صفحه:   8
نمایش:   211 - 240
تعداد کل صفحه:   47
تعداد کل موضوع ها:   1392


<<    <      >    >>
   صفحه:
3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 

یادداشت های خواندنی
عضو سایت تاریخ عضویت: 19 دی 1390

پیام های ارسالی: 1
اعتبار: 1

10 مرتبه در 2 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 10 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 01:09 ب.ظ

تو به من خندیدی ونمیدانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلودبه من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز

سالهاست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرار کنان می کند آزارم

ومن اندیشه کنان غرق این پندارم

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

جواب زیبای فروغ فرخزاد

من به تو خندیدم

چون که می دانستم

تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی

پدرم از پی تو تند دوید

ونمی دانستی باغبان باغچه ی همسایه

پدر پیر من است

من به  تو خندیدم

تا  که با خنده پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

دل من گفت: برو

چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه ی تلخ تو را

ومن رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام رام

حیرت و بغض تو تکرار کنان می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 772
اعتبار: 40

2485 مرتبه در 835 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2357 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 08:03 ب.ظ

هیچ انتظاری از کسی ندارم!
و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !
مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است


گاهی باید به فاصله ها خوش آمد گفت ... شاید آمده اند تا بخشی از حماقت هایمان را جبران کنند ...
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 772
اعتبار: 40

2485 مرتبه در 835 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2357 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 08:04 ب.ظ

.
در جستجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا
زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمی ماند
امـا آنچه خوب است همیشه زیباست ...


گاهی باید به فاصله ها خوش آمد گفت ... شاید آمده اند تا بخشی از حماقت هایمان را جبران کنند ...
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 772
اعتبار: 40

2485 مرتبه در 835 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2357 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 08:04 ب.ظ

هیچ وقت رازت رو به کسی نگو؛
وقتی خودت نمیتونی حفظش کنی،
چطور انتظار داری کس دیگه ای برات راز نگه داره؟


گاهی باید به فاصله ها خوش آمد گفت ... شاید آمده اند تا بخشی از حماقت هایمان را جبران کنند ...
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 772
اعتبار: 40

2485 مرتبه در 835 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2357 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 08:05 ب.ظ

عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم؛
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
بعد از چند روز به دوستی
بعد از چند ماه به همکاری
بعد از چند سال به همسایه ای ...
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !
دیگر وقت آن رسیده که اعتمادی فراتر آنچه می بایست را به او ببخشیم.
او که یگانه است و شایسته ...



گاهی باید به فاصله ها خوش آمد گفت ... شاید آمده اند تا بخشی از حماقت هایمان را جبران کنند ...
عضو سایت تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 772
اعتبار: 40

2485 مرتبه در 835 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2357 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 08:07 ب.ظ

 

** التماس دعا **

گاهی باید به فاصله ها خوش آمد گفت ... شاید آمده اند تا بخشی از حماقت هایمان را جبران کنند ...
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:34 ب.ظ

mahan.s
تاریخ ارسال: 11 تیر 1391 - 1:45 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 316
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

 هر چه هست برای مصلحتی است...و هر که هست به خاطر منفعتی است.

و هیچ چیزبه<<خودش>>نمی ارزد

دکتر شریعتی

 

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 11 تیر 1391 - 1:47 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 316
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به سه چیز تکیه نکن

غرور، دروغ و عشق

آدم با غرور می تازد

با دروغ می بازد

و با عشق می میرد

دکتر شریعتی

 

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 11 تیر 1391 - 1:53 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 316
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

 

همیشه پدرها به پسرشون به عنوان یه فرصت دوباره نگاه می کنن. برای جبران کارهایی که خودشون نتونستن بکنن


بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 11 تیر 1391 - 1:55 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 316
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

 

 رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟

کارمند: بله!

رئیس: خوب است. چون ساعتی پیش پدربزرگ تان به اینجا آمده و می خواهد شما را ببیند، همان که دیروز برای شرکت در مراسم تشییع جنازه اش مرخصی گرفته بودید

بالای صفحه

 

samim.m
تاریخ ارسال: 11 تیر 1391 - 2:42 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 70
اعتبار: 29

499 مرتبه در 72 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 234 مرتبه تشکر کرده است.

 

یادمان باشد که :

همیشه ذره ای حقیقت پشت هر " فقط یک شوخی بود"

کمی کنجکاوی پشت "همینطوری پرسیدم"

قدری احساس پشت " اصلا به من چه"

مقداری خرد پشت " چه میدونم"

اندکی درد پشت " اشکالی نداره"

و ذره ای دلتنگی پشت هر "خداحافظ "

وجود دارد...

 


آی آدم! سیب دیگری بچین! بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند...

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:37 ب.ظ

mahan.s
تاریخ ارسال: 12 تیر 1391 - 2:50 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 316
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

 

میدونی چراوقتی میخای بری تورویا،یامیخای  گریه کنی ،یاوقتی میخای خداروصداکنی یاکسی روببوسی ؛چشماتومیبندی ؟

 

چون قشنگترین لحظات این دنیاقابل دیدن نیستند

 

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 12 تیر 1391 - 2:53 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 316
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

نخ داخل شمع ازشمع پرسید :چراوقتی من میسوزم توگریه میکنی ؟!

شمع گفت  :مگه میشه کسی که توقلبمه بسوزه من اشک نریزم!!

 

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 12 تیر 1391 - 2:59 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 316
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

 

 

من نه عاشق  بودم نه محتاج نگاهی که بلغزدبرمن

من خودم بودمو یک حس غریب که به صدعشق وهوس می ارزد

 

بالای صفحه

 

samim.m
تاریخ ارسال: 12 تیر 1391 - 12:40 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 70
اعتبار: 29

499 مرتبه در 72 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 234 مرتبه تشکر کرده است.

 

چه کسی می گوید که گرانی اینجاست؟؟؟

دوره ی ارزانی ست!!

چه شرافت ارزان!

تن عریان ارزان!

و دروغ از همه چیز ارزانتر!

آبرو قیمت یک تکه ی نان!

و چه تخفیف بزرگی خوردست

قیمت هـــــــــــــــــــــــــــر انســـــــــــــــــــــــــــــان...!!

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:38 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 12 تیر 1391 - 8:54 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 215
اعتبار: 61

1788 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1608 مرتبه تشکر کرده است.

برای عشق تمنا کن ولی خار نشو

 

 

برای عشق قبول کن ولی غرورت را از دست نده

 

برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو

 

برای عشق مث شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه

 

برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن

 

برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر

 

برای عشق وصال کن ولی فرار نکن

 

برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن

 

برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش

 

برای عشق خودت باش ولی خوب باش

 


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:39 ب.ظ

دنی
تاریخ ارسال: 12 تیر 1391 - 11:46 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 21 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 30
اعتبار: 11

163 مرتبه در 34 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 63 مرتبه تشکر کرده است.

 

افکار پیچ در پیچ و خاطره های کپک زده گوشه تاریک ذهنم وول میخورد، همه بهانه ها سمت گذشته های تلخ آن زمانی و شیرینی خاطرات دیروزو هرروزیم نشانه می روند.

لذت مبهم بازی های کودکی دوباره از نوغریب و آرام و معصومانه دستهای خنس جوانی تاریک را به زیر چانه ام میکشد،رنگی لذ ت ناک آرزوهای مجاز و بازی های هرروز مجاز،قایم باشک بازی و هفت سنگ کوچه فرتوط کودکی .دستهای خاکی وجیبهای پراز عکس و کارت و ...آه ه ه ،همه و همه  یواش یواش از روبروی همیشه خالی امروزم میگذرد کمی نزدیکتر دوباره می رسد.

خالی مهربان دستهای هرازگاه و آرزوهای گنگ ومحال فردای نیامده یادش بخیرهای کودکی تازه رفته و همان تیله بازی های پشت خانه پدری بازی های گاه به گاه غیر مجاز و آرزوهای یخ زده وغیر مجاز کنار مشغول ذهن مرده ام بال بال میزند.دیروز کودکی شیرین ونازکشیدنهای مادرانه و...آه ه ه، همه و همه  یواش یواش از روبروی همیشه خالی امروزم میگذرد کمی نزدیکتر دوباره می رسد.

خیابان شلوغ و وسوسه خرید دم عید و پس انداز مدام عید تا عید نوجوانی بیخیال فردای مبهم همه و همه کاش می شدهای هرروز جوگندمی جوانی مرده ام شدند که تا آمدم دست بجنبانم حسرت تن گیر وسوسه های پوچ فردای بی معنی و خالی پیری مدام گریه های هرروزم شد.آه ه ه ه.همه و همه  یواش یواش از روبروی همیشه خالی امروزم میگذرد کمی نزدیکتر دوباره   می رسد.

غصه گاه و بیگاه سفیدی سالهای درپیش و خاطرات خاکی روزهای پشت سر حسرت نوکردن عید تا عید مندرس ذهن مغشوش و مغموم جوانی نه چندان مهربان برباد پیری رفته،آه کشیدن های مدام از نزدیکی صدای زنگ جوانی گذشته،دست به گریبان فردای درگورو دیروز خوب در گنجه همه وهمه آرام خسته ذهنم را تکان تکان بیدار میکند که مرگ رسید.پس فردای نیامده ام را کی هوس هوس آرزو آرزو ورق بزنم من هنوز دیروزم را نداده ام،نه،تمام شد،حسرتم تمام فرصتم را....

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:40 ب.ظ

mahan.s
تاریخ ارسال: 13 تیر 1391 - 2:16 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 316
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

شغل شریفی است : سوختن برای او که حتی لحظه ای برایت تب نکرد .

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 13 تیر 1391 - 2:18 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 316
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

روزگارا…. تو اگر سخت به من میگیری، باخبر باش که پژمردن من آسان نیست.

 

گرچه دلگیرتر از دیروزم، گرچه فردایی غم انگیز مرا میخواند.

 

لیک باور دارم…. دلخوشیها کم نیست…. زندگی باید کرد…..

 

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 13 تیر 1391 - 2:20 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 316
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

تنها کسانی که ما را میرنجانند ، کسانی هستند که همیشه کوشیدیم ازما نرنجند.

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:41 ب.ظ

mahan.s
تاریخ ارسال: 13 تیر 1391 - 2:42 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 316
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

می خواستم زندگی کنم، راهم را بستند، ستایش کردم، گفتند خرافات است،

عاشق شدم، گفتند دروغ است گریستم، گفتند بهانه‌است، خندیدم، گفتند

دیوانه‌است، دنیا را نگه دارید ، می‌خواهم پیاده شوم

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:42 ب.ظ

راسپینا
تاریخ ارسال: 15 تیر 1391 - 1:04 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 139
اعتبار: 102

1092 مرتبه در 160 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1689 مرتبه تشکر کرده است.

و نترسیم از مرگ

مرگ پایان کبوتر نیست.

مرگ وارونه یک زنجره نیست.

مرگ در ذهن اقاقی جاری است.

مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.

مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید.

مرگ با خوشه انگور می آید به دهان.

مرگ در حنجره سرخ گلو می خواند.

مرگ گاهی ریحان می چیند.

گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد.

و همه می دانیم

ریه های لذت, پر اکسیژن مرگ است.

 

_دعا کنید هرآنجه خیر است پیش آید... باشه؟!

 


پاینده باشید دوستان کتاب خوان! سپیده!!!

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:43 ب.ظ

 
تاریخ ارسال: 15 تیر 1391 - 9:37 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 208
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 684 مرتبه تشکر کرده است.

در شهر زشت ما،
اینجا که فکر کوته و دیواره‌ی بلند
افکنده سایه بر سر و بر سرنوشت ما!
من سال‌های سال
در حسرت شنیدن یک نغمه‌ی نشاط،
در آرزوی دیدن یک شاخسار سبز،
یک چشمه، یک درخت،
یک باغ پرشکوفه، یک آسمان صاف،
در دود و خاک و آجر و آهن دویده‌ام!..
فریدون مشیری


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 15 تیر 1391 - 9:39 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 208
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 684 مرتبه تشکر کرده است.

تولد انسان روشن شدن کبریتی است و مرگش خاموشی آن
بنگر در این فاصله چه کردی؟!!!
گرما بخشیدی یا...سوزاندی؟!!


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 15 تیر 1391 - 9:42 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 208
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 684 مرتبه تشکر کرده است.

ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم
به آسانی مرا از من ربودی
درون کوره غم آزمودی
دلت آخر به سرگردانیم سوخت
نگاهم را به زیبایی گشودی...


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:44 ب.ظ

 
تاریخ ارسال: 16 تیر 1391 - 1:15 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 208
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 684 مرتبه تشکر کرده است.

حالمــــان بد نیست غم کم می خوریم
کم که نه، هر روز کم کم مـی خوریم
آب مـــــی خـــواهم سرابم مــی دهند 
عشـــــق می ورزم عـــذابم می دهند 
خود نمیدانم کجا رفتــــم بـــــه خواب 
از چه بیدارم نکــــــــردی آفــــــــتاب 
خنـــــــجری بر قــــــلــب بیمارم زدند 
بی گنـــــــــــاهی بــــودم و دارم زدند 
دشنه ای نامــــــرد بـــــرپشتم نشست 
از غم نامردمی، پــــشتم شـــــــکست 
عشق آخر تیــــــشه زد بر ریـــشه ام 
تیشـــــه زد بر ریـــــشه ی اندیشه ام 
عشق اگر این است مرتـــــد می شوم 
خوب اگر این است من بــــد می شوم 
بس کن ای دل نابسامانی بــــس است 
کافــرم دیگر مسلمانــــــی بــس است 
در مـــــــیان خلق سر در گــــــم شدم
عاقبــت آلــــــوده ی مــــــردم شـــدم
بعد از این بــــا بی کسی خــو می کنم 
هر چه در دل داشتــــم رو مــــی کـنم


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:45 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 16 تیر 1391 - 10:45 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 214
اعتبار: 61

1788 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1608 مرتبه تشکر کرده است.

یه وقت به سرت نزند که شعرهایم را بتکانی....

چرا که رسوا خواهم شد....و همه خواهند دید

لحظه لحظه تو را "میان واژه هایم"


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 16 تیر 1391 - 10:49 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 214
اعتبار: 61

1788 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1608 مرتبه تشکر کرده است.

اجاق خاطره ها را روشن بگذار تا دچار سردی فاصله ها نشویم...


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:47 ب.ظ

دنی
تاریخ ارسال: 16 تیر 1391 - 3:01 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 21 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 29
اعتبار: 11

163 مرتبه در 34 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 63 مرتبه تشکر کرده است.

 

ترکش خنده های وحشیانه باد، خش خش مظلوم برگهای گرفتارقدمهای بی هدف ،ای کاش های مدام تا مدام لحظه های تردید آلود،نگاه های بی معنی ازپشت میله ها و راه راه عابران منظره ی  پیش رو ذهن بی حوصله ام رانیشگون میگیرند اما من همچنان دست از زیرچانه ام برنمیگیرم.

صدای پای عقربه ها گوش سکوت راآزارمیدهد من وخسته آرام روحم چشم براه فردا نشسته ایم و غمناک چرک دستهای پینه بسته دنیای کوچک مهربانی و نوازش های گاه گاه ازرنگ جوگندمی باصلابت وصبورپدر.

بالهایم شوق پروازداشت و آرزوهایم هوای پریدن،من وغمگین مظلوم غرورم تاراج بی باک وخشن نامهربان عدالتی ازجنس چوب ودستهای محکم و ضربه های پشت به پشت جنگلی پرازکفتارهای بی غیرت وشغالهایی باقلبی کوچک وروحی به اندازه تمام وسعت بی انتها سیاه.

حالادراین کنج مرطوب سیاهی عبورغریبه های بی محبت و گرسنگان دندان تیزغیرت وغرورم زخمی نگاه تادیروزبی آزارم را

خط خطی تلخی می کند.خنده ای نفرت انگیز تا ته وجودمایوس از دستهای پرادعای خدایگان همیشه مهربان وهمیشه عادل هرروزپرازخاطره های سیاهترازساق پاهای زیادایستاده و زیادفلک شده دیروزم رامثل سوهانترین می ساید....

نگاه تاکمی دورترنمیرود، رویاهم انگارهمین حوالی پرش شکسته شایدهم حوصله پریدن راپشت این همه دیوارازجنس سبزدروغین گم کرده،نکند صبح که شدآسمان یادش برودخورشیدرابالای سراین همه شب بفرستدو فراموشش شود که همان خدایگان عاطفه وعدالت وآرامش سالهاست که خوابند؟

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:47 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 16 تیر 1391 - 8:00 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 214
اعتبار: 61

1788 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1608 مرتبه تشکر کرده است.
 

آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم

آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

آموخته ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم

آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد

آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد

آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان

آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را
دارد

آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم

آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر
می شویم سریعتر حرکت می کند

آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد

آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند

آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که
من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم
آموخته ام ... که
تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی

آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است

آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت

آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم

چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:49 ب.ظ

ar121
تاریخ ارسال: 18 تیر 1391 - 11:08 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 204
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 684 مرتبه تشکر کرده است.

وفاداری؟ ....... خدا بیامرزدش
صداقت؟ ....
یادش گرامی
غیرت؟ .....
به احترامش یک لحظه سکوت
معرفت؟ .....
یابنده پاداش میگیرد
مرام؟..... ..
قطعه شهدا
عشق؟ ..... از دم قسط..
واقـــعـــ ـا به کجا چنین شتابان ؟؟؟
..


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:50 ب.ظ

 
تاریخ ارسال: 18 تیر 1391 - 6:40 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 204
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 684 مرتبه تشکر کرده است.

 

زن طراوت زندگی نیست
زن روغن مابین چرخ دنده های نخراشیده ی زندگی نیست
زن سیگار دست نیس که بعد چند تا کام پرتش کنی
زن بخش مهمی از زندگی نیست
زن مُسکن دردهای زندگی مرد نیست
زن طراوت زندگی نیست
زن تمــــــــــامِ تمــــــــــــامِ تمــــــــــام زندگی مرد است ...

نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 18 تیر 1391 - 6:42 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 204
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 684 مرتبه تشکر کرده است.

دختری به دوستش : فک کنم دوست پسرم داره بهم خیانت می‌کنه !
دوستش : از کجا فهمیدی ؟
دختر : آخه دیشب پرسیدم کجا بودی ، گفت با دوستم امیر بودم
دوستش : خوب الان مشکل چیه ؟
دختر: خوب دروغ میگه ، دیروز امیر تمام مدت با من بود !


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:52 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 18 تیر 1391 - 10:05 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 211
اعتبار: 61

1788 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1608 مرتبه تشکر کرده است.

هیچ بارانی نمی بارد مگر صفا دهد.

هیچ گلی جوانه نمی زند مگر هدیه شود.

هیچ خاطره ای زنده نمی ماند مگر شیرین باشد.

هیچ لبخندی نیست مگر شادی بیاورد.

و هیچ بهاری نمی آید مگر سال دیگری در پیش باشد.

پس بگذار باران شوق بر زندگی ات ببارد تا روحت را صفا دهد.

گل های عشق در دلت جوانه زنند تا آن ها را به دیگران هدیه کنی.

خاطراتت قشنگ باشند تا همواره به یادشان بیاوری.

لبخند بر لبانت نقش بندد تا شادی را بیفشانی.

و بهار بیاید تا بدانی باز هم فرصت بودن هست


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:53 ب.ظ

mina0098
تاریخ ارسال: 19 تیر 1391 - 12:50 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 2 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 46
اعتبار: 17

320 مرتبه در 54 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 36 مرتبه تشکر کرده است.
 
 
 
 
 
خــــدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمیشود،
تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد،
با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت،
تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد،
تنهاکسی است که وقتی همه رفتند میماند، وقتی همه پشت کردند آغوش میگشاید،
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه کردن.


خـــــــــــدا را برایتان آرزو دارم..

 

این نیز بگذرد...

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:53 ب.ظ

گندم
تاریخ ارسال: 19 تیر 1391 - 3:20 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 24 آبان 1390

پیام های ارسالی: 186
اعتبار: 198

1457 مرتبه در 245 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3196 مرتبه تشکر کرده است.

مادر مثل مداد می مونه. هر لحظه تراشیدن و تموم شدنش رو می بینی ولی پدر ......مثل خود کار می مونه . شکل ظاهرش تغییر نمی کنه  فقط یکدفعه می بینیم که دیگه نمی نویسه.......

 


از غوغای زندگی تا سکوت مرگ ، خرابتم خدا جون

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:55 ب.ظ

مریم ماندگار
تاریخ ارسال: 19 تیر 1391 - 9:46 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 55

1068 مرتبه در 178 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1595 مرتبه تشکر کرده است.

 

خوهش می کنم به داد این بچه برسید

پیرمرد نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت: خواهش می کنم به داد این بچه برسید، ماشین بهش زد و فرار کرد.

پرستار گفت: این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید.

پیرمرد گفت: اما من پولی ندارم، پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم. خواهش می کنم عملش کنید من پول رو تا شب براتون میارم...

پرستار گفت: با دکتری که قرار بچه رو عمل کنه صحبت کنید.

دکتر بدون اینکه نگاهی به کودک بندازه گفت: خیر اول باید پول پرداخت بشه، قانون بیمارستانه

...

صبح روز بعد دکتر بر مزار کودکش اشک می ریخت.

 

ماندگارباشید.


باز باران بارید، خیس شد خاطره ها... مرحبا بر دل ابری هوا... هرکجا هستی باش، آسمانت آبی و دلت از غصه دنیا خالی...
بالای صفحه

 

مریم ماندگار
تاریخ ارسال: 19 تیر 1391 - 10:00 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 55

1068 مرتبه در 178 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1595 مرتبه تشکر کرده است.

 

معلم پسرک را صدا زد تا انشایش را با موضوع علم بهتر است یا ثروت را بخواند

پسرک با صدای لرزان گفت: ننوشته ام، معلم با خط کش چوبی پسرک را تنبیه کرد و او را پایین کلاس پا در هوا نگه داشت

پسرک درحالیکه دستهای قرمز و باد کرده اش را به هم میمالید زیرلب میگفت: آری ثروت بهتراست چون اگرداشتم دفتری میخریدم و انشایم رامینوشتم …

 

ماندگار باشید.


باز باران بارید، خیس شد خاطره ها... مرحبا بر دل ابری هوا... هرکجا هستی باش، آسمانت آبی و دلت از غصه دنیا خالی...

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 09:59 ب.ظ

far121
تاریخ ارسال: 20 تیر 1391 - 11:59 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 201
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 684 مرتبه تشکر کرده است.

خدایا خوابی هواست به این دنیا نیست

انسانت لجن شده دیگه خاکی نیست


نشر

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 10:01 ب.ظ

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 21 تیر 1391 - 1:05 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 90
اعتبار: 13

672 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 806 مرتبه تشکر کرده است.

 

مردی دیروقت ‚ خسته از کار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود.

سلام بابا ! یک سئوال از شما بپرسم ؟

- بله حتماً.چه سئوالی؟

- بابا ! شما برای هرساعت کار چقدر پول می گیرید؟

مرد با ناراحتی پاسخ داد: این به تو ارتباطی ندارد. چرا چنین سئوالی میکنی؟

- فقط میخواهم بدانم.

- اگر باید بدانی ‚ بسیار خوب می گویم : 20 دلار

پسر کوچک در حالی که سرش پائین بود آه کشید. بعد به مرد نگاه کرد و گفت : میشود10 دلار به من قرض بدهید ؟

مرد عصبانی شد و گفت : اگر دلیلت برای پرسیدن این سئوال ‚ فقط این بود که پولی برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف از من بگیری کاملآ در اشتباهی‚ سریع به اطاقت برگرد و برو فکر کن که چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز سخت کارمی کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه وقت ندارم.

پسر کوچک‚ آرام به اتاقش رفت و در را بست.

مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد: چطور به خودش اجازه می دهد فقط برای

گرفتن پول ازمن چنین سئوالاتی کند؟

بعد از حدود یک ساعت مرد آرام تر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی تند وخشن رفتار کرده است. شاید واقعآ چیزی بوده که او برای خریدنش به 10 دلار نیازداشته است.

به خصوص اینکه خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش درخواست پول کند.

مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد.

- خوابی پسرم ؟

- نه پدر ، بیدارم.

- من فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این 10 دلاری که خواسته بودی.

پسر کوچولو نشست‚ خندید و فریاد زد : متشکرم بابا ! بعد دستش را زیر بالشش بردو از آن زیر چند اسکناس مچاله شده در آورد.

مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته ‚ دوباره عصبانی شد و با ناراحتی گفت : با این که خودت پول داشتی ‚ چرا دوباره درخواست پول کردی؟

پسر کوچولو پاسخ داد: برای اینکه پولم کافی نبود‚ ولی من حالا 20 دلار دارم. آیا

می توانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟

 

من شام خوردن با شما را خیلی دوست دارم ...



 


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد.
بالای صفحه

 

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 21 تیر 1391 - 12:04 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 90
اعتبار: 13

672 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 806 مرتبه تشکر کرده است.

برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده . برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه. برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن . برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر . برای عشق وصال کن ولی فرار نکن . برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن . برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش . برای عشق خودت باش ولی خوب باش


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد.
بالای صفحه

 

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 21 تیر 1391 - 12:08 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 90
اعتبار: 13

672 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 806 مرتبه تشکر کرده است.

براش بنویس دوستت دارم آخه می دونی آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن ولی یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست . گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره ولی تو بنویس .. تو ... بنویس


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد.
بالای صفحه

 

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 24 تیر 1391 - 8:51 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 90
اعتبار: 13

672 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 806 مرتبه تشکر کرده است.

 

 

گاهــــــی دلم برای خودم تنگ میشود

گاهــــــــــی دلم برای پاکیهای کودکانه ی قلبم میگیرد

گاهی دلم از رهگذرانی که در این مسیـر بی انتها آمدند و رفتند، خسته میشود

گاهـــــــی دلم از راهزنانی که ناغافل دلم را میشکنند میگیرد

گاهــــــــی آرزو میکنم ای کاش...

 

 

دلــــــی نبود تا تنگ شود

تا خسته شود...

تا بشکند...!
 

 

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 10:03 ب.ظ

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 21 تیر 1391 - 12:59 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 90
اعتبار: 13

672 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 806 مرتبه تشکر کرده است.

گفتمش همدم شبهایم کو؟ تاری از زلف سیاهش را داد


گفتمش بی تو چه می باید کرد؟ عکس رخساره ی ماهش را داد 


وقت رفتن همه را می بوسید به من از دور نگاهش را داد 


یادگاری به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد.
بالای صفحه

 

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 21 تیر 1391 - 8:45 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 90
اعتبار: 13

672 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 806 مرتبه تشکر کرده است.

دیدی آخرش منو گذاشت و رفت؟

از زمین قلبمو برنداشت ورفت؟

دیدی آخرش منو دیوونه کرد؟

واسه رفتن همینو بهونه کرد

دیدی اون که دلمو بهش دادم رفت و از چشمای نازش افتادم؟

دیدی اونی که میگف مال منه دمه آخر نیومد سر بزنه؟

دیدی خط زد اسممو از دفترش؟

رفت و اسپند نزدم دوره سرش

دیدی مهربونیارو زد کنار؟رفت و چشامو گذاش تو انتظار؟

دیدی رفت گذاش به پای سرنوشت؟

گف شاید ببینمت توی بهشت

دیدی که دعا ها مستجاب نشد؟آخرش دلش واسم کباب نشد

دیدی لااقل نزد به پنجره که بهم خبر بده میخواد بره؟

دیدی رفت بدون هیچ سروصدا؟

ولی من سپردمش دست خدا

دیدی بی خدافظی روونه شد؟دل من وقتی شنید دیوونه شد

دیدی آخرش منو نظر زدن؟

تو سره این دل دربه در زدن؟

امون از این عاشقای چن روزه

 که فقط یکی تو شعرش میسوزه

چه کنم خدا پشیمونش کنه یا که مثل من پریشونش کنه


مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 10:04 ب.ظ

mina0098
تاریخ ارسال: 21 تیر 1391 - 6:39 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 2 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 45
اعتبار: 17

320 مرتبه در 54 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 36 مرتبه تشکر کرده است.



زخمی بر پهلویم هست... روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب می خورم و همه گمان می کنند که من می رقصم.


زخمی بر پهلویم هست... روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب می خورم و همه گمان می کنند که من می رقصم..


این نیز بگذرد

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 10:04 ب.ظ

far121
تاریخ ارسال: 21 تیر 1391 - 9:30 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 201
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 684 مرتبه تشکر کرده است.

خدای من "بهشتی " دارد،
نزدیک ، زیبا ، بزرگ .
و به گمانم "دوزخی " دارد ،
کوچک، بعید ،
و در پی دلیلی ست که ببخشد ما را
گاهی به بهانه یک دعا ،
حتی در حق دیگری


مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 10:05 ب.ظ

mahan.s
تاریخ ارسال: 22 تیر 1391 - 12:47 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 305
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

 

دردداردوقتی همه چیزرامیدانی ....وفکرمیکنندنمیدانی .....وغصه میخوری که میدانی ...ومیخندندکه نمیدانی

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 22 تیر 1391 - 12:49 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 305
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

انصاف نیست ،که دنیاآنقدرکوچک باشد که آدم های تکراری راروزی صدبارببینیم ...وآنقدربزرگ باشد که نتوانیم آن کسی راکه میخواهیم حتی یک بارببینیم !!!!

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 22 تیر 1391 - 12:54 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 305
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

گاه میتوان برای عزیزی چندسطرسکوت یادگاری گذاشت

تااودرخلوت خودهرطوردوست داشت آنرامعناکند

 

بالای صفحه

 

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 22 تیر 1391 - 1:04 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 90
اعتبار: 13

672 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 806 مرتبه تشکر کرده است.

♥ اولین کسی که عاشقش میشی دلتو میشکونه و میره . دومین کسی رو که میای دوست داشته باشی و از تجربه قبلی استفاده کنی دلتو بدتر میشکنه و میزاره میره . بعدش دیگه هیچ چیز واست مهم نیست و از این به بعد میشی اون آدمی که هیچ وقت نبودی . دیگه دوست دارم واست رنگی نداره .. و اگه یه آدم خوب باهات دوست بشه تو دلشو میشکونی که انتقام خودتو ازش بگیری و اون میره با یکی دیگه ...... اینطوریه که دل همه آدما میشکنه


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد.


<<    <      >    >>
   صفحه:
3 4 5 6 7 8 9 10 11 12  ...


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*