عرض ادب و احترام خدمت همکار نازنیم خانم سادات !
خانم سادات عزیز،متاسفانه به دلیل دوری از وطن،تا به امروز سعادت نداشتم آثار شما رو مطالعه کنم که در اولین فرصت بعد از مراجعت به وطن حتما دسترنج شما رومطالعه خواهم کرد ولی دوست داشتم قبل از مطالعه ی کتاب چند تا مطلبی که به ذهنم رسیده رو توی این تاپیک مطرح کنم.
1_ تشکر ویژه کنم از سعه ی صدر شما نسبت به ابراز عقیده و نقد مخاطبین آثارتون چون تحمل شنیدن انتقاد خودش هنری می خواد که از دست هر هنرمندی برنمیاد و شما به قدری متین با این نقد ها برخورد کردید که از صمصم قلب بهتون تبریک می گم.
2_ حتی قبل از این که آثار شما رو خونده باشم ،مطمئنم قلم گرم،کوبنده و محکمی دارید! این یعنی اوج هنر که اگه نویسنده ای قصد داره عمق درد یا فاجعه ای رودر جامعه نشون بده، بتونه اینوتوی صفحات کتابش به خوبی به تصویر بکشه.
3_ من فکر می کنم یر خلاف صحبتی که بعضی دوستان در نقد کتابتون داشتند ،باید گفته می شد که ؛خانم سادات لطفا اینقدر واضح بعضی از واقعیات جامعه و دردهای بی درمانش رو به تصویرنکشید چون طاقت خوندنش رونداریم! چون به قدر کافی دردنیای واقعی مصیبت نامه وجود داره و ...
4_ دوست دارم به عنوان یه همکار بهتون بگم ،هیچ وقت قلم رو زمین نذارید دوست عزیز! مطمئنم اونقد توانایی داشتید که مخاطبین با خوندن آثارتون تونستند درد قهرمان داستان رولمس کنند ! اونقد که به آخ اومدند و گله کردند ولی ...هستند نویسنده هایی که در بازتاب و انعکاس دردها توانا تر عمل می کنند .نمونه ش خانم نیلوفر لاری! این نویسنده ی محترم تلخ می نویسند ولی همیشه مخاطبین خاص خودشون رو دارند! من خودم شخصا نشده که کتابای ایشونو خونده باشم و بارها اشک توی چشمم جمع نشده باشه! خب ،این دلیل بر بد بودن کار نیست بلکه قوی بودن قلم ایشونو نشون می ده و البته مخاطب خاص خودشو می طلبه!...من که حیفم می آد قلم هنرمند ی مثل شما زمین بمونه...
حرف زیاده ولی فقط خواستم بگم که منو جزء طرفداران قلمتون بدونید و قطع به یقین بعد از خوندن آثارتون روی کتاب ها نقد و نظر شخصیمو خواهم گذاشت.
در پناه حق، همیشه شاد و سرافرازو کامیاب باشید !
از من تا خدا راهی نیست....فاصله ایست به درازای من تا من و در این هیاهوی غریب، من این من را نمی یابم!