از تو می گریزم
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2193
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 خرداد 1391 - 08:54 ق.ظ
از تو می گریزم
Faezeh-
تاریخ ارسال: 16 شهریور 1390 - 4:31 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 16 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 12
اعتبار: -1

23 مرتبه در 12 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 109 مرتبه تشکر کرده است.

من عاشق این کتابم و تا حالا چند بار خوندم فقط حیف که اخرش بد تموم شد و شخصیت راد و خیلی خیلی دوست داشتم.

با تشکر از خانوم ارامش و نشر علی


من به خود میبالم که در این عصر یخی دوستی دارم که دلش ایینه خورشید است
بالای صفحه
غزاله
تاریخ ارسال: 28 شهریور 1390 - 9:42 PM
عضو سایت
موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 19 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 13
اعتبار: 2

57 مرتبه در 28 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 46 مرتبه تشکر کرده است.

به نظرم این کتاب یک جورایی داره انسان بودنو به ما یاد میده و یه جورایی فرهنگ انسانیت رو رواج میده.

رفتار راد با صمیم نمونه ای از رفتار یک انسانه.پشیمونی راد از اینکه به اجبار پدرش صمیمو گروگان گرفته رفتار راد با صمیم وقتی صمیم گروگانش بود ازدواج راد با صمیم و کمکهای راد به صمیم,همه و همه نشونه یه عشق واقعیه.عشقی که این روزا با مفهوم خودخواهی بین جوونا رواج پیدا کرده توی این کتاب به چشم نمیخوره.


چون خم شدم که پای تو ببوسم پی وداع/ رفتی و قامت من مسکین خمیده ماند...
بالای صفحه
مریم جون
تاریخ ارسال: 26 آذر 1390 - 4:29 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 143
اعتبار: 62

738 مرتبه در 150 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1082 مرتبه تشکر کرده است.

سلام به غزاله عزیزم

مثل همیشه باهات موافقم توی این کتاب راه رسم عاشقی نمونه  به آدم یاد آوری میشه عشق راد به صمیم یک عشق صاف و خالص و بدون ریاست عشق صمیم هم به راد هرچند که خودش اون رو باور نداشت اما فوق العاده و پاک و صمیمی بود


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
بالای صفحه
parand
تاریخ ارسال: 16 بهمن 1390 - 8:00 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 6 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 10
اعتبار: -7

37 مرتبه در 8 ارسال مورد تشکر قرار گرفته.

عالی بود.شخصیت رادواقعا ستودنی بودولی حیف که صمیم عشق راد رودرک نکرد ودربدترین موقع تنهاش گذاشت

بالای صفحه
nilofar
تاریخ ارسال: 16 بهمن 1390 - 11:30 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 172
اعتبار: 122

966 مرتبه در 177 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1062 مرتبه تشکر کرده است.

درود دوستان

تو رو خدا  تو نظراتتون به اخر داستان هیچ اشاره ای نکنید .

فردا می خوام این کتاب رو بخرم ولی هنوز هیچی نشده و در حالی که نمی دونم راد و صمیم کین و ماجرا چیه  دلم برای راد کبابه  !!! پیشاپیش غصه اشو می خورم که قراره سرش بی کلاه بمونه :))


از دلتنگی هام بادبادکی خواهم ساخت و اون رو در هوای بی خیالی پرواز خواهم داد
بالای صفحه
nilofar
تاریخ ارسال: 2 اسفند 1390 - 6:31 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 172
اعتبار: 122

966 مرتبه در 177 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1062 مرتبه تشکر کرده است.

سلام دوستان

کتاب رو خوندم خوشم اومدراد منو یاد  کامیار  محراب    شهاب   علی   بردیا   پوریا   امیر  حامی  احسان   خسرو   کامران   سیاوش  و........... انداخت حتما همشون رو به یاد دارین ولی صمیم نمی دونم مثل کی بود صحبت های بیشتر در موقع خودش خانم ارامش عزیز ممنون وخسته نباشید


از دلتنگی هام بادبادکی خواهم ساخت و اون رو در هوای بی خیالی پرواز خواهم داد
بالای صفحه
nilofar
تاریخ ارسال: 3 اسفند 1390 - 7:01 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 172
اعتبار: 122

966 مرتبه در 177 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1062 مرتبه تشکر کرده است.

بادرود مجدد

دوستان یه توضیح کوچولو در مورد کامنت فبلی بدم منظور من از شباهت راد با اون شخصیت ها  اخلاقشون بود نه عاقبت کارشون  اون که بنده خدا راد...........

درضمن اون شهاب      شهاب همخونه اس نه شهاب پرنده ی بهشتی شهاب پرنده ی بهشتی که یه مرد گل و بلبل وبود که خیلی راحت اظهار عشق می کرد و اصلا بد اخلاق نبود .


از دلتنگی هام بادبادکی خواهم ساخت و اون رو در هوای بی خیالی پرواز خواهم داد
عضو سایت تاریخ عضویت: 27 تیر 1391

پیام های ارسالی: 29
اعتبار: 17

371 مرتبه در 84 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 458 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 مرداد 1391 - 11:22 ب.ظ

سلام منم عاشق این کتابم و هر چند ماه یه بار دوباره میخونمش امیدوارم خانم ارامش به فکر نوشتن جلد دوم کتاب باشن وخیال مارو بابت راد راحت کنن

عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 22 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 141
اعتبار: 20

1427 مرتبه در 307 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2091 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 آبان 1391 - 01:00 ب.ظ

سلام

من طی خوندن از تو می گریزم کیف کردم حاضر جوابیا و عشقی که کم کم پیش اومد ...

ولی چرا آخرش لینجوری شد ؟ به نظر منم مهناز جان درست گفتن و جا داره که جلد دومش هم نوشته شه و من انتظار داشتم ... نه نمیگم ، آخه خیلیا که نخوندن گناه دارن هنوز نخونده همه چیزو متوجه بشن :)

موفق باشید .

عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 3 آبان 1391 - 10:16 ب.ظ

من عاشق این رمانم-0- از همون روزی که منتشر شد، تا همین الان:)
یعنی شخصیت آفرینی خانم آسایش واقعا حرف نداره:)
خیلی زیاد دوستش دارم و همیشه هم از خوندش لذت بردم:)
ولی برعکس همه دوست جونای عزیزم، لزومی نمی بینم که جلد دومی نوشته بشه:)
من با خودم این قضیه رو حل کردم:)) مشکلی هم ندارم باهاش:)))
رمان عالی بود...
هرکی نخونده ، نصف عمرش بر فناست:)


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2193
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 9 شهریور 1392 - 10:17 ب.ظ

مجموعه قوانین تالار نقد کتاب

1: در این بخش کاربران فقط در مورد کتاب مورد نظر به بررسی می پردازند. و از مقایسه کتاب ها و نویسنده باید خودداری کنند .

2: با هر گونه توهین به نویسنده و نشر در این بخش بر خورد خواهد شد .

3: کاربران به بررسی و نقد کتاب بپردازند علاوه بر نکات منفی نکات مثبت را هم مطرح کنند

4: از توهین به نظرات یکدیگر جداً خودداری کنید .

5 : مطالبی که به تعریف داستان می پردازند حذف خواهد شد .

6: از برخورد سلیقه ای جدا خودداری کنید.

7: نقد مغرضانه در مورد کتاب ها در این بخش تایید نخواهد شد

عضو سایت تاریخ عضویت: 17 بهمن 1391

پیام های ارسالی: 82
اعتبار: 0

1012 مرتبه در 222 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1966 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 تیر 1393 - 03:03 ب.ظ

سلام...

احتمالا خیلی دیره ولی من دیشب تازه برای اولین بار این کتابو خوندم....

چقدر از دستم رفته بود!.....(فکرکنم جمله ام غلطه!)

نمیدونم بگم بعد از چه مدته زیادی یه کتاب تونست روم تاثیر بذاره و برام مهم باشن شخصیت هاش و قصه شون....

خیـــــــــــــــــــــــلی قشنگ بود!خیلی!....من خیلی دوستش داشتم...

و...در کلِ کتابایی که تو عمرم خوندم از معدود کتابایی بود که واقعا غمگینم کرد....این خوب بود!....که ناراحت نشم...غمگین شم و عاشقه یه کتاب...حرص نخورم...بی اهمیت نشم...استرس بگیرم ولی اعصابم خورد نشه... اینکه همه ی قصه رو قبول کنم...اینکه لذت ببرم از خوندنش نه اینکه فقط بخونم که تموم شه و ببینم چی میشه آخرش....اینکه آخرش نگم مسخره...به جاش دلم مچاله شه و حتی گریه کنم!...اتفاقی که فقط چندبار افتاده...اینکه همه ی لحظه های کتابو حس کنم و.....خیلی همه چیز خوب بود....واسه من که اینطوری بود....

اینکه عزیزان گفتن جلد دوم...با سپیده موافقم...اصلا به هیچ وجه دلم جلد دوم نمیخواد...البته از چاپ کتاب تاحالا که جلد دومی نیومده....

اووووم...رمانم رمانای قدیم...مثل تمامه چیزایِ دیگه ی زندگی........

به امیده خوندنِ کتابای خوب...خیلی خوب....

ببخشید خیلی حرف زدم...آخه خیلی دوستش داشتم...

ممنونم از خانوم آرامشِ عزیز...موفق باشین...

 

 

 


ای جان غم گرفته...بگو دور از آن نگاه، در چشمه کدام تبسم بشویمت......



کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*