صفحه:   1
نمایش:   1 - 30
تعداد کل صفحه:   3
تعداد کل موضوع ها:   82


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 

افسانه نادریان
عضو سایت موقعیت: 24
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 110
اعتبار: 210

2492 مرتبه در 401 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4584 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 23 آذر 1390 - 12:16 ب.ظ

از ایشون کتاب آهو رو خوندم که خیلی جالب بود . نمی دونم کتابهای دیگه ای دارند یا نه

به هر حال خانم نادریان ممنون و خدا قوت


آرام تر سکوت کن .... صدای بی تفاوتی هایت هلاکم می کند .
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 24 آذر 1390 - 01:00 ق.ظ

منم اهو رو خوندم به نظر منم جالب بود ولی فکر کنم این موضوع عشق بین خواهر خونده وبرادر خونده داره باب میشه!


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 20 آذر 1390

پیام های ارسالی: 122
اعتبار: 47

1686 مرتبه در 372 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4875 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 24 آذر 1390 - 03:53 ب.ظ

سلام من از ایشون دو کتاب دیگه خوندم به نامهای باران عشق وباقلب تو میتپم که خیلی قشنگ بود توصیه میکنم انها را بخوانید


زندگی سیبی است که باید گاز زد با پوست
عضو سایت موقعیت: رشت
تاریخ عضویت: 29 دی 1390

پیام های ارسالی: 5
اعتبار: 9

50 مرتبه در 13 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 19 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 29 دی 1390 - 06:14 ب.ظ

من آهو رو خوندم، خوب بود. طیبهء عزیز از اطلاع رسانیت متشکرم.


نرسیده به درخت، کوچه باغیست که از خواب خدا سبزتر است، و در ان عشق به اندازهء پر های صداقت آبیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 11 دی 1390

پیام های ارسالی: 14
اعتبار: 12

183 مرتبه در 40 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 125 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 30 دی 1390 - 04:30 ب.ظ

سبک کارهای خانم نادریان رو دوست دارم آهو واقعا زیبا نوشته شده بود کنابهای باران عشق و با قلب تو می تپم هم بسیار زیبا بود ایشالا کارهای بیشتری از ایشون بخونیم

عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 9 بهمن 1390 - 02:16 ب.ظ

با سلام خدمت همه دوستان عزیزم که تو این صفحه نظر دادید

ممنون از شما که لطف کردید و کتابای منو خوندید من یه رمان دیگه به اسم آرام عشق هم دارم که سال 86 چاپ شده .

اولین رمانم باران عشقه بعد از اون با قلب تو می تپم و  آرام عشق و آخری هم که به لطف نشر علی و دوندگیهای زیاد خانم نوری عزیزم برای گرفتن مجوز و زحمات ایشون که جاداره ازشون تشکرویژه داشته باشم رمان آهو ست.

از گندم عزیزم ممنونم همیشه بهم لطف داشته 

از نیلوفر گلم که بانظرات خوبش آشنام 

از سهیلا و ساینای خوبم تشکر می کنم 

واز طیبه جان تشکر حسابی دارم .

 


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 5 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 19
اعتبار: 6

79 مرتبه در 25 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 بهمن 1390 - 04:55 ق.ظ

خانم نادریان عزیز حضورتون همیشه سبز باشه کتاب زیبای اهو را خوندم شما خیلی قشنگ می نویسید عاشق شخصیت های داستانتون بودم کلا خیلی داستان را دوست داشتم مخصوصا اونجاییکه خوشگل شد واقعا هیجان برانگیز بود در اخریک چیزی که می خواهم بگم اینه که اول داستانتون رو خیلی پر کشش شروع کردید من هم از اولش دلم نمی امد ببندمش ازتون خیلی ممنونم.

از فرسنگها فاصله می بوسمتون.


همیشه کامتان شیرین باشه به امید خدا.
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 بهمن 1390 - 06:21 ب.ظ

سلام به عزیز دلم نیوشا

خیلی خوشحال شدم که از آهو خوشت اومده نوشته هات بهم دلگرمی میده . از اینکه کتاب از ابتدا برات جذابیت داشته وتا اخر کشش برای خوندنش داشتی واقعا خوشحالم یکی از مسائلی که در نوشتن رمان برام مهمه و سعی میکنم رعایت کنم همین جذابیت هاست چون خودم هم رمانی رو دوست دارم که از ابتدا کشش داشته باشه و تا آخر منو مجبور به ادامه خوندن کنه .

 از لطفت ممنونم ، دوستت دارم و روی ماهتو می بوسم.


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 5 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: 20

194 مرتبه در 35 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 10 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 اسفند 1390 - 05:08 ق.ظ

دختر گلم روی ماهت رو می بوسم راستش رو بگم کتاب زیباتو نخریدم دوستم بهم داد اخه باهم کتاب ردوبدل میکنیم ولی اگر میشد می خریدمش که تو دختر خوب ونویسندم هم حمایت بشی .دختر خوبم ولی بهت بگم خیلی قشنگ می نویسی رویایی و صمیمی خیلی خوشم امد الان که امدم توسایت خواستم نظرم برات بنویسم تا دلگرم به کارت بشی وهمینطور قشنگ قشنگ بنویسی.

عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 اسفند 1390 - 07:40 ب.ظ

با سلام خدمت خانم طاهره الف عزیز و دوست داشتنی شما بزرگترین حمایتو ازم کردید هم وقتی چشما تونو خسته کردید و نوشته هامو خوندید هم وقتی به خودتون زحمت دادید و بزرگواری کردید و برام پیغام به این زیبایی گذاشتید واقعا و از ته دلم میگم   نمی دونم چطور از شما تشکر کنم فقط می تونم  دورادور دستاتونو ببوسم و با نوشته های ناقابلم ازتون تشکر کنم .

 راستش من تو نوشتن یک کمی تنبلم ولی وقتی اینهمه لطف و مرحمت شما رو میبینم دلم میخواد تند تند بنویسم فقط امیدوارم  و از خدا می خواهم (دعای روز و شبم و سر هر نمازم همینه )همیشه حامیانی مثل شما داشته باشم.

خیلی دوستتون دارم و از اینکه طرفدارای خوب و عزیزی مثل شما دارم به خودم می بالم.


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 13 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 42
اعتبار: 33

1045 مرتبه در 177 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 541 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 اسفند 1390 - 02:48 ب.ظ

سلام خدمت همه دوستان گلم به خصوص خانوم نادریان عزیزم که خیلی خیلی  دوسش دارم . اهو که عالی بود , خانوم نادریان عزیزم که عالی تر , میخواستم بگم دارم میرم اون 2 کتاب دیگرو که مال خانوم نادریان رو بخرم چون اول از همه  خانوم نادریان خیلی دوست دارم هم قلم زیباشون رو . .


این نیز بگذرد
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 اسفند 1390 - 09:39 ب.ظ

محیا نوشت:
 

سلام خدمت همه دوستان گلم به خصوص خانوم نادریان عزیزم که خیلی خیلی  دوسش دارم . اهو که عالی بود , خانوم نادریان عزیزم که عالی تر , میخواستم بگم دارم میرم اون 2 کتاب دیگرو که مال خانوم نادریان رو بخرم چون اول از همه  خانوم نادریان خیلی دوست دارم هم قلم زیباشون رو . .



 

منم خیلی دوستت دارم عزیزم اسم قشنگتو که می بینم سریع میام نظراتتو می خونم . امیدوارم از کتابای دیگه ام خوشت بیاد ممنونم که اینهمه بهم لطف داری .

روی ماهتو می بوسم.


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 5
اعتبار: 1

21 مرتبه در 6 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 اسفند 1390 - 12:32 ب.ظ

خانم نادریان عزیز راستش کتابتون رو نخوندم

ولی مادرم این کتاب رو خونده بود و از این کتاب خیلی لذت برده بود خواستم ازتون نشکر کنم قطعا کتاب خوبیه ولی نتونستم توی مدرسه ها این کتاب رو بخونم

حتما در تعطیلات عید این کتاب رو می خونم (آهو)

خیلی ممنون از کتاب زیباتون

عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 11 فروردین 1391 - 11:26 ب.ظ

؛rahgozar13 نوشت:
 

خانم نادریان عزیز راستش کتابتون رو نخوندم

ولی مادرم این کتاب رو خونده بود و از این کتاب خیلی لذت برده بود خواستم ازتون نشکر کنم قطعا کتاب خوبیه ولی نتونستم توی مدرسه ها این کتاب رو بخونم

حتما در تعطیلات عید این کتاب رو می خونم (آهو)

خیلی ممنون از کتاب زیباتون


دوست عزیزم سلام
 

از لطفت ممنونم خوشحالم مادر گرامیتون از کتابم خوشش اومده

تازه امروز که تعطیلات تقریبا تموم شده نوشته تو خوندم کلی بهم انرژی داد

دوستدارت هستم عزیزم

امیدوارم در درسها موفق باشی


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت موقعیت: ساری
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 22

978 مرتبه در 192 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 551 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 23 فروردین 1391 - 11:41 ب.ظ

توصیف من از " افسانه نادریان " :

ا : اروم

ف : فعال

س : ساده و بی شیله پیله

ا : امید بخش

ن : نویسنده محبوب

ه : همیشه مهربون

ن : نیکو صفت

ا : آرامش بخش

د : دوست داشتنی

ر : رقیب نه! رفـــــــــــــــیق ... ( لبخند)

ی : یگانه

ا : اخلاق عالی

ن : نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست...

 


"حالم خوب است" هایم را ببخش! دروغ میگویم تا دلتنگی هایم را به رُخت نکشم... صمیم
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 اردیبهشت 1391 - 01:41 ب.ظ

سلام به نفیسه ی عزیزم

واقعا نمی دونم چی بگم شما اونقدر به من لطف داری که اشک شادی از چشام سرازیر شده

نمی دونم لایق اینهمه لطف و مهربونیت هستم یانه فقط میتونم بگم ممنونم و دوستت دارم

امیدوارم تو تمام مراحل زندگیت و تو همه ی کارهات موفق باشی

و از همه مهم تر جاده ای که روبروته هموار و هموارتر باشه برات . مطمئنم با اخلاق خوب و ذهن به این خلاقی (با حروف اول اسم نویسنده ها نظرتو  می نویسی ) که داری اینطور خواهد بود .


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 4
اعتبار: 6

53 مرتبه در 10 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 15 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 اردیبهشت 1391 - 01:38 ب.ظ

سلام خانم نادریان عزیز

شما از بهترین نویسنده هایی هستین که میشناسم. هم قلم روان و جذابی دارین و کتابهاتون رو دوست دارم و هم به خاطر این که در تالار فعالیت دارین از شخصیتتون خوشم میاد و براتون احترام خاصی قائلم.

منتظر کارهای بعدیتون هستم.


گفتم غم تو دارم- گفتا غمت سرآید
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 اردیبهشت 1391 - 01:53 ب.ظ

سلام به مائده ی عزیزم

ممنون از لطفت خیلی خوشحالم که همه ی کتابامو دوست داری

اونقدر دوستای خوبی تو تالار پیدا کردم که دیگه نمیتونم دل بکنم چون من کلا تو دوست یابی یکمی ضعیفم یکمی هم خجالتی بودم ولی حالا دیگه این اخلاقامو با داشتن شما دوستای خوبم و تشویق ها و دلگرمیهاتون درست کردم شایدم خودبخود خوب شدم

حالا یه عالمه دوست خوب دارم که بهم لطف دارند ممنونم

دوستت دارم و میبوسمت اگه بشه هزار تا .


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 13 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 42
اعتبار: 33

1045 مرتبه در 177 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 541 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 اردیبهشت 1391 - 10:50 ق.ظ

سلام به عزیزان دل

راستش میخواستم بگم من یه کتاب دیگه از خانوم نادریان عزیزم خوندم به نام باران عشق که خیییییییییییییییییییییلی قشنگ بود خیلی خیلی

داستانشم داستان یه دختر بسیار ساده و به دور از گرفتاری ها و فقط عاشق نقاشی  و از مردها بیزار و در مقابلش یه پسری به نام امیر بسیار جذاب و دوست داشتنی  خلاصه اینوبگم

انقدر این کتاب سورپریز داره که نگو من به کل از دیشبه محو این کتابم 

ممنون از همه ی شما


این نیز بگذرد
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 اردیبهشت 1391 - 11:57 ب.ظ

سلام به محیای عزیز دلم خیلی خیلی خوشحال شدم کتابمو تموم کردی اونم با این حالت و با این سرعت ممنون ممنون وبازم ممنون این لطفتو به من میرسونه و علاقه تورو (از خودم تعریف نمیکنم چون دوستت دارم و میدونم دل به دل راه داره اینو مینویسم ) .

خوشحالم خوشت اومده  و با اینکه بی ایرادم نیست ،کتاب اولمه دیگه و اونم به بزرگواری خودت ببخش .البته تعریف از خود نباشه من خیلی دوسش دارم یه جورایی مثل عشق اول میمونه که همیشه تو دل آدم میمونه و هیچوقت فراموش نمیشه منم باران عشقمو خیلی دوست دارم .

مثل اسمش باران عشق زندگی منه با نوشتن این کتاب خیلی چیزا رو یاد گرفتم و ادمارو بهتر شناختم .دلم میخواد برای هرکسی که میخونه همین اتفاق بیفته .

بازم ممنون دوستت دارم و روی ماهتو میبوسم .


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 13 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 42
اعتبار: 33

1045 مرتبه در 177 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 541 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 23 اردیبهشت 1391 - 02:27 ب.ظ

با سلام خدمت خانوم نادریان عزیزم

ممنونم که بازم منو مورده لطفتون قرار دادین شک نداشته باشید که من بسیار بسیار شما بزرگوار رو دوست دارم و عاشق قلم قشنگتون 

 منم از باران عشق زیباتون خیلی چیزا یاد گرفتم و لذت بردم

ممنون به خاطر مهربونیاتون


این نیز بگذرد
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 22 آبان 1390

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: 4

79 مرتبه در 17 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 59 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 خرداد 1391 - 08:08 ب.ظ

خانم نادریان عزیزم سلام

من آهوی قشنگتون رو خوندم و خیلی خیلی  ازش لذت بردم .

آهو علاوه بر اینکه خیلی پر کشش بود خواننده رو به دنبال خودش می کشوند و خیلی هم هیجان انگیز بود .مخصوصا اون قسمتش که با شعر جواب همدیگر رو می دن .

با تشکر از شما باید بگم قلمتون رو خیلی دوست دارم.  و منتظر آثار بعدیتون هستم .  : ) 


تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز، سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت ************* من به تو خندیدم چون که می دانستم تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی پدرم از پی تو تند دوید و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه پدر پیر من است من به تو خندیدم تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک دل من گفت: برو چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ... و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام حیرت و بغض تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 خرداد 1391 - 06:06 ب.ظ

zshinymoon نوشت:
 

خانم نادریان عزیزم سلام

من آهوی قشنگتون رو خوندم و خیلی خیلی  ازش لذت بردم .

آهو علاوه بر اینکه خیلی پر کشش بود خواننده رو به دنبال خودش می کشوند و خیلی هم هیجان انگیز بود .مخصوصا اون قسمتش که با شعر جواب همدیگر رو می دن .

با تشکر از شما باید بگم قلمتون رو خیلی دوست دارم.  و منتظر آثار بعدیتون هستم .  : ) 


سلام عزیزم مرسی که آهو رو خوندی مرسی که ازش خوشت اومد و ممنون که بهم لطف داری و نظرتو برام نوشتی .
 

اون قسمت  شعرای حافظ بود کلی تو دیوانش گشتم تا بتونم شعرایی که بهم ربط داره رو پیدا کنم و تو حرفای اهو و افشین ازش استفاده کنم .

خوشحالم  متوجه شدی وخوشت اومده  چون خودم عاشق شعرم سعی میکنم تو همه کتابام یه جورایی شعرم بگنجونم . حالا چه با شعرای خودم چه با شعرای

شاعرای بزرگ .

بازم ممنون سعی میکنم زود زود بنویسم آخه نوشته هات کلی انرژی مثبت بهم داده :)))

((راستی امضاتو خیلی خیلی دوست دارم یکی از شعرای محبوبمه ))فقط ادامه اش ..... حدسایی میزنم :))

 

 

 

 


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 312
اعتبار: 454

2632 مرتبه در 525 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1977 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 خرداد 1391 - 06:11 ب.ظ

افسانه جون خوشگلم سلام.

از این که دوست خوبی مث تو دارم خیلی خوشحالم.

امیدوارم مث زنجیر زیر برف، بمونیم و بپوسیم اما از هم جدا نشیم.

به جان خودم، یه دنیا دوستت دارم، باور کن

از دور روی ماهتو می بوسم بوس بوس بوس


مریم احمدی
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 خرداد 1391 - 07:12 ب.ظ

سلام مریم عزیزم منم شما رو دوست دارم همینطوری ندیده ارادت خاصی نسبت به شما پیدا کردم .چقدر خوبه با هم دوست شدیم .

به امید دیدار حضوری بوس  بوس بوس

راستی باید از آدمین عزیز تشکر کنم باعث شد شما و دوستای خوب دیگه مو پیدا کنم .

تجربیات خوبی کسب کنم .

با نویسنده های خوب دیگه آشنا بشم

کتابای عالی شونو  بخونم .

نوشته های دوستان رو بخونم .

تشویق بشم گاهی اوقات ذوق زده یه وقتایی هیجانزده :))

گاهی بخندم گاهی اشکم در بیاد یه وقتایی هم قلبم از اینهمه لطف تند تند بزنه .

دل تنگ بشم شاد بشم

گل هدیه بگیرم روی ماه دوستای گلمو ببینم .

از همه مهم تر با آدمای خوبی مثل شما آشنا بشم هزار تا دوست خوب پیداکنم .

 مرسی آدمین جان مرسی دوست جونام .


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 خرداد 1391 - 08:50 ب.ظ

سلام افسانه عزیزم  فقط اومدم بگم

دلم برات تنگ شده  و دوست دارم

بوسسسسسسسسسسسسسسسسسس بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 7 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 9
اعتبار: 28

261 مرتبه در 59 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 377 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 خرداد 1391 - 01:10 ق.ظ


 


سلام افسانه عزیزم شب قشنگت بخیر برات ارزو میکنم که هیچ چیز جز صدای اواز جیرجیر کی تنها سکوت شبت رو به هم نزنه تابه اوج رویا برسی.خیلی خوشحالم که از این به بعد دوستانی دارم که میتونم در زمینه کاری باشون در ارتباط باشم.برا لحظه ایی که دست نوشته هام رو بخونی ونظر بدی ثانیه شماری میکنم چون نظرت خیلی برام ارزشمنده.نمیدونی  چقدر دوست داشتم تو نمایشگاه از نزدیک شما فرناز مهربونم ونگاه عزیز رو ببینم فقط تونستم عاطفه جون رو ببینم که تو همون نگاه اول عاشق رفتارش شدم برادیدنت لحظه شماری میکنم.راستی بعد از اهوی قشنگی که نوشتی اینبار با  چه کاری میخوای سورپریزمون کنی البته اگه  فضولی  نباشه
 


دلم به بهانه همیشگی گریست ! بگذار بگرید و بداند هر آنچه خواست همیشه نیست.
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 خرداد 1391 - 09:14 ق.ظ

هدا نوشت:
 

سلام افسانه عزیزم  فقط اومدم بگم

دلم برات تنگ شده  و دوست دارم

بوسسسسسسسسسسسسسسسسسس بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس



 

سلام هدی عزیزم منم دلم برات تنگ شده خیلی دلم میخواد خانم خبرنگارعزیزم و هم ماهیمو ببینم .

مخصوصا از وقتی نوشته هاتو راجع به پدر خوندم .

برای خانواده ات بخصوص پدر بزرگت آرزوی سلامتی و طول عمرو دارم .

دوستت دارم به امید دیدار .بوس بوس بوس


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 خرداد 1391 - 10:13 ق.ظ

MIANABEI نوشت:
 


 


سلام افسانه عزیزم شب قشنگت بخیر برات ارزو میکنم که هیچ چیز جز صدای اواز جیرجیر کی تنها سکوت شبت رو به هم نزنه تابه اوج رویا برسی.خیلی خوشحالم که از این به بعد دوستانی دارم که میتونم در زمینه کاری باشون در ارتباط باشم.برا لحظه ایی که دست نوشته هام رو بخونی ونظر بدی ثانیه شماری میکنم چون نظرت خیلی برام ارزشمنده.نمیدونی  چقدر دوست داشتم تو نمایشگاه از نزدیک شما فرناز مهربونم ونگاه عزیز رو ببینم فقط تونستم عاطفه جون رو ببینم که تو همون نگاه اول عاشق رفتارش شدم برادیدنت لحظه شماری میکنم.راستی بعد از اهوی قشنگی که نوشتی اینبار با  چه کاری میخوای سورپریزمون کنی البته اگه  فضولی  نباشه
 



 

سلام خانم میان آبی عزیزم شاید بهتر باشه بگم زهرا جونم مرسی از لطفت باورت میشه  آرزوم شنیدن صدای جیرجیرک تو سکوت شبه، تو این شهر بی درو پیکر و پر سرو صدا که جزو محالاته حتی تو پارکم جیر جیرک بیچاره خودشو پنهان میکنه  جلوی سرو صدای مردم و ماشینا تا صبح کم میاره .

منم خوشحال شدم دوست خوبی مثل شما دارم خوشحال میشم نوشته هاتو بخونم و نظر بدم .نمی دونی چقدر دوست دارم یکی دست نوشته های منو بخونه و نظرشو بهم بگه البته اگه بتونه یه روزه اینکارو بکنه :))

 راستش نمیتونم ازشون جدابشم انگار بچه هامو سپرده باشم دست کسی دلم براشون تنگ میشه .

یه رمان نوشتم فصل آخرش باب میلم نیست جرات ندارم بدم خواهرم بخونه نظرشو بهم بگه  می ترسم نقدو انتقادوخوندنش طول بکشه من بمونم بدون نوشته هام

 میدونم یه ذره خسیسم چیکار کنم دیگه نمیتونم ازشون بگذرم :)

به جز این رمان که اسمشو گذاشتم نیمکت ماه ) اینم مثلا ماهشه :)))

دارم یه رمان مینویسم که فعلا از مرحله تحقیق گذشته دست نوشته هام تا حدودی تکمیله  بازم مونده چند فصل آخرش باضافه ی تصحیح ،ویراستاری و پاکنویس

کردنش که اگه تنبلی نکنم و سریع بنویسم یه ماهی طول میکشه تا بشه اسمشو گذاشت کتاب دست نوشته ی افسانه .

اگه شانس بیارم مورد قبول واقع بشه دیگه واویلا بعدشم که خودت در جریان هستی ارشادو.......انتظار.

منم دلم میخواد ببینمت متاسفانه تو نمایشگاه سعادت نداشتم پس میگم به امید دیدار شاید این سعادت نصیبم بشه عزیزم .

 


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 فروردین 1391

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: 4

48 مرتبه در 11 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 25 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 28 خرداد 1391 - 03:02 ب.ظ

خانم نادریان عزیزم خواستم بگم کتاب اهوتون رووقتی خوندم انقدر خوشم امد که دیگه شدم مشتری ثابت نشره علی مخصوصا که توکتابتون محاوره ها واقعا قشنگ بود وادم دوست داشت همه جا همراه قهرمانها باشه همه چیز روخیلی خوب شرح داده بود که ادم می تونست باهاش همذات پنداری بکنه تومحل کاره من همه کتاب شمارو خوندند وهمگی هم دوستش دارند حالا یکی بیشتریکی کمترولی همه این کتاب روگفتن خوبه وارزش داره ادم بخونه  چندسبد گل تقدیم دستهای مهربونتون میکنم که خیلی  ماهید.


همگی در کنار یاد خدا.

<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*