صفحه:   3
نمایش:   61 - 90
تعداد کل صفحه:   47
تعداد کل موضوع ها:   1392


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 

یادداشت های خواندنی
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 05:13 ب.ظ

far121
تاریخ ارسال: 11 خرداد 1391 - 1:31 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 260
اعتبار: 178

1408 مرتبه در 282 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 602 مرتبه تشکر کرده است.

از نگاهت عاقبت رخ بردم
همه نامه هاتو سوزوندم
پر دادم قناری های خسته رو
توی باغچه گلا رو خشکوندم

می دونستم که اسیری
می دونستم داری میری
می دونستم داری میری

گفتی که سپر بلاتم
هر جایی بری باهاتم
همسفر با لحظه هاتم

می دونستم مرغک وحشی من
روز و شب شوق پریدن داشتی
می دونستم تو بهار عشقمون
قصد از ریشه بریدن داشتی

می دونستم که اسیری
می دونستم داری میری
می دونستم داری میری

حالا که هستی اسیر د یگری
توی قلبت منو فریاد نکن
دیگه ای رفیق نیمه راه من
از منو گذشته هام یاد نکن

می دونستم که اسیری
می دونستم داری میری
می دونستم داری میری

از نگاهت عاقبت رخ بردم
همه نامه هاتو سوزوندم
پر دادم قناری های خسته رو
توی باغچه گلا رو خشکوندم

می دونستم که اسیری
می دونستم داری میری
می دونستم داری میری

گفتی که سپر بلاتم
هر جایی بری باهاتم
همسفر با لحظه هاتم


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 11 خرداد 1391 - 1:37 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 260
اعتبار: 178

1408 مرتبه در 282 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 602 مرتبه تشکر کرده است.

باور کن ، صدامو باور کن
صدایی که تلخ و خسته ست
باور کن ، قلبمو باور کن
قلبی که کوهه اما شکسته ست
شکسته ست

باور کن ، دستامو باور کن
که ساقهء نوازشه
باور کن ، چشم منو باور کن
که یک قصیده خواهشه

وسوسهء عاشق شدن
التهاب لحظه هامه
حسرت فریاد کردنه
اسم کسی با صدامه

اسم تو هر اسمی که هست
مثل غزل چه عاشقانه ست
پر وسوسه مثل سفر
مثل غربت صادقانه ست

باور کن اسممو باور کن
من فصل بارون برگم
مطرود باغ و گل و شبنم
درختم درخت خشکی
تو دست تگرگم

باور کن همیشه باور کن
که من به عشق صادقم
باور کن حرف منو باور کن
که من همیشه عاشقم...


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 05:18 ب.ظ

مریم ماندگار
تاریخ ارسال: 11 خرداد 1391 - 7:05 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 148
اعتبار: 55

1015 مرتبه در 167 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1461 مرتبه تشکر کرده است.

روزی مردی خواب عجیبی دید

دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آن ها نگاه می کند.

هنگام ورود دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند باز می کنند و آن ها را داخل جعبه می گذارند. مرد از فرشته پرسید: شما چکار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد گفت: این جا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.

مرد کمی جلوتر رفت باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذ هایی را داخل پاکت می گذارند و آنها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند. مرد پرسید: شما چکار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان می فرستیم.

مرد کمی جلوتر رفت و دید فرشته ای بیکار نشسته است، مرد با تعجب از فرشته پرسید؟ چرا بیکاری؟ فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است؛مردمی که دعاهایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی عده ی بسیار کمی جواب می دهند.

مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد: بسیار ساده فقط کافیست بگویند: خدایا شکر


باز باران بارید، خیس شد خاطره ها... مرحبا بر دل ابری هوا... هرکجا هستی باش، آسمانت آبی و دلت از غصه دنیا خالی...
 

 

far121
تاریخ ارسال: 12 خرداد 1391 - 12:48 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 258
اعتبار: 178

1408 مرتبه در 282 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 602 مرتبه تشکر کرده است.

خونه گرم عشق ما بی تو چه بی فروغه
گریه ی من حقیقی و خنده ی من دروغه
روزایی که نیومدی وای که چه حالی داشتم
مثل گذشته های دور کاشکی دوست نداشتم

عمر پر از حسرت من باری گذشت به هر حال
ثانیه هام یه قرن شد و دقیقه هام هزار سال
عمر پر از حسرت من باری گذشت به هر حال
ثانیه هام یه قرن شد و دقیقه هام هزار سال

وای بیا تا همیشه خودم را واسه تو یه همراه بدونم
نذار با دل ساده بی تو , تو فصل جدایی بمونم
چه التماسی واسه تو تو این صدامه
اگه بیای صد آرزو تو لحظه هامه
چه التماسی واسه تو تو این صدامه
اگه بیای صد آرزو تو لحظه هامه

خونه گرم عشق ما بی تو چه بی فروغه
گریه من حقیقی و خنده من دروغه
روزای که نیومدی وای که چه حالی داشتم

مثل گذشته های دور کاشکی دوست نداشتم
کاشکی دوست نداشتم
کاشکی دوست نداشتم
کاشکی دوست نداشتم


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 12 خرداد 1391 - 12:52 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 258
اعتبار: 178

1408 مرتبه در 282 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 602 مرتبه تشکر کرده است.

اگه اون که کنارته ، تو رو بیشتر از من می خواد

اگه با همون راحتی ، اگه باهات راه میاد

اگه روزگار بد ، تو رو ازم گرفته

اگه خاطرات خوبمون ، از خاطرم نرفته

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی

حتی از خاطره هامون جدا شی

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی

حتی از خاطره هامون جدا شی

از همون روزای اول میدونستم نمی مونی

میدونستم نمیتونی عشقو تو چشام بخونی

از همون روزای اول دل تو با دیگری بود

کاش همیشه پات بمونه اون که عشق بهتری بود

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی

حتی از خاطره هامون جدا شی

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی

حتی از خاطره هامون جدا شی


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 12 خرداد 1391 - 12:56 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 258
اعتبار: 178

1408 مرتبه در 282 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 602 مرتبه تشکر کرده است.

یه پنجره با یه قفس ، یه حنجره بی هم نفس
سهم من از بودن تو ، یه خاطرس همین و بس

تو این مثلث غریب ، ستاره ها رو خط زدم
دارم به آخر می رسم ، از اونور شب اومدم

یه شب که مثل مرثیه ، خیمه زده رو باورم
میخوام تو این سکوت تلخ ، صداتو از یاد ببرم

بزار کوله بارم روشونه شب بزارم
باید که از اینجا برم ، فرصت موندن ندارم

داغ ترانه تو دلم ، شوق رسیدن تو تنم
تو حجم سرد این قفس ، منتظر پر زدنم

من از تبار غربتم ، از آرزو های محال
قصه ما تموم شده ، با یه علامت سوال

بزار کوله بارم روشونه شب بزارم
باید که از اینجا برم ، فرصت موندن ندارم


 

 

far121
تاریخ ارسال: 12 خرداد 1391 - 12:48 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 258
اعتبار: 178

1408 مرتبه در 282 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 602 مرتبه تشکر کرده است.

خونه گرم عشق ما بی تو چه بی فروغه
گریه ی من حقیقی و خنده ی من دروغه
روزایی که نیومدی وای که چه حالی داشتم
مثل گذشته های دور کاشکی دوست نداشتم

عمر پر از حسرت من باری گذشت به هر حال
ثانیه هام یه قرن شد و دقیقه هام هزار سال
عمر پر از حسرت من باری گذشت به هر حال
ثانیه هام یه قرن شد و دقیقه هام هزار سال

وای بیا تا همیشه خودم را واسه تو یه همراه بدونم
نذار با دل ساده بی تو , تو فصل جدایی بمونم
چه التماسی واسه تو تو این صدامه
اگه بیای صد آرزو تو لحظه هامه
چه التماسی واسه تو تو این صدامه
اگه بیای صد آرزو تو لحظه هامه

خونه گرم عشق ما بی تو چه بی فروغه
گریه من حقیقی و خنده من دروغه
روزای که نیومدی وای که چه حالی داشتم

مثل گذشته های دور کاشکی دوست نداشتم
کاشکی دوست نداشتم
کاشکی دوست نداشتم
کاشکی دوست نداشتم


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 12 خرداد 1391 - 12:52 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 258
اعتبار: 178

1408 مرتبه در 282 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 602 مرتبه تشکر کرده است.

اگه اون که کنارته ، تو رو بیشتر از من می خواد

اگه با همون راحتی ، اگه باهات راه میاد

اگه روزگار بد ، تو رو ازم گرفته

اگه خاطرات خوبمون ، از خاطرم نرفته

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی

حتی از خاطره هامون جدا شی

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی

حتی از خاطره هامون جدا شی

از همون روزای اول میدونستم نمی مونی

میدونستم نمیتونی عشقو تو چشام بخونی

از همون روزای اول دل تو با دیگری بود

کاش همیشه پات بمونه اون که عشق بهتری بود

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی

حتی از خاطره هامون جدا شی

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی

حتی از خاطره هامون جدا شی


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 12 خرداد 1391 - 12:56 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 258
اعتبار: 178

1408 مرتبه در 282 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 602 مرتبه تشکر کرده است.

یه پنجره با یه قفس ، یه حنجره بی هم نفس
سهم من از بودن تو ، یه خاطرس همین و بس

تو این مثلث غریب ، ستاره ها رو خط زدم
دارم به آخر می رسم ، از اونور شب اومدم

یه شب که مثل مرثیه ، خیمه زده رو باورم
میخوام تو این سکوت تلخ ، صداتو از یاد ببرم

بزار کوله بارم روشونه شب بزارم
باید که از اینجا برم ، فرصت موندن ندارم

داغ ترانه تو دلم ، شوق رسیدن تو تنم
تو حجم سرد این قفس ، منتظر پر زدنم

من از تبار غربتم ، از آرزو های محال
قصه ما تموم شده ، با یه علامت سوال

بزار کوله بارم روشونه شب بزارم
باید که از اینجا برم ، فرصت موندن ندارم


مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 05:20 ب.ظ
 

هدا
تاریخ ارسال: 12 خرداد 1391 - 11:29 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 246
اعتبار: 60

1641 مرتبه در 332 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1508 مرتبه تشکر کرده است.

مینویسم

باز مینویسم

تا هستم تو را نفس می کشم و نو را مینویسم.

راستی اگر برای تو ننویسم، کجا شانه های دلتنگی ام را بتکانم؟

کاش میدانستی برای تو نوشتن و پست نکردن چقدر اشک می برد!

این همیشه نبودنت و با من بودنت قصه ی قشنگی است لیلی. حالا ببین کجای جنون رسیده ام.

کجای چشم های شرجی نو!

از این سطر تا آخر همین خیابان که به هیچ جا نمی رسد دست هایم را نقاشی می کنم. خدا را چه دیده ای شاید آخر این نامه تمام شدم! پس بگذار این نامه را که نمی نویسم به نام توکنم. به تو که آخرین بازمانده ی لیلایی.

لیلی همین فرداست که دختران خیابان هفتم نامه های ما را با یک ادکلن شیک و یک امضای "دوستت دارم" به پسرک همسایه بدهند و این کلمات بچرخند. بی که بدانند این نامه ای از مجنون بوده برای لیلی!

لیلی کاش قصه نبودیم. درست شبیه یکی از همین عشق های خیابانی که صبح به دنیا می آید ، شب می میرد.

کاش قصه نبودیم.

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 05:21 ب.ظ

مرضیه جهان آرا
تاریخ ارسال: 12 خرداد 1391 - 7:22 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 130
اعتبار: 71

727 مرتبه در 135 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2122 مرتبه تشکر کرده است.

 

خداوندا !!!


تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است


چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است...


از خدا می خواهم آنگونه زنده ام بدارد که نشکند دلی از بودنم؛ وآنگونه بمیراند که به وجد نیاید دلی از نبودنم

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 05:22 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 12 خرداد 1391 - 9:23 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 245
اعتبار: 60

1641 مرتبه در 332 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1508 مرتبه تشکر کرده است.

نیمه شب بود و غمی تازه نفس

ره خوابم زد و ماندم بیدار،

ریخت از پرتو لرزنده شمع

سایه دسته گلی بر دیوار،

همه گل بود ولی روح نداشت

سایه ای مضطرب و لرزان بود،

چهره ای سرد و غم انگیز و سیاه

گوییا:مرده سرگردان بود،

شمع خاموش شد از تندی باد

اثر از سایه به دیوار نماند!

کس نپرسید کجا رفت؟که بود؟

که دمی چند در اینجا گذراند؟

این منم خسته در این کلبه تنگ

جسم درمانده ام از روح جداست؟

من اگر سایه خویشم یا رب!

روح آواره من کیست؟کجاست؟

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 05:23 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 13 خرداد 1391 - 12:37 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 244
اعتبار: 60

1641 مرتبه در 332 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1508 مرتبه تشکر کرده است.

 

کاش  یکی بود، یکی نبود اولِ قصه ها نبود

اون که تو قصه مونده  بود، از اون یکی جدا نبود

ماه پیشونی رها بود از طلسمِ دیوای سیاه

پلنگِ عاشق می پرید تا لبِ شیرونیِ ماه

سیاوشِ شاهنامه رُ کاش کسی گردن نمی زد

کاش کسی توی قصه ها از عاشقی تن نمی زد

کاش داش آکل با زخمِ تیغ تو بسترش جون نمی داد

قصه نویس قصه مون با گریه پایون نمی داد

تقویم با غچه ی ما برگِ بهار نداره

جاده قصه هامون عطرِ سوارِ نداره

شهر بزرگِ قصه، پنجره هاشُ بسته

حتا تو دفتر مشق، بابا انار نداره

کاش تو قصه های  شب برقِ ستاره کم نبود

تو قصه ی جنُ پری دلهره دم به دم نبود

مادر بزرگ قصه هاشُ بالای طاقچه جا می ذاشت

یه عاشقِ تازه نفس تو شهرِ قصه پا می ذاشت

قصه ای قدیمی رُ یه جورِ تازه می نوشت

آدمَ حوارُ می بُرد دوباره می ذاشت تو بهشت

اما تا اون بیاد باید با بی کسی سر بکنیم

ترانه های کهنه رُ دوباره از بَر بکنیم

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 05:26 ب.ظ

mahan.s
تاریخ ارسال: 13 خرداد 1391 - 4:38 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 312
اعتبار: 85

2471 مرتبه در 358 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1452 مرتبه تشکر کرده است.

 مهربانی را از وقتی یاد گرفتم که پسری آسمان نقاشیش را سیاه کشید تا پدر زحمتکشش دیگر در آفتاب نسوزد...

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 13 خرداد 1391 - 4:41 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 312
اعتبار: 85

2471 مرتبه در 358 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1452 مرتبه تشکر کرده است.


عشق رازی ست که خورشید به بارانش گفت / نیز رمزی ست که شقایق به گلستانش گفت

ای که ایمان به کسی داری و چیزی بی شک / عشق بود آنچه دلت با همه ایمانش گفت . . .

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 13 خرداد 1391 - 4:56 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 312
اعتبار: 85

2471 مرتبه در 358 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1452 مرتبه تشکر کرده است.

مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:”عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادابرویم”

 

ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقائ شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن

 

ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار

 

زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیرطبیعی است اما بخاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد..

.

هفته بعد مرد به خانه آمد ، یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب ومرتب بود.


همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه؟

 

مرد گفت :”بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا،چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم . اما چرا اون لباس راحتی هایی که گفته بودم برایم نگذاشتی؟”

 

جواب زن خیلی جالب بود…


زن جواب داد: لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم!!!!!!!!!!!!!!

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 05:29 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 14 خرداد 1391 - 10:21 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 243
اعتبار: 60

1641 مرتبه در 332 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1508 مرتبه تشکر کرده است.

تو نیستی که ببینی،

چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری ست.

چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست.

چگونه جای تو در جان زندگی سبز است

هنوز پنجره باز است.

تو از بلندی ایوان به باغ می نگری.

درخت ها و چمن ها و شمعدانی ها.

به آن ترنم شیرین،

به آن تبسم مهر،

به آن نگاه پر از آفتاب می نگرند.

تمام گنجشکان، که در نبود تو،

مرا به باد ملامت گرفته اند؛

تو را به نام صدا می کنند!

هنوز نقش تو رو از فراز گنبد کاج،

کنار باغچه،

زیر درخت ها،

لب حوض،

درون آینه پاک آب می نگرند!

تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده ست،

طنین شعر نگاه تو در ترانه من.

تو نیستی که ببینی چگونه می گردد،

نسیم روح تو در باغ بی جوانه من.

چه نیمه شب ها کز پاره های ابر سپید،

به روی لوح سپهر،

تو را چنان که دلم خواسته ست، ساخته ام.

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 10:08 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 13 خرداد 1391 - 7:50 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 242
اعتبار: 60

1645 مرتبه در 332 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1508 مرتبه تشکر کرده است.

 

شایسته ی عشق

به پروانه گفتند: تو را با عشق شمع چه کار؟ برو یار در خور خویش بیاب.

پروانه گفت: معشوق باید که فراتر از عاشق باشد تا سوختن در شعله سزاوارتر باشد ورنه به

همچون خودی رسیدن، آسان باشد.

زخود بهتری جوی و فرصت شمار

که با چون خودی گم کنی روزگار

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 10:10 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 14 خرداد 1391 - 1:30 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 241
اعتبار: 60

1645 مرتبه در 332 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1508 مرتبه تشکر کرده است.

 

با قامت کشیده ات

ای سرو سرفراز!

آخر، چگونه خفتی

آن گور تنگ را؟

ای زاده طراوتِ الوند

ای مست باد و باده دربند

بر سینه ات چگونه کشیدی

آن تخته سنگ را؟

وقتی استغاثه بی حاصل مرا

ازدور دست خواب رهایی

لبخند می زدی

من، پای آن مغاک، یقین داشتم که:

وای!

گوش تو، می شنید صدای کلنگ را.

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 10:11 ب.ظ

far121
تاریخ ارسال: 14 خرداد 1391 - 2:19 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 257
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر چه در خود شکستیم صدایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سروبایی نکنیم.


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 14 خرداد 1391 - 2:21 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 257
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

می رسد روزی که بی من روزها رو سر کنی
می رسد روزی که مرگ رو باور کنی
می رسد که تنها در کنار قبر من شعر های کهنه ام رامو به مو از بر کنی


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 10:14 ب.ظ

far121
تاریخ ارسال: 14 خرداد 1391 - 8:48 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 255
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

دین راهگشا بود و تو گمگشتۀ دینی

تردید کن ای زاهد اگر اهل یقینی

آهو نگران است، بزن تیر خطا را

صیاد دل از کف شده! تا کی به کمینی؟

این قدر میاندیش به دریا شدن ای رود

... هر جا بروی باز گرفتار زمینی

مهتاب به خورشید نظر کرد و درخشید

هر وقت شدی آینه، کافی‌ست ببینی

ای عقل بپرهیز و مگو عشق چنان است

ای عشق کجایی که ببینند چنینی

هم هیزم سنگین سری دوزخیانی

هم باغ سبک‌سایۀ فردوس برینی

ای عشق! چه در شرح تو جز «عشق» بگوییم

در ساده‌ترین شکلی و پیچیده‌ترینی


مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 10:16 ب.ظ

mahan.s
تاریخ ارسال: 15 خرداد 1391 - 2:33 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 309
اعتبار: 85

2472 مرتبه در 358 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1452 مرتبه تشکر کرده است.

زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت. این بگو مگوها همچنان ادامه داشت. تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می کند و شبی همه سر و صدای خروپف های گوشخراش همسرش را ضبط می کند. پیر مرد صبح از خواب بیدار می شود و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش می رود و او را صدا می کند، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است! از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شب های تنهایی او می شود.

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 15 خرداد 1391 - 2:37 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 309
اعتبار: 85

2472 مرتبه در 358 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1452 مرتبه تشکر کرده است.

چهار تا دانشجو شب امتحان بجای درس خواندن به پارتی و خوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند٬ روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به این صورت که سر و روشون رو کثیف کردند و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند، سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و یک راست به پیش استاد رفتند٬ مسئله رو با استاد این طور مطرح کردند که دیشب به یک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند و در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچر میشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش و این بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این 4 نفر از طرف استاد برگزار بشه، آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به درس خوندن مشغول میشن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند!

استاد عنوان میکنه بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس بنشینند و امتحان بدن که آنها بدلیل داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال میل قبول می کنند.

امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود:

یک) نام و نام خانوادگی: ۲ نمره

دو) کدام لاستیک پنچر شده بود ؟ ۱۸ نمره

الف) لاستیک سمت راست جلو

ب) لاستیک سمت چپ جلو

ج) لاستیک سمت راست عقب

د) لاستیک سمت چپ عقب

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 15 خرداد 1391 - 2:42 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 309
اعتبار: 85

2472 مرتبه در 358 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1452 مرتبه تشکر کرده است.

شبی از پشت یک تنهایی غمناک و بارانی تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم....

 تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهایت دعا کردم........

پس از یک جست و جوی نقره ای در کوچه های ابی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهاییم روئیده با حسرت جدا کردم.......

و تو در پاسخ ابی ترین موج تمنای دلم گفتی.........

دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی و من تنها برای دیدن زیبایی ان چشم تو را در دشتی تنها و حسرت رها کردم.........

همین بود اخرین حرفت...

و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشم هایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم.............

نمی دانم چرا رفتی نمی دانم چرا شاید خطا کردم..... و تو بی انکه فکر غربت چشمان من باشی نمی دانم کجا؟ تا کی؟ برای چه؟....

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد و گنجشگکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر میداشت تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد..........

و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت........ کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد.......

کسی فهمید تو نام مرااز یاد خواهی برد و من با انکه می دانم تو هرگز یاد مرا با عبور خود نخواهی برد..........   

هنوز اشفته ی چشمان زیبای توام برگرد...! ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید کسی از پشت قاب پنجره ارام و زیبا گفت...

تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب ان خطا کردم......

و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید......

کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست و من در اوج پائیزی ویرانی یک دل میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر نمی دانم چرا؟.....

شاید به رسم عادت پروانگیمان باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ ارزوهایت دعا کردم

بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 15 خرداد 1391 - 9:57 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 254
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

ان سوی ناکامی ها خدایی هست که داشتنش جبران همه نداشته هاست.


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 15 خرداد 1391 - 10:00 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 254
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

مرگ از زندگی پرسید:ان چیست که باعث می شود تو شیرین ومن تلخ جلوه کنم؟

زندگی لبخندی زد وگفت:دروغی که در من نهفته است و حقیقتی که در تو وجود دارد.


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 15 خرداد 1391 - 10:06 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 254
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

یک روز حقیقت ودروغ رفتند کنار رودخانه.دروغ گفت:بیا شنا کنیم.

حقیقت ساده دل قبول کرد اما تا لباس هاشو در اورد و در اب رفت دروغ لباس او را دزدید و رفت....

از ان به بعد حقیقت بیچاره عریان ماند و همه ی مردم دروغ را با لباس حقیقت دیدند.


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 15 خرداد 1391 - 10:11 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 254
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی نه حاشیه ای از یاد رفتنی.


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 10:21 ب.ظ

mahan.s
تاریخ ارسال: 16 خرداد 1391 - 1:56 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 306
اعتبار: 85

2472 مرتبه در 358 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1452 مرتبه تشکر کرده است.


گاو ما ما می کرد
گوسفند بع بع می کرد
سگ واق واق می کرد
و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی
شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند.
موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند.
دیروز که حسنک با کبری چت می کرد . کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد. پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد. پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود. او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند. پتروس در حال چت کردن غرق شد.


برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود . ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت . ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد . ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت. قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد . کبری و مسافران قطار مردند.
اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت. خانه مثل همیشه سوت و کور بود . الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد. او حوصله ی مهمان ندارد. او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند.
او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد
او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.
او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت . اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیگر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد.

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 10:23 ب.ظ

far121
تاریخ ارسال: 16 خرداد 1391 - 5:36 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 250
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

شب ها که دریا، می کوفت سر را

بر سنگ ساحل، چون سوگواران؛

***

شب ها که می خواند، آن مرغ دلتنگ،

تنهاتر از ماه، بر شاخساران؛

***

شب ها که می ریخت، خون شقایق،

از خنجر ماه، بر سبزه زاران؛

***

شب ها که می سوخت، چون اخگر سرخ

در پای آتش، دل های یاران؛

***

شب ها که بودیم، در غربت دشت

بوی سحر را، چشم انتظاران؛

***

شب ها که غمناک، با آتش دل،

ره می سپردیم، در زیر باران؛

غمگین تر از ما، هرگز نمی دید

چشم ستاره، در روزگاران !

***

ای صبح روشن ! چشم و دل من

روی خوشت را آئینه داران !

بازآ که پر کرد، چون خنده تو

آفاق شب را، بانگ سواران !


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 16 خرداد 1391 - 5:37 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 250
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را

اینگونه به خاک ره میفکن ما را

ما در تو به چشم دوستی می بینیم

ای دوست مبین به چشم دشمن ما را ...


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 16 خرداد 1391 - 5:39 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 250
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

کنار دریا، با آب همزبان بودم .

 

میان توده رنگین گوش ماهی ها،

ز اشتیاق تماشا چو کودکان بودم !

به موج های رها شادباش می گفتم !

به ماسه ها، به صدف ها، حباب ها، کف ها،

به ماهیان و به مرغابیان، چنان مجذوب،

که راست گفتی، بیرون ازین جهان بودم .

 

نهیب زد دریا،

که : - « مرد !

این همه در پیچ تاب آب مگرد !

چنین درین خس و خاشاک هرزه پوی، مپوی !

مرا در آینه آسمان تماشا کن !

دری به روی خود از سوی آسمان واکن !

دهان باز زمین در پی تو می گردد !

از آنچه بر تو نوشته ست، دیده دریا کن !

زمین به خون تو تشنه ست ، آسمانی باش !

بگرد و خود را در آن کرانه پیدا کن ! »


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 16 خرداد 1391 - 5:41 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 250
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

اگر ماه بودم , به هر جا که بودم ,

سراغ ترا از خدا میگرفتم .

و گر سنگ بودم , به هر جا که بودی ,

سر رهگذار تو , جا میگرفتم .

 

 

اگر ماه بودی به صد ناز , ــ شاید ــ

شبی بر لب بام من می نشستی .

و گر سنگ بودی , به هر جا که بودم ,

مرا می شکستی , مرا می شکستی !


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 16 خرداد 1391 - 5:45 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 250
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

دوستان این شعر شمارو یاد چی میندازه:

نمی دانم همین یک شعر آخر را شنیدی

 

                                 یا به گوش باد می گفتم ...

                                                                  تو آن جا بودی و من

                                                                  قصه ی مردی که شد

                                                                   مجنون تر از فرهاد می گفتم

چه پایانی رسید

                                 آن قصه یادت هست ؟

                                                                     می دانم   

                                                                     همان جایی که من

                                                                     بر هرچه باداباد می گفتم

نمی دانم چرا با این همه رنجی

                                 که دل را تیشه می زد

                                                                      با عشق آتش گون

                                                                      من این یک شعر آخر را

                                                                      سراسر شاد ی گفتم ...


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 16 خرداد 1391 - 6:00 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 250
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

با گریه های یکریز
یکریز
مثل ثانیه های گریز
با روزهای ریخته
در پای باد
با هفته های رفته
با فصل های سوخته
با سالهای سخت
رفتیم و
سوختیم و
فروریختیم
با اعتماد خاطره ای در یاد
اما
آن اتفاق ساده نیفتاد


نشر علی
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 16 خرداد 1391 - 7:35 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 240
اعتبار: 60

1646 مرتبه در 333 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1508 مرتبه تشکر کرده است.

پروردگارا

به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم

دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که میتوانم تغییر دهم

بینش ده تا تفاوت این دو را بدانم

مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و رمدم مطابق میل من رفتار کنند

بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 16 خرداد 1391 - 7:54 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 240
اعتبار: 60

1646 مرتبه در 333 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1508 مرتبه تشکر کرده است.

تو کتاب قصه ی ما، این رمان عاشقانه

سهم تو تمام من بود، سهم من اوج ترانه

آخرین فصل کتاب کسی باورشه نمی شه

خودتم فکر نمی کردی که بری واسه همیشه

آخر قصه چه بد بود، یه سفر به خیر ساده

من انتظار ممتد، تو وَ بی مرزی جاده

وقت معراج ترانه تو واسه م قوت بالی

حالا تو هق هق گریه م جای شونه ی تو خالی

خاطره هاتُ نگه دار! ای مسافر! به سلامت!

یکی اینجا چش به راته حتا تا روز قیامت.

فکر من نباش! ستاره! قدم آخر بردار!

خودت مثل یه آواز توی حنجره م نگه دار!

زندگی همینه، خاتون! هر رفیق یه نردبونه

جای خاک زمینه، جای تو تو آسمونه

تو نموندی اما اسمت تا ابد قله نشینه

تقصیر تو نیست عزیزم! رسم روزگار همینه

خطای سفید جاده می گن از تو دورم اما

وقتی چشمام می بندم می بینم که با همیم ما

خاطره هات نگه دار! ای مسافر! بسلامت!

یکی اینجا چش براته حتا تا روز قیامت

بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 16 خرداد 1391 - 8:06 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 240
اعتبار: 60

1646 مرتبه در 333 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1508 مرتبه تشکر کرده است.

 

گاهی نگفتن، گفتنی ترین عاشقانه هاست.

همان سکوت ممتدی که در چشم های تو به افق می نشیند.

چقدر این کلمات ابله اند!

 

 

 

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 10:31 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 16 خرداد 1391 - 11:26 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 237
اعتبار: 60

1646 مرتبه در 333 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1508 مرتبه تشکر کرده است.

زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرنده‌ی عشق، تن را قفسی می‌بیند که در باغ نهاده باشند.

 

و مگر نه آنکه گردن‌ها را باریک آفریده‌اند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند.

و مگر نه آن‌که از پسر آدم، عهدی ازلی ستانده‌اند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد.

و مگر نه آن‌که خانه تن، راه فرسودگی می‌پیماید تا خانه روح، آباد شود.

و مگر این عاشق بی‌قرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کره‌ی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده‌اند.

و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم‌هایی فربه و تن‌پرور برمی‌آید.

ای شهید، ای آن‌که بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته‌ای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش".

سید شهیدان اهل قلم ، شهید سید مرتضی آوینی

بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 17 خرداد 1391 - 12:44 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 244
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

عشقامون مثل عشقای دیگه بارونی شد...
لحظه ی جدایی من از تو خاطره شد...
لحظه های تنهایی منم موندنی شد...
زندگیم شده خوندن واسه ی چشای تو...
می دونم می مونم همیشه تو لحظه های تو...
بیاد غروبا دلم به هوای چشمای تو...
هنوز که هنوزه به یاد چشمات بیدارم...
بیا که دیگه پیره عشق تو نانداره...
می خواد بمیره ولی بی تو نمی تونه...
می دونی...می دونی...
... نذار بمیرم از غم بی همزبونی...
می دونم اخرش می یای و با من می مونی...
عاشق تو این دوره زمون به مرگش راضیه...
اره قاموس این روزگار بی وفاییه...
دوست داشتن تو.تو وجود و باورمه...
این لحظه لحظه هام نفسای اخرمه...
برگرد...برگرد...


مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 10:33 ب.ظ

mahan.s
تاریخ ارسال: 17 خرداد 1391 - 2:55 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 305
اعتبار: 85

2472 مرتبه در 358 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1452 مرتبه تشکر کرده است.

روزگارم بد نیست غم کم میخورم

کم که نه هر روز کمکم میخورم

عشق از من دورو  پایم لنگ بود

قیمتش بسیار دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پایم خسته بود

شیشه گر افتاد هر دو دستم بسته بود

چند روز یست که حالم بد نیست

حال ما از این و آن پرسید نیست

گاه بر زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم
 
حافظ فرزانه دل فالم را گرفت یک غزل آمدوحالم را گرفت

 مازیاران چشم یاری داشتیمخود غلط بود آنچه ماپنداشتیم


بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 17 خرداد 1391 - 2:59 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 305
اعتبار: 85

2472 مرتبه در 358 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1452 مرتبه تشکر کرده است.


من که گفتم این بهار افسردنی است   من که گفتم این پرستو مردنی است

من که گفتم ای دل بی بند و بار      عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار

آه عجب کاری به دستم داد دل     هم شکست و هم شکستم داد دل

 

 

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 17 خرداد 1391 - 3:04 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 305
اعتبار: 85

2472 مرتبه در 358 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1452 مرتبه تشکر کرده است.

 

 

 

ای اشک ، آهسته بریز که غم زیاد است   ای شمع آهسته بسوز که شب دراز است

امروز کسی محرم اسرار کسی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 10:36 ب.ظ

فرناز نخعی
تاریخ ارسال: 17 خرداد 1391 - 10:17 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 17 آذر 1390

پیام های ارسالی: 317
اعتبار: 263

2037 مرتبه در 343 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1196 مرتبه تشکر کرده است.

دادگاه حضرت آدم!

دادگاه حضرت آدم!

نامت چه بود؟ آدم

فرزند؟ من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت

محل تولد؟ بهشت پاک

اینک محل سکونت؟ زمین خاک

آن چیست بر گرده نهادی؟ امانت است

قدت؟ روزی چنان بلند که همسایه خدا،اینک به قدر سایه بختم به روی خاک

اعضاء خانواده؟ حوای خوب و پاک ، قابیل خشمناک ، هابیل زیر خاک

روز تولدت؟ روز جمعه، به گمانم روز عشق

 

رنگت؟ اینک فقط سیاه ، ز شرم چنان گناه

چشمت؟ رنگی به رنگ بارش باران ، که ببارد ز آسمان

وزنت ؟ نه آنچنان سبک که پرم در هوای دوست نه آ نچنان وزین که نشینم بر این خاک

جنست ؟ نیمی مرا ز خاک ، نیمی دگر خدا

شغلت ؟ در کار کشت امیدم

شاکی تو ؟ خدا

نام وکیل ؟ آن هم خدا

جرمت؟ یک سیب از درخت وسوسه

تنها همین ؟ همین!!!!

حکمت؟ تبعید در زمین

همدست در گناه؟ حوای آشنا

ترسیده ای؟ کمی

ز چه؟ که شوم اسیر خاک

آیا کسی به ملاقاتت آمده؟ بلی

که؟ گاهی فقط خدا

داری گلایه ای؟ دیگر گلایه نه؟، ولی ...

ولی چه ؟ حکمی چنین آن هم یک گناه!!؟

دلتنگ گشته ای ؟ زیاد

برای که؟ تنها خدا

آورده ای سند؟ بلی

چه ؟ دو قطره اشک

داری تو ضامنی؟ بلی

چه کسی ؟ تنها کسم خدا

در آ خرین دفاع؟ می خوانمش که چنان اجابت کند دعا

نقل از سایت تبیان


آدم مغرور مثل کسیست که بالای کوه ایستاده و همه را کوچک میبیند، غافل از این که بقیه هم او را کوچک میبینند!
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 17 خرداد 1391 - 11:17 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 243
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

برای رفتن وقت هست، باید بودن را تاب بیاوری.
برای چشم بستن زمان هست، باید دیدن را تجربه کنی.
برای گریه کردن خیلی فرصت داری، باید خندیدن را تمرین کنی.
برای حبس نفس، نفس هایت را عمیق تر بکش...


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 10:38 ب.ظ

mahan.s
تاریخ ارسال: 18 خرداد 1391 - 3:13 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 302
اعتبار: 85

2472 مرتبه در 358 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1452 مرتبه تشکر کرده است.
این روزها از میان تمام آلات موسیقی ... دلم فقط شور میزند .
بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 18 خرداد 1391 - 3:18 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 302
اعتبار: 85

2472 مرتبه در 358 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1452 مرتبه تشکر کرده است.

 

تمام مزرعه کافر صدایش می زدند
گل آفتابگردان کوچکی
که عاشق باران شده بود

 

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 10:42 ب.ظ

far121
تاریخ ارسال: 19 خرداد 1391 - 12:26 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 242
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

اخر ای محبوب زیبا

بعد از ان دیر اشنائی

امدی خواندی برایم

قصه تلخ جدائی

مانده ام سر در گریبان

بی تو در شبهای غمگین

بی تو باشد همدم من

یاد پیمان های دیرین

ان گل سرخی که دادی

در سکوت خانه پزمرد

اتش عشق و محبت

در خزان سینه ام مرد

اکنون نشسته در نگاهم

تصویر پرغرور چشمت

یک دم نمی رود از یادم

چشمه های پرنورچشمت


نشر علی
 
تاریخ ارسال: 19 خرداد 1391 - 5:20 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 241
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

کره ای : هیچ چی مثل منتظر بودن واسه عشقت عذاب آور نیست
آمریکایی : هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه ساندویچ گرم غذاب آور نیست
یونانی : هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه دسته چک عذاب آور نیست
انگلیسی : هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه مهمونی بزرگ عذاب آور نیست
برزیلی : هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه مسابقه فوتبال توپ عذاب آور نیست
ایرانی : انگار شما تا حالا با dialup کار نکردید!!!!!!


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 19 خرداد 1391 - 5:21 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 241
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.
زندگی یعنی:
بخند هرچند که غمگینی،
ببخش هرچند که مسکینی،
فراموش کن هر چند که دلگیری.
اینگونه بودن زیباست هر چند که آسان نیست!

نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 19 خرداد 1391 - 5:43 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 241
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.
لحظه قشنگیه
وقتی اونی که دوستش داری از پشت بغلت میکنه
دستاشو حلقه میکنه دورت
و نفسای گرمش میخوره به گردنت
و آروم زیر گوشت زمزمه می کنه
دوستت دارم .....!

 


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 19 خرداد 1391 - 5:57 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 241
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.
کیا موقع درس خوندن بخصوص شبِ امتحانا اینجورین ؟؟!!

نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 19 خرداد 1391 - 6:05 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 241
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

رفتم اما دل من مانده برِ دوست هنوز
می برم جسمی و، جان در گرو اوست هنوز
هر چه او خواست، همان خواست دلم بی کم و کاست
گرچه راضی نشد از من دل آن دوست هنوز
گر چه با دوری ی ِ او زندگیم نیست، ولی
یاد او می دمدم جان به رگ و پوست هنوز
... بر سرو سینه ی من بوسه ی گَرْمش گل کرد
جان ِ ‌حسرت زده زان خاطره خوشبوست هنوز.
رشته ی مهر و وفا شُکر که از دست نرفت
بر سر شانه ی من تاری از آن موست هنوز
بکشد یا بکشد، هر چه کند دَم نزنم
مرحبا عشق که بازوش به نیروست هنوز
هم مگر دوست عنایت کند و تربیتی
طبع من لاله ی صحرایی ی ِ خودروست هنوز
با همه زخم که سیمین به دل از او دارد
می کشد نعره که آرامِ دلم اوست هنوز...

سیمین بهبهانی


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 13 مرداد 1391 - 10:45 ب.ظ

far121
تاریخ ارسال: 20 خرداد 1391 - 1:07 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 236
اعتبار: 178

1415 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 608 مرتبه تشکر کرده است.

 

وصیت نامه ی وحشی بافقی جالبه بخونید
روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد

مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
... مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید

بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ

جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد
شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید

روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیـــــــد

روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت"ء

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 10:15 ق.ظ

far121
تاریخ ارسال: 20 خرداد 1391 - 9:02 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 235
اعتبار: 178

1418 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 611 مرتبه تشکر کرده است.

 

خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود.
تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد.
تنها خریداری است که اجناس شکسته بیشتر می خرد.
او تنها کسی است که وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید.
و وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود.
... آنچه را خداوند دوست دارد برایتان آرزومندم......................

نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 20 خرداد 1391 - 9:03 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 235
اعتبار: 178

1418 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 611 مرتبه تشکر کرده است.

 

عشق عشق یعنی خلوت و راز و نیاز
عشق یعنی محبت و سوز و گداز
عشق یعنی سوز بی ماوای ساز
عشق یعنی نغمه ای از روی ناز
عشق یعنی کوی ایمان و امید
... عشق یعنی یک بغل یاس سپید
عشق یعنی یک ترنم از یه یار
عشق یعنی سبزی باغ و بهار
عشق یعنی لحظه دیدار یار
عشق یعنی انتهای انتظار

نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 10:17 ق.ظ

far121
تاریخ ارسال: 20 خرداد 1391 - 10:28 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 233
اعتبار: 178

1418 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 611 مرتبه تشکر کرده است.

هر کسی می تواند به زندگی شما وارد شود و "بگوید" چقدر دوستتان دارد.
اما این فقط از عهده یک شخص خیلی خاص برمی آید
که در زندگی شما "بماند" و "نشان دهد" چقدر دوستتان دارد...!!


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 10:19 ق.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 20 خرداد 1391 - 11:36 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 236
اعتبار: 60

1653 مرتبه در 333 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1516 مرتبه تشکر کرده است.

 

در هوای سحرم حال و هوای دگر است.

هرچه دارم، همه از حال و هوای سحر است.

ناز پردازِ طراوت، همه جا در پرواز،

مهربانوی لطافت، همه جا در گذر است.

سحرم با طرب آید که: نوید ظفرم. و

سحرم بال و پر آرد، که: زمانِ سفر است!

بوی یاس آرد و گوید که: تو را همنفس است.

عطر عشق آرد و گوید که: تو را راهبر است!

بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 21 خرداد 1391 - 12:14 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 232
اعتبار: 178

1418 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 611 مرتبه تشکر کرده است.

چو ماه از کام ظلمتها دمیدی
جهانی عشق در من آفریدی
دریغا با غروب نابهنگام
مرا در کام ظلمتها کشیدی

فریدون مشیری


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 10:25 ق.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 20 خرداد 1391 - 11:36 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 236
اعتبار: 60

1653 مرتبه در 333 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1516 مرتبه تشکر کرده است.

 

در هوای سحرم حال و هوای دگر است.

هرچه دارم، همه از حال و هوای سحر است.

ناز پردازِ طراوت، همه جا در پرواز،

مهربانوی لطافت، همه جا در گذر است.

سحرم با طرب آید که: نوید ظفرم. و

سحرم بال و پر آرد، که: زمانِ سفر است!

بوی یاس آرد و گوید که: تو را همنفس است.

عطر عشق آرد و گوید که: تو را راهبر است!

بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 21 خرداد 1391 - 12:14 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 232
اعتبار: 178

1418 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 611 مرتبه تشکر کرده است.

چو ماه از کام ظلمتها دمیدی
جهانی عشق در من آفریدی
دریغا با غروب نابهنگام
مرا در کام ظلمتها کشیدی

فریدون مشیری


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 12:12 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 21 خرداد 1391 - 6:30 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 235
اعتبار: 60

1654 مرتبه در 333 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1518 مرتبه تشکر کرده است.

گاهی احساس می کنی با وجود همه چیز،
هیچ چیز نداری، گاهی میان آشناهای قدیمی
نشسته‌ای،‌ اما باز هم غریبه ای.
بعضی وقت‌ها می دانـــــــــی دلت پر است،
اما جایی را سراغ نداری که غصـــــــــه‌هـایت را
بازگو کنی.
گـــــــاهی وقت‌ها حتی دیوارهای اتاقت هم
از دست تو خسته شده اند و دیـــــــــــگر طاقت
شنیدن حرفهــــــــــای پراز اندوه تو را ندارند. آن
وقت است که چشــــــــم‌هایت به یکباره هوای
باریدن می کند.

دیشب برای من از آن گاهی وقت‌ها بود...

بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 21 خرداد 1391 - 11:53 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 235
اعتبار: 60

1654 مرتبه در 333 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1518 مرتبه تشکر کرده است.

یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه
دره به دره
صحرا به صحرا
اونجا که شبا
پشت بیشه ها
یه پری میاد
ترسون و لرزون
پاشو میذاره
تو آب چشمه
شونه می کنه
موی پریشون

یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
ته اون دره
اونجا که شبا
یکه و تنها
تک درخت بید
شاد و پر امید
می کنه به ناز
دستشو دراز
که یه ستاره
بچکه مث
یه چیکه بارون
به جای میوه ش
سر یه شاخه ش
بشه آویزون

یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
از توی زندون
مث شب پره
با خودش بیرون
می بره اونجا
که شب سیاه
تا دم سحر
شهیدای شهر
با فانوس خون
جار می کشن
تو خیابونا
سر میدونا
عمو یادگار
مرد کینه دار
مستی یا هشیار؟
خوابی یا بیدار؟

مستیم و هشیار
شهیدای شهر
خوابیم و بیدار
شهیدای شهر
آخرش یه شب
ماه میاد بیرون
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون
رد میشه خندون
یه شب ماه میاد...

شاملو

ببخشید خیلی طولانی بود این شعر ولی چون من عاشق این شعر هستم برای شما هم همشو نوشته ام امیدوارم شما دوستان هم از این قطعه خوشتون بیاد

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 12:15 ب.ظ

far121
تاریخ ارسال: 22 خرداد 1391 - 1:46 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 231
اعتبار: 178

1420 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 611 مرتبه تشکر کرده است.

بوسه یعنی لذت دلدادگی / لذت از شب لذت از دیوانگی

بوسه آغازی برای ما شدن / لحظه ای با دلبری تنها شدن

بوسه آتش می زند بر جسم و جان / بوسه یعنی عشق من با من بمان . . .


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 22 خرداد 1391 - 1:53 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 231
اعتبار: 178

1420 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 611 مرتبه تشکر کرده است.

دوستــی ها کمــرنـــگ
بی کسی ها پیداست
راسـت گفتی سهــراب

آدم اینــجا تنهاسـت ...


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 22 خرداد 1391 - 1:54 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 231
اعتبار: 178

1420 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 611 مرتبه تشکر کرده است.

 

هرگاه از شدت تنهایی ،به سرم هوس اعتمادی دوباره می زند ،

خنجر خیانتی را که در پشتم فرو رفته

در می آورم ، می بوسمش ،
...
اندکی نمک به رویش میپاشم

دوباره بر سرجایش می گذارم ،

از قول من به آن لعنتی بگویید ،

" خیالش تخت " ...

من دیوانه هنوز ، به خنجرش هم وفادارم

نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 22 خرداد 1391 - 1:55 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 231
اعتبار: 178

1420 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 611 مرتبه تشکر کرده است.

وقتی کسی تصمیم میگیره بره ؛
حتی اگه نره ...
دیگه پیشت نیست … !!!


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 22 خرداد 1391 - 2:53 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 231
اعتبار: 178

1420 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 611 مرتبه تشکر کرده است.

 

ساده است نوازش سگی ولگرد.

شاهدِ آن بودن که چگونه زیر غلتکی می‌رود و گفتن که:

«سگ من نبود.»
...
... ساده است ستایش گلی،...چیدنش،

و از یاد بردن که گلدان را آب باید داد.

ساده است بهره‌جویی از انسانی؛

دوست داشتنش بی‌احساس عشقی؛

او را به خود وانهادن و گفتن که:

«دیگر نمی‌شناسمش.»

ساده است لغزش‌های خود را شناختن؛

با دیگران زیستن به حسابِ ایشان و گفتن که:

«من اینچنین‌ا‌م

نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 22 خرداد 1391 - 3:00 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 231
اعتبار: 178

1420 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 611 مرتبه تشکر کرده است.

انقدر خوشم میاد مایکروفر وقتی به 1 ثانیه آخرش میرسه خاموشش کنم...
احساس خنثی کردم بمب تو ثانیه آخر بهم میده
:)


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 22 خرداد 1391 - 3:02 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 231
اعتبار: 178

1420 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 611 مرتبه تشکر کرده است.

گاهی آدم احساس می کنه این جمله که «گریه مال مرد نیست» را یک

آدم نامرد ساخته تا مردها را از درون ویران کند…


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 12:20 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 22 خرداد 1391 - 11:22 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 233
اعتبار: 60

1654 مرتبه در 333 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1518 مرتبه تشکر کرده است.

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی

تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

پس ازِ یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس

تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید

با حسرت جدا کردم

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم

گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی

و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس

غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

نمی دانم چرا ؟

نمی دانم چرا ؟ شاید خطا کردم

و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی

نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چه ،

نمی دانم چرا ؟

شاید به رسم و عادت پروانگی مان

باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

 


 
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 22 خرداد 1391 - 11:29 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 233
اعتبار: 60

1654 مرتبه در 333 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1518 مرتبه تشکر کرده است.

یه ادم دل شکسته که قطره های
بارون رو گونه هاش نشسته

آدمیکه تو دنیا از کسی خیر ندیده
یه ادم مهربون تو زندگی ندیده
جز حرفای بی معنی چیزی دیگه
نشنیده از حرفای آدما چیزی نفهمیده
دل نگرون نشسته به انتظار بارون
تا قطره های بارون رو گونه های بشینه
تا بتونه ادمی رو به مهربونی دلش تو قطره ها ببینه
منتظره تا قطره ها اسم اون و صدا کنن
با همدیگه بخونن یواش به او نگاه کنن
اون میخواد تا قطره ها غم دلش رو بدونن
قصه تلخ زندگیشو با هم دیگه بخونن

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 12:44 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 23 خرداد 1391 - 8:30 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 231
اعتبار: 60

1654 مرتبه در 333 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1518 مرتبه تشکر کرده است.

منو به غمام سپردی ، همه آرزومو بردی همه جا اسمتو بردم ، یه بار اسممو نبردی

بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 23 خرداد 1391 - 9:45 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 224
اعتبار: 178

1420 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 611 مرتبه تشکر کرده است.

خدایا...

از من دور نیستی که به دور دست ها بنگرم...

از دیده ام نرفته ای که دیدنت را آرزو کنم...

پنهان نبوده ای که برای پیدا کردنت از پای در آیم...

با همه ی نا پیدایی در همه جا پیدایی...
...
الهی تو در جویبار رگ هایم جریان داری...

در همه نفس هایم جاری هستی...

در شگفتی های وجودم بودنت را به تماشا گذاشته ای...

هر طپش دلم تو را فریاد میزند...

خدایا در کعبه چرا؟!

تو در دیده منی...

سرگشتگی در بادیه ها چرا؟!

تو در دل منی...

در بی سوئی ها و بی کرانگی ها چرا؟!

تو در جان منی...


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 23 خرداد 1391 - 9:54 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 224
اعتبار: 178

1420 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 611 مرتبه تشکر کرده است.

کوچه ها را بلد شدم،
رنگهای چراغ راهنما،
جدول ضرب،
دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم
اما گاهی میان آدمها گم میشوم،

آدم ها را بلد نیستم
...


نشر علی
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 23 خرداد 1391 - 10:20 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 231
اعتبار: 60

1654 مرتبه در 333 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1518 مرتبه تشکر کرده است.

هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی را دارد

باعث

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 14 مرداد 1391 - 12:47 ب.ظ

zary
تاریخ ارسال: 23 خرداد 1391 - 11:30 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 94
اعتبار: 32

628 مرتبه در 107 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 293 مرتبه تشکر کرده است.

 

 

 

                                                  تقصیر ما نیست که بر روی حرف هایمان نمی مانیم 

                                                    

                                             مابر روی زمینی زندگی میکنیم که هر روز خودش رو دور میزند  !!!

 

 

       


بیا تا قدر یکدیگر بدانیم ......که تا ناگه زیکدیگر نمانیم
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 24 خرداد 1391 - 1:58 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 222
اعتبار: 178

1420 مرتبه در 285 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 611 مرتبه تشکر کرده است.

چه خوب بود از اینهمه آدم که دور و برم بودن، یکی پشتم بود.....
چه خوب بود از این همه آدم که در باره ام حرف می زدن ، یکی هم
صحبتم بود ...
چه خوب بود از این همه آدم که دلم رو شکستن ، یکی همدلم بود .....
چه خوب بود از این همه آدم که روبه رویم بودن ، یکی کنارم بود ...
چه خوب بود از اینهمه آدم که دنبال تنها بود ، یکی دنبال تن ها نبود...
چه خوب بود از اینهمه ..... یکی آدم بود !


نشر علی


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10  ...


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*