صفحه:   1
نمایش:   1 - 30
تعداد کل صفحه:   3
تعداد کل موضوع ها:   77


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 

شخصیت های ماندگار
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 10 بهمن 1390 - 03:56 ب.ظ

با سلام

دوستان این قسمت به پیشنهاد کاربر محترم ana تشکیل می شود که برگرفته از ایده لحظه های ماندگار می باشد

لطفا زمان ارسال نظرات خود حتما اسم کتاب را نیز ارسال بفرمایید.

عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 15 بهمن 1390 - 04:50 ب.ظ

سلام دوستان

ممنون از این پیشنهادات جالبتون و متشکر از فعالیت سریع السیر ادمین عزیز!

در کتاب در امتداد حسرت شخصیت رضا رو دوست داشتم و به عنوان یک مرد خوب، صبور و پر حوصله و با گذشت در ذهنم مونده.

در کتاب با عشق برگرد شخصیت نگار برام جالب بود، مقاومتش و صبوریش یه شخصیت دوگانهء زیبا و خاص براش ساخته بود، در عین این که در مقابل سختی ها صبور بود، هر جا لازم بود مقاومت میکرد و اجازه نمی داد زندگی اختیار همه چیزش رو در دست بگیره.

در کتاب طلایه عاشق شیدا شدم، با اون تکیه کلام های خاصش و طرز حرف زدنش و اخلاق لوطی منش و نیمه مردونه اش خیلی دختر دوست داشتنی بود. دلم می خواد پیداش کنم و باهاش دوست بشم!

پشت پلک شب بود و ماهان. دوستش داشتم و از سرنوشتش بار ها اشکم در اومد. تنها مردی بود که اون قدر توانا به نظر می اومد که تونست برای مدتی زن لجباز و سالاری مثل ثریا رو مهار کنه و تحت اختیار بگیره، اون هم نه با زور، بلکه با عشق!

شخصیت به یاد موندنی گوشه های پنهان هر دو طرف ماجرا بودن، هم ستایش و هم آیین. هر دو خاص بودن، ستایش دختری قوی و محکم که ناملایمات زندگی رو اون قدر آروم تحمل کرده و می کنه که دیگه هیچ چیزی نمی تونه اونو از پا در بیاره و آیین مردی که به راستی لایق لقب استادیه، یک انسان واقعی.

در مجنون تر از فرهاد شخصیت دوست داشتنی من رعنا بود. زنی عامی و ساده که ظاهرا تحصیلات آکادمیک زیادی نداشت ولی در عوض دنیایی از مهر و محبت داشت و به قول خانم بهارلویی عزیز دو واحد مدیریت بحران رو پاس کرده بود و در موارد ضروری کاملا بلد بود با سیاست های مثبت کار رو به بهترین شکل ممکن پیش ببره. در عین حال از نظر شخصیت های به یاد موندنی به نظرم این غنی ترین کتابه چون حتی آدم های فرعیش هم در ذهن می مونن و همهء شخصیت های اصلی به نوعی موندگار هستن. ضمن این که در این کتاب هیچکس خوب یا بد نیست، همه انسانن، فقط همین. شاید بهترین دلیل موندگار بودن شخصیت های این کتاب همین عادی بودنشونه، هر یک به آدم هایی شبیهن که همهء ما دور و برمون داریم.

شاه ماهی هم جزو کتابهاییه که هر دو شخصیت اصلیش رو دوست دارم، ماهرخ با صبوری و آرومی خاصش دوست داشتنیه و البته به جا و به موقع حرفش هم می زنه و کامران یک عاشق واقعیه، مردی که حاضره برای رسیدن به معشوقش هر کاری بکنه تا دل اونو به دست بیاره و در عین حال مقتدره، مشکلی نیست که از حلش ناتوان بمونه.

در گیلدا هم حامی شخصیت دوست داشتنی بود که واقعا یک حامی کامل به حساب می اومد. به نظر من بهترین شخصیت کتاب بود و گیلدا از این بابت واقعا شانس آورد!


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
Ana
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 97
اعتبار: 96

2629 مرتبه در 456 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2332 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 بهمن 1390 - 12:59 ق.ظ

سلام به همه

اول از همه تشکر کنم از مدیریت محترم سایت به خاطر راه اندازی این بخش.این بخش شامل شخصیت های بد و خوب به یادماندنیه با ذکر ویژگی ها و علت خوب بودن یا بد بودنشون.همیشه دوست داشتم جایی بود تا میتونستم درباره شخصیت هایی که خوب یا بد بودن صحبت کنم ,نقدشون کنم و از خوبها تقدیر کنم,فکر میکنم تا حدودی این بخش بتونه این کار رو انجام بده ,صد البته در طی این راه به همراهی تمامی نویسندگان عزیز و شما دوستان محترم ونظرات با ارزشتون نیازمندیم.

اول از همه از کتاب مور علاقم شروع میکنم که شخصیت پردازیش یکه یکه و همه شخصیتهاشو دوست دارم,مجنون تر از فرهاد:نادر رو خیلی دوست داشتم ,نمک نوجوون داستان ,طنازی به جا و با ادبانش رو,احترام به بزرگترش, پری رو دوست داشتم برای ثابت قدی و عزم راسخی که در مقابل خانواداش برای رسیدن به محراب داشت ,اعتماد به نفس بالاش و اینکه برای رسیدن به هر چی که میخواست تلاش میکرد,محراب به نظرم مرد خوبی اومد چون اون هم با تلاش به اونچه که میخواست رسید (مثل فروختن فرفره ها) مثل رسیدنش به پری,عشقش به پری خیلی زیبا بود ,در عین نداری نذری که برای  سلامتی پری کرد(به نظر شما این قشنگ نیست؟),آقا بزرگ رو دوست داشتم به خاطر حافظش,عاشق شیوا و اون ایمان زیباش شدم,همیشه بش احسنت گفتم بر ای رابطه زیباش با خدا,سخته این همه آواراگی رو تحمل کردن,کمتر کسی پیش میاد که مرد این راه باشه,نسرین رو دوست داشتم به خاطر حمایتش ,مجتبی و فرهاد رو دوست داشتم برای شوخی های به موقع و قشنگشون,عاشق امین شدم به خاطر ارادش ,عشق زیباش به شیوا,علاقش به خواهر و برادر زادش,به خاطر غیرتش و بذله گوییاش و احترامی که به اکبر و رعنا میذاشت,حالم از سوسن خانم زن آقا ماشالا به هم خورد,خیلی منفور بود,تو رشته ما به این تیپ کیث ها میگن سادیسمی,از معرفت کبیری خوشم اومد,از بهاره خیلی بدم اومد به خاطر حقه بازی و کارای زشتش,اکبر و رعنا,احمد و فریبا نمونه زیبایی از یه برادر و زن برادر خوب بودن حامی و مهربون,تشکر و تبریک زیاد به خانم م.بهرلویی عزیز به خاطر این شخصیت پردازی فوق العاده.

شاه ماهی: شخصیت کامران نمونه یه مرد کامل و خوب و ایده آله ,مردی که به خاطر آسایش زن و بچش دست به هر کاری بزنه,برای رسیدن به ماهنوش هر کاری کرد,جذبه ای که داشت در عین احترام به ماهنوش برام واقعا زیبا بود,از این مردای لوس بیخود نبود ,با ادب ,قابل احترام ,عاشق واقعی وحقیقی بود.احترام متقابل بین کامران و ماهنوش رو خیلی دوست داشتم,احترامی که ماهنوش به کامران میذاشت ,سکوت های به جاش و ابراز علاقه به موقع طرفین. این کتاب پر بود از نکات آموزنده,احسنت به خانم منجزی.

توی کتاب با عشق برگرد چیزی که بیش از همه دوست داشم حمایت بی اندازه کامیار بود وعلاقش که توی طبق اخلاص گذاشته شده بود و بی دریغ و بدون هیچ چشم داشتی به نگار تقدیم شده بود.صبر نگار زیبا بود, ازکیان بدم اومد مثل مترسک سر جالیز بی اراده بود,مهشید دیوانه هم که تکلیفش معلومه با اون عقده حقارتی که داشت به قول نگار نه  مدرش میخواستش نه پدرش,از مادرکامیار با اون حماقتش خیلی لجم گرفت,فرخنده (مادر نگار) رو دوست داشتم به خاطر وفاداریش .تشکر میکنم از خانوم س.سادات که انقدر زیبا شخصیت نگار و کامیا ر و بقیه شخصیتهای کتاب رو درآورده بودن.

در امتداد حسرت بیش از هر چیز برام رضا رو زنده میکنه ,خیلی دوستش داشتم,واقعا که ایده آل بود,دوست داشتنی و ایده آل بود به خاطر ایمان قشنگی که توی اون موقعیت داشت,به خاطر ذات پاک و معصومیتش,یاسی رو وقتی عوض شد به خاطر راه درستی که خودش پیدا کرد دوست داشتم و بهش آفرین گفتم.

غزال رو دوست داشتم به خاطر جسارتش,توی نجوای شبانه طلا رو دوست داشتم به خاطر همه فن حریفیش,میتراود مهتاب با شیطنتای مهتاب و عشق شایان شد میتراود مهتاب شد,هرچند لجاجتهای بیخود مهتاب عصبیم کرد.از شخصیت سامان توی جایی که قلب آنجاست خوشم اومد به خاطر عشق یواشکیش به رز,از سالومه ی نازکترین حریر نوازش خوشم اومد به خاطر ارادش توی ثابت کردن علاقش به سالار(سریش بودنش)سالار رو دوست داشتم به خاطر جذبش.

ایلگار دخترم منو یاد شخصیت فداکار و مودب و کدبانوی مانیا میندازه(البته همیشه گفتم خیییییییییلی غلو بود),توی پرنده بهشتی ساناز رو دوست داشتم به خاطر عشق و فداکاریش,توی مهنا از سامیار بدم اومد به خاطر بی عرضگیش,توی وقتی بزرگ شدم از امیر محمد متنفر شدم به خاطر اینکه سست عنصر بود ,نتونست عنان زندگیش رو دست بگیره ,خود خواه بود ,باعث لطمه زدن به روح و روان تیام شد به خاطر بی عرضگیش,تکلیفش با خودش معلوم  نبود.

                                                  (این خیلی طولانی شد,میرم ولی  بازم میام,هنوز شخصیت واسه گفتن دارم.)

 

 

 

 

 

 

 


هیچ کس همراه نیست.....تنهای اول
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 اسفند 1390 - 01:52 ب.ظ

درود دوستان

انای عزیز از پیشنهاد زیباو قشنگت ممنونم  و از حضورت در تالار خیلی خوشحال.

انسوی مرز عشق: جیمی به خاطراین که یک عاشق واقعی بود بارها دلش شکست اما نذاشت غم به دل شهرزاد بشینه !

در امتداد حسرت: اگر قرار بود فقط یک شخصیت ماندگار انتخاب کنیم قطعا از نظر من اصلی ترین کاندیدای احراز این مقام رضا است چون اون تمامی فاکتورهای یه مرد کامل رو داره البته بهتره بگم یک انسان کامل!!

ملکه ی جنوب: علی موسوی به خاطر احساس مسئولیتش برای رامش  درک اون در همه ی شرایط و کسی رو مجبور به پذیرفتن عقاید خاص خودش نمی کرد

نازک ترین حریر نوازش:سالومه به خاطر جدیت و پا فشاریش در عشق حتی در بدترین شرایط  و شجاعتش در اظهار عشق اون هم به کسی که لااقل در ظاهر بسیار سرد و بد اخلاق بود سالومه در مکتب عشق پدر ومادرش شاگرد اول بود

پشت پلک شب :ماهان  ماهان و باز هم ماهان  کسی که حتی مرگ عاشقانه ای داشت وداغش همیشه بر دل ثریا ماند  (خواننده ها  رو هم داغدار کرد.)

اوج اسمان :  نگار . بله !نگار! تعجب نکنید چون به نظر من این دختر همون چوب خدا بود که بر سر امید نازل شد  و چه خوب هم از عهده ی کارش براومد.

شاه ماهی:کامران چون اون قدر عاشق بود که به خاطر اسایش ماهنوش  نقش ادم بده رو بازی کرد.

پرنده ی بهشتی:ساناز  یک دختر شیطون که به موقعش دست به فداکاریهای عجیب می زنه که همه رو شگفت زده می کنه حتی مادر شهاب رو.

لبخند خورشید:  پدر مهتاب  با این که شوهر خوبی نبود  ولی پدر خوبی شد  کسی که به اشتباهاتش اعتراف کرد  وحاضر شد برای جبران اون حتی  ساده لوح به نظر بیاد.

می تراود مهتاب: مهتاب  و مادر بزرگش من عاشق روابط این دو نفر با هم شدم  خدا سایه ی همه مادر بزرکها رو بر سر ما حفظ کنه .

باز باران: باران یک دختر سرزنده  پرتلاش  وخستگی ناپذیر  البته داریوش هم   خوب بود

ایلگار: امیر علی  هم روشنفکر بود  هم مقید به اصول و چارچوب خانواده و یه تکیه گاه محکم و قوی برای اطرافیانش.

غریبه اشنا:ایلیا چون در عشق ثابت قدم بود

همراز: فرشته  یک نامادری که به معنای واقعی کلمه فرشته بود

اهو: رویا نمونه ی یک دوست خوب وهمیشه حاضر برای کمک

با عشق برگرد: کامیار به خاطر عشق پاکش علی رغم اشتباهات اولیه اش !

گوشه های پنهان: صد البته  ایین ارا  یک جنتلمن واقعی و البته در کنارش استاد امینی  نازنین

 ودر پایان  مجنون تر از فرهاد  علت این که این کتاب رو اخر  از همه گذاشتم اینه که  به نظر من همه ی شخصیت های این داستان می تونن یه جورایی ماندگار باشن و نباشن  یعنی خاکستری ان وهمین راز موفقیت این کتابه   به جز چند تا که واقعا بد هستن مثله بهاره و امیر حسین و فک و فامیل مادری پری ویا مادر پریسا بقیه همه ماندگار و خوبند  البته  پدر بزرگ وارادتش به حافظ  و قلب مهربونش اونو  از سایرین چند پله بالاتر میبره .

اما شخصیت های بد  دوست نداشتم اسمشون رو در کنار خوبها بیارم  به طور کل کسایی که قلبی سیاه و زنگار گرفته دارن  کسایی که تو عشق نامردن  ادمای حسود که تاب دیدن خوشبختی و شادی بقیه رو ندارن  ادمای خشکه مقدس   ادمای دورو و ریا کار  و انسانهای خودخواه و از خود راضی  حالا تو هر کتابی که به یکی از این ادمها برخوردید بدونید تو دسته ی شخصیت های بد منتخب من هستند.

فعلا همینا یادم بود اگه مورد دیگه ای به ذهنم رسید دوباره میام.

 

 


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
عضو سایت تاریخ عضویت:

پیام های ارسالی:

مرتبه در ارسال مورد تشکر قرار گرفته. مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 22 بهمن 1390 - 04:20 ق.ظ

بازهم سلام باز هم تشکر به خاطر این ایده های ناب ،چقدر خوبه که با این بهانه ها هی به هم سلام میکنیم ،تشکر میکنیم .انای خوبم ممنون از این ایده درخور تعمق که باعث شد یکسر به خیلی از کتابهام بزنم چون اسامی رو گاها فراموش میکنم.

نیلوفر خوبم از توهم ممنونم وقتی متن تاثیر گذارت را برای کتاب همراز خواندم تازه حالابه قدروقیمت عمیق قسمت لحظه های ماندگار پی بردم وایمان پیدا کردم چقدر این ایده ها که اعضای دوستداشتنی مطرح میکنند زیباست وقابل تشکر بازهم از هردو خوبم ممنون.

غزال.اسمش با شخصیتش تو رمانها اولین چیزیه که توذهنم نقش میبنده وتا حدی مطمین هستم خیلی های دیگه هم اینطوریند.

طلایه.امان از دست شیدا یک وقتهایی یک حرفهایی میزد که باید بهش فکر می کردی یا یک مردونگی هایی میکرد که خانمهارو روسفید میکرد خب شخصیتش توذهنم حک شده .اردوان اون همه غروری که یک توپ به قول طلایه بی خاصیت بهش داده بود باعث نمیشد از نماز اول وقتش چشم پوشی کنه وخود طلایه یک دنیا سادگی یک دختر غیر تهرونی عاشق که از عشقش میگدره ولی به مکروفریب فکر هم نمیکنه یک دنیا عذاب میکشه ولی ابروی اقاجانش از هرجیزی براش با اهمیت تره.

در امتداد حسرت .رضا به قول نیلوفر سر لوحه ادم خوبها وای که چقدر غرورم با غرورش توشب عروسی یاسی باهاش شکست.

اوج اسمان .سیما .اگر بدونید اون لحظه که بی اعتنا به امیدوگذشته ازدواج کرد چقدر ازش خوشم امد.

نازکترین حریر نوازش.این سرمای سالار منو هم شبیه ادم برفی میکرد ولی شخصیت ماندگار سالومه هم خوب میدونست چطور یخ هاروذوب کنه  به همین خاطر در دهن می ماند.

شطرنج عشق.افاق با انهمه پشت کار راستی واقعا افاق زن بود یا مرد اره بهتره بگیم هردوش وقتی باید خیلی قوی ظاهر می شد از صد تا مرد اونهم ادعاکار هاشون مثل امید خان هیچ رقمه کم نمی اورد وقتی هم باید زن بود ویک مادر بازهم تا اخرش یک زن بود یک زن بزرگ.

اتش دل .وای که اگر بگم محبوب ترین واشنا ترین شخصیت برای من نوعی حامی بوده به گذاف سخنی نگتم چون واقعا ملموس و...شخصیت پردازی شده بود.

لحظه های بارانی.باران با انهمه غمها غصه هاش که شکر خدا عاقبت به خیر شد.

مجنونتر از فرهاد.اول عاشق عمه صفورا هستم با اونهمه نخدچی کشمش هاش بعد بقیه شخصیت ها ی کمرنگ وپر رنگ.

حصار سکوت .پریا اریا مهر شخصیت مهربون ومنتظر.

پر پرواز .وقتی این کتاب رو باز میکنم از سرانجام پروانه دلم میگیره ویک دفعه دعا میکنم ومیگم اگر اختیار قلم با ماها بود بازهم پروانه اخرش میرفت اخه از اون شخصیت ها بود که به همراه اون ناشناس داستان همیشه توذهنم می مونه.

گیلدا. حامی چه اسم برازنده ای چقدر خوب حامی گیلدابحران زده را حمایت کرد شاید تا همیشه تویادم ثبت بشه.

شاهماهی .ماهنوش زنی که شاید زن رویاهای خیلی از اقایون باشه .کامران روهم خیلی دوستش داشتم.

........................................................

دوستان یک عالمه دیگه هم هست که بعدا هی اضافه میکنم وقعلا به همین چند کتاب بسنده می کنم.چون خیلی زیادهستند اول پست می خواستم از هر کتاب بیشتر توضیح بدهم ولی کمکم به یک سطر راضی شدم تا بعد....

عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 بهمن 1390 - 12:35 ب.ظ

درود نازنین دوستان تالار!!!

مرسی از آنای گلم به خاطر پیشنهاد قشنگش...

مرسی از نیلوفر جونم، شریف عزیز، خانم نخعی گل و خود آنای نازنین... چقدر قشنگ نوشتید همگی...

گوشه های پنهان... استاد امینی رو بی نهایت دوست داشتم... . کسی که تا همیشه به پای عشقش نشست! این خیلی نایابه توی این روزگار!!! و به خاطر این که کلاً ازآدم هایی که اهل شعر و ادب و کتاب باشن خوشم میاد، واقعاً استاد امینی رو دوست داشتم... . به نظرم یه ادبیاتیه به تمام معنا بود...

طلایه... شخصیت کوروش رو خیلی دوست داشتم!!! با شخصیت و بسیار فهیم!!! نگار رو هم خیلی دوست داشتم... عاشق و مهربون! از خودش و از آرزویی که احتمالاً هر دختری داره گذشت و حاضر شد هیچ وقت مادر نشه به خاطراین که با کوروش باشه!!!

ملکه جنوب رو با علی موسوی دوست داشتم... . شوخی هاش، دلداری هاش، مهربونی هاش... علی موسوی رو دوست داشتم چون واسم تداعی کننده یه رزمنده واقعی بود! کسی که این روز و روزگار یه جورایی یافتنش غیر ممکن شده!!!

شاه ماهی رو دوست داشتم به خاطر کامران... . محکم و با اراده! مرز بین جدی و شوخی رو می دونست! و به قول نیلوفرجونم انقدر عاشق بود که حاضر شد آدم بده داستان باشه، اما ماهنوشش رو داشته باشه! و ماهنوشش خوشبخت باشه...

پرنده بهشتی رو به خاطر مهسا و شاهین دوست داشتم... . مهسای مهربون و همراه و شاهین عصبی اما دل نازک!
 

توی غزال عاشق یاشار بودم!!! شخصیتش واقعاً ستودنی بود... . کسی که ثابت کرد واسش مهمه که کسی که دوستش داره خوشبخت باشه! حتی اگه کنار خودش نباشه!!! وقتی اون روز تو روی سیاوش ایستاد اوج دوستانش بود... و بعد که انقدر زیبا به همسرش وفادار بود... . وفاداریش رو خیلی دوست داشتم...  سهند رو هم دوست داشتم... . با تمام شیطنت هاش خوب می دونست چطوری تکیه گاه باشه!

توی در امتداد حسرت گذشته از این که واقعاً رضا رو دوست داشتم و امید رو و یاسی رو... مامان رضا رو خیلی دوست داشتم... یه مادر واقعی بود! مادری که فقط و فقط شادی و خوشبختی فرزندش واسش مهمه... .

در انتهای سادگی بود و شخصیت دوست داشتنی علیرضا!!! غیرت بازی هاش، لوس بازی هاش، این که انقدر صمیمی بود که زود خودش رو توی دل همه جا کرد، شیطنت های بامزه اش، دلسوزی هاش... همه و همه رو دوست داشتم!!! یه جورایی واسم آشنا بود شخصیتش!!!

توی باز باران عاشق سهیل بودم! یه برادر واقعی... . هر وقت می خونم این رمان رو یاد برادر خودم میفتم که حاضرم واسش هر کاری بکنم... . موقعیت شناس بود! می دونست چطوری باید برخورد کنه! شوخی هاش به جا بود و سر وقت داد و بیداد می کرد!!!‌ و وقتی که ازدواج کرد یه همسر به معنای مطلق کلمه شد... . این که به خاطر خواهرش خیلی از اعتقاداتش رو کنار گذاشت و فقط خواست که کمک کنه تا خواهرش راهش رو پیدا کنه خیلی دوست داشتنی بود برام...

توی می تراود مهتاب مثل بقیه شایان رو دوست داشتم! مهتاب رو خیلی زیاد دوست داشتم! چل بازی هاش،  وراجی هاش، بچه بازی هاش، افکار خنده دارش... اما منم مثل نیلوفر جون خانم جان رو خیلی دوست داشتم و عاشق روابط مهتاب و خانم جان بودم... . چقدر گفتگوهاشون رو دوست داشتم!!! خانم جان منو یاد اون شخصیت های اصیل مادر بزرگ می انداخت!‌ همونایی که توی قصه ها هستن!!!

توی مجنون تر از فرهاد همه رو دوست داشتم!!! حتی عمه رو!!! بس که شخصیت های این رمان زنده بودند و قابل لمس... . اما آقابزرگ رو دقیقاً به خاطر همون روح ادبیاتیم بیشتر از همه دوست داشتم... . و رعنا رو... رعنا هم یه شخصیت اصیل بود!‌ دقیقاً همون شخصیتی که همیشه از یه زن ایرانی یا یه مادر ایرانی توقع می ره... . گاهی باهوش و تیز و گاهی ساده دل! سیاستمدار، مهربون، دلسوز، مهمان نواز و... .

توی ایلگار دخترم امیرعلی رو دوست داشتم درست به همون دلایلی که بقیه دوستان عزیزم گفتن!!!

خیلی های دیگه هم هستن که دوستشون داشتم! اما تکراری می شه اگه بگم! واسه همین دیگه فاکتور می گیرم از ادامه اش!!!

اما تشکر می کنم از خانم عبدی به خاطر رمان زیبای عشق خاموش!!! حتی شخصیت کوروش رو هم دوست داشتم توی اون رمان!!!

تشکر می کنم از خانم عبدالهی واسه تمنای تو و آتش دل! شخصیت پردازی قابل قبولی داشتن!!!

تشکر می کنم از مرضیه ی عزیزم به خاطر نوشتن سرگذشت شخصیت هایی واقعی! و به خاطر شخصیت پردازی های خاکستری اش!!!

تشکر می کنم از خانم پوریای عزیز به خاطر خصیت پردازی قابل قبولشون در رمان قلعه دل و نجوای شبانه!!! ایلگار دخترم هم که جای خود داره دیگه!!!

و باز هم تشکر می کنم از خانم ها امیرجهادی و منجزی و  خانم بهارلویی به خاطر شخصیت پردازی های بی نظیرشون توی تمام رمان هاشون!!! انقدر خوب شخصیت پردازی می کنن که سخته واقعاً انتخاب کردن!!!

 

شخصیت های بد و دوست نداشتنی!!!

از شخصیت های سفید مطلق واقعاً بدم میاد!!! شخصیت های مطلق سیاه رو هم دوست ندارم!!! اما به شخصیت های سفید ترجیحشون می دم!!!

:)

 


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 20 آذر 1390

پیام های ارسالی: 122
اعتبار: 47

1686 مرتبه در 372 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4875 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 بهمن 1390 - 07:12 ب.ظ

سلام دوستان و باز هم یک موضوع جدید وقابا تامل به نظر من همه نظرات دوستان زیبا ودرست بود وبشترش با نظر من یکی بود ولی باز هم برای تکرار بشتر که در ذهن ماندگارتر بشه چند تا را دوباره مینویسم البته ببخشید که من مثل دوستان دیگر قلم قوی ندارم که خوب بنویسم وفقط مخوانم ولذت میبرم ومثل دوستان نمیتوانم شاعرانه توصیف کنم

مجنون تر از فرهاد-همه شخصیتها خیلی خوب بودنندوهمه در ذهن ماندگار ولی رعنا یک چیز دیگر بودوبا اینکه میتوانست ولی همه خواهر وبرادر شوهرهایش را حتی بیشتر بچه های خودش دوست داشت واز جان مایه میگذاشت وحتی عمه صفورا را

دراتداد حسرت-عزیز به خاطر فهم زیادش والبته رضا با ایمان وخوش اخلاق وصبور

با عشق برگرد- کایار که به خاطر عشق به نگار وحمایت از او هم علافی ومستی را کنار گذاشت وهم با بیماری وپدر منفورش جنگید

گیلدا -ازحامی که واقعا حمایت کننده بود وفرزند گیلدا را مثل بچه خودش دوست داشت

نازکترین حریر نوازش-سالومه به خاطر ساده دلی وصبر وسالار به خاطر عشق عمیقش

شاه ماهی-کامران برای همه کارهایش چه برای ماهنوش چه برای کسان دیگر

اوج اسمان-منصور که ارام امد وارام هم رفت

طلایه-شیداکه دوست خوبی بود وخوب راهنمایی میکردوطلایه که با توجه به تنها بودن ازمعیارهای خانوادگی خارج نشد

وخیلی های دیگر که الان یادم نیست


زندگی سیبی است که باید گاز زد با پوست
عضو سایت تاریخ عضویت: 11 دی 1390

پیام های ارسالی: 14
اعتبار: 12

183 مرتبه در 40 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 125 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 بهمن 1390 - 07:13 ب.ظ

اول از همه از کتاب طلایه بگم که شخصیت اردوان رو خیلی دوست داشتم چون که از نظر من با وجود ایرادهایی مردی بود که می شد بهش تکیه کرد.

در کتاب شاه ماهی شخصیت کامران رو که نمونه یک مردی بود که با اقتدار می دونست داره چی کار می کنه

در کتاب ملکه جنوب شخصیت موسوی رو خیلی دوست داشتم چون ایمان قوی ش می تونه الگو باشه

در کتاب عشق بی خبر می آید شخصیت نگار دختری که با وجود وضعیت مالی خوب بسیار خاکی بود

در کتاب با عشق برگرد که کتاب زیبایی بود شخصیت خشن کامیار برام خیلی جالب بود که نگار تونست اون رو عاشق کنه

عضو سایت تاریخ عضویت: 6 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 17
اعتبار: -9

231 مرتبه در 51 ارسال مورد تشکر قرار گرفته.
تاریخ ارسال: 16 بهمن 1390 - 07:50 ب.ظ
  • درمجنون ترازفرهادهمه شخصیتهاش دوست داشتم به خصوص محراب بخاطراخلاق وعشق خاصش ومصمم بودنش مثل قضیه خواستگاری واینکه هرچیزی که داشت خودش براشون تلاش کرده بود
  • کل رمان پشت پلک شب یک طرف وشخصیت ماهان هم یک طرف بخاطرعشق عمیقش وخالصانه اش واینکه نوعی معصومیت داشت وتنهاماهان بودکه تونست باعشقش ثریارو به خودش وابسته کنه اما چقدرهم زودرفت 
  • عاشق شخصیت کامیاردرباعشق برگردهستم که بخاطرعشقش ازیک ادم دست ازدنیا شسته وبی خیال همه چیزتبدیل به یک ادم مثبت ویک حامی بزرگ تبدیل بشه
عضو سایت تاریخ عضویت: 4 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 13
اعتبار: 22

143 مرتبه در 27 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 61 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 بهمن 1390 - 08:04 ب.ظ

دوستا ن سلام اکثریت رو همه گفتن من هم فقط یک شخصیت مرد میگم که خیلی ازش خوشم امد ویک زن میگم که عاشقشم.

کتاب ایلگار دخترم :امیر علی  ، محاله که من شخصیتش یادم بره رفتارش اخلاقش طرز حرف زدنش خیلی با حال بود کارهای خلاف هم می کرد مثلا خانم هارو میرفت دید میزد یواشکی وکلی شیطنت های دیگه ولی وقتی به حاجی قول داده بود دیگه ازاین کارها نمیکرد چقدر به حاج خانم کمک می کرداتاقش رو خودش تمییز می کردوواقعامرد زندگی بود ومیشد روش حساب کرد همه رفتار هاش هم اندازه بود در اخر هم درسته از مانی خوشش می امد ولی بااینکه جریان اصلی را نمی دانست مردونگی کرد وبیوه برادرش را با یک بچه گرفت .(این شخصیت مرد بود)

کتاب طلایه:من عاشق شیدا شدم رفتار هاش ،شخصیتش ،مرام ومعرفتش ،تکه کلام هاش که طنز بود ولی اصلا بی مزه نبود وکمتر شنیده بودم وبه قول طلایه اول های کتاب باید فکر میکردم بفهمم چی میگه ،رانندگیش واینکه پسر ها جرات نداشتند بهش چیزی  بگند از همه مهمتر تیز بودن خیلی زیادش واقعا کاشکی به قول خانم نخعی بود تا باهاش دوست میشدم خیلی بلحال بود البته ناگفته نمونه از خانم عدل پرور که چنین شخصیت پردازی عالی وقابل تصوری را ارایه داده بودند باید تشکر کنم.(این هم شخصیت زن)

 


یادم امد که شبی باهم از ان کوچه گذشتیم
عضو سایت موقعیت: 24
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 110
اعتبار: 210

2492 مرتبه در 401 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4584 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 خرداد 1391 - 01:06 ق.ظ

من توضیح اضافی نمیدم!!!!!!!!!!

پشت پلک شب : ماهان

در امتداد حسرت : رضا

نوژن: نوژن

شاه ماهی : کامران

طلایه: اردوان

ملکه جنوب : علی موسوی

پرپرواز:ثریا

همراز: حسام چون خیلی مظلوم بود

غزال : سپهر

ایلگار : امیرعلی

بسامه : احسان

آن سوی مرز عشق : جیمی

گیلدا : حامی

 خلوت نشین عشق : علی


آرام تر سکوت کن .... صدای بی تفاوتی هایت هلاکم می کند .
Ana
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 97
اعتبار: 96

2629 مرتبه در 456 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2332 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 بهمن 1390 - 01:16 ق.ظ

سلام به همه دوستان

من اومدم با بقیه شخصیت های ماندگارم که واقعا برام ماندگارن

دیشب رفتم همراز و یه مروری کردم یادم اومد که عاشق عشق و علاقه  احسان به مژگانم,شخصیت احسان واقعا یه مرد فوق العاده بود ,صبوریش,دلداری دادنش ,اینکه میدونست حق با زنشه و طرف اونو میگرفت,عصبانیتش موقعی که مژگان پیشنهاد دوباره زن گرفتن و بهش داد همه و همه عالی بود, حیف از عمر کوتاهش,شخصیت دیگه ای که توی این کتاب دوست داشتم چه بار اول که خوندم چه وقتی نیلوفر جان زحمت ثبت موندگاریش رو کشیدن  خوندم و چه وقت مرور دوباره کتاب جیگرم و آتیش زد و هر بار به حالش گریه کردم علی(سیاوش) بود و اون صحنه تکان دهنده التماسش به مژگان و احسان. مظلومیت و معصومیت این شخصیت واقعا تحت تاثیرقرارت میده,مرسی از نیلوفر عزیز برای ثبت این لحظه به عنوان لحظه ماندگار و تشکر از خانم مهریزی مقدم برای خلق این لحظه ماندگار.ازمادر احسان بدم اومد به خاطر زخم زبوناش که انگار نیش عقرب بود,از حبیب متنفر شدم به خاطر اون همه ظلم و ستمی که به فرشته که الحق برای مژگان و مجید فرشته بود ,کرد.به نظرم عنوان نا مادری برای فرشته یه توهین بود ,اون ازیه  مادر هم مادرتر بود.

توی کتاب خلوت نشین عشق شخصیت هرمز رو خیلی دوست داشتم ,کم پیدا میشه مردی که با زنی ازدواج کنه که دوستش نداره هیچ ازش هم فرار میکنه و متنفره ولی انقدر صبوری به خرج بده انقدر عشق و علاقه به پاش بریزه تا اون هم بهت علاقه پیدا کنه.از شوکت کینه ای خیلی بدم اومد,خیلی حسود بودو کیانا رو دوست داشتم برای فداکاریش.

توی ملکه جنوب دلم برای تنهایی و تهمتی که به رامش زدن خیلی سوخت,اگه علی موسوی مهربون نبود تکلیف رامش چی بود ؟از پدر و مادر رامش از آروین ساده لوح از عمو و زن عمو و پسر عموهای نامرد رامش بدم اومد ,به خاطر تهمتی که به رامش بیچاره زدن و یه درد به درداش اضافه کردن و با بیرحمی تمام و بدون فکر از خودشون روندنش( شکلک عصبانی)

یه کتاب هست که میخوام بنویسم میدونم نظرم در این مورد با خیلی از دوستان متفاوت خواهد بود,اما خوب اینم نظر منه دیگه,من درباره این کتاب نظری ندادم فقط تنها نظرم به رو جلد کتاب بوده,الان هم قصد نقد ندارم چون اینجا جاش نیست فقط نظرم رو درباره بعضی شخصیت هاش میگم,این کتاب اسمش یک جرعه آب یک جرعه سرابه,از سارا به رغم داشتن صفات مثبتی چون فداکاری برای خانواده و پدر,کنار اومدن با پدر و مادر همسر و یه همسر سست و مستاصل و لوس و وفادار موندن بهش اصلا خوشم نیومد بعضی کاراش حرصم رو درآورد ,بخششهای بیخود, چشم پوشی های بی فایده بعضی جاها(تاکید میکنم بعضی جاها )از حد میگذشت و شورش رو درمیاورد,بعد از 10 مرتبه دعوا و توهین و کتک خوردن از دست شوهر و مادرشوهر,دفعه یازدهم بخشیدن یعنی چی ؟یعنی علاقه یا خودآزاری؟,یا مثلا پنهان کردن این 10 بار از خانواده هیچی دیگه بار یازدهم هم نباید خانواده چیزی میفهمید. قبول دارم که بعد از بچه دار شدنش داشت  این شرایط رو به خاطر بچش فقط تحمل میکرد ,اما قبلش!!!!!!......پدر سارا که به اصطلاح دخترش براش انقدر عزیزه اصلا نباید فکر ازدواج دخترش با همچین پسری در قبال بدهیاش به سرش بیفته,دیگه بعد اون همه کتک کاری و دعوا و اون همه ضربه جبران نا پذیر روحی که به دخترش وارد شده میگه طلاق؟نوش دارو بعد از مرگ سهراب؟ شخصیتهای منفور داستان که اصلا دربارش حرف نزنم بهتره.به س. سادات عزیز تبریک میگم ,خلق شخصیت تا این حد بد که آدم بعد از خوندنش سردرد بگیره هم هنری میخواد, ولی کاش توی سبک با عشق برگرد بنویسین چون  کتاب قشنگی بود (البته به نظر من) شخصیت های خوبش شخصیت های بد رو پوشش میداد و باعث میشد کمتر اعصابت متشنج بشه من عاشق این کتابم,گاهی پذیرش این همه تلخیه و سیاهی شخصیت ها یکجا برای خواننده سخت و دشواره و از توانش خارج.با عرض پوزش به دوستداران این کتاب این فقط نظر من  درباره بعضی از شخصیت ها بود ,باز هم مرسی خانم س.سادات.

توی گوشه های پنهان ,صبر وتحمل و برخوردهای ستایش رو دوست داشتم و از علاقه پنهان و عشق خاموش و منش آیین آرا حظ کردم,از بی عرضه گی و آویزونی و بی دست و پایی آوش خیلی زورم گرفت,استاد امینی رو دوست داشتم به خاطر وفاداریش,دایی رو به خاطر برپایی چنین محافلی,از شخصیت صنم خوشم نیومد خیلی فضول بود و نخود هر آش,دلم خیلی برای پدر ستایش سوخت.

اینا هم به نظرم ماندگارن با دلایلی که توی کتابای دیگه اشاره کردم ,مثل بخشندگیشون,عشق و علاقه های کیمیا و بی حد و حصرشون,عزم و ارادشون,صبر و تحملشون,حاضر جوابیشون,ایمان زیباشون,ابراز علاقه های به جا و به موقشون,حمایت و پشتیبانی های بی چشم داشتشون ,وفاداریهای قشنگشون وغیرتی شدنهای مردونه و زنونشون.,شوخی های با مزشون,جسارتشون,تنهاییشون.....

نیکا توی دور از من,امیر توی تمنای تو,حامیه آتش دل,خسر و پرستوی خلوتگاه من,هامونه قلعه دل,عرشیای و سیاوش هوس,احسان وشقایق عاشقم باش,مهتاب لبخند خورشید,یاشار و سهند و سهیل غزال,خسرو و باران باز باران,پدرام نجوای شبانه,امیر علی و حاج خانم و حاج بابای ایلگار دخترم,شهاب با تو ولی تنها,یاسیه پیله شیشه ای,باران چشمهایت مال من,پوریای دنیا را رها کن و.....

                                                          ببخشید از اینکه طولانی شد .

 

 


هیچ کس همراه نیست.....تنهای اول
عضو سایت موقعیت: 23
تاریخ عضویت: 8 مهر 1390

پیام های ارسالی: 51
اعتبار: 67

1218 مرتبه در 223 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4577 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 بهمن 1390 - 01:33 ق.ظ

با سلام خدمت دوستان شخصیتهای ماندگار در ذهن من عبارتند از:

پشت پلک شب: ماهان

شاه ماهی :کامران و ماهنوش

در امتداد حسرت:رضا

غزال:سپهرو غزال ،سهند و یاشار مظلوم و خوب

طلایه: اردوان

ایلگار دخترم: امیر علی ، امیر رضا ، حاج خانم و حاج بابا و مانی

لبخند خورشید: سیاوش و مهتاب و پدر مهتاب

اتش دل : حامی

همراز: احسان وعلی

باز باران:به ترتیب سهیل،خسرو،تورج، باران،ترانه

نازکترین حریر نوازش: سالار و سالومه

خلوت نشین عشق : علی

باز هم هستن اما فعلا به همینها بسنده میکنم

 


به پندار تو جهانم زیباست جامه ام دیباست دیده ام بیناست زبانم گویاست قفسم هم طلاست بر این ارزد که دلم تنهاست
عضو سایت تاریخ عضویت: 3 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 5
اعتبار: 2

37 مرتبه در 9 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 19 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 بهمن 1390 - 12:01 ب.ظ

من شخصیتهایی رو انتخاب کردم که با همه فرق دارن، ادمایی که کمتر وجود دارن و استثنا هستن حالا از هر نظر:

سوسن خانم مجنون تر از فرهاد هر بار بخوام آدم بدی رو ب ذهن بیارم یادش می افتم که می تونست یه بچه رو شکنجه بده.

یاشار غزال که یه عاشق واقعی بود و به انتخاب غزال احترام گذاشت

مریم ایلگار دخترم که تمام عمر سختی کشید و گذشت کرد و امیرعلی که خیلی دوست داشتنی و صبور بود

ماندای پشت پلک شب به عنوان شیرزنی که کمتر دیده میشه. کسی که تونست حقشو بگیره و با هر ترفندی از نزدیکانش جمایت کرد و خودش هم به خوشبختی رسید که حقش بود

نازنین اوج آسمان به عنوان دختری که در زندگی هزار جور بلا سرش اومد ولی محکم ایستاد و معتقد بود باید زندگی کنه و لذت ببره

یاسی در امتداد حسرت که با همه دخترهای نوجوون فرق داشت و آزادیهای بی حد و حصرش و نوع زندگیش اوننو به جاهای بدی کشونده بود ولی خودش بیدار شد و برگشت

باز هم هستن هر وقت یادم اومد میام مینویسم

 

 


هر بار که نامم را صدا کنند تو را ستایش میکنم ای بلند مرتبه، به پاس آنکه به من توان شنیدن دادی نوری برای دیدن و قلبی برای احساس کردن.
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 بهمن 1390 - 04:29 ب.ظ

سلام ممنون از موضوع جدید و جالبتون

ممنون از نوشته ها وتوضیحات زیبا تون در مورد شخصیت های کتاب هااما شخصیت های ماندگار در ذهن من دو دسته اند مثبتها و منفی هااول از مثبت ها شروع می کنم:

1-ایلگار...امیر علی به خاطر مردونگی و هفت خط بودنش مانیا به خاطر سادگی و فداکاریش

2-از تو می گریزم...راد به خاطر قدرت ؛تنهایی و عشق بی حد و حصر اما خفته اش

3-ساحل آرامش...معین به خاطر پاکی و صداقتش وبنفشه به خاطر اعتماد به نفس وپشتکارش

4-دنیای کوچک لیلا:شاهین به خاطر نوع دوست داشتن و مدل ابراز علاقهاش به لیلا و پریسا به خاطر شیرین بودنش

5-وقنی بزرگ شدم...حاج خانم به خاطر عشق زیبای مادرانه اش و دکتر صدر به خاطر اینکه فقط یک پدر بود

6-خلوتگاه من...پرستو به خاطر مظلومیتش ومقاومتش در برابر عشقش (یک توضیح کوچک اینکه به دوتا کلمه حرف فوری نگفت باشه من بر می گردم بلکه خسرو را به خوبی تنبیه کرد)

7تمنای تو...امیر نمی دونم چرا؟!!!وتمنا به خاطر تنهایی هایش

8-شطرنج عشق...آفاق به خاطر اینکه جواب امید را درست و به جا میداد

9-آوار خاموش...مادر نغمه به خاطر گذشتی که داشت

10-گیلدا...حامی به خاطر عشق زیبا و حمایت های به موقعش

11-خلوت نشین عشق...علی...

12دور از من...متین...

13-نوا...نوا به خاطر بزرگی روحش وتنهایی هایش و سختی های فراوانی که کشیده بود

14-دنیا را رها کن...پوریا به خاطر عشق به مادرش و اینکه او را در بدترین شرایط تنها نمی گذاشت

15یاسمن...یاسمن به خاطر اصالتش و پدرش به خاطر پرورش چنین دختری

16-همراز حسام وعلی کوچک به خاطر احساست پاکش

17-غزال...سهند به خاطر بودنش و حمایت های برادرانه اش سپهر با وجود اشتباهاتش هنوز عاشق بود

18-لحظه های بارانی...اشکان ؟؟!!

19همدم خاطره ها...سارا به خاطر فداکاری و اینکه خواهری خوب و نمونه بود

20ملکه جنوب....علی موسوی به خاطر ایمانش حمایتش و زیبایی سخنانش دلگرمی هایش بودنش و...

21-آهو...افشین؟!

22-گوشه های پنهان...آیین آرا به خاطر شخصیت مرموزش و سیمرغ بودنش...

23-لبخند خورشید...مهتاب به خاطر اعتماد به نفس و منحصربه فرد بودنش در برابر جنس مخالف و نظرات زیبایش در مورد زنهاو  مرد ها وآذر به خاطر اینکه یک دوست واقعی بود سیاوش به خاطر اینکه پدر و همسر قابل اعتمادی بود...

24-انتهای سادگی...مریم به خاطر سادگی اش...

25-نیلا...سهیلا به خاطر خوش قلبی اش

26-پارسا... پارسابه خاطر غرورش ورویا برای اینکه با تمام ناز پروردگی اش توانست روی پای خودش بایستد

27-ادریس...ادریس؟؟!!

28-شاه ماهی...کامران به خاطر اینکه برای به دست اوردن عشقش دست به هر کاری زد و ماهنوش به خاطر مظلومیتش

29-طلاییه ...شیدا به خاطر لحن حرف زدنش و شخصیت منحصر یه فردش کوروش به خاطر مرامش و غیرتش

30-و بالاخره مجنون تر از فرهاد...اکبر به خاطر بزرگواری و برادریش.رعنا به خاطر خوبی ها پاکی ها وسیاست های مادرانه اش...احمد عشق پاکش به فریبا و حمایت های همه جانبه اش از خانواده.پروین به خاطر اینکه یک خواهر خوب بود.امین به خاطر شیطنتهای زیبا و خودسری های جوانانه اش.شیوا ارتباط پاکش با خدا اینکه در بد ترین شرایط باز هم با خدا حرف می زد و به حضورش ایمان داشت پری...حافظه اش غرورش لجبازی های کودکانه و شیرینش شک و شبه های گاه و بی گاهش عشق پاک و بی آلایشش.نسرین..لجبازی های و اذیت و آزار بی شمارش و حمایت به موقع وزیبایش نادر رو به خاطر شیطنت ها و ورزشکار بودنش دوست دارم ندا و پریسا هردو پاک و معصوم و کودک...آقا جون به خاطر فال حافظش فریبا به خاطر اعتراف شیرینش به عشقش پیش پری. فرزانه شیطنتها و مادری کردنش مجتبی مرد خوبی بود از شخصیتش خوشم می اومد فرهاد کمی گیج اما شوخ طبع و بذله گو...ودر نهایت محراب به خاطر غرور وعزت نفس ونحوه ابراز علاقه اش غیرتش و پاکیش دوستش دارم

ببخشید طولانی شد منفی ها باشه واسه یک وقت دیگه در ضمن کتابهای زیاد دیگه ای از نشر علی خوندم با تشکر و سپاس از نویسنده های خوبشون چون شخصیت هاش تو ذهنم نمونده بودند ماندگار هم نشدند که بخوام در موردشون چیزی بنویسم

 

 


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 49
اعتبار: 61

1582 مرتبه در 293 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2325 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 بهمن 1390 - 05:05 ب.ظ

سلام دوستن ممنون از ana عزیز به خاطر طرح این تاپیک و ممنون از آدمین

مجنون تر ازفرهاد... محراب، دوست داشتنی ترین  مغرور در رمان ها که ازش یاد گرفتم باید راحت حرف زد تا شک بوجود نیاد.   انتهای سادگی...امیر، محبوبترین شخصیت که خیلی جاها با سکوتش اعصابمو خورد می کرد.    آتش دل...حامی، حامی مغروری بود.    ایلگار دخترم...امیر علی، صبرش ستودنی بود. خلوت نشین عشق...علی، یک خلوت نشین ماندگار.   شاه ماهی...کامران، دوست داشتن رو به زیبایی به ماهنوش یاد داد .   یک جرعه آب، یک جرعه سراب...سارا، تلخ ترین سرنوشت رو با صبوریش به شیرینی رقم زد .   همراز...حسام، با سکوتش واقعا همراز شد.    غزال...سپهر، دوست داشتن عمیقش رو با تاوان سختی به معشوق نشون داد.    درامتداد حسرت...رضا، هیچ وقت نتونست بد باشه.    باز باران...خسرو خاتم، شاید چون خیلی خشک و عصا قورت داده بود.   نوا...نوا، ازصبورترین شخصیت ها.   پشت پلک شب...ماهان، عاشقی به یاد ماندنی.       می تراود مهتاب...شایان، از صبورترین شخصیت های مرد که واقعا دل آدم براش کباب بود.   ساحل آرامش... معین.        ملکه جنوب... یکی از محبوب ترین رمان ها در عرصه جنگ تحمیلی و "علی موسوی " ماندگار نماد یک مرد که شاید الان کمتر بشه پیداش کرد .  

مرسی از توجهتون دوستان 


بی انتهاترین جاده دنیا، جاده معرفت است و کمتر کسی قادر به پیمودن آن است... آهای تو که آخر جاده ای سلام...
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 دی 1390

پیام های ارسالی: 107
اعتبار: 84

1949 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1174 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 بهمن 1390 - 10:13 ب.ظ

سلام به دوستان هم تالاری

می خواستم از همه ی دوستان به خصوص مریم جون تشکر کنم به خاطر دقت و توجه و نوشته های جالبش راجع به شخصیت های ماندگاری که تو ذهنش موندند اونقدر خوندنش برام جالب بود که تشویق شدم کتابایی که نخوندم رو هر چه زودتر بخونم از دید مریم جون و بقیه دوستان شخصیت های کتابها به نظرم حقیقی و ملموس اومدند انگار آدمای  خوب و بدی هستند که کنار ما زندگی میکنند و هر روز بااونا در ارتباطیم .

از اینکه  عزیزانی مثل مریم جون کتاب منو می خونند  به خودم می بالم مطمئنم بقیه نویسنده ها هم احساس منو دارند .

برای من شما دوستان گلم شخصیت های ماندگار هستید :

اول فریبا نخعی عزیزم که همه نوشته هاشونو تو تالار خوندم ونسبت بهشون ارادت خاصی دارم

آنای عزیز به خاطر سلیقه ی عالیش

نیلوفر گلم به خاطر توجه به شخصیت های خوب و مثبت رمان

شریف عزیز به خاطر توجهش حتی به شخصیت های کمرنگ کتابها

راسپینای گل و تشکرو  توجهش به نویسنده های خوب کتابها

طیبه ی عزیزم و اتفاقا قلم خیلی خوبش

ساینا و پرند عزیز توضیحات کم ولی خوبشون

شیرین خانم گل به خاطر احترامش به عقاید دیگران

گندم و بهار عزیزدلم به خاطر کم نوشتن و گزیده نوشتنشون.

و مریم عزیز به خاطر توضیحات کوتاه اما تاثیر گذارش.

 


هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 بهمن 1390 - 11:27 ب.ظ

افسانه نادریان نوشت:
 

سلام به دوستان هم تالاری

می خواستم از همه ی دوستان به خصوص مریم جون تشکر کنم به خاطر دقت و توجه و نوشته های جالبش راجع به شخصیت های ماندگاری که تو ذهنش موندند اونقدر خوندنش برام جالب بود که تشویق شدم کتابایی که نخوندم رو هر چه زودتر بخونم از دید مریم جون و بقیه دوستان شخصیت های کتابها به نظرم حقیقی و ملموس اومدند انگار آدمای  خوب و بدی هستند که کنار ما زندگی میکنند و هر روز بااونا در ارتباطیم .

از اینکه  عزیزانی مثل مریم جون کتاب منو می خونند  به خودم می بالم مطمئنم بقیه نویسنده ها هم احساس منو دارند .

برای من شما دوستان گلم شخصیت های ماندگار هستید :

اول فریبا نخعی عزیزم که همه نوشته هاشونو تو تالار خوندم ونسبت بهشون ارادت خاصی دارم

آنای عزیز به خاطر سلیقه ی عالیش

نیلوفر گلم به خاطر توجه به شخصیت های خوب و مثبت رمان

شریف عزیز به خاطر توجهش حتی به شخصیت های کمرنگ کتابها

راسپینای گل و تشکرو  توجهش به نویسنده های خوب کتابها

طیبه ی عزیزم و اتفاقا قلم خیلی خوبش

ساینا و پرند عزیز توضیحات کم ولی خوبشون

شیرین خانم گل به خاطر احترامش به عقاید دیگران

گندم و بهار عزیزدلم به خاطر کم نوشتن و گزیده نوشتنشون.

و مریم عزیز به خاطر توضیحات کوتاه اما تاثیر گذارش.

 


سلام دوست عزیز و همکار محترمم خانم نادریان
 

از لطفی که نسبت به من و نوشته هام دارین بینهایت ممنونم و ضمنا حرکت زیباتون رو تقدیر می کنم که این بار در این بخش به جای شخصیت های داستان ها دوستان تالار گفتگو رو ماندگار توصیف کردین. طرز بیانتون خیلی زیبا بود، ازش لذت بردم.


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 بهمن 1390 - 12:32 ق.ظ

افسانه نادریان نوشت:

سلام به دوستان هم تالاری

می خواستم از همه ی دوستان به خصوص مریم جون تشکر کنم به خاطر دقت و توجه و نوشته های جالبش راجع به شخصیت های ماندگاری که تو ذهنش موندند اونقدر خوندنش برام جالب بود که تشویق شدم کتابایی که نخوندم رو هر چه زودتر بخونم از دید مریم جون و بقیه دوستان شخصیت های کتابها به نظرم حقیقی و ملموس اومدند انگار آدمای  خوب و بدی هستند که کنار ما زندگی میکنند و هر روز بااونا در ارتباطیم .

از اینکه  عزیزانی مثل مریم جون کتاب منو می خونند  به خودم می بالم مطمئنم بقیه نویسنده ها هم احساس منو دارند .

برای من شما دوستان گلم شخصیت های ماندگار هستید :

اول فریبا نخعی عزیزم که همه نوشته هاشونو تو تالار خوندم ونسبت بهشون ارادت خاصی دارم

آنای عزیز به خاطر سلیقه ی عالیش

نیلوفر گلم به خاطر توجه به شخصیت های خوب و مثبت رمان

شریف عزیز به خاطر توجهش حتی به شخصیت های کمرنگ کتابها

راسپینای گل و تشکرو  توجهش به نویسنده های خوب کتابها

طیبه ی عزیزم و اتفاقا قلم خیلی خوبش

ساینا و پرند عزیز توضیحات کم ولی خوبشون

شیرین خانم گل به خاطر احترامش به عقاید دیگران

گندم و بهار عزیزدلم به خاطر کم نوشتن و گزیده نوشتنشون.

و مریم عزیز به خاطر توضیحات کوتاه اما تاثیر گذارش.

 


سلام به دوست عزیز و گلم خانم نادریان مهربون

از لطف شما سپاس گذارم خوشحالم که نویسنده ایی چون شما از طرز نوشتن من خوشش اومده من فقط اون چیزی که از هر شخصی در ذهنم مونده بود رو نوشتم و این نشان دهنده هنر وخلاقیت شما نویسنده های عزیز در خلق شخصیت هاست که اونها رو در ذهن ما ماندگار می کنه

بازهم ممنون از لطفتون


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
Ana
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 97
اعتبار: 96

2629 مرتبه در 456 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2332 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 بهمن 1390 - 12:43 ق.ظ

افسانه نادریان نوشت:
 

سلام به دوستان هم تالاری

می خواستم از همه ی دوستان به خصوص مریم جون تشکر کنم به خاطر دقت و توجه و نوشته های جالبش راجع به شخصیت های ماندگاری که تو ذهنش موندند اونقدر خوندنش برام جالب بود که تشویق شدم کتابایی که نخوندم رو هر چه زودتر بخونم از دید مریم جون و بقیه دوستان شخصیت های کتابها به نظرم حقیقی و ملموس اومدند انگار آدمای  خوب و بدی هستند که کنار ما زندگی میکنند و هر روز بااونا در ارتباطیم .

از اینکه  عزیزانی مثل مریم جون کتاب منو می خونند  به خودم می بالم مطمئنم بقیه نویسنده ها هم احساس منو دارند .

برای من شما دوستان گلم شخصیت های ماندگار هستید :

اول فریبا نخعی عزیزم که همه نوشته هاشونو تو تالار خوندم ونسبت بهشون ارادت خاصی دارم

آنای عزیز به خاطر سلیقه ی عالیش

نیلوفر گلم به خاطر توجه به شخصیت های خوب و مثبت رمان

شریف عزیز به خاطر توجهش حتی به شخصیت های کمرنگ کتابها

راسپینای گل و تشکرو  توجهش به نویسنده های خوب کتابها

طیبه ی عزیزم و اتفاقا قلم خیلی خوبش

ساینا و پرند عزیز توضیحات کم ولی خوبشون

شیرین خانم گل به خاطر احترامش به عقاید دیگران

گندم و بهار عزیزدلم به خاطر کم نوشتن و گزیده نوشتنشون.

و مریم عزیز به خاطر توضیحات کوتاه اما تاثیر گذارش.

 


خانم نادریان عزیز این نظر لطف شما نویسنده عزیز به همه ماست ,این ها همه بازتاب کارها و آثار شما نویسنده های عزیزه,همونطور که مریم جان گفتن شما نویسنده ها هستین که باعث خلق چنین لحظه ها و شخصیت های ماندگاری میشین.


هیچ کس همراه نیست.....تنهای اول
عضو سایت تاریخ عضویت:

پیام های ارسالی:

مرتبه در ارسال مورد تشکر قرار گرفته. مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 22 بهمن 1390 - 04:38 ق.ظ

خانم نادریان محترم ابتدا یک سلام دیگه برای صحت وسلامتی شما مهربان .

چه خوبه که ما اینگونه از قلم دلنشین شما بزرگواران لذت میبریم چه خوبه که شما با حضور سبزتون این تالار را  پر طراوت میکنید.

خانم نادریان خوبم بینهایت قدردان نگاه مردمی وبی الایشتون هستم ،وجود سبز تون به خاطرم انداخت خبط فراموش کردن شخصیت های ماندگارکتاب موردعلاقه وسیندرلاییم را که به علت سطر سطر شدن فراوان وامید به نگارش در اینده بود .

باشد که این حقیر را هم جزوعلاقه مندان به نوشته های زیبایتان وهمچنین شخصیت والایتان بدانید. 

 

عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 20 آذر 1390

پیام های ارسالی: 122
اعتبار: 47

1686 مرتبه در 372 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4875 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 22 بهمن 1390 - 03:14 ب.ظ

سلام به خانم نادریان وتشکر بابت حسن توجهتو ن وهمچنین خلق فضاها وشخصیت های ماندگار که در ذهن میماند وبه قول شاعر کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم


زندگی سیبی است که باید گاز زد با پوست
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 23 بهمن 1390 - 08:08 ق.ظ

سلام راستش دیشب یک چندتایی از شخصیت های ماندگار و منفی رو نوشتم بعد از چند دقیقه دیگه نتونستم ادامه بدم چون به شدت ناراحت شدم و دلزده و غمگین ؛ترجیح دادم همون شخصیت های مثبت ماندگار بمانند و در مورد منفی ها چیزی نگم بهتره به خاطر خلف وعده عذر تقصیر


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 23 بهمن 1390 - 06:06 ب.ظ

درود دوباره دوستان گلم

مرسی خانم نادریان عزیز به خاطر لطفی که به من و دوستای خوبم داشتید...

مرسی از همه دوستای عزیزم که توی این بخش شرکت کردن...

من دیشب داشتم خیره خیره کتابخونه عزیزم رو نگاه می کردم، دیدم ای وای، یادم رفت از دوسه تا از نویسنده های عزیز تشکر کنم!!!

اولش تشکر می کنم از خانم نظری عزیز واسه شخصیت پردازی خاکستری و دوست داشتنی رمان رعنا... . البته شخصیت های داستان رعنا!!!

تشکر می کنم از خانم آرامش عزیز واسه رمان زیبای از تو می گریزم!!! من عاشق احمد بودم توی اون رمان!!! واقعاً‌دوستش داشتم!!! خانواده راد رو واقعاً دوست داشتم!!!‌ هم خودش، هم مامانش ژاله و هم باباشة همایون!! شخصیت صمیم رو هم خیلی دوست داشتم... ! شخصیت پردازی بی عیبی داشتن توی این رمان!!!

و در آخر تشکر ویژه دارم از خانم نخعی عزیزم به خاطر خلق شخصیت امید!!! چون واقعیت وجودی عناصر ذکور رو به زیبایی هرچه تمام تر نشون داده بودن:)))

پاینده باشید!


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: 3

91 مرتبه در 20 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 27 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 23 بهمن 1390 - 07:13 ب.ظ

شاه ماهی:کامران

طلایه:شیدا و کوروش

همراز:فرشته و حسام

ایلگار دخترم:امیر علی و مانیا

در امتداد حسرت:رضا

از تو می گریزم:راد

گیلدا:حامی

آتش دل:حامی

لبخند خورشید:مهتاب

مجنون تر از فرهاد:محراب

 

 

عضو سایت تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 30
اعتبار: 20

947 مرتبه در 156 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 935 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 بهمن 1390 - 07:02 ب.ظ

مجنون تر از فرهاد ... محراب ... محراب ... محراب ... محراب ... محراب ... ... ... 


گاهی فرار میکنم از فکر کردن به تو ، مثل رد کردن آهنگی که خیلی دوستش دارم .
عضو سایت تاریخ عضویت: 5 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 19
اعتبار: 6

79 مرتبه در 25 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 29 بهمن 1390 - 07:24 ب.ظ

سلام دوستان خیلی لز شخصیت ها در ذهن ادم می مونند مثل :

با عشق برگرد:کامیار

غزال:غزال

در امتدادحسرت:رضا.یاسی

گیلدا:گیلدا.حامی

نوا:نوا

اهو:افشین

طلایه:اردوان.شیدا

گوشه های پنهان:ستایش .ایین

شاهماهی:کامران.مهرنوش

..........................وخیلی های دیگه که طولانی میشه.


همیشه کامتان شیرین باشه به امید خدا.
عضو سایت تاریخ عضویت: 24 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 6
اعتبار: 27

529 مرتبه در 101 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 448 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 اسفند 1390 - 11:01 ب.ظ

درود دوستان.موضوعه جالبیه

مجنون تر از فرهاد.نسرین!بله!نسرین!با وجود اون همه بدی که داشت اما تنها کسی بود که چشمهای پری رو به حقیقت باز کرد و باعث شد زندگیش نجات پیدا کنه.هرچند من این کتاب رو خیلی دوست دارم با تمام شخصیت های خاکستریش!

گیلدا.به نظرم خود شخصیت اصلی داستان.گیلدا شخصیت محکمی که داشت و با روحیه ای که تونست در مقابل مشکلات بایسته و بچه اش رو بزرگ کنه

در امتداد حسرت:بازم شخصیت اصلی داستان!نشون داد که ایمان واقعی رو خود ادم به دست میاره نه با زور و جبر دیگران.

شاه ماهی:شخصیت کامران.خوشم میومد ازش که با اینکه عاشقه ولی هیچ وقت به التماس نیافتاد و همیشه یه مرد مقتدربود

لبخند خورشید:عاشق شخصیت مهتاب شدم!یه دختر خود ساخته که طرز فکرش و همه چیزش از درون خودش نشات می گیره نه اطرافش!

پرنده بهشتی:مهسای داستان یه شخصیت واقعا دوست داشتنی و یه دوست خیلی خوبه که توی واقعیت همچین دوستی کم پیدا میشه

انتهای سادگی:علیرضا!خوشم میومد ازش باتمام تحصیلات و موقعیتی که داشت خیلی خاکی بود و شوخ و بامحبت.


زندگی باور میخواد ان هم از جنس امید.که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد یک امید قلبی به تو گوید که خدا هنوز هست!
عضو سایت تاریخ عضویت: 5 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: 20

194 مرتبه در 35 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 10 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 اسفند 1390 - 05:28 ق.ظ

1.شلر:شلر2:نوا:نوا3.گیلدا:گیلدا4.طلایه:طلایه5.غزال:غزال.6.شاهماهی:کامران ومخصوصا ماهنوش7.شطرنج عشق:افاق.8.اهو:افشین9:پشت پلک شب:ماهان10:ایلگار:امیرعلی ومانی.

عضو سایت تاریخ عضویت: 13 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 42
اعتبار: 33

1045 مرتبه در 177 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 541 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 اسفند 1390 - 04:32 ب.ظ

سلام به همه دوستای عزیزم    شخصیت های دوست داشتنی :

آهو : آهو به خاطر ارادش   ,افشین به خاطر عاشق و مغرور بودنش  ,سروش به خاطر با مزه بودنش

طلایه: طلایه عاشق ساده بودنش, شیدا با مرام بودنش  ,اردوان غرورش

پرنده بهشتی : سانازصبوریه بی اندازش  , مهسابا مرام بودنش

امتداد حسرت : یاسی  صبرش , رضابا گذشت بودنش

وقتی بزرگ شدم : تیام  بجه بازیاش , بابا تیام روشنفکریش , مادر امیر محمدمهربونیش

غزال : غزال شیطونیاش, سپهر و نمی دونم ام دوسش داشتم , سهندبا مزه و با مرام

 شخصیت های منفی :

وقتی بزرگ شدم : امیر محمد ازش متنفر م


این نیز بگذرد

<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*