گیلدا
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2193
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 خرداد 1391 - 04:09 ب.ظ

بهار رستمی
تاریخ ارسال: 14 شهریور 1390 - 7:08 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 14
اعتبار: 1

73 مرتبه در 24 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 19 مرتبه تشکر کرده است.
سلام خانم جهان آرا
کتاب گیلدا تون محشر بود.وقتی که مصاحبه تون رو خوندم . جواب نقد هایی که تو سایت 98تی داده بودید خیلی ذوق کردم.چون همیشه عاشق کتابایی بودم که شخصیت هاش واقعا وجود داشته باشن.اونجا بود که باهاتون آشنا شدمو باهاتون چت کردم.گیلدا تون خیلی دوست دارم چون تم جدیدی داشت تو این آشفته بازار رمان های تکراری.واقعا محشر بود.بی صبرانه منتظر کارهای جدیدتون هستم.
بالای صفحه
paradise
تاریخ ارسال: 24 شهریور 1390 - 4:26 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 24 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 64
اعتبار: 20

327 مرتبه در 74 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 275 مرتبه تشکر کرده است.
اول یه تبریک جانانه به مرضیه جون بابت تغییر بزرگ کاریشون تو این کتاب من عاشق این کتاب شدم یعنی!به خودشونم گفتم تو این کتاب اغراق خیلی خیلی کمتر از کتابای دیگه شون.وقایع غیر منتظره بود چیزی که کمتر پیش میومد و مهمتر از همه واقعی بودنش.نوشتن داستان واقعی کار هر کسی نیست که ایشون خوب از پیش براومدن

زندگی باور میخواد ان هم از جنس امید.که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد یک امید قلبی به تو گوید که خدا هنوز هست!
بالای صفحه
سایه
تاریخ ارسال: 18 دی 1390 - 11:37 AM
عضو سایت
موقعیت: مونیخ
تاریخ عضویت: 18 دی 1390

پیام های ارسالی: 4
اعتبار: -6

9 مرتبه در 3 ارسال مورد تشکر قرار گرفته.
سلام
واقعا گیلدا معرکه است هر کس نخوانده واقعا از دستش رفته .
من تا به حال بیشتر 10بار در این مدت کمی به دستم رسیده خواندمش.
سایه
8/1/2012
مونیخ
بالای صفحه
پرستو
تاریخ ارسال: 29 دی 1390 - 5:11 PM
عضو سایت
موقعیت: لندن
تاریخ عضویت: 29 دی 1390

پیام های ارسالی: 8
اعتبار: 0

10 مرتبه در 5 ارسال مورد تشکر قرار گرفته.
تو زمانی که نوزادم سقط شد این کتاب به دتم رسید توی بدترین شرایط این کتاب بهم انگیزه ی زندگی داد.
می تونم بگم جز بهترین  کتابایی که خوندم . عالی بود.
بالای صفحه
hosna.f.f
تاریخ ارسال: 1 بهمن 1390 - 7:39 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 29 دی 1390

پیام های ارسالی: 10
اعتبار: 1

20 مرتبه در 9 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 15 مرتبه تشکر کرده است.
گیلدا کتابه متفاوتی بود کتابی که با بقیه فرق داشت.من به خانم جهان آرا واقعا تبریک میگم این کتاب رو نباید یه بار خوند.

حالم خوب است اما دلم تنگه آن روز هایی است که میتوانستم از ته دل بخندم.
بالای صفحه
عارف
تاریخ ارسال: 20 بهمن 1390 - 10:52 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 4 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: 6

33 مرتبه در 7 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 22 مرتبه تشکر کرده است.
همه چیز خیلی اغراق آمیز بود رفتارهای ستار، فراموشی های انتخابی گیلدا که هر وقت لازم بود هیچی یادش نمی اومد و هر موقع صلاح بود خیلی چیزها رو به یاد می آورد! خلاصه همه چیز غیر قابل باور بود. امیدوارم خانم جهان آرای عزیز کتاب بعدیتون باورپذیرتر باشه

آنکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانهء تو هر دو جهان را چه کند
بالای صفحه
سمیه نیک پور
تاریخ ارسال: 21 بهمن 1390 - 6:13 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 21 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 2
اعتبار: 1

4 مرتبه در 2 ارسال مورد تشکر قرار گرفته.
کم پیش میاد از هر کتابی خیلی خوشم بیاد. اما گیلدا از اون دست کتابایی برام بود که خیلی خیلی ازش خوشم اومد. سبک نوشته شدنش و معما گونه بودنش ذهنم رو حسابی درگیر داستان کرد. به طوریکه بعد از خوندن سومین بار هنوزم برام جذابیت داره.
مطمئنم خانم جهان آرا یه مادر عاشق هستند چون این قدر شیرین و زنده به تصویر کشیدن دنیا اومدن کوروش و بزرگ شدنش را که فکر کنم باید خودشان هم پسری به سن کوروش داشته باشند.
بگذریم فقط می تونم بگم ازشاهکار هم یه چیز اونورتر بود.
حیف از این کتابه که کسی نخونده باشدش.
گذشت رو زیبا به تصویر کشیدند
دوستدارتون هستم خیلی زیـــــــــــــــــــــــــــــــاد!
بالای صفحه
مائده
تاریخ ارسال: 23 بهمن 1390 - 7:18 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 22 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 10
اعتبار: 6

44 مرتبه در 10 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 15 مرتبه تشکر کرده است.
من هم کتاب گیلدا رو به عنوان یه رمان جذاب قبول دارم و به نویسنده ی محترمش تبریک میگم.

گفتم غم تو دارم- گفتا غمت سرآید
بالای صفحه
صبا ناظریه
تاریخ ارسال: 24 بهمن 1390 - 12:04 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 23 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 2
اعتبار: 0

4 مرتبه در 2 ارسال مورد تشکر قرار گرفته.
سلام گیلداواقعا رمان زیبا ومتفاوتی  بود
بالای صفحه
zeinab.m
تاریخ ارسال: 20 فروردین 1391 - 12:56 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 19 فروردین 1391

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: 1

28 مرتبه در 6 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 21 مرتبه تشکر کرده است.
سلام خانم جهان آرای عزیز
به خاطر کتاب زیباتون بهتون تبریک می گم .
از شروع داستان خیلی خوشم اومد واقعا عالی بود ...فراز و نشیب های خیلی خوبی توی داستان وجود داشت و پایانش رو اصلا نتونستم حدس بزنم .
بازم از شما متشکرم .


دعا می کنم تا آخر عمرت زنده بمونی ! :دی
بالای صفحه
محیا
تاریخ ارسال: 31 فروردین 1391 - 5:13 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 13 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 43
اعتبار: 20

256 مرتبه در 48 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 125 مرتبه تشکر کرده است.
سلام به دوستان عزیز وخسته نباشید به خانوم جهان آرای عزیز بابت کتاب زیباشون
من گیلدارو دیشب تموم کردم اما چند تا سوال در خواندن این کتاب برای من پیش اومد
اول اینکه بابای گیلدا به حامی چی گفت که حامی یهو گداشت رفت این حتی در آخر کتاب هم مشخص نشد؟
دوم اینکه حامی چرا انقدر گریه میکرد ؟ زیبایی شخصیت یک مرد به غرورشه نمیگم مرد نباید گریه کنه اما دیگه حامی خیلی گریه میکرد ؟
سوم بعد ازخودکشی هادی مادر گیلدا بعد از اینکه قضیه رو از جانب عموش فهمید خیلی راحت از کنارش عبور کرد لا اقل باید به پلیس خبر میداد
وآخرین مسآله خدمت شما بزرگوار عرض کنم اینکه پایان داستان توی 20 صفحه یدفعه شتاب زده جمع شد و این یکم عجولانه بود
در کل ممنون از کتاب زیباتون و باز هم خسته نباشید

دوستتون دارم عزیزان دل
بالای صفحه
راسپینا
تاریخ ارسال: 5 اردیبهشت 1391 - 1:01 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 99
اعتبار: 88

644 مرتبه در 109 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1235 مرتبه تشکر کرده است.
محیا نوشت:
سلام به دوستان عزیز وخسته نباشید به خانوم جهان آرای عزیز بابت کتاب زیباشون
من گیلدارو دیشب تموم کردم اما چند تا سوال در خواندن این کتاب برای من پیش اومد
اول اینکه بابای گیلدا به حامی چی گفت که حامی یهو گداشت رفت این حتی در آخر کتاب هم مشخص نشد؟
دوم اینکه حامی چرا انقدر گریه میکرد ؟ زیبایی شخصیت یک مرد به غرورشه نمیگم مرد نباید گریه کنه اما دیگه حامی خیلی گریه میکرد ؟
سوم بعد ازخودکشی هادی مادر گیلدا بعد از اینکه قضیه رو از جانب عموش فهمید خیلی راحت از کنارش عبور کرد لا اقل باید به پلیس خبر میداد
وآخرین مسآله خدمت شما بزرگوار عرض کنم اینکه پایان داستان توی 20 صفحه یدفعه شتاب زده جمع شد و این یکم عجولانه بود
در کل ممنون از کتاب زیباتون و باز هم خسته نباشید
سلام محیا جونی... خوبی دوستم؟!
با کسب اجازه از محضر محترم مرضیه جونم, تا جایی که می شه پاسخ تو رو می دم عزیزم! البته نمی دونم تا چه می تونم موفق باشم:)
من از مرضیه همون روزای اول چاپ رمان تقریباً تمام سؤل هایی که تو ذهن شما هست رو پرسیدم.
 من: از شخصیت حامی نه خوشم اومد نه بدم اومد! خیلی لوس بود به نظرم! یعنی من از مردهای خیلی احساساتی بدم میاد! حامی هم که قربونش برم یه سره اشکش روان بود

مرضیه: میدونی طبق همون توضیحاتی که بهت دادم.خودتم به حامی حق دادی که اینقدر احساساتی باشه.
اگر اخر کتاب رو عوض نمیکردم.دلیل رفتارهای حامی کاملا مشخص میشد.
چون به شخصه ایشون رو کامل می شناسم،روحیه شون با اون حوادث کاملا شکننده شد
ه.
حامی  توی سن پایین پدر و مادرش رو از دست می ده, کسری رو از دست می ده که براش واقعاً یه برادر بزرگتر بوده و بعد گیلدا رو... . گیلدا با کوروش ازدواج می کنه و از کوروش بچه دار هم می شه و ... خب به هر حال گیلدا بیماری قلبی داشت!!! تمام این مسائل باعث شده بود که حامی احساساتش رقیق باشه به هر حال!!!
من: متوجه هم نشدم که ستار چی به حامی گفت که حامی اون طوری از گیلدا برید!

مرضیه: می دونی سپیده جون،حامی یه خصلت خیلی خوب داره،اونم اینه که نمیخواست گیلدا با حرفهایی که اون درباره ی پدرش میزنه نگاهش نسبت بهش عوض بشه.
تو این کتاب هم خیلی صریح اشاره نکردن.
شخصیت ستار با همین موارد خیلی منفور شده بود.ذکر این مسائل باعث میشد شما خواننده ی عزیز سخت تر از الان ستار رو ببخشی.وکار شهره رو اشتباه قلمداد کنی!


  درمورد
پایان رمان نظر خاصی ندارم. شاید چون پایان رمان اونی نبود که در واقعیت اتفاق افتاده بود و مرضیه جون هم به هرحال اجازه این که خیلی روی موضوع مانور بده رو نداشت, به قول شما مجبور شد که زود سر و ته ماجرا رو هم بیاره! نوشتن ماجرای واقعی سخته محیایی... . این که نتونی خیلی توی ماجرا دخل و تصرف داشته باشی, ماجرا رو سخت تر می کنه. گاهی پیش میاد که نویسنده ای از یه ماجرای واقعی الهام می گیره و خودش با تخیلش اون داستان رو شاخ و برگ می ده! این کاری نیست که مرضیه می کنه! مرضیه عزیزم برای نوشتن خط به خط نوشته هاش نیاز به اجازه فردی داره که داره داستان زندگیش رو نقل می کنه! و این یعنی خیلی دستش توی نوشتن باز نیست!!! و به نظرم جای تحسین داره واقعاً! کم هستند کسانی که مثل مرضیه نازنین این قدرت رو داشته باشن که با وجود اون همه محدودیت, باز هم تا این حد زیبا و جذاب بنوسین!
و درمورد مادر گیلدا! راستش من اینو نپرسیدم! هیچ وقت... . ولی خب... شکایت کردن چه فایده ای داشت محیا جونم؟! شده بود آنچه نباید می شد! همه چیز از دست رفته بود. آب رفته که به جوی باز نمی گشت!!!
پاینده باشی عزیزدلم-0-
بوووووووووووووووووووووس و بغل مهربون:)
 




پاینده باشید دوستان کتاب خوان! سپیده!!!
بالای صفحه
مرضیه جهان آرا
تاریخ ارسال: 8 اردیبهشت 1391 - 12:13 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 42
اعتبار: 41

199 مرتبه در 45 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1217 مرتبه تشکر کرده است.
سلام به همه ی دوستای خوب و مهربونم ببخشید یه مدتی حضورم توی سایت کمرنگ شده.
از اردیبهشت به بعد حال و روز دانشجوها دیدنی هستش منم حال و روز م به نوعی برای خودش جای دیدن داره.
جا داره از  سپیده ی عزیزم تشکر وِیژه کنم که قبول زحمت کرد و جواب محیای نازنینم رو به طور کامل داد.
فقط من به این قسمت ماجرا باید اشاره کنم وقتی که روای قبول می کنه داستان زندگیش رو به دست منه نویسنده بده برای تالیف ، از منم توقعاتی داره که امانت دار وقایعی باشم که روشون تعصب ویژه داره و دوست نداره عنوان بشه. قسمتی که حامی بی هیچ دلیلی رفت هم به همین مورد بر می گرده.
اما در مورد رقیق و القلب بودن حامی باید بگم من حامی رو اونجور که بود وهست توصیف کردم و قرار نبود یه شخصیت جدید خلق کنم  حامی با این احساس پاک و قابل ستایشش عاشق گیلدا شد و حمایتش کرد و تا اخرین لحظه هم حامیش بود.
تو این دنیای بزرگ ادمای متفاوت زیاد می بینیم مرد احساساتی هم کم نیست ولی شرایط زندگی  و رنج هایی که کشید باعث شد تو شرایط سخت نتونه احساساتش رو کنترل کنه اما بازم چیزی از مردانگی و بزرگی روحش رو کم نمی کرد به جاش مثل یه کوه حامی گیلداش بود.
انشالله توی نقد کتاب حتما مفصل تو این زمینه توضیح می دم.
مرسی از تو محیای عزیزم که گیلدا رو خوندی و کاستی هاش رو بر من بخشیدی و ممنون از سپیده گلم که همیشه و همه جا همراهمه و با محبت هاش منو شرمنده ی خودش می کنه.
از ادمین عزیز هم عذر خواهی می کنم که تاپیک رو منحرف کردم.
پاینده و پیروز باشیدی دوستای گلم.

از خدا می خواهم آنگونه زنده ام بدارد که نشکند دلی از بودنم؛ وآنگونه بمیراند که به وجد نیاید دلی از نبودنم!
بالای صفحه
محیا
تاریخ ارسال: 10 اردیبهشت 1391 - 6:09 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 13 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 43
اعتبار: 20

256 مرتبه در 48 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 125 مرتبه تشکر کرده است.
سلام خدمت مرضیه جون و راسپینا ی گل
ممنون از جوابای قشنگت راسپینا جونم کاملآ قانع شدم عزیزم .
و ممنون از مرضیه ی مهربون به خاطر روحیه ی نقد پذیری بسیار بالاش  .

دوستتون دارم عزیزان دل

عضو سایت تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 30
اعتبار: 20

947 مرتبه در 156 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 935 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 مرداد 1391 - 12:13 ق.ظ

سلام مرضیه جون با اینکه قبلا به خودت هم گفته بودم.

ولی باز هم می گم گیلدا جز بهترین رمان هاییه که تا حالا خوندم.

امیدوارم که همیشه موفق باشیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی.


گاهی فرار میکنم از فکر کردن به تو ، مثل رد کردن آهنگی که خیلی دوستش دارم .
عضو سایت تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 63
اعتبار: 129

1560 مرتبه در 292 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3699 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 مرداد 1391 - 01:59 ق.ظ

زهرا هادیزاده نوشت:
 

سلام مرضیه جون با اینکه قبلا به خودت هم گفته بودم.

ولی باز هم می گم گیلدا جز بهترین رمان هاییه که تا حالا خوندم.

امیدوارم که همیشه موفق باشیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی.



 

سلام زهرای عزیزم.

واقعا نمی دونم چی بگم خیلی ماه و مهربونی و این قدر بزرگوار که کاستی های کارم رو نمی بینی و به بزرگی خودت بر من می بخشی.

دوست دارم.

انشالله همیشه موفق باشی گل من!


از خدا می خواهم آنگونه زنده ام بدارد که نشکند دلی از بودنم؛ وآنگونه بمیراند که به وجد نیاید دلی از نبودنم!
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 30 تیر 1391

پیام های ارسالی: 65
اعتبار: 10

390 مرتبه در 103 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 663 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 08:45 ب.ظ

سلام مرضیه جووووووووووووون.

کتاب گیلدا خیلی قشنگ بود و از بهترین هایی بود که خوندم.

امیدوارم همیشه موفق باشی.


چقدر دلم هوایت را می کند.حالا که دیگر هوایم را نداری...
عضو سایت تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 63
اعتبار: 129

1560 مرتبه در 292 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3699 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 12:50 ق.ظ

nazanin azimi نوشت:
 

سلام مرضیه جووووووووووووون.

کتاب گیلدا خیلی قشنگ بود و از بهترین هایی بود که خوندم.

امیدوارم همیشه موفق باشی.



 

سلام به نازنین نازم.

خیلی خوشحالم گیلدا رو دوست داشتی و باعثه افتخاره برام که جز بهترین هایی که خوندی ازش یاد می کنی.

برای این همه محبت ازت ممنونم عزیزکم.

پاینده و شاد باشی گلم!


از خدا می خواهم آنگونه زنده ام بدارد که نشکند دلی از بودنم؛ وآنگونه بمیراند که به وجد نیاید دلی از نبودنم!
عضو سایت موقعیت: 24
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 110
اعتبار: 210

2492 مرتبه در 401 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4584 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مهر 1391 - 01:30 ب.ظ

گیلدا یک رمان خاصه .  فوق العاده و محشر بود . از وقتی که فهمیدم این داستان بر اساس واقعیت هستش آرزو میکنم مردای مثل حامی بیشتر و بیشتر بشن ....

مرضیه جون خیلی بهت تبریک میگم . کاش زندگی گیلدای واقعی مانند پایان کتاب تموم میشد ...... حیف ...............

بووووووووووووووووووس برای دختر کرمانی خوشگل :)


آرام تر سکوت کن .... صدای بی تفاوتی هایت هلاکم می کند .
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 آبان 1391 - 12:15 ب.ظ

 

 

گیلدا

 

دوستش داشتم به ویژ اینکه داستان این اثر واقعی بود

 

برای همین جذابیتش برام دوبرابر شد

 

شخصیت حامی رو دوست داشتم و امیدوارم نسل همچین آقایونی زیادتر بشه

 

طرح جلد زیبایی داره گیلدا

 

ممنون خانم جهان آرا


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 63
اعتبار: 129

1560 مرتبه در 292 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3699 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 11 آبان 1391 - 08:04 ب.ظ

گندم نوشت:

گیلدا یک رمان خاصه .  فوق العاده و محشر بود . از وقتی که فهمیدم این داستان بر اساس واقعیت هستش آرزو میکنم مردای مثل حامی بیشتر و بیشتر بشن ....

مرضیه جون خیلی بهت تبریک میگم . کاش زندگی گیلدای واقعی مانند پایان کتاب تموم میشد ...... حیف ...............

بووووووووووووووووووس برای دختر کرمانی خوشگل :)

 

سلام به گندم مهربون خودم.

واقعا نمی دونم چی باید بگم در مقابل این همه لطفی که به من و گیلدا داری!

چشمای نازت خوشگل می بینه مهربون خوشگلم! بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

پاینده  و موفق باشی گل من!


از خدا می خواهم آنگونه زنده ام بدارد که نشکند دلی از بودنم؛ وآنگونه بمیراند که به وجد نیاید دلی از نبودنم!
عضو سایت تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 63
اعتبار: 129

1560 مرتبه در 292 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3699 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 11 آبان 1391 - 08:07 ب.ظ

هدا نوشت:

 

 

گیلدا

 

 

دوستش داشتم به ویژ اینکه داستان این اثر واقعی بود

 

 

برای همین جذابیتش برام دوبرابر شد

 

 

شخصیت حامی رو دوست داشتم و امیدوارم نسل همچین آقایونی زیادتر بشه

 

 

طرح جلد زیبایی داره گیلدا

 

 

ممنون خانم جهان آرا

 

سلام به هدی جون مهربونم.

واقعا بعد از مدتها که اومدم سایت نمی دونید با دیدن پیام های پر مهرتون چه حس قشنگی بهم انتقال داده شد. از ته قلبم می گم واقعا همه تون رو دوست دارم. حضور و انرژی مثبت شماست که به من انگیزه ی شروعی تازه رو می بخشه.

از صمیم قلبم خوشحالم که گیلدا رو دوست داشتی. بوووووووووووووووس

پاینده و موفق باشی هدی مهربونم!


از خدا می خواهم آنگونه زنده ام بدارد که نشکند دلی از بودنم؛ وآنگونه بمیراند که به وجد نیاید دلی از نبودنم!
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 15 آبان 1391 - 11:10 ب.ظ

خوندمش و دوستش دارم مرسی مرضیه مهربونم


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 63
اعتبار: 129

1560 مرتبه در 292 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3699 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 آبان 1391 - 08:45 ب.ظ

مریم جون نوشت:

خوندمش و دوستش دارم مرسی مرضیه مهربونم

 

مریم مهربونم سلام.

یه دنیا ممنونم برای محبتی که به من داری! خیلی خوشحالم که از گیلدا خوشت اومد. انشالله با کتاب جدید هم بتونم رضایتت رو جلب کنم.


از خدا می خواهم آنگونه زنده ام بدارد که نشکند دلی از بودنم؛ وآنگونه بمیراند که به وجد نیاید دلی از نبودنم!
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 مهر 1391

پیام های ارسالی: 36
اعتبار: 0

135 مرتبه در 45 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 62 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 بهمن 1391 - 04:47 ب.ظ

سلام به دوستان و مرضیه عزیز

گیلدا کتاب قشنگی بود خیلی دوستش داشتم و اینکه یک اثر واقعی بود شخصیت حامی رو هم خیلی دوست داشتم و امیدوارم همچچنین عشق و عاشقای واقعی بیشتر باشه ممنون مرضیه جون

عضو سایت تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 63
اعتبار: 129

1560 مرتبه در 292 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3699 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 22 بهمن 1391 - 10:16 ب.ظ

گل رز نوشت:

سلام به دوستان و مرضیه عزیز

گیلدا کتاب قشنگی بود خیلی دوستش داشتم و اینکه یک اثر واقعی بود شخصیت حامی رو هم خیلی دوست داشتم و امیدوارم همچچنین عشق و عاشقای واقعی بیشتر باشه ممنون مرضیه جون

 

سلام به دوست مهربون خودم.

یه دنیا ممنونم خانمی. گلبه من و گیلدا خیلی لطف داری.  ابزار علاقه

موفق و پاینده باشی عزیزکمبغل کردنگل

 


از خدا می خواهم آنگونه زنده ام بدارد که نشکند دلی از بودنم؛ وآنگونه بمیراند که به وجد نیاید دلی از نبودنم!
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2193
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 شهریور 1392 - 11:12 ق.ظ

مجموعه قوانین تالار نقد کتاب

1: در این بخش کاربران فقط در مورد کتاب مورد نظر به بررسی می پردازند. و از مقایسه کتاب ها و نویسنده باید خودداری کنند .

2: با هر گونه توهین به نویسنده و نشر در این بخش بر خورد خواهد شد .

3: کاربران به بررسی و نقد کتاب بپردازند علاوه بر نکات منفی نکات مثبت را هم مطرح کنند

4: از توهین به نظرات یکدیگر جداً خودداری کنید .

5 : مطالبی که به تعریف داستان می پردازند حذف خواهد شد .

6: از برخورد سلیقه ای جدا خودداری کنید.

7: نقد مغرضانه در مورد کتاب ها در این بخش تایید نخواهد شد




کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*