صفحه:   9
نمایش:   241 - 270
تعداد کل صفحه:   16
تعداد کل موضوع ها:   463


<<    <      >    >>
   صفحه:
4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 

روزنگار کتاب امروز
عضو سایت موقعیت: ساری
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 22

978 مرتبه در 192 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 551 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 6 مرداد 1391 - 01:03 ق.ظ

 

سلام سلام سلام

با افتخار باید بگم که من وقت گیر آوردم و باز باران رو شروع کردم ... :)

مهناز جان پرنده بهشتی و نوژن کتابهای خوبی هستن عزیزم.

به سلامتی میخوام بعد از باز باران دنیای کوچک لیلا رو بخونم . بچه ها برنامه ریزیم حرف نداره هاااااااا ولی کو وقت ... :))

 

 


"حالم خوب است" هایم را ببخش! دروغ میگویم تا دلتنگی هایم را به رُخت نکشم... صمیم
عضو سایت تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 49
اعتبار: 61

1582 مرتبه در 293 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2325 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 مرداد 1391 - 01:18 ق.ظ

دوستان خوبم سلام شبتون بخیر

من الان دارم رمان سهیلا رو مخونم صفحه 148 هستم تا اینجا که خوندم نمی دونم چرا به نظم کلی گویی شده حالا برای قضاوت زوده انشاالله تمومش که کردم نظرم رو می گم.

به قول یکی از دوستانم شب و روزتون خوش

ماندگار باشید.


بی انتهاترین جاده دنیا، جاده معرفت است و کمتر کسی قادر به پیمودن آن است... آهای تو که آخر جاده ای سلام...
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 مرداد 1391 - 01:29 ق.ظ

سلام بر کتابخونای عزیز دل

من جلد اول رویای خام رو تموم کردم و جلد دوم تازه شروع کردم عالی بود معرکه بود جلد اول

از ساحل خیلی خوشم اومد از مبینم همین جور

از طیبه عزیز واقعا ممنونم

بریم سراغ جلد دوم

بای


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 63
اعتبار: 129

1560 مرتبه در 292 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3699 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 مرداد 1391 - 02:16 ق.ظ

سلام سلام

من اومدم...

اول از همه یه تبریک ویژه و پر و پیمون به زهرای عزیزم برای کتاب قشنگش.

قلب بلوری مثل اسم کتاب واقعا بلوری و لطیف بود مثل یه شیشه ی ظریف بلور که شفاف و می ترسی بهش دست بزنی مبادا ترک برداره.

زهرا جون واقعا لذت بردم. خیلی خیلی قلمت رو دوست دارم

انشالله به زودی شاهد چاپ کتاب جدیدت باشم.

کتاب بعدی رو که انشالله دو روز دیگه شروع می کنم کتاب سکوت سرد از صمیم جونه تعریفش رو که زیاد شنیدم مطمئنم قشنگه.

بر می گردم به زودی صمیم جون.

خب من برم الان دیگه منو به جرم شب گردی تو نت بازداشتم کنن.


از خدا می خواهم آنگونه زنده ام بدارد که نشکند دلی از بودنم؛ وآنگونه بمیراند که به وجد نیاید دلی از نبودنم!
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 772
اعتبار: 40

2485 مرتبه در 835 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2357 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 مرداد 1391 - 10:26 ق.ظ

سلام امیدوارم همه خوب باشید.

نتونستم این بیام ....آخه شبا همه می خوابن نمیزترن من اینجا بیام که....

خودمم کلی کارو کلاس دارم تازه موفق شدم تا صفحه 466 پرنده بهشتیو بخونم


گاهی باید به فاصله ها خوش آمد گفت ... شاید آمده اند تا بخشی از حماقت هایمان را جبران کنند ...
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 مرداد 1391 - 06:52 ب.ظ

سلام

بعد از تموم شدن شاه ماهی و بردن لذت فراوان دلم برای لبخند خورشید تنگید و در یک اقدام انتحاری این کتاب رو برای بار 6یا 7 دارم می خونم الان هم اونجایی هستم که سیاوش از بم برگشته

پاینده باشید


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
عضو سایت موقعیت: تبریز
تاریخ عضویت: 27 دی 1390

پیام های ارسالی: 5
اعتبار: 9

90 مرتبه در 15 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 35 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 مرداد 1391 - 11:20 ب.ظ

من سومین باره دارم آنسوی مرز عشقو میخونم و پشت سرش هم مثل هر دو بار گذشته حتما دلم میخواد بسامه رو بخونم چون آنسوی مرز عشق وقتی تموم میشه از کتاب هنوز سیر نشدم و خیلی خوشم میاد برم کتابی رو بخونم که باز مربوط به تاب قبلیه و شخصیتهای نازی مثل جیمی و شهرزاد توش هستن و تازه بسامه و احسان هم بهشون اضافه شدن.

وقتی بسامه تموم بشه میرم خنجرو میخونم که فرداقراره به دستم برسه بعد هم چون کتاب جدید ندارم میرم سراغ یکی از کتابهای خیلی دوست داشتنیم یعنی طلایه.


بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
عضو سایت تاریخ عضویت: 10 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 34
اعتبار: 21

392 مرتبه در 71 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 524 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 مرداد 1391 - 11:56 ب.ظ

سلام.طاعات و عباداتتون قبول.

در حال حاضر دارم صدای پای عشق رو میخونم.تازه اوایل کتاب هستم.

کلی انتقاد دارم همین اول کاری.

که چطور میشه انقدر سریع و ناگهانی هم از کسی متنفر بشی و دشمن خونی هم بشید هم دو ثانیه ای از طرف خوشت بیاد!!!!!!

چرا کتابا انقدر خلاصه شدن؟؟؟؟مثل قلب بلوری

 


هوای تو دارم...چه هوای لطیفیست برای نفس کشیدن
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 تیر 1391

پیام های ارسالی: 13
اعتبار: 43

651 مرتبه در 86 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 568 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 8 مرداد 1391 - 12:44 ق.ظ

سلام دوستان عزیز میشه به من هم یاد بدید و راهنمایی کنید چطور یه کتاب رو چندین بار می خونید اخه من نمی تونم حتی دست نوشته های خودمو که شب می نوسیم صبح دوباره نمی خونم البته قبل از این بخوابم تو مغزم مرور می کنم اکه به دلم نشینه پاره می کنم و شب دوباره از نو شروع می کنم تنها کتابی که 2 بار خوندم جدید ا غزال بود اون هم برا اینکه بدونم حزف شده اش چی از اب در امده .لطفا کمکم کنید مرسی

عضو سایت تاریخ عضویت: 10 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 34
اعتبار: 21

392 مرتبه در 71 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 524 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 8 مرداد 1391 - 12:49 ق.ظ

آره خانوم جهادی عزیز.منم همین سوالو دارم دقیقا

با اینکه 3 ماه تعطیلم ولی تا الان تونستم 2تا کتاب از اونهمه کتابی که از نمایشگاه خریدمو بخونم.خوش بحالتون دوستان!!!!


هوای تو دارم...چه هوای لطیفیست برای نفس کشیدن
عضو سایت تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 49
اعتبار: 61

1582 مرتبه در 293 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2325 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 8 مرداد 1391 - 01:05 ق.ظ

سلام دوستان شب همگی خوش

موفق شدم رمان سهیلا رو تموم کنم و حالا هم می خوام برم سراغ رمان "خنجر"

 

ماندگار باشید.


بی انتهاترین جاده دنیا، جاده معرفت است و کمتر کسی قادر به پیمودن آن است... آهای تو که آخر جاده ای سلام...
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 22 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 141
اعتبار: 20

1427 مرتبه در 307 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2091 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 8 مرداد 1391 - 09:20 ب.ظ

سلام گلا خوبید؟

من دیگه کتاب جدید ندارم : ( (

واسه همین شروع کردم کتابایی که مدتی از خوندنشون گذشته و یکمی جزئیاتشون و یادم رفته دوباره می خونم ، از ( وقتی بزرگ شدم ) شروع کردم .

امروز حدودای 2 شروع کردم 8 هم تموم شد . من که مثل بار اول کیف کردم .

شب همگی خوش .

عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 20 آذر 1390

پیام های ارسالی: 122
اعتبار: 47

1686 مرتبه در 372 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4875 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 9 مرداد 1391 - 12:08 ب.ظ

سلام به هم خونه ها من دارم کتاب از نشر دیگه می خونم   سحر جان من هم زود نمی تونم کتاب تکراری بخونم مگه اینکه خیلی از زمانی که خونده باشم گذشته باشه .داستان یهو بیاد تو ذهنم اونو مرور میکنم


زندگی سیبی است که باید گاز زد با پوست
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 10 مرداد 1391 - 11:54 ق.ظ

سلام بر دوستان گلم خوبین عزیزانم

من رویای خام و تموم کرد

سحر جان ممنونم با اون قلم بی نظیرت

 عالی بود هر چی از زیبای این کتاب بگم کم

 


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 19 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 35
اعتبار: 30

479 مرتبه در 108 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 829 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 10 مرداد 1391 - 03:54 ب.ظ

سلام خوبید بچه ها؟

من دارم سکوت سرد رو می خونم خیلی قشنگه

الان تا سر فصل 7 خوندم

حقیقتش وقتی این کتاب رو توی نشر دیدم خیلی ازش خوشم اومد و خریدمش اما تا چشمم به بیوگرافی و سن نویسنده عزیزش افتاد با خودم گفتم ای داد بیداد سرت کلاه رفت نویسنده جانش خیلی سنش کمه!قطعا یه کتاب عشق و عاشقیه ساده است و.................

اما وقتی خوندمش لذت بردم کتاب روی یک شخصیت تمرکز نداره بلکه در آن واحد خواننده رو درگیر زندگی 3شخصیت میکنه یعنی تبسم و اشکان و شایان .که اینا با هم خواهر و برادرند و........

در کل به نظرم کتاب خوبیه و سوژه پردازیه قوی ای داره

نویسنده جان خیلی دوستت دارم ببخشید که یه زمانی شک کردم به قلمت!بینهایت قلم گیرا و ذهن خلاقت رو دوست دارم

بازم میام نظرمو راجع به ادامه داستان میگم. 


سر به هوا نیستــــم امــــا... همیشـــــه چشــــم به آسمان دارم!حال عجیبـــی ست... دیدن همان آسمان که شاید "تو" ... دقایقی پیش به آن نگاه کـــرده ای...
عضو سایت تاریخ عضویت: 23 تیر 1391

پیام های ارسالی: 14
اعتبار: -11

66 مرتبه در 25 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 8 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 11 مرداد 1391 - 01:12 ق.ظ

 

سلام داشتم لحظه ای با ونوس رو می خوندم مردم از خنده و هم از بس گریه کردم چشمام سرخ شد واقعا که عالی بود ممنون از خانم اکبری قلم توانایی دارین امیدوارم همیشه موفق باشین به همه پیشنهاد می کنم بخونن یه کتاب به یه موضوع عالی همراه با کمی طنز کاری متفاوت عالی بود از دیشب تا حالا تمومش کردم و تصمیم دارم یه بار دیگه بخونم شما هم بخونین دوستای خوبم

عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 30 تیر 1391

پیام های ارسالی: 65
اعتبار: 10

390 مرتبه در 103 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 663 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 12 مرداد 1391 - 06:56 ب.ظ

سلام 

من دارم کتاب رویای خام رو میخونم و واقعا قشنگن.                                                                                                                                                  

از نویسنده ی خوبش خانم امیر جهادی تشکر میکنم.

خیییییییییییییلی قشنگه.


چقدر دلم هوایت را می کند.حالا که دیگر هوایم را نداری...
عضو سایت موقعیت: ساری
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 22

978 مرتبه در 192 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 551 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 11 مرداد 1391 - 01:48 ق.ظ

 

من باز باران رو نیمه رها کردم  و تردید رو شروع کردم.

جدیدا کم حوصله شدم و رمان های طولانی نمیتونم بخونم.

الان صفحه ی 45 کتاب تردیدم . تا اینجا بد نبوده . یکم سیر داستان به نظرم سریع اومده . امیدوارم ادامش خیلی بهتر باشه.

 

مرضیه عزیزم حسابی به من افتخار دادی . منتظر انتقاداتت هستم عزیزم

غزاله ی عزیزم اصلا اشکالی نداره اگه شک کردی. راه درازه تا پایان کتاب . شاید شکت به یقین تبدیل بشه . منتظر نظر و انتقاداتت هستم عزیزم

 

 

 


"حالم خوب است" هایم را ببخش! دروغ میگویم تا دلتنگی هایم را به رُخت نکشم... صمیم
عضو سایت تاریخ عضویت: 19 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 35
اعتبار: 30

479 مرتبه در 108 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 829 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 11 مرداد 1391 - 08:05 ب.ظ

سلام سلام

من دیشب تا فصل 14 سکوت سرد رو خوندم

خیلی دوستش دارم

کلی از دست شایان میخندم و دوستش دارم

یه نکته ای که توی این کتاب واسم جالبه اینه که با تک تک شوخی هاشون میخندم  و با تک تک غصه هاشون بغض میکنم و میزنم زیر گریه

این کتاب خیلی منو تحت تاثیر قرار داده،به نظرم تمام شخصیت ها رفتاری درخور و مناسب شخصیتشون رو دارند و اشنایی اشکان و کیارش و پویا و کیهان واسم جالب بود.

اگه من جای تبسم بودم زن کیارش میشدم کلا از کیارش خوشم میاد پویا رو دوست دارم اما زنش نمیشدم اما فکر کنم تبسم زن پویا بشه !!!!!!!!!!!!!!

خسته نباشی صمیم جون،احسنت داری دختر گل 


سر به هوا نیستــــم امــــا... همیشـــــه چشــــم به آسمان دارم!حال عجیبـــی ست... دیدن همان آسمان که شاید "تو" ... دقایقی پیش به آن نگاه کـــرده ای...
عضو سایت تاریخ عضویت: 10 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 34
اعتبار: 21

392 مرتبه در 71 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 524 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 12 مرداد 1391 - 12:39 ق.ظ

من هم چنان با سرعتی لاک پشتی مشغول خوندن رمان صدای پای عشقم

به قسمتی رسیدم که بهراد و تمنا بخاطر مریضی زن دایی با هم درگیر میشن...

شاید اون اوایل بخاطر روند تند داستان دوسش نداشتم ولی الان خیلی کنجکاوم و خیلی از کتاب خوشم اومده

 


هوای تو دارم...چه هوای لطیفیست برای نفس کشیدن
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 12 مرداد 1391 - 01:48 ق.ظ

با سلام خدمت همتالاری های گل و گلابم

من اومدم و با دست پر اومدم در این مدتی که نبودم  فکر نکنین بیکار نشسته بودم !نه !کلی کتاب خوندم هم از نشر خوبمون علی هم از سایر انتشارات .

شقایق های پرپر سایه ای در غبار ،قلب بلوری،خنجر رو خوندم وحالا بذارید یه کم راه بیفتم میام در مورد همشون قلم فرسایی میفرمایم.(به یاد سپیده گلی)

قربون شما .نیلوفر


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 12 مرداد 1391 - 02:58 ق.ظ

اینجانب بعدازکتاب زیبای خنجریه کتاب دیگه که مال یکی ازدوستام بودوخوندم والبته دراین میان یه سری هم به قلعه دل زدم که وقتی اسمش اومددلم براش تنگ شد

امادرجواب سوال بسیارمهم وریزبینانه سحرجونم بایدبگم نازنینم فقط کافیه به یکی ازکتابایی که قبلاخوندیودوسش داشتی باچشمای بسته به مدت  5 دقیقه فکرکنی اونوقت دیگه نمیتونی تحمل کنیومیری سراغش البته من خیلی به خودم فشارنمیارم میرم جلوکتابخونم میشینم یه نگاه میندازم روی رمانام هرکدوم بهم چشمک بزنن سریع جوابشومیدم

آقا حالاکه فعلادلنوشته تعطیله (کی جرات میکنه بره پیام بزاره!!!!!!!)اینجامیگم که این ماه مبارک همه  چیش خوبه هافقط این افطاری دادنش خراب کرده نه میزارن آدم رژیم بگیره نه کتاب بخونه !!!!!!!!!!!تامن بیام خودموماهانوآماده کنموبااین ترافیکه نزدیک افطار(که من نمیدونم ملت چرابجای سرسفره بودن میریزن توخیابون !!!!!!!!!!!)برسم به مهمونیه افطاری دیگه وقت نمیشه کتاب بخونم که

 


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 312
اعتبار: 454

2632 مرتبه در 525 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1977 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 12 مرداد 1391 - 07:24 ق.ظ

سلام نیلوفر خوب و مهربونم

اول باید بگم از این که دوباره به جمع ما پیوستی خیلی خوشحالم. دوم هم یه تشکر ویژه ازت دارم به خاطر این که کتابای منو برای پر کردن اوقات فراغت این چند روزه ات انتخاب کردی. امیدوارم از کتابام خوشت اومده باشه و پیشت رو سفید شده باشم.

خیلی دوست دارم. بازم تولدت میارک.

 


مریم احمدی
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 01:25 ق.ظ

سلام به برو بچه دوست داشتنی تالار

خوبین خوشین

من دچار کمبود کتاب شدم همه کتابامو خوندم تموم شده

کتاب دیگه ای ندارم بگین من چیکار کنم

تنبلیم میاد از خونه برم بیرون یکسر به کتاب فروشی بزنم ببینم دنیا دست کی ای خدا به دادم برس در این بی کتابی


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت موقعیت: ساری
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 22

978 مرتبه در 192 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 551 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 09:53 ب.ظ

 

من کتاب تردید رو تموم کردم . خوب بود . از نویسنده عزیزش بسیار سپاسگذارم.

فعلا وقت خوندن کتاب دیگه ای رو ندارم فقط باید بنویسم ....


"حالم خوب است" هایم را ببخش! دروغ میگویم تا دلتنگی هایم را به رُخت نکشم... صمیم
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 20 آذر 1390

پیام های ارسالی: 122
اعتبار: 47

1686 مرتبه در 372 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4875 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 11:38 ق.ظ

نیلوفر جون بازگشت پیروزمندانه ات رو تبریک میگم   من خنجر رو دارم میخونم خیلی قشنگه


زندگی سیبی است که باید گاز زد با پوست
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 22 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 141
اعتبار: 20

1427 مرتبه در 307 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2091 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 10:28 ب.ظ

سلام بر همه گلهای خوشبوی تالار

بنده امروز چند تایی کتاب خریدم و یه خانوم گلی تلفنی راهنماییم کرد و در نتیجه من سپیده رو هم خریدم ، فکر کنم اولین نفرم که خریدمش و از عصری شروعش هم کردم نازه اوایل اوایلشم . امیدوارم کتاب خوبی باشه و از خریدم پشیمون نشم .

همگی شاد باشید .

عضو سایت تاریخ عضویت: 19 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 35
اعتبار: 30

479 مرتبه در 108 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 829 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 10:30 ب.ظ

 سلام خوبید دوست جونا؟

سکوت سرد رو تموم کردم! عالی بود!محشر بود!خیلی دوستش دارم و حتما 2باره میخونمش.

یه توضیحاتی هم در مورد داستان میدم:راوی داستان دختری به اسم تبسم آریان پوره که پزشکی شیراز قبول شده و در کودکی یتیم شده و 2تا برادز داره یکی منطقی و آروم و یکی شیطون و شاد و.......... داستان پرفراز و نشیبیه و پایان شادی داره 

کلا وقتی کتاب رو خوندم نه توی خماری قسمتی از داستان موندم نه جایی از داستان برام گنگ بود همه چی واضح و شفاف بود 

هم شادیهاش به اندازه بود هم غم هاش هم لجبازیهاش و.........

مرسی صمیم گلی،عالی بود،لذت بردم و شادی الانم رو مدیونه توام.


سر به هوا نیستــــم امــــا... همیشـــــه چشــــم به آسمان دارم!حال عجیبـــی ست... دیدن همان آسمان که شاید "تو" ... دقایقی پیش به آن نگاه کـــرده ای...
عضو سایت موقعیت: ساری
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 22

978 مرتبه در 192 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 551 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 11:33 ب.ظ

 

این روزا اینقدر درگیرم که وقت نمیکنم رمان بخونم . کاش بتونم .......

غزاله عزیزم خوشحالم که تا این حد خوشت اومد. به من خیلی خیلی لطف داری گلم


"حالم خوب است" هایم را ببخش! دروغ میگویم تا دلتنگی هایم را به رُخت نکشم... صمیم
عضو سایت تاریخ عضویت: 13 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 42
اعتبار: 33

1045 مرتبه در 177 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 541 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 15 مرداد 1391 - 02:48 ق.ظ

سلام به دوستای گلم

والا من واسه باره سوم اوج آسمان و خوندم و مانند باره اول ازش لذت بردم

الان دارم سهیلا رو میخونم

بدرود عزیزان


این نیز بگذرد

<<    <      >    >>
   صفحه:
4 5 6 7 8 9 10 11 12 13  ...


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*