عرض ادب خدمت همه ی دوستان خوبم
چشمم با دیدن این موضوع و مطالبی که شریف عزیز ارسال کرده،از خوشحالی برق افتاده بود.یه جورایی هول کردم که زودتر بیام خودمو بندازم توی بحث!
راستش مدتی می شه که ذهنم درگیر سوالایی از قبیل سوالات شریف بوده و ...در حقیقت تا به امروز جواب مناسبی براش پیدا نکردم!
صحبت های عمیق و قابل توجه نیلوفر جان رو با دقت مطالعه کردم و به حقیقت وجودیش باور دارم ولی....احساس می کنم این مبحث دو تا سوال جدا رو در خودش داره!
1_آیا نویسنده ای می تونه در قالب جنس مخالفش قلم بزنه؟!
2_آیا مخاطبین ،می تونند با این داستان همذات پنداری کنند؟!(این دومی مهمتر از اولیه!)
فعلاً صحبتی ازخوب و بد بودن قلم به میان نیاوردم چون قبل از ان بحث توانایی هاست!
توانایی نویسنده برای جایگزینی در قالب جنس مخالفش!طوری که بتونه همه ی احساسات قهرمان قصه رو به مخاطب هوشیار امروزی منتقل کنه!(البته این تعارض بیشتر در داستان های من راوی به وجود می اد که خب،یکی از زیبا ترین شیوه های انتقال احساست در نگارش رمان هم ،من راوی بوده و هست)
توانایی دوم،بر می گرده به خواننده!این که تا چه حد می تونند مثلا نویسنده ی من راوی زن را در قالب قهرمان مرد کتاب ،باور کنند!
شاید حتی سوالی سخت تر از این هم براتون داشته باشم!
جناب عطاریانی،جسارت و شجاعتشونو نشون دادند! در قالب یک زن قلم زدند و مخاطبین خودشون رو هم قطعاً دارند.سوال سختی که داشتم اینه که:
اگه جناب عطاریانی،در قالب همون جنس خودشون،راوی داستان می شدند،تا چه حد کتابشون با موفقیت رو به رو می شد ؟!
قبول دارم،بسیاری از مردهای هنرمند و حتی زنان هنرمند و ادیبی که دست اندر کار تحقیق و تفحص در ادبیات درجه ی یک هستند،با زنانه نگاری از پایه مخالفند!
حالا در ادبیات درجه ی دو که همون مردم پسند یا پر فروش محسوب می شه،چند درصد با مردانه نگاری می تونند،همذات پنداری کننند؟
در جهت رفع انحراف
به آقای عطاریانی تبریک می گم( از صمیم قلب) و جسارت قلمشون در به تصویر کشیدن احساستی زنانه ستودنی بود!
من در هیچ نقطه ای از کتاب،دچار تعارض با نویسنده نشدم!به عنوان یک زن،کتاب رو تا به انتها خوندم و به هیچ وجه فکر نکردم که نویسنده یک مرد بوده !و این کارشون ،آفرین داره و جای تشکر و تبریک!
سه-چهار دقیه سکوت،به احترام ورود اولین دلتنگی! می دانم سهمی از روز آمدنت نخواهم داشت.... |