ساعت2/5بود ولی من در رختخواب غلت می زدم،دهنم خشک شده بود.به ناچار بلند شدم وکلید را به آرامی چرخاندم وباترس ولرز به طبقه پایین رفتم.از آدم مست وروح همیشه می ترسیدم.تا پایم را داخل آشپزخانه گذاشتم،شبحی کنار میز دیدم.نه می تونستم دادبزنم وکمک بخواهم ونه قدرت فرار داشتم.به دیوار تکیه دادم وچشمانم را بستم.لحظه ای بعد احساس کردم شانه ام تکان خورد.بدنم شروع به لرزیدن کرد.دیگه شکی نداشتم که روح خبیثی آنجا وجود داردکه قصد آزارم را داشت.با ترس ووحشت آرام چشمانم را باز کردم وسپهر را مقابلم دیدم.زبانم بند آمده بود.از کسی که فرار می کردم پیش رویم بود.
_بیا این آب رو بخورتا حالت جا بیاد،ترسیدی؟
هر چی آب داخل لیوان بود تا ته سر کشیدم وبا لکنت زبان گفتم:
_سپهر...تو...
_جونم
_تو اینجا چیکار می کنی،چرا تو تاریکی نشستی.
_گرسنه بودم آمدم یه لقمه غذا بخورم،چون نور چشمامو اذیت می کرد چراغو خاموش کردم.خیلی ترسیدی نه؟چون هر چی صدات می کردم جواب نمی دادی.
_چون فکر کردم روح خبیثی اینجاست.صداتو هم نمی شنیدم،یه لحظه احساس کردم شونه ام تکون می خوره.
_تو برای چی امدی؟نکنه تو هم گرسنه ات شده وخوابت نمی برد.
_نخیر از ترس جنابعالی خوابم نمی برد.
_مگه من لولو هستم که می ترسی.
_کاش لولو بودی،به خاطر اینکه تا خرخره مشروب خوردی ترسیدم هر چند در وپنجره ها رو قفل کرده بودم...آخه تو در حال عادی وهوشیاری خطرناکی چه برسه موقع مستی.
مثل اسپند روی آتیش شد،محکم چانه ام را گرفت وگفت:دیوونه اونقدرا هم که تو فکر می کنی پست نیستم. در ضمن یادت باشه من با یکی دو،پیک مست نمی شم،حالا تشریف ببر وبا خیال آسوده بخواب.
خنده ام گرفت به یک شیشه می گفت((یکی دو پیک))حتماباید یه بشکه بخورد تا مست شود.
_تو هم یادت باشه تا وقتی که تو اینجا هستی پامو اینجا نمی ذارم،حالا تا فکم خرد نشده دستتو بکش.
لبخند زد وجواب داد:ببخشید پیشی ملوس،آخه فکر نمی کردم آدم نازک نارنجی زور کافی داشته باشه که بتونه فک یه شیر رو خرد کنه.
_پس اگه می خوای از دست این شیر در امان باشی،دور منو خط بکش و دام تو جای دیگه پهن کن.
دوباره عصبانی شد واین دفعه شانه هایم را گرفت و به دیوار فشار داد وگفت:لعنتی!اگه بهت چیزی نمی گم واجازه گفتن هر متلک وتوهین و تحقیر رو بهت می دم به خاطر اینه که ازرفتار واخلاقت خوشم میاد. البته فکر نکن عاشق سینه چاکت هستم!چون در نظر من دخترا فقط برای خوش گذرونی خوبند تو هم یکی از اونا.نمی خواد بیخودی ادای عابدا رو برام در بیاری.
هرچی آب تو دهنم بود به صورتش تف کردم وجواب دادم_کثافت هرزه،آشغال!فکر کردی خیلی هنرمندی!به نظر من هم تو سگ کثیفی هستی که دنبال هوس و شهوتی.
نیازی نیست اطرافمان پر از آدم باشد،همون چند نفری که اطرافمون هستن آدم باشن ...کافیه!