ایلگار دخترم
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2193
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 خرداد 1391 - 08:58 ق.ظ
ایلگار دخترم
Faezeh-
تاریخ ارسال: 16 شهریور 1390 - 4:45 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 16 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 7
اعتبار: -1

23 مرتبه در 12 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 109 مرتبه تشکر کرده است.

من عاشق شخصیت امیر علی تو این رمان بودم و به خانوم پویا به خاطر رمان زیباشون تبریک میگم.

با تشکر از نویسنده محترم و نشر علی


من به خود میبالم که در این عصر یخی دوستی دارم که دلش ایینه خورشید است
بالای صفحه
paradise
تاریخ ارسال: 24 شهریور 1390 - 4:30 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 24 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 59
اعتبار: 20

327 مرتبه در 74 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 275 مرتبه تشکر کرده است.

میشه گفت بهترین رمان نویسنده بود و موضوع جدیدی داشت ولی در اواخر داستان افت زیادی پیدا کرده منظورم بعد از قضیه ی عسل و پاپوشی که درست کرد.از خود گذشتگی مانی واقعا قابل درک بود هستند ادمایی که خودشون رو به خاطر بقیه فدا می کنن


زندگی باور میخواد ان هم از جنس امید.که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد یک امید قلبی به تو گوید که خدا هنوز هست!
بالای صفحه
مریم جون
تاریخ ارسال: 26 آذر 1390 - 4:24 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 141
اعتبار: 62

738 مرتبه در 150 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1082 مرتبه تشکر کرده است.

عاشقشم


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
بالای صفحه
mzm
تاریخ ارسال: 5 اسفند 1390 - 9:23 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 20
اعتبار: 8

95 مرتبه در 25 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 11 مرتبه تشکر کرده است.

 کتاب خبلی زیبایی بود از خوندنش لذت بردم عاشق شخصیت امیر علی هستم واز متانت مانیا خوشم میاد . از خانم پوریا و نشر همیشه بهترین علی متشکرم . مریم صدوق


نشر علی ماندگار تا همیشه.... دوستان نویسنده پاینده باشید وپیروز.... هم تالاری ها دو ستتون دارم یک دنیا....
بالای صفحه
طاهره الف
تاریخ ارسال: 8 اسفند 1390 - 6:04 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 5 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 27
اعتبار: 15

153 مرتبه در 31 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 10 مرتبه تشکر کرده است.

دخترم کتاب خیلی قشنگی نوشته بودی خیلی هم اموزنده بود برای جونها از قدیم میگویند انچه که جونها توایینه میبینند پیرهاتو خشت خام میبینند حالا کتاب شماهم حکایت همین بوداینکه یک دختر خانمی کنه وخودش رو پاسوز بچه بیمادر خواهرش بکنه خیلی زن بودن می خواهد که خداروشکر توایران از این شیرزنها زیادهستند در مورد شخصیت مرد کتاب هم همین عقیده رو دارم اینکه یک جوون هم انقدر با گذشت باشه وخیلی مردونگی رو درحق زن برادر مرحومش تموم کنه اینها همه درس های اخلاقیه ومن که از خوندن این کتاب قشنگ لذت بردم ودوست دارم همه بخوننش وازش چیز یاد بگیرند.

دست دختر گلم درد نکه ودعا میکنم همیشه موفق باشه.

بالای صفحه
mahan.s
تاریخ ارسال: 26 فروردین 1391 - 5:41 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 84
اعتبار: 30

500 مرتبه در 86 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 471 مرتبه تشکر کرده است.

این کتابوخیلی دوست داشتم چون غیرازشخصیتهای خوبش مثل مانیا،امیرعلی و...که توذهن میمونن

شخصیت مانلی برام یه آدم بدبختوتداعی میکردازاون آدماکه فکرمیکنن زندگی بقیه روخراب میکنن امااول ازخوشبختیایی که میتونن راحت ازش لذت ببرن میگذرن.لحظاتی که خیلیادنبالشن

امیدوارم هیچکدوم ازشمادوستای عزیزم خوشبختیای کوچیکوبزرگتونوازدست ندید

بالای صفحه
خیال باران
تاریخ ارسال: 2 اردیبهشت 1391 - 7:08 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 11 فروردین 1391

پیام های ارسالی: 6
اعتبار: -1

27 مرتبه در 6 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 5 مرتبه تشکر کرده است.

بین کتابهای خانم پوریا بهترین اثرشون هست و یکی از بهترین کتابهای نشر علی

اوج هنری خانوم پوریا در بین سه کتاب "قلعه دل " ،"نجوای شبانه"، " ایلگار دخترم "؛ همین کتاب مورد بحث هست..

از دو کتاب دیگه خانوم پوریا چندان رضایتی نداشتم اما این اثرشونو چندین بار مطالعه کردم.شخصیت مانی چه از نظر زیبایی و چه از نظر معلومات و هوش و چه از نظر مالی بی کم و کاست ترسیم شده بود.اگر اندکی از همۀ نمره های بیست شخصیتی و ظاهری مانی کم می شد با یک شخصیت واقعی تر روبرو می شدیم.

امیر علی شخصیت خودساخته ای داره ودلنشینیِ شخصیتش بخاطره نداشتن نمره بیست درهمه ابعاد ظاهری و اخلاقی هست اینکه اندکی سرو گوشش می جنبه اینکه در دفاع از حقش حتی روبروی بزرگتر از خودش می ایسته(منظورم خاله اکرم هست) ووو

خلق شخصیتهایی مثل حاج آقا و حاج خانوم داستانو به سمت خانواده های سنتی سوق داده بود و این فضا ها به نظر من زیبایی خاصی دارن به نسبت فضاسازی هایی که فقط در آنها نوع لباس و آرایش و رقص و...عنوان می شه  

تکرار این فضا ها رو در کتابهای موفق دیگه ای هم می شه دید مثل کتاب "شب بی ستاره "خانم فریده شجاعی که هر دو محیط ( سنتی و آزاد) در کنار هم به تصویر کشیده شدن، البته در هردو اشاره به زیاده روی چه در یک محیط سنتی و چه در یک محیط آزاد که بیشتر به بی بندو باری نزدیک بود ،شده و اینکه این سفت گرفتن و شل گرفتن هاچه تخریب هایی در زندگی فرد و سایر نزدیکانش می گذاره.

به خانوم پوریا برای نگارش کتاب زیباشون تبریک می گم .


در دل سیاه شب ، هر ستاره ای که سر میزند ، " اوست " چشمک هر ستاره ای ، نگاه دزدانه ی اوست که مرا پیغام میدهد ، که در زمین تنها نیستی ، دکتر علی شریعتی
بالای صفحه
ابجی زری
تاریخ ارسال: 9 اردیبهشت 1391 - 6:13 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 29 فروردین 1391

پیام های ارسالی: 10
اعتبار: -7

16 مرتبه در 7 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 32 مرتبه تشکر کرده است.

به نظر من درباره ی مانیا خیییییییییییییییییلی غلو شده بود چه از نظر شخصیتی  چه از نظر ظاهری!! نتونستم باهاش ارتباظ برقرار کنم  فکر میکنم اگه  مانیا به واقعیت نزدیکتر بود دلنشین تر می شد ولی در کل از نویسنده به خاطر زحمتی که کشیدن تشکر میکنم!!


خدایا مرا ببخش به خاطر تمام درهایی که کوبیدم و خانه ی تو نبود....
بالای صفحه
گندم
تاریخ ارسال: 3 خرداد 1391 - 7:08 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 146
اعتبار: 182

753 مرتبه در 144 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1348 مرتبه تشکر کرده است.

خیلی این کتاب رو دوست دارم . تا حالا فرصتی پیش نیومده بود که نظرم رو بگم . اما خوب حالا که برای بار سوم میخونمش میگم که:

عالیه بدون هیچ تعارفی ... امیر علی خیلی دوست داشتنی بود. اما یه کم هضم شخصیت مانیا برام سنگین بود . چون شخصیتش کاملا سفید بود . با این که مادر نبود و تجربه بچه داری حتی برای خواهر و برادر کوچکترش و نداشت خیلی خیلی وارد بود . و تمام هنر های خاته داری ( آشپزی . گلدوزی . نظافت بی مثال و...) را به طور کامل بلد بود . اخه فقط 18 سالش بود!!!

اما در کل عالی بود . نکات مثبتش خیلی خیلی بیشتر از این موردی بود که گفتم

فهیمه جون خدا قوت


از غوغای زندگی تا سکوت مرگ ، خرابتم خدا جون
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 فروردین 1391

پیام های ارسالی: 2
اعتبار: 13

222 مرتبه در 50 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 69 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 خرداد 1391 - 12:48 ب.ظ

سلام دوستان.

فکر کنم اولین کسی هستم که در این قسمت نظر می گذارم، چون به ظاهر نظرات کپی های قبلی هستند.

قبل از همه باید از خانم پوریای عزیز تشکر کنم. بی اغراق ایلگار دخترم کتابی بود که بارها و بارها خواندمش و از خواندش هر بار لذت بردم.

اینکه شخصیت مانیا در کتاب کمی غلو شده بود غیرقابل انکار نیست. اما گاهی مهارت نویسنده آنقدر این اغراق ها را به زیبایی ترسیم میکنه که کاملاً به دل می نشیند.

من احساس میکنم همه شخصیت ها در این داستان دوست داشتنی بودند. همه و همه و همه... حتی مانلی با تمام سرخوردگی هایی که به اشتباه سر به طغیان گذاشته بودند.

خانم پوریای عزیز همکار نازنینم از صمیم قلبم بخاطر نگارش این کتاب ممنونم و بی صبرانه منتظر آثار بعدی شما هستم.

شاد و موفق باشید.


در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که تنها پاهایم را از من گرفت, در حالی که گویی ایستاده بودم. چه غصه هایی که فقط باعث سپیدی موهایم شد, در حالیکه قصه ای کودکانه بیش نبود. دریافتم کسی هست که اگر بخواهد می شود و اگر نه نمی شود."به همین سادگی" کاش نه می دویدم و نه غصه می خوردم و تنها... او را می خواندم.
عضو سایت تاریخ عضویت: 13 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 42
اعتبار: 33

1045 مرتبه در 177 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 541 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 خرداد 1391 - 07:07 ب.ظ

با سلام و خسته نباشید خدمت خانوم پوریای عزیز

من امروز ایلگارو تموم کردم  به نطره من کتاب بسیار زیبایی بود آدمو خسته نمیکرد  هی رو یه موضوع زوم نمیکرد واین عالی بود

خواندنش زود میگدشت یعنی مثلآ یهو نگاه میکردی میدیدی صفحه دویست هستی و این هم عالی بود و بازم ممنون از شما بزرگوار

واما در باره ی شخصیت ها مانیارو دوست داشتم خیلی خانوم بود امیرعلی خیلی مرد بود  و حاج بابا وحاج خانومم دوست داشتم

باز هم از شما خانوم پوریا کمال سپاسگذاری را دارم

شادو سر بلند باشید:محیا

 

 


این نیز بگذرد
عضو سایت تاریخ عضویت: 30 مهر 1390

پیام های ارسالی: 167
اعتبار: 226

3847 مرتبه در 633 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3202 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 خرداد 1391 - 06:06 ب.ظ

سلام دوستان

 والا همه دیگه نظر من رو در مورد این کتاب میدونن  چون در تاپیک ده کتاب برتر هم من این رو به عنوان اولین انتخابم گذاشتم.خیلی خیلی دوسش داشتم ودارم هنوزم هر وقت چشمم بهش میفته همشو از اول میخونم نه فقط یه قسمتهاییش رو .با سفید بودن شخصیت مانیا هم هیچ مشکلی نداشتم به نظرم خیلی خوب پرداخته شده بود.

حتما حتما بخونیدش .

نیلوفر


ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 تیر 1391

پیام های ارسالی: 13
اعتبار: 43

651 مرتبه در 86 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 568 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 مرداد 1391 - 02:24 ق.ظ

سلام دوستان من هم از این اثر خانم پوریا خیلی خیلی خوشم اومد با این که چند سال پیش خوندم ولی هنوز تو ذهنمه و از اون کتابهای ماندگاره.فهمیه جون دستت درد نکنه گل کاشتی خانمی

عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 آبان 1391 - 11:34 ق.ظ

من عاشق ایلگار هستم:)
توی نقد ده روزه اش هم گفتم...
به نظرم بهترین کار خانم پوریا بود:)
همه چیز این کتاب فوق العاده است به جز شخصیت مانیا:) (یعنی من از حرفم برنمی گردما... دقت دارید؟!)
واقعاً هم که از بهترین های نشر علیه!
با این که قدیمیه ولی فکرکنم دوماه یه بار می خونم این رمان رو... بس که قشنگه:)
پاینده باشید!


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
mzm
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 74
اعتبار: 18

817 مرتبه در 193 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 735 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 آبان 1391 - 11:55 ق.ظ

عاشقشم .

کتابیه که خیلی دوسش دارم شخصیت امیر علی و مانیا رو خیلی قشنگ توصیف کرده . عاشق جفتشونم خیلی بهم میان .  از خاله اکرم متنفرم . از فهم و درک حاج رسول و اعظم خانوم خیلی خوشم میاد .

خانم پوریا ممنون امیدوارم موفق باشید و باز با کارهای جدید نظیر ایلگار دخترم مارو خوشحال کنید .


دوستان پاک چوبهای خیسی هستند که با اتش نه می سوزند و نه خاکستر می شوند .
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 4 آبان 1391 - 11:33 ب.ظ

ایلگار دخترم عالی

سنگ تموم خانم پوریا در این کتاب

شخصیت پردازی موضوع  دیالوگها همه چیز این اثر سر جاش و به شدت دلنشین و دویت داشتنی

امیر علی و مانیا خیل دوست داشتنی هستند

مانیا به شدت فداکار و صبور

دلم میخواد مانلی رو خفه کنم

دلم برای پسر همسایه هم سوخت گناه داشت طفلی

امیر محمد م بی گناه مظلومانه دار فانی وداع گفت

ممنون از خانم پوریا و نشر علی


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
mzm
عضو سایت تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 74
اعتبار: 18

817 مرتبه در 193 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 735 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 26 آذر 1391 - 12:31 ب.ظ

سلام به خانم پوریای عزیزم.......

چاپ هفتم کتاب ایلگار دخترم را بهتون تبریک میگم .....

امیدوارم که به چاپ صدم برسه و من بتونم بهتون تبریک بگم ......چون واقعا خیلی دوسش دارم.....

امیدوارم همیشه موفق باشید وپاینده.....


دوستان پاک چوبهای خیسی هستند که با اتش نه می سوزند و نه خاکستر می شوند .
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 22 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 141
اعتبار: 20

1427 مرتبه در 307 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2091 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 27 آذر 1391 - 10:09 ق.ظ

سلام به روی ماه همگی

چقد جالبه نظراته دوستای گلم  ، منم مثل سایر عزیزان  خیلی  ایلگار دخترم رو دوست دارم .

هر موقع از کنار کوه نور رد میشم  ناخواسته  یاد این کتاب زیبا  میفتم .

چاپ هفتم این کتاب زیبا رو تبریک میگم .

منتظر کتابهای زیبای دیگه از شما نویسنده عزیز هستم .

موفق و پاینده باشید .

عضو سایت تاریخ عضویت: 26 مهر 1391

پیام های ارسالی: 36
اعتبار: 0

135 مرتبه در 45 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 62 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 بهمن 1391 - 12:02 ب.ظ

دوستش داشتم عاشق شخصیت امیرعلی و مانیا شدم دلم برای امیر محمد سوخت ممنون  و خسته نباشید خانم پوریا

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2193
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 9 شهریور 1392 - 10:18 ب.ظ

مجموعه قوانین تالار نقد کتاب

1: در این بخش کاربران فقط در مورد کتاب مورد نظر به بررسی می پردازند. و از مقایسه کتاب ها و نویسنده باید خودداری کنند .

2: با هر گونه توهین به نویسنده و نشر در این بخش بر خورد خواهد شد .

3: کاربران به بررسی و نقد کتاب بپردازند علاوه بر نکات منفی نکات مثبت را هم مطرح کنند

4: از توهین به نظرات یکدیگر جداً خودداری کنید .

5 : مطالبی که به تعریف داستان می پردازند حذف خواهد شد .

6: از برخورد سلیقه ای جدا خودداری کنید.

7: نقد مغرضانه در مورد کتاب ها در این بخش تایید نخواهد شد

عضو سایت موقعیت: اهواز
تاریخ عضویت: 29 دی 1390

پیام های ارسالی: 14
اعتبار: 9

98 مرتبه در 22 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 39 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 30 شهریور 1392 - 06:13 ب.ظ

از کتابهای محبوبمه که هر چند وقت بهش سر میزنم و دوباره میخونم.


صبحدم مرغ سحر با گل نوخاسته گفت ناز کم کن که درین باغ بسی چون تو شکفت
عضو سایت تاریخ عضویت: 27 آبان 1392

پیام های ارسالی: 37
اعتبار: 0

50 مرتبه در 36 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 8 آذر 1392 - 11:56 ب.ظ

موضوع کلی کتاب جالب بود اما نکات خاصی داشت که خواننده رو زده میکرد تعریف و تمجید بیش از حد مانی که واقعا کلافه کنده بود مخصوصا درباره بوی بدن مانی نمیدونم چی باید بگم-پایان کتاب برای نشون دادن عشق امیرعلی اصافه کردن موضوع زن دوم فقط زمان کتابو زیاد کرده بود داستان رو از ماجرا اصلی سرد میکرد


من شبح مردی بدبختم که شما او را در سیاهچال قلعه دیف دفن کردید خداوند به این شبح برآمده از گور،ماسک کنت دومونت کریستو زد او را از الماس و طلا پوشاند تا شما او را فقط امروز بشناسید "من ادموند دانتس هستم"
عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 23 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 24
اعتبار: 0

56 مرتبه در 20 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 123 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 اردیبهشت 1393 - 03:11 ب.ظ

ای جونم یعنی عااااااشق این کتابم همه چی بیسته بیسته بیسته .... تشکر فرااااوان فهیمه جووووون ابزار علاقه




کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*