صفحه:   3
نمایش:   61 - 76
تعداد کل صفحه:   3
تعداد کل موضوع ها:   76


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 

غرفه انتشارت علی
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 فروردین 1391

پیام های ارسالی: 24
اعتبار: 20

465 مرتبه در 78 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1952 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 اردیبهشت 1391 - 11:34 ق.ظ

سلام به همه دوست جونهای گلم

دیروز بالاخره طلسم شکسته شد و من هم تونستم برم نمایشگاه  :)

غرفه شلوغ بود و مسئولین هم با روی باز از همه استقبال می کردن می تونم به جرات بگم توی اون راهرو از همه غرفه ها شلوغ تر نشر علی بود

کلی کتاب خریدم و کلی خوشحال شدم

و البته خیلی ناراحت که نه دوستان رو دیدیم نه نویسندگان عزیز رو ( اینم از شانس بد من بود ) 

شاید روز آخر هم برم امیدورارم اون روز بتونم دوستای گلم رو از نزدیک ببینم

 

شاد باشین و موفق


برای زندگی فکر کنید ولی غصه نخورید. دیل کارنگی
عضو سایت موقعیت: ساری
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 22

978 مرتبه در 192 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 551 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 اردیبهشت 1391 - 04:27 ب.ظ

سلام به همه ی دوستان عـــــــــــــــــــــــزیزم 

من بالاخره چند دقیقه وقت اضافی گیر آوردم  تا بیام سری بزنم و از دوستان گلم تشکر کنم و جواب پیام های پر از محبتتون رو بدم . دلم هم خیلی واستون تنگ شده...

دوستان عزیز و مهربونم ( گندم نازنین ، مریم جون یا سمانه عزیز ، مریم ماندگار گل ، محیای مهربون ، سپیده ناز ، ماهان یا سمیه دوست داشتنی ، هدای عزیزم  که نتونستم از نزدیک باهاش اشنا شم و ... ) به خاطر تموم پیام ها و تشکر ها و لطف هایی که نسبت به من دارید ازتون ممنونم . امیدوارم لایق محبتتون باشم .

اینم بگم چون هر بار که پیامی به این مضمون می بینم کلی خجالت زده میشم ( زیبایی از خودتون و به خاطر چشم های قشنگتونه )

از همکاران عزیزی که سعادت داشتم ببینمشون ( نگاه دوست داشتنی با اون نگاه قشنگ و چشمهای نازش ، افسانه خوبم که از دوستان صمیمی و فوق العاده منه و فرناز مهربون که هنوز هم  محبت کمیابش در اولین برخورد دلم رو پر از خوشی و دلتنگی میکنه ) از صمیم قلب تشکر میکنم.

همین جا دوست دارم از عاطفه منجزی عزیز هم تشکری کنم . خیلی دوست داشتم ببینمشون اما متاسفانه نتونستم...

از دوستان گلم :  شریف عزیز ، آنا ، زری ، بهاره ، بهار53 ، بهار 1355 ، چهره ، دو قلوها ، لعیا ، طیبه فرشی ، نیلوفر ، مریم ، ساینا و همه و همه که قلبا دوست داشتم ببینمتون اما نتونستم صمیمانه تشکر میکنم و امیدوارم در فرصت های بعدی افتخار اشنایی با شما رو داشته باشم.

خوب چند دقیقه من به پایان رسید . دلم از الان واسه همتون تنگ میشه . دوستون دارم

تـــــــــــــک تـــــــــــــــــــــــــک لحظه هاتون زیبا و رویایی

"صمیم"

 


"حالم خوب است" هایم را ببخش! دروغ میگویم تا دلتنگی هایم را به رُخت نکشم... صمیم
عضو سایت تاریخ عضویت: 21 دی 1390

پیام های ارسالی: 10
اعتبار: 34

199 مرتبه در 43 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 71 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 22 اردیبهشت 1391 - 12:48 ب.ظ

مشروح گزارش من از سفرهای نمایشگاه:

من 3 بار رفتم نمایشگاه. دو بار برای خریدن کتابها بود که هر بار از فروشنده های غرفه نشر علی پرسیدم کسی از بچه های تالار الان اینجا نیست که از شانس بدم هیچکس نبود ولی بار سوم یعنی دیروز برای دیدن دوستایی بود که از روز اول نمایشگاه هی برای قرار گذاشتن امروز و فردا میکردن.

بالاخره ما همدیگه رو دیدیم! من، لعیا  شادی، سودابه، ماندانا، نیوشا، سابرینا، آرام  و مهمان ویژهء این مراسم یعنی گیلدا که اصلا فکر نمیکردم بتونه این همه راه رو بکوبه و خودشو برسونه ولی اومد! ما اقلا ده بار همدیگه رو بغل کردیم و بوس و شادی و بعد هر کس با دوربین یا موبایلش عکس گرفت و فقط سابرینا عکس نگرفت چون دوربین موبایلش خراب بود  که براش فرستادیم. بعد رفتیم دم غرفه نشر علی که شکر خدا رویای خام باز اومده بود و من خریدم چون پریروز که رفتم تموم شده بود و میترسیدم تا آخر نمایشگاه دیگه نیاد. بقیهء بچه ها هم کم و کسری کتابهاشون رو از نشر علی و بقیهء انتشارات ها خریدن. بعد رفتیم همه مون بستنی خریدیم و قدم زنان اومدیم تا بیرون نمایشگاه. اونجا چند دسته شدیم و من و لعیا و نیوشا باز یه مسیری رو تو مترو با هم بودیم و بعد جدا شدیم.

روز بسیار خوبی بود. کاش نمایشگاه خیلی طول میکشید و باز میشد از این کارهای خوب کرد.


از گذشته پند بگیر و برای آینده تلاش کن اما در امروز زندگی کن و از آن لذت ببر.
عضو سایت موقعیت: اهواز
تاریخ عضویت: 29 دی 1390

پیام های ارسالی: 14
اعتبار: 9

98 مرتبه در 22 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 39 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 23 اردیبهشت 1391 - 08:22 ب.ظ

سلام

روزی که در نمایشگاه با هم گذروندیم بهترین روز زندگیم بود.

دیدن دوست جونای عزیزم تمام خستگی راه رو از تنم بیرون برد و برام روزی به یادموندنی شاخت که تا آخر عمرم یادم نمیره.

کتابهای قشنگی که از نمایشگاه خریدم بسامه، صدای پای عشق و رویای خام و قلب بلوری بودن و طلایه رو که خودم قبلا داشتم برای یکی از دوستان عزیزم خریدم که تولدش که اول خرداده بهش کادو بدم. چون قبلا کتاب منو خونده بود و خیلی خوشش اومده بود و دو بار دیگه هم باز ازم گرفته بود و خونده بود. من هم یکی براش خریدم که کتاب عزیز خودمو از پاره شدن نجات بدم!

من چه جوری تا نمایشگاه سال بعد صبر کنم که باز بتونم دوستان خوبم رو ببینم؟


صبحدم مرغ سحر با گل نوخاسته گفت ناز کم کن که درین باغ بسی چون تو شکفت
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 23 اردیبهشت 1391 - 09:02 ب.ظ

سلام به همه دوستان عزیزم

خیلی دلم میخواست خانم نادریان ، صمیم عزیزو نگاه جان و ببینم که نشد

چند تا از دوستان عزیزو دیدم و خاطره اش برای تا آخر عمرم در ذهنم حک شد

از مسوولا ن غرفه نشر علی بسیار بسیار بسیار بسیار تشکر می کنم با شلوغی که بود با مراجعان و مخاطبانشان به خوبی برخورد می
 کردن

 


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 9
اعتبار: 6

121 مرتبه در 22 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 166 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 23 اردیبهشت 1391 - 10:23 ب.ظ

سلام بالاخره منهم به نمایشگاه رفتن دوستان عزیزروهم دیدم ازالمیرا عزیزهم که طبق قولش جند کتاب راامروز باپیک برایم فرستادممنونم


با تشکر از شماسودابه امیرجهادی.
عضو سایت تاریخ عضویت: 5 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 13
اعتبار: 16

262 مرتبه در 42 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 261 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 24 اردیبهشت 1391 - 01:18 ب.ظ

سلام دوست جونهام.

این نمایشگاه امسال هم تموم شد وشکرخدا دوبارقسمت شد برم مخصوصا که یکبارش هم خیلی ازشما دوستهای گرم وصمیمیه تالارمون رودیدم وکلی خوش به حالم شده خواهرم وقتی جمع گرم وصمیمی شمارو دیده مدام میگه خوشبحالت بااینهمه دوست مهربون.

خب اینجا ازالمیراجون تشکرمیکنم چون قرارشد کم وکسریهای کتابمون رو باهم شر کنیم ونظراتش درمورد هر کتابی واقعا درست بود وخوب شد راهنماییم کرد. 

ازبچه های مودب ومهربون نشرعلی هم تشکر می کنم چون بااینکه سرشون شلوغ بود وقتی خودمون رو معرفی کردیم واقعا تو انتخاب هرکتاب توضیحاته خوبی بهمون دادند.

همتون رو دوست دارم ماندانا.


زندگی زیباست ای زیباپسند .
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 1
اعتبار: 5

37 مرتبه در 11 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 27 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 اردیبهشت 1391 - 09:50 ب.ظ

باسلام به عزیزانیکه داخل غرفه نشرعلی دراین چند روزه نمایشگاه خیلی زحمت کشیدندولی خواستم حتما این موضوع رو به گوشتون برسونم که امسال واقعا غرفه شما درقسمتی بودکه من به شدت باسختی پیداکردم وشاید اگر واقعا قصدخرید چندین عنوانتون رونداشتم ازصرافت خرید می افتادم امیدوارم سالهای دیگه غرفه بهتری را انتخاب بفرمایید.

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 اردیبهشت 1391 - 03:49 ب.ظ

با سلام به همه دوستان

از همه عزیزان و نویسندگان محترم تشکر می کنم در این ده روز نمایشگاه با ما همراه بودند و اگر کاستی از طرف ما بود همه به بزرگی خود ببخشند و امیدوارم در سال آینده روند رو به رشد داشته باشیم و انتظارات بهتر برآورده شود .هر انچه از دستمان بر می امد انجام دادیم و سایر مواردی که از دست ما خارج بود به بزرگی خود ببخشید .در ضمن این موضوع تا هفته آینده از سایت حذف می شود .

عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 161
اعتبار: 493

3992 مرتبه در 664 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2647 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 اردیبهشت 1391 - 09:48 ب.ظ

سلام ادمین جان

اومدم یه بار دیگه از زحمتای همهء دست اندرکاران غرفه تشکر کنم. خیلی سخته ده روز مداوم از صبح علی الطلوع تا شب یه جا سر پا وایسی و با خوشرویی هزار تا سوال رو جواب بدی و بتونی انواع سلیقه ها رو تامین کنی. همگی خیلی زحمت کشیدین و ما ازتون متشکریم.

اون روزی که خودم اومدم نمایشگاه یکی از بهترین روزهایی بود که از اولین نمایشگاه سال 66 تا حالا تو نمایشگاه گذرونده بودم. محیط گرم و دوستانهء اون غرفهء کوچولو و مهربونی و لطف و صفای دوستانی که دیدمشون هیچوقت یادم نمیره.

ضمنا ادمین جان این تاپیک مگه چقدر جا میگیره که میخوای حذفش کنی؟ نه عکسی داره و نه فایل سنگینی، همش چند خط نوشته ست که به اندازهء یک صدهزارم فضای سایت هم جا اشغال نکرده. اگه صلاح میدونی بذار این یادگارهای دوستیها و صمیمیتها برای همیشه اینجا باقی بمونه تا اگه یه روزی با هم دعوامون شد، اگه سر هیچ و پوچ از هم رنجیدیم، اگه یادمون رفت چقدر همدیگه رو دوست داریم، جایی باشه که بتونیم بهش سر بزنیم و تجدید عهد و پیمانی بکنیم با این روزهای خوب، با دوستیها و شادیها و لطافتهای روحی ...

البته پیشنهاد من اینه که این تاپیک بره زیر مجموعهء تاپیک بیست و پنجمین نمایشگاه بشه و هردوشون زیر مجموعهء تاپیکی اصلی به نام نمایشگاه کتاب باشن. اینطوری ایشالا سالهای بعد هم برای هر نمایشگاهی یه تاپیک جدید در اون قسمت باز میشه و روزی که من میخوام اینا رو به نوه نتیجه هام نشون بدم همهء سوابق موجوده!


من برای متنفر شدن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، چون دارم به کسانی محبت میکنم که دوستم دارند.
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 اردیبهشت 1391 - 03:17 ب.ظ

با سلام بنا به درخواست دوستان این تاپیک حذف نمی شود ولی به بخش دیگری منتقل می شود .

عضو سایت تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 37
اعتبار: 35

801 مرتبه در 136 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 334 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 اردیبهشت 1391 - 10:49 ب.ظ

 با سلام خدمت همه دوستان کتاب خوان

در اینجا جا داره یه خسته نباشید جانانه به ادمین عزیز وهمه همکارانشون که تواین 10روز زحمت کشیدن بگم.

وبه همه دوستان وهم تالاریهای عزیز هم خسته نباشید میگه چرا که میدونم همه سخت مشغول خوندن کتابهای گرفته شده از نمایشگاه هستین .من خودم انقدر سرم پایینه ودارم  تند تند کتاب میخونم که زمان ومکان رو از یاد بردم (شکلک خندون باچشمک)

خوب دوستان نمایشگاه هم به سلامتی تموم شد وهمه دوستان باز دورهم جمع شدیم .حال باز نوبت ایده های جدید وپیشنهادات جالب وهیجان انگیره ........

پس دست به کار بشیدو یه تکونی به این تالار بدید ....ببینم چیکار میکنید دیگه......................

تا بعد بدرود................


مثل ساحل آرام باش ،تا دیگران مثل دریا بیقرارت باشند
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 28 اردیبهشت 1391 - 01:19 ق.ظ

سلام ادمین جان

ممنون که این تاپیک حذف نمیشه برامون یادگاری میمونه خداروچه دیدی شاید یه آرشیوشد برای چندسال دیگه که ببینیم کدومامون هنوزم هستیم

بازم ممنون


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 29 اردیبهشت 1391 - 04:03 ب.ظ

با سلام

امروز داشتم پیام ها به طور کامل مطالعه می کردم و نتیجه کاری خود را در این نمایشگاه ببینم .از همه دوستان و نویسنده ها تشکر می کنم که در نمایشگاه حضور داشتند و با حضور گرم خود کاربران و خوانندگان را خوشحال کردند و همچنین کاربران محترم که جا دارد از آنها یک تشکر ویژه داشته باشم .دوستان مهربانم اگر کوتاهی از طرف بنده بود به بزرگی خود ببخشید البته جدی بودن در کار دلیل بر اخمو بودن نیست خیلی دوست داشتم که وقت بیشتری را برای کاریرانم اختصاص بدم و از نزدیک با همه گفتگویی داشته باشم اما کار سختی بود که نمی شد با هزاران دلیل و...

امید آن را دارم که در برنامه ای بتوانیم یک نشست آزاد داشته باشیم و از نزدیک با همه گفتگو داشته باشم

با تشکر مدیر سایت .

عضو سایت تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 63
اعتبار: 129

1560 مرتبه در 292 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3699 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 29 اردیبهشت 1391 - 09:20 ب.ظ

 

 

سلام به همه ی دوستای گلم و ادمین عزیز.

منم از همین جا به دست اندر کاران نشر علی خسته نباشید می گم. خوشحالم که نمایشگاه 91 هم با دفتری از خاطرات زیبا و پر شور تر از همیشه ورق خورد تا گنجینه ی خاطرات 91 همه مون رنگین تر از همیشه رقم بخوره.

حالا با خودتون می گید من که نبودم چرا این قدر تعریف و تمجید می کنم.

همیشه نبودن دلیل لمس نکردن حس های خوب نیست. دوستای گلی که با پیام هاشون دل گرمم کردن و حس شیرین حضور داشتن رو به من هدیه دادن و مثل همیشه منو شرمنده ی خوبی هاشون کردن!!!

 یه تشکر خیلی ویژه از گندم  و سپیده ی عزیزم که حسابی منو با محبت های خودشون  خجالت زده کردن و باعث شدن بهترین خاطرات و لحظه ها تو ذهنم حک بشه. تا زمانی که زنده هستم محبت تک تک تون رو فراموش نمی کنم امیدوارم لیاقت این همه خوبی شما دوستای ناز و مهربونم رو داشته باشم.

انشالله یه روز سعادت داشته باشم همه ی شما دوستای گلم رو از نزدیک ببینم.

دوستدار همه ی شما مهربونای خودم مرضیه( گل - بوس- بغل) این گل ها تقدیم به یک یک شما عزیزانم!

 

 


از خدا می خواهم آنگونه زنده ام بدارد که نشکند دلی از بودنم؛ وآنگونه بمیراند که به وجد نیاید دلی از نبودنم!
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 312
اعتبار: 454

2632 مرتبه در 525 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1977 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 31 اردیبهشت 1391 - 09:45 ق.ظ

سلام عزیزای دلم. امسال من هم مثل هر سال به نمایشگاه رفتم و یه ساعتی داخل غرفه بودم. اما چون اون موقع هنوز هیچکدوم از دوستای گلم رو نمی شناختم فقط با هیجان به همه ی دوستانی که برای خرید  یا دیدن نویسنده های محبوبشون مقابل غرفه جمع شده بود نگاه می کردم و از حضور پرشورشون ( وای عجب کلمه ای شد، آدمو یاد حضور پر شور مردم توی راهپیمایی ها می ندازه) نه بهتره بگم از حضور مهربانانه شون لذت می بردم. اما امیدوارم تا سال دیگه اونقدر با هم دوست و صمیمی بشیم که برای دیدن هم لحظه شماری کنیم. من که از همین الان طاقتم تموم شده و دوست دارم همه تونو ببینم و بدونم چه شکلی هستین.

شعار همیشگی من

((( دوستتون دارم )))


مریم احمدی

<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*