تمام عمر بازی خورده ایم ز دست نا مردان ...
تمام عمر تحقیر شدن و سکوت کردن مادرها ...
تمام نوجوانی در خفا مندن دخترها ...
تمام عمر خطا رفتن به اسم دین ... به اسم تجربه برای پسرها ..
سهراب روزی گفت چشمها ا باید شست و جوری دیگر باید دید ...
چشمهایمان رو شستیم سهراب ولی دنیا بدتر از آنی بود که جور دیگرش ببینیم ...
ذهن هامان ... گوش هامان پر از حرفهای تلخ و خاطرات تلخ تر مردمانمان ...
قبرهامان آماده برای جسمهای بی روحمان ...
اکنون فقط مرگ می تواند آن آرمشی باشد که تمام عمر آرزوی تحققش را داشتیم ...
حیف که همه چیز رویایی بیش نبود ..تمام زندگی و آرزوهایش خیالی بیش نبود ...
فلبداهه ...همین الان ..الیسا