صفحه:   6
نمایش:   151 - 180
تعداد کل صفحه:   47
تعداد کل موضوع ها:   1392


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 

یادداشت های خواندنی
عضو سایت تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 49
اعتبار: 61

1582 مرتبه در 293 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2325 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 12:50 ق.ظ

دیروز تو گذشت،

دیشب تو گذشت، امروز تو هم گذشت،

آیا میان این همه گذشت، تو هم می گذری؟؟؟؟!!!!!!

 

ماندگار باشید.


بی انتهاترین جاده دنیا، جاده معرفت است و کمتر کسی قادر به پیمودن آن است... آهای تو که آخر جاده ای سلام...
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 12:57 ق.ظ

ساقیا امشب صدایم با صدایت ساز نیست ... یا من مستو خرابم یا ساز توآن ساز نسیت  ....

امشب مخالف می نوازد تار تو .... یا من مستو خرابم یا تار توآن  تار نیست؟ ---


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 01:07 ق.ظ

 

این دنیا عجیبه ! تا مریض نشی گل واست نمیارن ، تا گریه نکنی نوازشت نمی کنن ، تا فریاد نکشی به طرفت برنمی گردن و تا نمیری نمی بخشنت.


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 01:25 ق.ظ

. پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردمما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم

سالای اول زندگیمون خیلی خوب بوداما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به

وضوح حس می کردیم

می دونستیم بچه دار نمی شیمولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از

ماستاولاش نمی خواستیم بدونیمبا خودمون می گفتیمعشقمون واسه یه

زندگی رویایی کافیهبچه می خوایم چی کار؟در واقع خودمونو گول می زدیم

هم من هم اونهر دومون عاشق بچه بودیم

تا اینکه یه روز

علی نشست رو به رومو

گفتاگه مشکل از من باشهتو چی کار می کنی؟فکر نکردم تا شک کنه که

دوسش ندارمخیلی سریع بهش گفتممن حاضرم به خاطر

تو رو همه چی خط سیاه بکشمعلی که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس

راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد

گفتم:تو چی؟گفت:من؟

 

گفتم:آرهاگه مشکل از من باشهتو چی کار می کنی؟

برگشتزل زد به چشامگفت:تو به عشق من شک داری؟فرصت جواب ندادو

گفت:من وجود تو رو با هیچی عوض نمی کنم

با لبخندی که رو صورتم نمایان شد خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون

هنوزم منو دوس داره

گفتم:پس فردا می ریم آزمایشگاه

گفت:موافقمفردا می ریم

و رفتیمنمی دونم چرا اما دلم مث سیر و سرکه می جوشیداگه واقعا عیب از من

بود چی؟سر

خودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت

فکر کردن به این حرفارو به خودم ندم

طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاههم من هم اونهر دو آزمایش دادیمبهمون

گفتن جواب تا یک هفته دیگه حاضره

یه هفته واسمون قد صد سال طول کشیداضطرابو می شد خیلی اسون تو چهره

هردومون دیدبا

این حال به همدیگه اطمینان می دادیم

که جواب ازمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیس

بالاخره اون روز رسیدعلی مث همیشه رفت سر کار و من خودم باید جواب ازمایشو

می گرفتمدستام مث بید می لرزیدداخل ازمایشگاه شدم

علی که اومد خسته بوداما کنجکاوازم پرسید جوابو گرفتی؟

که منم زدم زیر گریهفهمید که مشکل از منهاما نمی دونم که تغییر چهره اش از

ناراحتی بودیا از

خوشحالیروزا می گذشتن و علی روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر می

شدتا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بودبهش

گفتم:علیتو

چته؟چرا این جوری می کنی؟

اونم عقده شو خالی کرد گفت:من بچه دوس دارم مهنازمگه گناهم چیه؟من

نمی تونم یه عمر بی بچه تو یه خونه سر کنم

دهنم خشک شده بودچشام پراشکگفتم اما تو خودت گفتی همه جوره منو

دوس داریگفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنیپس چی شد؟

گفت:آره گفتماما اشتباه کردمالان می بینم نمی تونمنمی کشم

نخواستم بحثو ادامه بدمپی یه جای خلوت می گشتم تا یه دل سیر گریه کنمو

اتاقو انتخاب کردم

من و علی دیگه با هم حرفی نزدیمتا اینکه علی احضاریه اورد برام و گفت می خوام

طلاقت بدمیا زن بگیرمنمی تونم خرج دو نفرو با هم بدمبنابراین از فردا تو واسه

خودتمنم واسه خودم

دلم شکستنمی تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش

کرده بودمحالا به همه چی پا زده

دیگه طاقت نیاوردم لباسامو پوشیدمو ساکمم بستمبرگه جواب ازمایش هنوز توی

جیب مانتوام بود

درش اوردم یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو کنار گلدون گذاشتماحضاریه

رو برداشتم و از خونه زدم بیرون

توی نامه نوشت بودم:

علی جانسلام

امیدوارم پای حرفت واساده باشی و منو طلاق بدیچون اگه این کارو نکنی خودم

ازت جدا می شم

می دونی که می تونمدادگاه این حقو به من می ده که از مردی که بچه دار نمی

شه جدا شموقتی جواب ازمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئهباور کن اون قدر

برام بی اهمیت بود که حاضر

بودم برگه رو همون جاپاره کنم

اما نمی دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه

توی دادگاه منتظرتمامضامهناز

 


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 312
اعتبار: 454

2632 مرتبه در 525 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1977 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 07:48 ق.ظ

 

 

                    اگر کسی را دوست داری حتماً به او بگو

          زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته مانده اند می شکنند.


مریم احمدی
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 02:50 ب.ظ

میدونی غربت یعنی چی؟؟؟ یعنی ندیدن نگاهی که دوسش داری 


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 02:58 ب.ظ

شریکم با تو در این درد،منم مثل تو غم دارم منم محتاج لبخندم،منم دستاتو کم دارم از این بازی طولانی،منم مثل تو دل گیرم منم با عشق درگیرم،منم بی عشق میمیرم 


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت تاریخ عضویت: 27 فروردین 1391

پیام های ارسالی: 24
اعتبار: 13

408 مرتبه در 95 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 102 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 04:35 ب.ظ

تک گل وا شده ای گفت .صبا را عشق است. بلبل امد به میان گفت . صدا را عشق است.گل و بلبل بنشستند در ان لحظه کنار .سنبلی گفت جمال رفقا را عشق است

عضو سایت تاریخ عضویت: 21 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 271
اعتبار: 18

1177 مرتبه در 306 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1069 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 05:48 ب.ظ

خداروشکر ما دیگرفقیر نیستیم

 دیروز پزشک روستا گفت:

چشمان پدرم پر از آب مروارید است!!!!


شاید زمین،جهنم سیاره ای دگر باشد...
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 772
اعتبار: 40

2485 مرتبه در 835 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2357 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 08:22 ب.ظ

هزار بار بگفتم که دل نبندم باز ، هزار بار بکندم دل و ببستم  باز


گاهی باید به فاصله ها خوش آمد گفت ... شاید آمده اند تا بخشی از حماقت هایمان را جبران کنند ...
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 30 تیر 1391

پیام های ارسالی: 65
اعتبار: 10

390 مرتبه در 103 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 663 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 09:27 ب.ظ

همیشه روشنترین اینده بر روی گذشته های فراموش شده شکل میگیرد

پس تا غم و غسه های گذشته رو فراموش نکنی نمی تونی به اینده های روشن دست پیدا کنی!


چقدر دلم هوایت را می کند.حالا که دیگر هوایم را نداری...
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 11:20 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 5 تیر 1391 - 7:56 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 217
اعتبار: 61

1712 مرتبه در 340 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1551 مرتبه تشکر کرده است.

خوشبخت کسی که به‌یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتاب‌های خوب، یا دوستانی که اهل کتاب باشند.»

  • ویکتور هوگو
  •  


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 5 تیر 1391 - 8:02 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 217
اعتبار: 61

1712 مرتبه در 340 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1551 مرتبه تشکر کرده است.

رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید، عکس تنهایی خود را در آب
آب در حوض نبود.
ماهیان می گفتند:
((هیچ تقصیر درختان نیست.
ظهر دم کرده تابستان بود،
پسر روشن آب، لب پاشویه نشست
و عقاب خورشید، آمد او را به هوام برد که برد.

پیغام ماهی ها

 

***

به درک راه نبردیم به اکسیژن آب.
برق از پولک ما رفت که رفت.
ولی آن نور درشت،
عکس آن میخک قرمز در آب
که اگر باد می آمد دل او، پشت چین های تغافل می زد،
چشم ما بود.
روزنی بود به اقرار بهشت.

***

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی، همت کن
و بگو ماهی ها، حوضشان بی آب است.))

***
باد می رفت به سر وقت چنار.
من به سر وقت خدا می رفتم.


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 5 تیر 1391 - 9:53 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 213
اعتبار: 178

1464 مرتبه در 290 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 652 مرتبه تشکر کرده است.

 

پسر :
میتونم جزوه تونو واسه کپی بگیرم ؟
دختر :
از این مسخره بازیا خوشم نمیاد, حرفتو رک بگو !
پسر :
 من نیومدم سر کلاس حقیقتش , اینه که دست به دامن شما شدم
دختر :
بهتر نیست منو دعوت به یه قهوه بکنید؟
پسر :
واسه چی؟ خوب الان کپی میگیرم میدم , زیاد طول نمیکشه
دختر :
خوب باشه , قبول می کنم
پسر :
حالا میشه جزوه تونو بدید کپی بگیرم؟
دختر :
من که قبول کردم دیگه , نمی خواد سر این لوس بازیا بیفتی تو خرج
.
.
.

و بدین سان دانشجوی پسر آن درس سه واحدی رو افتاد

نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 5 تیر 1391 - 10:14 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 213
اعتبار: 178

1464 مرتبه در 290 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 652 مرتبه تشکر کرده است.

 

همه نقاشی شدیم با دستای تو مهربــــــون
دو تا رو با هم کشیدی یکی رو بی همزبون
به یکی نونوایی دادی به یکی یه لقمه نون
اون یکی صد تا نشونه یکی بی نام و نشون

به یکی قصر طلایی، به یکی گوشه خـاک یکی دو تا چتر داره، یکی مونده زیر بارون
بالای نقاشیـــــتو دادی به هر کی پول داره ولی با این همه پول هیچکی محبت نداره
پاییـــــن نقاشیتم درســـــته پولی نــــــدارن ولی چـهره اونا عشقــــو به یادم میــــاره
ای خــــدا کاری بـــکن از آدمای نقاشیـــت یکی هم پیـــدا بشـه بذر محبـــت بــکاره

نشر علی
بالای صفحه

 

دنی
تاریخ ارسال: 5 تیر 1391 - 10:18 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 21 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 32
اعتبار: 11

161 مرتبه در 34 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 63 مرتبه تشکر کرده است.

 

آنقدرحیف شدوای کاشهای پررنگ پشت سرم جامانده که گویی بغض سالهای بی بهار

نفسم راگروگرفته است....

خواب پررنگ پاییزمرمرتختخواب زرد رویاهایم را

پژمرده کرد......

آنقدرکه

 هربارخواستم بگویم خداکند...

هربارخواستم بگویم آرزودارم،

هق هق دلواپسی هایم...

غصه های رنگارنگ خاطراتم رابا یک بغل حیف شد

مرطوب کرد.......

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 11:26 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 6 تیر 1391 - 1:38 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 217
اعتبار: 61

1712 مرتبه در 340 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1551 مرتبه تشکر کرده است.

سوالی ساده دارم از حضورت من آیا زنده ام وقـت ظـهورت ؟ اگر که آمـدی مـن رفـته بـودم اسیر سال و ماه و هفته بودم دعایم کــن دوباره جـان بگیرم بیــایـم در رکــاب تــو بــمـیـرم " "


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من
بالای صفحه

 

دنی
تاریخ ارسال: 6 تیر 1391 - 4:36 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 21 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 32
اعتبار: 11

161 مرتبه در 34 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 63 مرتبه تشکر کرده است.

 

گاهی دلم ازهرچی آدمه میگیره

گاهی دلم دوکلمه حرف مهربانونه میخواد

فقط دوکلمه

نه ازجنس دوستت دارم وبی تومی میرم

نه به شکل نفسم برای تو میزنه واینجورحرفا

گاهی فقط دلم میخواد یکی باشه بگه

دلتنگ نباش فردام یه روزدیگه اس...

گاهی میگم خدایاممنون که الان کسی پیشم نیست،

کسی نمی پرسه حالت چطوره تامجبورنشم دروغ بگم که خوبم.

جالبه بعضی وقتهااونقدراحساس تنهایی اذیتت میکنه که احتیاج داری یکی صدات کنه،

حتی اشتباهی..

باخودت میگی کاش اون لحظه که یکی ازت میپرسه چطوری؟وتومیگی خوبم !

کسی باشه وآروم بغلت کنه وآهسته توگوشت بگه میدونم که خوب نیستی.......

 

.

بالای صفحه

 

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 24 تیر 1391 - 9:27 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 95
اعتبار: 12

666 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 794 مرتبه تشکر کرده است.
روزی خیانت به عشق گفت:دیدی؟من بر تو پیروز شده ام

عشق پاسخی نداد

خیانت بار دیگر حرفش را تکرار کرد

ولی باز هم از عشق پاسخی نشنید

خیانت با عصبانیت گفت:چرا جوابی نمی دهی؟



سپس با لحنی تمسخر آمیز گفت:انقدر بار شکست برایت



سنگین بوده است که حتی توان پاسخ هم نداری؟ 

 

عشق به آرامی پاسخ داد:تو پیروز نشده ای

خیانت گفت:مگر به جز آن است که هر که تو آن را عاشق کرده ای



من به خیانت وا داشته ام ؟

عشق گفت:آنان که عاشق خطابشان می کنی بویی از من نبرده اند

...........چرا که عاشقان هرگز مغلوب عشق نمی شوند

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را، نشنوی

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،

می خواهم بدانم،

دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی

تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
 


 


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد.
بالای صفحه

 

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 24 تیر 1391 - 9:27 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 95
اعتبار: 12

666 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 794 مرتبه تشکر کرده است.

 


دلم گرفته
دلم عجیب گرفته و هیچ چیز
نه این دقایق خوشبو
که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش
نه این صداقت حرفی
که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه هیچ چیز
مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند
و فکر می کنم که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد ...


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد.
بالای صفحه

 

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 24 تیر 1391 - 9:27 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 95
اعتبار: 12

666 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 794 مرتبه تشکر کرده است.

 

امروز آمدی‌ که‌ خداحافظی‌ کنی‌

رد شد شبیه‌ رهگذری‌ باد، از درخت‌

آرام‌ سیبِ کوچکی‌ افتاد از درخت‌

افتاد پیشِ پای‌ تو، با اشتیاق‌ گفت:

ای‌ روستای‌ شعر تو آباد از درخت،

امسال‌ عشق‌ سهم‌ مرا داد از بهار

آیا بهار سهم‌ تو را داد، از درخت؟

امشب‌ دلم‌ شبیه‌ همان‌ سیب‌ تازه‌ است‌

سیبی‌ که‌ چید حضرت‌ فرهاد از درخت‌

کی‌ می‌شود که‌ سیب‌ غریبِ نگاه‌ من‌

با دستِ گرم‌ تو شود آزاد از درخت‌

چشمان‌ مهربان‌ تو پرباد از بهار

همواره‌ رهگذار تو پرباد از درخت‌

امروز آمدی‌ که‌ خداحافظی‌ کنی‌

آرام‌ سیب‌ کوچکی‌ افتاد از درخت!

 


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد.
بالای صفحه

 

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 24 تیر 1391 - 9:28 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 95
اعتبار: 12

666 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 794 مرتبه تشکر کرده است.

بیخودی منتظرت لب جاده میشینم
بیخودی هر ثانیه تو رو از دور میبینم
بیخودی دلم خوشه به دنبال دیدنت
ساعت و کوک میکنم لحظه ی رسیدنت
 

بیخودی حروم میشن لحظه هام به پای تو
تو که دوستم نداری از خیال من برو
غم دوری از چشات دلمو میلرزونه
بی ستاره شدم و هیچ کسی نمیدونه

 


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد.
بالای صفحه

 

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 6 تیر 1391 - 6:28 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 95
اعتبار: 12

666 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 794 مرتبه تشکر کرده است.

بنده گفت خدا چرا آرزویم را بر آورده نمی کنی؟؟ مدت هاست که به درگاهت دست اجابت بلند کرده ام . خدایا همین یکبار ..همین یک آرزو.... و این آخرین آرزوی من است....

فرشته خندید و با خود گفت : چه دروغ بزرگی آخرین آرزو !!! تا جائی که به یاد دارم آرزو های آدمیان بی نهایت بوده...

خدا خندید و گفت : دو بار از کار انسان ها خنده ام می گیرد : یکبار زمانی که برای چیزی که به صلاحشان نیست دعا می کنند و هزاران هزار بار رو به سویم می آورند و طلبش می کنند و بار دیگر زمانی که برای چیزی که به صلاحشان است و ما بر آنان فرو می فرستیم نا شکری می کنند و طلب از بین رفتنش را می کنند!!حال آنکه برای آنها بهتر است....

فرشته گفت : و آنها نمی دانند آن هنگام که آرزویی می کنند و خداوند همان زمان به آرزو و دعا یشان پاسخ نمی دهد سه حالت دارد : اول آنکه به صلاحشان نیست ، دوم آنکه می داند در صورت استجابت آن دیری نمی پاید که پشیمان می شوند و سوم آنکه دارد بهترین چیز را برای آنها مهیا می کند....


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد.
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 6 تیر 1391 - 10:46 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 217
اعتبار: 61

1712 مرتبه در 340 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1551 مرتبه تشکر کرده است.

ااز دیده به جای اشک خون می آید

دل خون شده ، از دیده برون می آید

دل خون شد از این غصّه که از قصّه عشق

می دید که آهنگ جنون می آید

می رفت و دو چشم انتظارم بر راه

کان عمر که رفته ، باز چون می آید؟

با لاله که گفت حال ما را که چنین

دل سوخته و غرقه به خون می آید

کوتاه کن این قصه ی جان سوز ای شمع

کز صحبت تو ، بوی جنون می آید

« دکتر علی شریعتی »


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 6 تیر 1391 - 10:55 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 217
اعتبار: 61

1712 مرتبه در 340 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1551 مرتبه تشکر کرده است.
  1. خدایا! هدایتم کن! زیرا می‏دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.
  2. خدایا! هدایتم کن! زیرا می‏دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.
  3. خدایا! هدایتم کن! که ظلم نکنم، زیرا می‏دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.
  4. خدایا! نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.
  5. خدایا! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه‏ای است.
  6. خدایا! ارشادم کن که بی‏انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.
  7. خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی‏احترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.
  8. خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.
  9. خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‏گرساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.
  10. خدایا! من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پرکاهی در مقابل طوفان‏ها هستم، به من دیده‏ای عبرت‏بین ده، تا ناجیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.
  11. خدایا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می‏دهم که مرا در زمره ستم‏گران و ظالمان قرار ندهی.
  12. خدایا! می‏خواهم فقیری بی‏‏نیاز باشم، که جاذبه‏های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.
  13. خدایا! خوش دارم گمنام و تنها باشم، تادر غوغای کشمکش‏های پوچ مدفون نشوم.
  14. خدایا! دردمندم، روحم از شدت درد می‏سوزد، قلبم می‏جوشد، احساسم شعله می‏کشد، و بندبند وجودم از شدت درد صیحه می‏زند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.
  15. خسته ‏ام، پیر شده‏ام، دل‏شکسته‏ام، ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم، احساس می‏کنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می‏کنم، و می‏خواهم فقط با خدای خود تنها باشم.
  16. خدایا! به سوی تو می‏آیم، از عالم و عالمیان می‏گریزم، تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.
  17.  

برگرفته از دست نوشته های دکتر مصطفی چمران


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 11:30 ب.ظ

 
تاریخ ارسال: 7 تیر 1391 - 2:57 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 211
اعتبار: 178

1467 مرتبه در 292 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 654 مرتبه تشکر کرده است.

 

گوش کن! صدا، صدای بازی‌های کودکانه نیست. گوش کن! در خطوط خیابان‌ها، روی پل‌های عابر پیاده، پارک‌ها، زیر سایه درخت ، توی ماشین و…

یه آدامس بخر، خودت نمی‌خوای برای بچت بخر.

خانوم یه گل بخر بده مامانت تورو خدا یکی بخر، خانوم تور خدا…یه گل بخر برا دوست پسرت …
 
خانوم فال دارم، تورو خدا یکی بخر، خانوم دعا میکنم بچت به حق علی سلامت باشه …

خانوم بذار کفشهات روواکس بزنم . به خدا برق میندازم برات

اینها جملاتی ست که روزانه ممکن است بشنویم وخیلی راحت از کنار این کودکانی که این جملات را میگویند رد شویم . غافل از اینکه چه پدیده وحشتناکی است این کودکان خیابانی یا همان کودکان کار.

نشر علی
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 7 تیر 1391 - 10:08 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 212
اعتبار: 61

1712 مرتبه در 340 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1551 مرتبه تشکر کرده است.

بزار باور کنم هستی، بزار برگردم از کابوس / بزار حاشا کنم
ماه ی، میون این همه فانوس / بزار فردای دنیامو به دستای تو بسپارم / واسه پروانگی
کردن، من این دستارو کم دارم..


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 11:32 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 7 تیر 1391 - 10:46 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 212
اعتبار: 61

1712 مرتبه در 340 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1551 مرتبه تشکر کرده است.

آقا گمانم من شما را دوست...

حسی غریب و آشنا را دوست...

نه نه! چه می گویم فقط این که

آیا شما یک لحظه ما را دوست؟

منظور من این که شما با من...

من با شما این قصه ها را دوست...

ای وای! حرفم این نبود اما

سردم شده آب و هوا را دوست...

حس عجیب پیشتان بودن

نه! فکر بد نه! من خدا را دوست...

از دور می آید صدای پا

حتا همین پا و صدا را دوست...

این بار دیگر حرف خواهم زد

آقا گمانم من شما را دوست


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 7 تیر 1391 - 10:47 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 212
اعتبار: 61

1712 مرتبه در 340 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1551 مرتبه تشکر کرده است.

سه نقطه های تو گاهی هزار واژه ومن

هنوز در تب یک نقطه از لبت بی تاب

 

 

 

همیشه معنی صد اضطراب ... من، بی تو

همیشه دیدن بی پرده ی شما در خواب

 

 

 

چه عاشقانه ی پوچی! تو خوب می دانی

میان این همه رویا ، فقط تویی کمیاب

 

 

 

و من چه خسته تو را چون سراب می جویم

چه فصل خالی و تلخی ست سهم من زین خواب!

...

 

 

 

 

 

 

کجاست آنکه ز من آتشی بگیراند

بسازد از تن من قطعه قطعه های مذاب

 

 

و یا حضور تو را قصّه قصّه ، فصل به فصل...

بخواند از تو غزل های نابِ بی پایاب

 

...

 

خدا کند که غزلهای آخرم باشد

خدا کند که شوم در غمت خراب،خراب

 

 

چه روزگار غریبی ست نازنین، آری

نه حرف مانده برایم ، نه عشق های مجاب

 

 

بیا... تمام کن این انتظار را در من

بدون شرح و سه نقطه ... پر از حکایت ناب

...

 

 

 

 

 

یکی نبود و یکی بود و او نبود ... و من

هنوز در تب یک نقطه از لبت بی تاب


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من

عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 137
اعتبار: 178

2489 مرتبه در 495 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1278 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 16 مرداد 1391 - 11:45 ب.ظ

سلام بچه ها چند وقت پیش ایرانسل یه پیامکی بهم داد پیش خودم گفتم قشنگه

بذار برای این بچه های تالار بذارم شاید ایناهم خوششون اومد.

((زمان،بس کند می گذرد برای انان که که در

انتظارند،بس طولانی است برای انان که در

اندوهند،وبس کوتاه برای انان که سرخوش اند،

اما ابدی است برای انان که عاشق اند))


insta:behzadabedini
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 مرداد 1391 - 12:12 ق.ظ

دقایقی توی زندگیت هست که اونقدر دلت برای عشقت تنگ میشه که دلت میخواد اونو از تو رویاهات بکشی بیرون و توی دنیای واقعی با تمام وجودت بغلش کنی و بهش بگی دوستت دارم.. 


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 مرداد 1391 - 12:35 ق.ظ

تا حالا شده حس کنین یه چیزی رو اشتباهی دوس دارین؟؟؟ تا حالا شده حس کنین دنیا واستون برعکس شده؟؟؟ تا حالا شده  با موقعیتی رو برو بشین که باید از یه کسی یا یه چیزی دل بکنین ؟ از کسایی یا چیزایی که خیلی دوستشون دارین ولی وجود اونا به نفعتون نیست..یعنی خدا نمیخواد.یعنی بخاطر خدا هم که شده بخوایین مسیر زندگیتونو به کلی عوض کنیین.واقعا تا حالا شده؟؟


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 مرداد 1391 - 01:18 ق.ظ

 

گاهی دل این قدرتنگ میشه که گریه هم کم میاره

یه حرف خیلی ساده هم گاهی چقدرغم میاره

خنده تلخ آدماهمیشه ازدلخوشی نیست

گاهی شکستن دلی،کمترازآدمکشی نیست ---


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 مرداد 1391 - 01:19 ق.ظ

 

این یکی از تضادهای زندگی ما است ،که آدم همیشه کار اشتباه را در بهترین زمان ممکن انجام میدهد .


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 مرداد 1391 - 01:26 ق.ظ

روز خبرنگار مبارک. امید که آزادانه و در فضایی آزادتر قلم بزنیم


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 مرداد 1391 - 01:33 ق.ظ

شب رفتنت آرزو می‌کنم…!
نشد تا تو هستی من عاشق بشم . نشد قلب ما عشقو باور کنه …
,
به امشب به تقدیر من عشق تو
,
به حالی که بی من، تو داری قسم
,
به عنوان روزی که بردی منو
,
به حسی که گفتی میایی قسم
,

 

به دل خواهی اولین دلهره
,
به گاهی که با من نبودی قسم
,
جدا می‌شی و می‌رود خاطره
,
ولی شک نکن من به تو می‌رسم
,

 

نشد تا تو هستی من عاشق بشم
,
نشد قلب ما عشقو باور کنه
,
شب رفتنت آرزو می‌کنم
,
خدا وقت دوریتو کمتر کنه
,

 

به چشمای تو قبل هر گریه‌ای
,
قسم می‌خورم یاد تو با منه
,
قسم می‌خورم بغض این انتظار

 

یه روزی تو آغوشمون بشکنه


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 49
اعتبار: 61

1582 مرتبه در 293 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2325 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 مرداد 1391 - 03:39 ب.ظ

 

روز خبرنگار رو به هدای گل و افسانه عزیز تبریک میگم

انشاالله همیشه در همه زمینه ها موفق باشید.

ماندگار باشید.


بی انتهاترین جاده دنیا، جاده معرفت است و کمتر کسی قادر به پیمودن آن است... آهای تو که آخر جاده ای سلام...
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 مرداد 1391 - 03:49 ب.ظ

تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی

شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی

لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم

سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی 


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 مرداد 1391 - 03:50 ب.ظ

شب قدر از خم توحید شرابم دادند

تشنه لب بودم آب از می نابم دادند

العطش گفتم و نوشیدم از آن باده ناب

تا نجات از عطش روز حسابم دادند . . . 


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 مرداد 1391 - 10:38 ب.ظ

بچه ها شب قدره. توروخدا همدیگرو دعا کنیم..کسی رو نمیشناسم که محتاج دعا نباشه..موندم به خدا چی بگم؟ بهش بگم برام بهترینو بخواد؟ اخه مگه میشه خدا برای بنده اش چیز بدی هم بخواد؟؟؟........دوستتون دارم.......... 


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 مرداد 1391 - 10:50 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 9 تیر 1391 - 12:53 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 218
اعتبار: 61

1751 مرتبه در 348 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1566 مرتبه تشکر کرده است.

من بودم ، تو و یک عالمه حرف

و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !

کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد.


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 9 تیر 1391 - 12:55 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 218
اعتبار: 61

1751 مرتبه در 348 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1566 مرتبه تشکر کرده است.

او که می رود نمی فهمد،ولی او که بدرقه می کند خوب میداند که کاسه آب معجزه نمی کند...


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 9 تیر 1391 - 12:57 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 218
اعتبار: 61

1751 مرتبه در 348 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1566 مرتبه تشکر کرده است.

خدایا سرده این پایین از اون بالا تماشا کن
اگه میشه فقط گاهی خودت قلب منو(ها)کن


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 9 تیر 1391 - 12:58 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 218
اعتبار: 61

1751 مرتبه در 348 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1566 مرتبه تشکر کرده است.

گلوی آدم را باید گاهی بتراشند تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود ، دلتنگی هایی که جایشان نه در دل که در گلوی آدم است ، دلتنگی هایی که میتوانند آدم را خفه کنند


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 9 تیر 1391 - 12:59 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 218
اعتبار: 61

1751 مرتبه در 348 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1566 مرتبه تشکر کرده است.

دلم از نبودنت پر است ، آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد !


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 مرداد 1391 - 10:52 ب.ظ

نویسنده تازه کار
تاریخ ارسال: 9 تیر 1391 - 10:50 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 67
اعتبار: 11

590 مرتبه در 141 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 264 مرتبه تشکر کرده است.

نویسنده ها”سیگار”می کشند/شاعرها”هجران”/
نقاشها “تابلو”/زندانیها”تنهایی”/دزدها”سرک”/مریضها”درد”/
بچه ها”قد”/ومن برای کشیدن”نفسهای تو”راانتخاب میکنم
من برای نفس کشیدن”هوای تو” راانتخاب میکنم 


به نام خدایی که دغدغه “از دست دادنش” را ندارم… (پرنیان)
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 9 تیر 1391 - 12:31 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 218
اعتبار: 61

1751 مرتبه در 348 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1566 مرتبه تشکر کرده است.

بهاران من ، طوفان ها در رقص عظیم تو به شکوهمندی نیلبکی می نوازند ، و ترانه ی رگ هایت آفتابی همیشگیست


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من
بالای صفحه

 

مریم ماندگار
تاریخ ارسال: 9 تیر 1391 - 3:13 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 55

1058 مرتبه در 176 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1566 مرتبه تشکر کرده است.

 

تو می روی و فقط نگاه می کنم

تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم

بی تو یک عمر برای گریستن باقی است

اما برای تماشا همین یک لحظه باقیست...

 

ماندگار باشید.


مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 مرداد 1391 - 10:53 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 9 تیر 1391 - 8:06 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 218
اعتبار: 61

1751 مرتبه در 348 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1566 مرتبه تشکر کرده است.

دلـم سـاعـتـی مـیـخـواهـد ...کـه مـانـده بـاشـد ... روی ساعـتـهـای بـا تـو بودن


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 9 تیر 1391 - 8:08 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 218
اعتبار: 61

1751 مرتبه در 348 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1566 مرتبه تشکر کرده است.

مدتهاست زیاد حرف میزنم اما حرفم را نمیزنم.....


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 مرداد 1391 - 10:54 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 9 تیر 1391 - 11:26 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 218
اعتبار: 61

1751 مرتبه در 348 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1566 مرتبه تشکر کرده است.

مرگ آن لاله ی سرخ
کفن خنده به روی لب بود
گرد آن آینه ها
شبه فاجعه ای در شب بود
مردن شاپرکها
کشتن قاصدکها
خبر از شومی کاری میداد
نفسش ناله ی غم سر میداد
آشیان رو به خرابی میرفت
تن پوسیده گواهی میداد
او به این حرف نمی اندیشید
که کفن باید برد
و نفس باید داد
و به جای همه بودنها
همه دیدنها
لحظه ها مانده به جا
شکل اندیشه ی مردن در اوست
همه ی هستی او رفته به باد
او سرآسیمه به دنبال تلافی میگشت
به دلش زخم قدمهای تجاوز مانده
او نداند که پی مردن خود
میکشد هر چه اصالت باقی است


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 9 تیر 1391 - 11:26 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 218
اعتبار: 61

1751 مرتبه در 348 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1566 مرتبه تشکر کرده است.

اگر پیاده هم شده است سفر کن ، در ماندن می پوسی
 

...

چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من


<<    <      >    >>
   صفحه:
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10  ...


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*