سلام دوستای گلم
فکرکنم اول یادوم دبیرستان بودکه تودرس بینش اسلامی یه فصل داشتیم که راجبه همین قضیه بود الان حضورذهن ندارم عین کلماتشوبگم امامفهومش این بود که
اگرخداقدرت مطلقه پس اختیارانسان چی میشه
من بااینحال که خیلی اهل بحثای دینی نیستم اماعاشق این مبحث بودم وهستم
خداقدرت مطلقه هیچ شکی هم درش نیست بی دینوایمانترین آدمم باشیم یه جایی که دستمون ازهرهمه چی کوتاه بشه ناخداگاه میگیم خداحتی اگرتوحالت عادی
قبولش نداشته باشیم ذاتاهمه چیوتحت قدرت خدامیدونیم اماهمه کارامونوباعقلودیدبازانجام میدیم من گندم جونمومثال میزنم من اعتقادم اینه که نرفتن گندم به
مسافرت خواست خدانبوده بلکه احساس مسئولیت همسرش باعث نرفتنش شده اون میتونست بگه ولش کن حالامسافرتوبریم یه کاریش میکنیم چکوپس این
اختیاروانتخاب بوده که نقش بازی کرده حالااینجا مشیت خداس اگربری ایجوری میشد اگرنری اینجور ی .وگرنه همه مامیدونیم توهرلحظه اززندگیمون ممکنه اتفاق
بدی بیقته چه میدونیم یکی باموشک میره کره ماه سالم میادیکی توخونش تورختخوابش خوابیده دیوارروش خراب میشه نمیشه گفت همه اینا قسمته چون اونیکه
رفته کره ماه هم میدونسته ممکنه برنگرده اونیم که خوابه میدونسته شایدزلزله بیادپس همش نمیشه گفت قسمت اینطوری فقط بایدبشینیمومنتظراتفاقاباشیم .همشم
نمیشه گفت اختیارتام چون خیلی جاها خیلی چیزا بااینکه آدم میدونه ممکنه اتفاق بیفته پیش اومدنش باخداست.
اصلافلسفه دعاهمینه اگرقراربود هرچی خدامیخوادبشه پس مابراچی دعامیکنیم براچی رازونیازمیکنیم براچی تلاش میکینیم من میشینم توخونه ازگرسنگی
مریضی و...بمیرم چون همه چی دست خدابوده نه اینجوری نیست قضاوقدرقابل تغییرهستن باکارای ماباتصمیمای مابادعاهای ماوگناهای ما.
ببخشیدخیلی حرف زدم وخسته شدید
درست متر کن !
آدم ها هم قد خودشان اند
نه هم قد تصورات تو
**********
...... یه روزی
...... یه جایی
...... به هردلیلی
اگرازته دل قلبت خندید
برای من هم تعریف کن