوق العاده ست این کتاب از نظر شخصیت پردازی و تیپ سازی :)

پاینده باشید و مانا!!
 


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت موقعیت: قزوين
تاریخ عضویت: 11 مرداد 1393

پیام های ارسالی: 8
اعتبار: 0

29 مرتبه در 15 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 12 مرداد 1393 - 05:48 ب.ظ

سلام به همه دوستان

شخصیتهای ماندگار از نظر من کل شخصیتهای کتاب مجنون تر از فرهاد که تک تکشون  تو ذهن ما ماندگار شدن از شخصیت مردانه اکبر گرفته تا مهربونی رعنا غیرت امین محبت احمد خوبی پروین شوخی های فرهاد لجبازی های نسرین شیطنت نادر ایمان شیوا حافظ پدر بزرگ  تا .... بی پروایی پری و غرور زیبای محراب همه زیبای و قشنگ بود

شخصیتهای ماندگار دیگر به نظرم باران  تو کتاب چه ساده شکستم  بزرگی و مناعت این دختر خیلی خوب بود و البته شخصیت فوق العاده دوست داشتنی این کتاب هومن بود که همه ارزوی داشتن یه همچین داداشی رو دارن

خیلی کتاب خوندم ولی نمیدونم چرا این شخصیتها رو از همه بیشتر دوست دارم و بعد از این مدت هنوز نتونستم بهشون فکر نکنم واقعا قلم این دو نویسته عزیز خانم خیری نازنین و خانم بهارلوئی مهربان رو خیلی دوست دارم


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*