امروز نشستم دو سه خط نامه نوشتم
از غصه و از هجر رخت نامه نوشتم
آقای پس پرده پس از عرض سلامی
میخواستم از عشق بگویم دو کلامی
برعکس شده هرچه که دیروز خودش بود
در شهر نمانده نه حلالی نه حرامی
بر سر در خوشرنگ مکانهای عمومی
مانده است از تو فقط در این جامعه نامی
اینجا به زن و مرد کسی فکر شما نیست
تنهایی و تنها نکند فکر قیامی؟
اما غرض از نامه شب نوزدهم شد
پیمانه به پیمانه شب مستی و خم شد
میخانه همینجاس اگر قدر بدانیم
امشب شب احیاس اگر قدر بدانیم
تو باعث بینایی چشم تر مایی
من نامه نوشتم به تو که یاور مایی
در نامه نوشتم به خداوند تو سوگند
امشب تو شفیعم بشو در پیش خداوند
ای کاش نگاهم به تماشای تو باشد
در نامه ی اعمال من امضای تو باشد
راهی که قرار است که امسال بگیرم
خواهم که به سمت رخ زیبای تو باشد
امشب شب قدر است و شب ضربت حیدر
افتاده به محراب دعا حضرت حیدر
محراب شده خونی و دنیا شده ماتم
سر برده به زانوی خودش لاله ازین غم
از بس که هوا تیره شده مردم ماندند
ماه رمضان آمده یا ماه محرم
وا کرده به محراب چه قرآن نفیسی
شمشیر کثیف پسر زاده ی ملجم
امشب شب قدر است اگر قدر بدانیم
تا آخر امسال که شاید بتوانیم
شاید بتوانی خودت باشی و رب ات
شاید بتوانی دل خود را بتکانی
روزی برسد که نکند راه به تو تغییر
تغییر بده در دل خود تا که جوانی
مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد