همراز
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2193
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 خرداد 1391 - 08:51 ق.ظ
Ana
تاریخ ارسال: 6 اسفند 1390 - 11:52 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: -6

684 مرتبه در 122 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 727 مرتبه تشکر کرده است.

رمان قشنگی بود.شخصیت مرد داستان یعنی احسان فوق العاده خوب بود.مردی که همه جا حامی زنش بود,شخصیت احسان رو خیلی دوست داشتم و دلم خیلی برای عاقبتش سوخت,از ویژگی های خوب این کتاب نشون دادن یه نامادری فرشته صفت بود که از قضا اسمش هم فرشته بود,کتاب شخصیت خوب و بد به اندازه داشت,وهر شخصیت بدی, شخصیت خوبی برای مقابله باهاش وجود  داشت ,مثلا تو لذت میبری وقتی مخونی که مادر احسان مژگان رو به باد طعنه بسته ولی احسان این اجازه رو نمیده و به دفاع از مژگان بلند میشه یا فرشته ای که گذشته سختی داشته حالا به آرامش میرسه.

کلا نکات اخلاقی فراوونی داشت,از شخصیت های دوست داشتنی دیگه حسام و سیاوش(علی),مژگان بودن ,کتاب اسم برازنده ای هم داشت.خبر از زندگی آنچنانی هم نبود و همه چیز در حد معمول بود.البته صحنه های تلخ یا نکات منفی هم داشت اما ویژگی های خوب غالب هستن.من که خوشم اومد.اشکم رو هم درآورد(به خصوص سیاوش)


در دل من چیزی است،مثل یک بیشه نور،مثل خواب دم صبح،وچنان بی تابم،که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت،بروم تا سر کوه،دورها آواییست،که مرا میخواند.
بالای صفحه
گندم
تاریخ ارسال: 7 اسفند 1390 - 12:42 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 148
اعتبار: 182

753 مرتبه در 144 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1348 مرتبه تشکر کرده است.

من هم با نظر آنای عزیز موافقم . فرشته که واقعا یک فرشته بود . سیاوش یا همون علی رو دوست داشتم . اما حسام واقعا مظلوم بود . از تلخ ترین حادثه های این ده سال اخیر هم در داستان  ، استفاده شده بود که خوب باعث شد یاد همه ی عزیزان از دست رفته زنده بشه

پیشنهاد می کنم بخونیدش خیلی زیباست

خانم مهریزی مقدم دستتون طلا ..... عالی بود


از غوغای زندگی تا سکوت مرگ ، خرابتم خدا جون
بالای صفحه
شریف
تاریخ ارسال: 7 اسفند 1390 - 2:00 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 8 دی 1390

پیام های ارسالی: 86
اعتبار: 68

590 مرتبه در 105 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 322 مرتبه تشکر کرده است.

گندم جان وانای رنگین کمانی خوبم سلام .

این کتاب رو وقتی قسمتی ازان را در لحظه های ماندگار خواندم به توصیه نیلوفر عزیزتهیه کردم وخواندم در ابتدا باید عرض کنم که همون قسمت انتخابی نیلوفرجان برای همیشه توذهنم حک شده ویعید می دونم تاثیر ان جملات ولغات فراموشم بشه چون بانگاهی واقعا دگرگون کننده ومنقلب کننده بود وباید عرض کنم یک تشکر به همتالاری های خوبم مخصوصا نیلوفر جان بدهکار بودم که خوب شد این قسمت ،قسمت شدتا از همینجا از دوستان سپاسگذاری کرده باشم.

در مورد داستان باید بگم متن مثل دیگر کارهای مولف خوبمون خانم مقدم عزیز سلیس وروان بود وهمین نگارش شیوا اوج تاثیر گذاری را ایجاد میکردشخصیت ها هم از رنگ وبوی من وتویی بودن که برام جذابیت ایجاد میکرد.

فضا کاملا شفاف وبیانگر تمام احساسات از قبیل :عشق،حسرت،کینه،مهر،صبر،رخوت،گذشت،استیصال،مسئولیت و......بود.

پیامهای اخلاقی چه زیر پوستی وچه عیان بسیار دارد.

وبه طور کل با وجود نکات ضعفی بسیار کمرنگ که قابل به گفتن هم نمی دانم، خواندن این کتاب تاثیر گذارومتفاوت را من هم به دوستان سفارش میکنم.


امروز اولین روز از بقیه عمر شماست .
بالای صفحه
مریم ماندگار
تاریخ ارسال: 7 اسفند 1390 - 12:34 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 67
اعتبار: 24

513 مرتبه در 76 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 626 مرتبه تشکر کرده است.

سلا به دوستان و هم تالاری های عزیزم

ممنونم از ana ، گندم و شریف عزیز

رمان همراز رو سال 89 از دخترعموم گرفتم و خوندم و به خاطر جذابیت و روانی متن رمان، بعدش برای خودم هم خریدم .

رمان خواندنی و روند داستان همراه با دو شخصیت دوست داشتنی : احسان و حسام، پیشنهاد می کنم دوستانی که هنوز این رمان رو نخوندن حتما بخونن

ماندگار باشید.


باز باران بارید، خیس شد خاطره ها... مرحبا بر دل ابری هوا... هرکجا هستی باش، آسمانت آبی و دلت از غصه دنیا خالی...
بالای صفحه
paradise
تاریخ ارسال: 7 اسفند 1390 - 1:50 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 24 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 61
اعتبار: 20

327 مرتبه در 74 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 275 مرتبه تشکر کرده است.

میشه گفت این کار یکی از کارهای خوب خانم مهریزی بود.نثری سلیس و روون با موضوعی جداب.فقط یه سوتی داشت اونم اینکه حادثه بم که اتفاق افتاد توی داستان در تابستون بود در صورتی که اصلش در دی ماهه!


زندگی باور میخواد ان هم از جنس امید.که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد یک امید قلبی به تو گوید که خدا هنوز هست!
بالای صفحه
آواتار
تاریخ ارسال: 8 اسفند 1390 - 8:01 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 9 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 19
اعتبار: 8

85 مرتبه در 19 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 102 مرتبه تشکر کرده است.

سلام به همه و صبح بخیر

من به پیروی از حرف گندم عزیزم که در تاپیک ملکه جنوب گفته بود (( مهم نیست که خرمشهر کنار دریا هست یا نه ..... ))

میگم که مهم نیست که در همراز زمان زلزله درست ثبت شده یا نه

مهم اینه که با یاد آوری این فاجعه دل همون به درد میاد . دوم هم اینکه قرار نیست داستان طبق واقعیت محض پیش بره .

داستان خوبی بود و من کلی گریه کردم

خانم مهریزی عزیزم همه اثارتون رو هم در نشر علی و هم شادان خوانده ام . دوستتون دارم


وعده ی موعود نزدیک است
بالای صفحه
بهار1355
تاریخ ارسال: 8 اسفند 1390 - 5:46 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 8 مهر 1390

پیام های ارسالی: 59
اعتبار: 36

377 مرتبه در 68 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1296 مرتبه تشکر کرده است.

با سلام خدمت دوستان

من این رمان رو چند سال قبل خوندم و ریز حوادث رو به خاطر ندارم اما جز رمانهای ماندگار در ذهنمه  و خیلی از خوندنش لذت بردم و طبق رمانهای اینچنینی خیلی هم اشکم رو در اورد هر کس که نخونده میتونه با خیال راحت بخونه واقعا ارزش خوندن رو داره و از همینجا از خانم مهریزی مقدم بخاطر نگارش این کتاب زیبا تشکر میکنم موفق باشید


چنانت دوست میدارم که وصلت دل نمیخواهد کمال دوستی باشد مراد از دوست نگرفتن مراد خسرو از شیرین کناری بود و اغوشی محبت کار فرهاد است کوه بیستون سفتن
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 خرداد 1391 - 05:38 ب.ظ

درود برهمه ی دوستان

کتاب همراز به نظر من بعد از غریبه ی آشنا یکی از بهترین آثار خانم مقدمه ،من خیلی خیلی دوسش داشتم ،شخصیت هاش همه عالی بودن احسان ،حسام ،فرشته و............. .

خوندن این کتاب رو از دست ندید حتما بخونید و لذت ببرید.

قربان شما.نیلوفر


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 آبان 1391 - 10:13 ب.ظ

قلم خانم مقدم رو خیلی زیاد دوست دارم:)
این رمان رو هم بی نهایت دوست دارم:)
بعضی قسمت هاش واقعاً فوق الهاده و تکرار نشدنیه:)
ولی من برعکس گندم جونم و آواتارکوشولو نمی تونم بگم خب عیبی نداره که زلزله بم توی شهریور رخ داد:)
اگه این مورد نبود، کتاب فوق العاده بود:)
مرسی ازنویسنده خوبش:) مرسی از نشر علی:)


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 آبان 1391 - 11:08 ب.ظ

کتاب همراز وو خوندم ولی یادم نیست موضوعش چی بود

ولی قلم خانم مقدم و دوست دارم و همه کتابای ایشون خوندم

با آرزوی موفقیت بیشتر نشر علی و خانم مقدم


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2193
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 9 شهریور 1392 - 10:16 ب.ظ

مجموعه قوانین تالار نقد کتاب

1: در این بخش کاربران فقط در مورد کتاب مورد نظر به بررسی می پردازند. و از مقایسه کتاب ها و نویسنده باید خودداری کنند .

2: با هر گونه توهین به نویسنده و نشر در این بخش بر خورد خواهد شد .

3: کاربران به بررسی و نقد کتاب بپردازند علاوه بر نکات منفی نکات مثبت را هم مطرح کنند

4: از توهین به نظرات یکدیگر جداً خودداری کنید .

5 : مطالبی که به تعریف داستان می پردازند حذف خواهد شد .

6: از برخورد سلیقه ای جدا خودداری کنید.

7: نقد مغرضانه در مورد کتاب ها در این بخش تایید نخواهد شد

عضو سایت تاریخ عضویت: 26 مهر 1391

پیام های ارسالی: 36
اعتبار: 0

135 مرتبه در 45 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 62 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 آبان 1392 - 09:20 ب.ظ

همراز و دوستش داشتم موضوع و شخصیت پردازی عالی بود ممنون




کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*