درود دوباره!!!
ماندای عزیزم و آواتار گلم سپاس از نظرتون... .راستش رو بگم خیلی خوشحال شدم از خوندن نظرات شما... . حس کردم که می تونیم دوستان خوبی باشیم!
چون در یک اندازه در بیان کردن نظراتمون در مورد کتاب ها شجاعت داریم!!!
مرسی نیلوفر جونم... . واقعاً عاشق خوندن نظرات و نقدهات هستم...
من بارها گفتم که چیزی که می نویسم، نقد من نیست! نظر منه!!!
و مسلماً نظر هرکسی با دیگری فرق می کنه!!! خوشبختانه توی این تالار با دوستانی آشنا شدم که نظراتشون درباره رمان ها تا حد زیادی با من همسو بوده!!! و این همسو بودن به من این اجاره رو داد که وقتی این رمان رو خوندم یا طلایه رو خوندم یا گوشه های پنهان رو خوندم، بیام این جا و اعلام کنم که دوستان... فلان کتاب خوب بود! بخونید، پشیمون نمی شید...
اما مثلاً سر رمان لحظه های آبی تقدیر من و نیلوفرجون با هم به نقطه نظر مشترک نرسیدیم!!! سر اوج آسمان هم همین طور...
الان هم اگه انقدر قاطعانه اومدم و گفتم که این رمان صد البته در نوع خودش با ارزش و زیبا! قابل خریدن نیست، به خاطر اینه که می دونم و اطمینان دارم که این یکی از اونایی هستش که من، شریف عزیز، نیلوفر جون، گندم گلم، سیما جون، آنای عزیز و مریم جون صد درصد روش اتفاق نظر خواهیم داشت... .
قصد توهین به قلم نویسنده رو ندارم!!! رمان ایشون واقعاً مخاطب خاص می طلبه... . مخاطبی با شرایط سنی خاص و یا شرایط احساسی خاص...
داستان خاصی نداره! اما...
به هر حال امیدوارم که هیچ کس فکر نکنه من به قصد کوبیدن این رمان و نویسنده نظری گذاشتم... .
این طبیعته منه!!! رک گو هستم!!! و اصلاً اون رودرواسی بودن ایرانی که نیلوفر جونم همیشه بهش اشاره می کنه در من خوب یا بد، وجود نداره.
به هر حال امیدوارم که هرکسی که این رمان رو می خونه لذت ببره! حداقل خیلی بیشتر از من!!!
مرسی از نویسنده عزیز این رمان! خسته نباشید خانم لطفی! قلم به خودی خودی احترام داره!!! و من و هیچ کس دیگه قصد اهانت به محضر قلم رو نداریم!!!
پاینده باشید.. .
...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...