صفحه:   9
نمایش:   241 - 270
تعداد کل صفحه:   47
تعداد کل موضوع ها:   1392


<<    <      >    >>
   صفحه:
4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 

یادداشت های خواندنی
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 10:07 ب.ظ

بهار1355
تاریخ ارسال: 22 تیر 1391 - 4:58 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 8 مهر 1390

پیام های ارسالی: 136
اعتبار: 65

929 مرتبه در 162 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2879 مرتبه تشکر کرده است.

    

 

                                            

بچه دار شدن آرایشگر

در شهری در آمریکا، آرایشگری زندگی می‌کرد که سالها بچه‌دار نمی‌شد.
او قصد کرد که اگر بچه‌دار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگاناصلاح کند.
بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد!

روز اول یک شیرینی فروش وارد مغازه شد.
پس از پایان کار، هنگامی که قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت.
فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز کند،
یک جعبه بزرگ شیرینی و یک کارت تبریک و تشکر از طرف قناد دم در بود.

روز دوم یک گل فروش به او مراجعه کرد و هنگامی که خواست حساب کند،


آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز کند،
یک دسته گل بزرگ و یک کارت تبریک و تشکر از طرف گل فروش دم در بود.

روز سوم یک مهندس ایرانی به او مراجعه کرد.
در پایان آرایشگر ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع کرد.

حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز کند،
با چه منظره‌ای روبرو شد؟

فکرکنید. شما هم یک ایرانی هستید.

چهل تا ایرانی، همه سوار بر ماشین آخرین مدل، دم در سلمانی صف کشیده


بودند و غر می‌زدند که پس چرا این مردک حمال الاغ مغازه‌اش را باز نمیکنه
 

به پندار تو جهانم زیباست جامه ام دیباست دیده ام بیناست زبانم گویاست قفسم هم طلاست بر این ارزد که دلم تنهاست

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 10:08 ب.ظ

far121
تاریخ ارسال: 22 تیر 1391 - 4:28 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 201
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 684 مرتبه تشکر کرده است.

 

در زبان انگلیسی ، واژه های :
FriEND ( دوست ) ...
BoyfriEND ( دوست پسر ) ...
GirlfriEND (دوست دختر ) ...
BestFriEND (بهترین دوست ) ...
همگی سه حرف END (خاتمه) را بهمراه دارند ...
اما کلمه FamILY ( خانواده ) سه حرف " ILY " را دارد ، که همان مخفف " I Love You " می باشد ...
و جالب است بدانید :
FAMILY =
Father And Mother I Love You

الان حال کردین؟؟؟؟

نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 22 تیر 1391 - 4:34 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 201
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 684 مرتبه تشکر کرده است.

 

روزی انیشتین به چارلی چاپلین هنرمند بزرگ گفت :«می دانی آنچه باعث شهرت تو شده چیست؟
این است که همه کس حرف تو را می فهمد!»
چارلی هم خنده ای کرد و گفت:« تو هم می دانی آنچه باعث شهرت تو
شده چیست؟
این است که هیچکس حرف تو را نمی فهمد!»

نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 10:10 ب.ظ

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 23 تیر 1391 - 12:15 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 83
اعتبار: 13

672 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 806 مرتبه تشکر کرده است.


کاش … کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند …

اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود

دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام …

سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست !!!

دنیا راببین … بچه بودیم از آسمان باران می آمد ،

بزرگ شده ام از چشمهایمان می آید …

بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند …

بزرگ شده ایم ، درد دل را به صد زبان می گوییم ،

اما هیچ کسی نمی فهمد …


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد.
بالای صفحه

 

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 23 تیر 1391 - 12:22 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 83
اعتبار: 13

672 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 806 مرتبه تشکر کرده است.

در آتش رهایم ، خدا شاهد است !
به غم مبتلایم ، خدا شاهد است !
شب است و دل و بیکسی ، وای من !
به درد آشنایم ، خدا شاهد است !
دگر صبر و تابی ، دگر طاقتی
نمانده برایم ، خدا شاهد است !
دلم میگدازد در آتش ، دریغ !
به غم همنوایم ، خدا شاهد است !
شکسته است آیینه های مرا
غم دیر پایم ، خدا شاهد است !
رسیده است تا نا کجا ، نا کجا
طنین صدایم ، خدا شاهد است !
بگو جان ما را ز غم چاره چیست ؟
اسیر بلایم ، خدا شاهد است !
به شعر غریبم به شبهای غم
ترا میسرایم ،
خدا شاهد است !


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد.
بالای صفحه

 

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 23 تیر 1391 - 12:26 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 83
اعتبار: 13

672 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 806 مرتبه تشکر کرده است.

پاییز را دوست دارم چون فصل غم است
غم را دوست دارم چون آه دل است
دل را دوست دارم چون عاشق است
عشق را دوست دارم چون نمادی است از تو


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد.
بالای صفحه

 

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 24 تیر 1391 - 8:49 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 83
اعتبار: 13

672 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 806 مرتبه تشکر کرده است.

کاش می دانستی، من سکوتم حرف است،

حرف هایم حرف است،

خنده هایم، خنده هایم حرف است.

کاش می دانستی،

می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم.

کاش می دانستی، کاش می فهمیدی،

کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند،

یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند.

من کمی زودتر از خیلی دیر،

مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد.

تو نترس، سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد.

کاش می دانستی،

چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت،

در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست.

تازه خواهی فهمید، مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست.


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد.
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 23 تیر 1391 - 1:47 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 197
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 684 مرتبه تشکر کرده است.

گفتی نمیذارم لبخند و بدی به لبــــت
گفتم زنــدگی شکوندیم یکی طلبــت
اومدم بجنبم بهم گفتی مات و کیش
گفتی نه راه پــس دارم نه راه پیــش.....


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 10:14 ب.ظ

مریم ماندگار
تاریخ ارسال: 23 تیر 1391 - 1:47 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 148
اعتبار: 55

1068 مرتبه در 178 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1595 مرتبه تشکر کرده است.

چند قورباغه از جنگلی عبور میکردند که ناگهان ۲ تا از آنها به داخل چاهی عمیق میفتند ..بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند گودال چقدر عمیق است به آن ۲ گفتند : چاره ای نیست شما به زودی میمیرید ..

۲ قورباغه این حرف ها را نادیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیددند که از گودال بیرون آیند ..اما دائما قورباغه های دیگر به انها میگفتند دست از تلاش بردارید..چون نمیتوانید خارج شوید …به زودی خواهید مرد.. بالاخره یکی از ۲ قورباغه تسلیم شد و به داخل اعماق گودال افتاد و مرد..اما قورباغه دیگر حداکثر توانش را برای بیرون آمدن به کار گرفت ..بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که دست از تلاش بردار اما او با توان بیشتری تلاش کرد و بالاخره خارج شد …

وقتی بیرون آمد بقیه از او پرسیدند مگر صدای ما را نمی شنیدی ..؟؟؟

معلوم شد که قورباغه ناشنواست ..او در تمام مدت فکر میکرده که دیگران وی را تشویق میکنند .

 

ماندگار باشید.

  


باز باران بارید، خیس شد خاطره ها... مرحبا بر دل ابری هوا... هرکجا هستی باش، آسمانت آبی و دلت از غصه دنیا خالی...
بالای صفحه

 

مریم ماندگار
تاریخ ارسال: 23 تیر 1391 - 1:46 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 148
اعتبار: 55

1068 مرتبه در 178 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1595 مرتبه تشکر کرده است.

 

گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی

دیگر نفسی برای ماندن در کنار او باقی نمی ماند...

 

ماندگار باشید.


باز باران بارید، خیس شد خاطره ها... مرحبا بر دل ابری هوا... هرکجا هستی باش، آسمانت آبی و دلت از غصه دنیا خالی...
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 23 تیر 1391 - 1:54 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 197
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 684 مرتبه تشکر کرده است.

خدایــــــــــــــــا !
جوانانی را که با پدر مادراشون قهر میکنن به راهی جز خوانندگی هدایت بفرما !


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 10:14 ب.ظ

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 24 تیر 1391 - 8:48 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 79
اعتبار: 13

672 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 806 مرتبه تشکر کرده است.

 اگر ماه بودم به هرجا که بودم
سراغ تو را از
خدا می گرفتم

وگر سنگ بودم به هر جا که بودی
سر رهگذار تو جا می گرفتم

اگر ماه بودی به صد ناز شاید
شبی بر لب بام من می نشستی

وگر سنگ بودی به هرجا که بودم
مرا می شکستی، مرا می شکستی

فریدون مشیری


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد.
بالای صفحه

 

زهرا هادیزاده
تاریخ ارسال: 23 تیر 1391 - 3:10 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 14 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 79
اعتبار: 13

672 مرتبه در 110 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 806 مرتبه تشکر کرده است.

پرواز در هوای خیال تو دیدنی ست

حرفی بزن که موج صدایت شنیدنی ست

 

شعر زلال جوشش احساس های من

از موج دلنشین کلام تو چیدنی ست

 

یک قطره عشق کنج دلم را گرفته است

این قطره هم به شوق نگاهت چکیدنی ست

 

خم شد- شکست پشت دل نازکم  ولی

بار غمت ـ عزیز تر از جان ـ کشیدنی ست

 

من در فضای خلوت تو خیمه می زنم

طعم صدای خلوت پاکت چشیدنی ست

 

تا اوج ، راهی ام  به تماشای من بیا

با بالهای عشق تو پرواز دیدنی ست


باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی....کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند میامد

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 10:58 ب.ظ

mahan.s
تاریخ ارسال: 25 تیر 1391 - 1:32 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 302
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

زندگی تلخ ترین خواب من است،خسته ام خسته ازاین خواب بلند

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:01 ب.ظ

دنی
تاریخ ارسال: 27 تیر 1391 - 3:25 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 21 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 28
اعتبار: 11

163 مرتبه در 34 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 63 مرتبه تشکر کرده است.

 

 دلمون که میگیره تاوان لحظه هاییه که دل میبندیم،

 دستامون که میلرزه تاوان لحظه هاییه که دلمون لرزیده،

 پاهاکه سست میشه تاوان لحظه هاییه که دلت سست شده،

دستایی که موهاتونوازش میکرده روزی همون دستایی

میشه که صورتت روسرخ سرخ میکنه.

اون که میره نمیدونه ولی اونکه میمونه خیلی خوب میدونه که کاسه آب

معجزه نمیکنه..

کاش نرسه روزی که عقلت سرکوفتت بزنه که بیا ،خوردی؟حالت جااومد؟

دیدی هی گفتم به حرف این دل لامصبت گوش نده؟

آخ که چه دردی داره اون لحظه ای که جلوی آینه وایمیستی،

آخ که چه سنگین میشه نگاه آینه تواون لحظه هایی که دلت کاردستت داده...

همش به خودت دلداری میدی ،میگی کاش اون حرف روزده بودم،

کاش بهش گفته بودم...اما....

تاوان حرفهایی که نزدی تارهای سفیدیه که یواش یواش لای موهات سبز میشه.

آخرش چی میشه؟این میشه پایانش:

 اونومیرسونی به خودش وخودت سرگردون خودت میمونی..

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:02 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 26 تیر 1391 - 8:29 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 210
اعتبار: 61

1788 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1608 مرتبه تشکر کرده است.

دلم میخواد ببینمت بازم بخندی تو نگام
آخه فقط تو میدونی از زنده بودن چی میخوام

دلم بهم میگفت تورو میشه یه جور دیگه خواست
آخه فقط
قلب توئه که با من اینقدر سر به راست

از تو دلگیرم که نیستی کنارم .. من دارم می‌میرم تو کجایی من باز بی قرارم
میدونی جز تو کسی رو ندارم ..
باورم نمیشه اینقدر آسون رفتی از کنارم


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:02 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 26 تیر 1391 - 9:59 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 210
اعتبار: 61

1788 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1608 مرتبه تشکر کرده است.

خودم دلتنگم برای همه ی آنهایی که به آرزوهایشان نمی رسند

دلتنگم برای آنهایی که فقط یک اتفاق بی تقصیر کوچکشان

 

می کند ودلتنگم برای همه ی آنهایی که دوستشان دارم و

نمی توانم با آنها باشم برای شما دلتنگم که دلتنگی مرا قسمت

کرده اید.بیایید برای همه نسل انسان که در دریای غم واندوه

هستند به هر دلیل، همه با هم دلتنگ شویم..........تا

 

 

 


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من

دلتنگی بعد..........

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:05 ب.ظ

mahan.s
تاریخ ارسال: 28 تیر 1391 - 2:14 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 301
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

.
لذت دوستی باپابرهنگان این است که ترسی نداری که ریگی به کفش داشته باشند

.

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:10 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 29 تیر 1391 - 1:18 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 208
اعتبار: 61

1788 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1608 مرتبه تشکر کرده است.

دلم یک آلزایمر خفیف می خواهد آنقدر که یادم نرود به نفعم است که به چند زبان زنده ی دنیا سکوت کنم


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:10 ب.ظ

far121
تاریخ ارسال: 30 تیر 1391 - 1:15 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 195
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 684 مرتبه تشکر کرده است.

شیرین من تلخی نکن با عاشق

تموم میشن گم میشن این دقایق

دنیای ما مال منو تو این نیست

رو کوه دیگه فرهاد کوهکنی نیست

یه روزی میاد که نمیدونیم کی هستیم

یاری کی بودیمو عشق کی بودیمو چی هستیم

شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد

شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد

من نمیگم فرهاد کوهکنم من

تیشه به کوهها که نمیزنم من

فرهاد عاشقم قلم تیشمه

از تو نوشتن همه اندیشمه

یه روزی میاد که نمیدونیم کی هستیم

یاری کی بودیمو عشق کی بودیمو چی هستیم

شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد

شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد

من نمیگم فرهاد کوهکنم من

تیشه به کوهها که نمیزنم من

عاشق تو بی تو به کوه نمیره

وقتی نباشی تو خودش میمیره

یه روزی میاد که نمیدونیم کی هستیم

یاری کی بودیمو عشق کی بودیمو چی هستیم

شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد

شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد


نشر علی
بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 30 تیر 1391 - 1:25 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 300
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

.

 

گفتم: خدایاازهمه دلگیرم،گفت: حتی ازمن؟
گفتم: خدایادلم راربودند،گفت:پیش ازمن؟
گفتم:خدایاچقدردوری،گفت: تویامن؟
گفتم:خدایا تنهاترینم،گفت:پس من؟
گفتم: خدایاکمک خواستم گفت:ازغیرازمن؟
گفتم:خدایادوستت دارم گفت:بیشترازمن؟
گفتم:خدایااینقدرنگومن،گفت:من توهستم وتومن.
.

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 30 تیر 1391 - 1:32 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 300
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت.

اگر بد پیش می ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت.

بالای صفحه

 

samim.m
تاریخ ارسال: 30 تیر 1391 - 1:39 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 68
اعتبار: 29

499 مرتبه در 72 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 234 مرتبه تشکر کرده است.

 

از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرت هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید

آدمــــــــــــــــــــــــیت مرده بود!

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند

از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین رو ساختند

آدمــــــــــــــــــــــــــــــــیت مرده بود!

بعد هی دنیا پر از آدم شد واین آسیاب کهنه گشت

قرن ها از مرگ آدم هم گذشت

ای دریغ آدمـــــــــــــــــیت برنگشت!

.

.

.

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای جنگل را بیابان می کنند

دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند

هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا

آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست

فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست

فرض کن جنگل بیابان بوده از روز نخست

در کویری سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبتها صبور

صحبت از مرگ محبت ، مرگ عشق

گفتگو از مرگ انســـــــــــــــــــــــــــــــانیت است...

 

امشب بعد از سالها این شعرو دوباره مرور کردم. آخرین بار وقتی بود که یکی از صمیمی ترین دوستانم رو از دست دادم. دلم خیلی گرفته...

 


آی آدم! سیب دیگری بچین! بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:12 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 30 تیر 1391 - 1:33 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 207
اعتبار: 61

1788 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1608 مرتبه تشکر کرده است.

 

من و او

قرار مرموزی با هم گذاشته ایم

هر ماه

یک شب

وقتب همه خوابند

پاورچین پاورچین او

به دیدنم می آید

زیبا و کامل !

دفترم را ورق می زند

و من شعرهای تازه ام را

در گوشش زمزمه می کنم

مثل همین امشب

که چهاردهم ماه است

دفترم

پر است از شعرهای نخوانده

و ماه من

پشت پنجره منتظر است


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:13 ب.ظ

mahan.s
تاریخ ارسال: 31 تیر 1391 - 2:27 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 300
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

.
چارلی چاپلین میگه
:
شایدزندگی آن جشنی نباشد که تو انتظارش راداشتی،

اماحال که به آن دعوت شدی تامیتوانی زیبابرقص

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 31 تیر 1391 - 2:29 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 300
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

 

 

دقت کردی؟؟؟ هیچ کس به سکوت آدم نمیرسه،همه منتظرن به فریاد آدم برسن...!!!

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:16 ب.ظ

samim.m
تاریخ ارسال: 1 مرداد 1391 - 12:37 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 67
اعتبار: 29

499 مرتبه در 72 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 234 مرتبه تشکر کرده است.

 

به سرنوشت بگویید اسباب بازی هایت بی جان نیستند

آدمند!

دل دارند و احساس

آرام تر...


آی آدم! سیب دیگری بچین! بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:17 ب.ظ

مریم ماندگار
تاریخ ارسال: 1 مرداد 1391 - 4:48 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 146
اعتبار: 55

1068 مرتبه در 178 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1595 مرتبه تشکر کرده است.
 

در بیمارستانی ، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند . اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم‌اتاقیش روی تخت بخوابد.

آنها ساعت‌ها با یکدیگر صحبت می‌کردند، از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می‌زدند.

هر روز بعد از ظهر ، بیماری که تختش کنار پنجره بود ، می‌نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می‌دید برای هم‌اتاقیش توصیف می‌کرد. بیمار دیگر در مدت این یک ساعت ، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون ، روحی تازه می‌گرفت.

این پنجره ، رو به یک پارک بود که دریاچه زیبایی داشت مرغابی‌ها و قوها در دریاچه شنا می‌کردند و کودکان با قایقهای تفریحی‌شان در آب سر گرم بودند. درختان کهن ، به منظره بیرون ، زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می‌شد. همان طور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف می‌کرد ، هم‌اتاقیش چشمانش را می‌بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می‌کرد.

روزها و هفته‌ها سپری شد.

یک روز صبح ، پرستاری که برای حمام کردن آنها آب آورده بود ، جسم بی‌جان مرد کنار پنجره را دید که با آرامش از دنیا رفته بود . پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که مرد را از اتاق خارج کنند.

مرد دیگر تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند . پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد، اتاق را ترک کرد.آن مرد به آرامی و با درد بسیار ، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد . بالاخره او می‌توانست این دنیا را با چشمان خودش ببیند.

در کمال تعجت ، او با یک دیوار مواجه شد.

مرد ، پرستار را صدا زد و پرسید که چه چیزی هم‌اتاقیش را وادار می‌کرده چنین مناظر دل‌انگیزی را برای او توصیف کند !

پرستار پاسخ داد: شاید او می‌خواسته به تو قوت قلب بدهد. چون آن مرد اصلا نابینا بود و حتی نمی‌توانست دیوار را ببیند

 

ماندگار باشید.


باز باران بارید، خیس شد خاطره ها... مرحبا بر دل ابری هوا... هرکجا هستی باش، آسمانت آبی و دلت از غصه دنیا

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:17 ب.ظ

دنی
تاریخ ارسال: 1 مرداد 1391 - 10:57 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 21 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 27
اعتبار: 11

163 مرتبه در 34 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 63 مرتبه تشکر کرده است.

 

صاف صاف،بی هیچ خط پاره ای حتی،ذهن چنان بی محتواخودرامرور می کند که هیچ حکایتی سراز بازی های تکراری اش در نمی آورد.

کوچه بن بست همیشه ام پشت حرف های پاییز گم شدو خاطره ای خنک حتی درذهن تابستان مرده ام نماند.آرامش گامهای موهوم پیکری پیچیده درسپیدی کتی چروک وتبسم خیال انگیز وچشمهای تیره ،همه در خواب کاغذهای کاهی جاماند.

پاییزتمام حرفهای ناتمام رابه برگهای رنجورسپردو بادهمه تصویرهای امیدواررادرهم پیچید.آغازناتمام من درآن سطرهای تکراری پوسیدوبهانه های واژه های تازه دیگرسراغ دستهای عجولم رانگرفت.

امتداد باریک کوچه ای برگ آلود تا انتهای خنک حوضی کنج مرطوب حیاط دیروزم گل داده بود که تاآمدم دست به نوازشی غمگین ببرم درهجوم روزهای پرطمع درآبهای خاکستری ناپیداشد.

حالادراین سمت پاییزی خاطرات خوابیده ام رامرورمیکنم،غربتی خسته دلتنگیهای هرروزم رابیدارمی کند،بایدبهانه ای تازه پیداکنم،وسعت ثانیه ای که خواب واژه ها را بی خواب کند....

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:19 ب.ظ

mahan.s
تاریخ ارسال: 2 مرداد 1391 - 2:28 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 296
اعتبار: 86

2659 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

خدایا!کدامین پل درکجای دنیا شکسته است که هیچ کس به مقصدش نمی رسد

بالای صفحه

 

نویسنده تازه کار
تاریخ ارسال: 2 مرداد 1391 - 12:38 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 67
اعتبار: 11

595 مرتبه در 142 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 302 مرتبه تشکر کرده است.

جمله جمله نه! واژه واژه تورا / ای سفر کرده گفتگو کردیم

کوچه کوچه نه! خانه خانه تورا / سالیانی ست جستجو کردیم

سوره سوره نه! آیه آیه تو را / در مناجات آرزو کردیم

جمعه جمعه نه! لحظه لحظه تو را / ندبه کردیم و های و هو کردیم . . . 


به نام خدایی که دغدغه “از دست دادنش” را ندارم… (پرنیان)
بالای صفحه

 

مریم ماندگار
تاریخ ارسال: 2 مرداد 1391 - 12:45 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 8 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 146
اعتبار: 55

1068 مرتبه در 178 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1595 مرتبه تشکر کرده است.

کشتی در طوفان شکست و غرق شد. فقط دو مرد توانستند به سوی جزیره کوچک و بی آب و علفی شنا کنند و نجات یابند. دو نجات یافته دیدند هیچ نمی توانند بکنند، با خود گفتند بهتر است از خدا کمک بخواهیم. دست به دعا شدند. برای این که ببینند دعای کدام بهتر مستجاب می شود هر کدام به گوشه ای از جزیره رفتند. نخست از خدا غذا خواستند. فردا مرد اول، درختی یافت و میوه ای بر آن، آنرا خورد. سرزمین مرد دوم چیزی برای خوردن نداشت. هفته بعد، مرد اول، از خدا همسر و همدم خواست، فردا کشتی دیگری غرق شد، زنی نجات یافت و به مرد اول رسید. در سمت دیگر، مرد دوم هیچ کس را نداشت. مرد اول از خدا خانه، لباس و غذای بیشتری خواست، فردا به صورتی معجزه وار تمام چیزهایی که خواسته بود به او رسید. مرد دوم هنوز هیچ نداشت. دست آخر، مرد اول از خدا کشتی خواست تا او و همسرش را با خود ببرد. فردا کشتی آمد و در سمت او لنگر انداخت، مرد خواست بدون مرد دوم، به همراه همسرش از جزیره برود. پیش خود گفت: مرد دیگر حتما شایستگی نعمت های الهی را ندارد، چرا که درخواست های او پاسخ داده نشد، پس همین جا بماند بهتر است.

زمان حرکت کشتی ندایی از آسمان رسید: چرا همسفر خود را در جزیره رها می کنی؟

مرد اول پاسخ داد: این نعمت هایی که بدست آوردم همه مال خودم است، همه را خود درخواست کرده ام. درخواست های او که پذیرفته نشد، پس لیاقت این چیزها را ندارد.

ندا مرد را سرزنش کرد: اشتباه می کنی. زمانی که تنها خواسته او را اجابت کردم این نعمت ها به تو رسید.

مرد با حیرت پرسید: از تو چه خواست که باید مدیون او باشم؟

_ از من خواست که تمام خواسته های تو را اجابت کنم...

 

ماندگار باشید.


باز باران بارید، خیس شد خاطره ها... مرحبا بر دل ابری هوا... هرکجا هستی باش، آسمانت آبی و دلت از غصه دنیا خالی...

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:24 ب.ظ

samim.m
تاریخ ارسال: 2 مرداد 1391 - 9:43 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 23 اسفند 1390

پیام های ارسالی: 67
اعتبار: 29

499 مرتبه در 72 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 234 مرتبه تشکر کرده است.

 

عشق دیگر زیر خروار خاک است

مرگ لیلی قصه ای غمناک است

عشق را شیرین با خود برده است

زیر خاکی که دگر نمناک است

عشق با فرهاد و مجنون مرده است

آه! این واژه چه بی سان پاک است...

"صمیم"

 


آی آدم! سیب دیگری بچین! بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند...

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:25 ب.ظ

هدا
تاریخ ارسال: 2 مرداد 1391 - 10:05 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 206
اعتبار: 61

1788 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1608 مرتبه تشکر کرده است.

پروردگارا از عشق امروزمان چیزی برای فردایمان باقی بگذار....
به اندازه یک نگاه...
به اندازه یک لبخند....
تا به یاد داشته باشیم که روزی عاشق هم بودیم


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من
بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 2 مرداد 1391 - 10:07 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 206
اعتبار: 61

1788 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1608 مرتبه تشکر کرده است.
بچه که بودم

 

از جریمه های نانوشته که بگذریم

سلمانی و ساعت و سیب

سکه و سلام و سکوت

و سبزی صدای بهار

هفت سین سفره ی من بود

بچه که بودم

دلم برای آن کلاغ پیر می سوخت

که آخر هیچ قصه ای به خانه نمی رسید

بچه که بودم

تنها ترس ساده ام این بود

که سه شنبه شب آخر سال

باران بیاید

بچه که بودم

آسمان آرزو آبی

و کوچه ی کوتاهمان

پر از عبور چتر و چلچراغ و چلچله بود


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:26 ب.ظ

مرضیه جهان آرا
تاریخ ارسال: 3 مرداد 1391 - 11:42 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 139
اعتبار: 71

783 مرتبه در 144 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2367 مرتبه تشکر کرده است.

شخصی را به جهنم می بردند.
در راه بر می گشت و به عقب خیره می شد.

ناگهان خدا فرمود:
او را به بهشت ببرید.

فرشتگان پرسیدند چرا؟
پروردگار فرمود:
او چند بار به عقب نگاه کرد،
او امید به بخشش داشت!


از خدا می خواهم آنگونه زنده ام بدارد که نشکند دلی از بودنم؛ وآنگونه بمیراند که به وجد نیاید دلی از نبودنم!
بالای صفحه

 

مرضیه جهان آرا
تاریخ ارسال: 3 مرداد 1391 - 11:43 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 139
اعتبار: 71

783 مرتبه در 144 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2367 مرتبه تشکر کرده است.

کسی که شاد و خندان است
همیشه چیزی برای شادمانی
پیدا می کند!!!


از خدا می خواهم

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:28 ب.ظ

mahan.s
تاریخ ارسال: 4 مرداد 1391 - 2:25 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 295
اعتبار: 86

2660 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

 

از آدمها بگذر!

ناراحت این نباش که چرا جاده ی رفاقت با تو همیشه یک طرفه است...!
مهم نیست


اگر همیشه یک طرفه ای شاد باش
که چیزی کم نگذاشته ای و بدهکار خودت ؛

رفاقتت و خدایت نیستی...

بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 4 مرداد 1391 - 2:42 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 295
اعتبار: 86

2660 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

.
خدایا:درانجماد نگاه های سرداین مردم:دلم برای جهنمت تنگست
!

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:29 ب.ظ

مرضیه جهان آرا
تاریخ ارسال: 4 مرداد 1391 - 11:41 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 139
اعتبار: 71

783 مرتبه در 144 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2367 مرتبه تشکر کرده است.

خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی

نیستن که آنجور که می خوان زندگی می کنن...

آنها کسانی هستن که خواسته های خودشون رو

بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن...


از خدا می خواهم آنگونه زنده ام بدارد که نشکند دلی از بودنم؛ وآنگونه بمیراند که به وجد نیاید دلی از نبودنم!
بالای صفحه

 

مرضیه جهان آرا
تاریخ ارسال: 4 مرداد 1391 - 11:44 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 139
اعتبار: 71

783 مرتبه در 144 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2367 مرتبه تشکر کرده است.

آدمی که منتظر است هیچ نشانه ای ندارد

هیچ نشانه ی خاصی ندارد

فقط با هر صدا برمیگردد !!!


از خدا می خواهم آنگونه زنده ام بدارد که نشکند دلی از بودنم؛ وآنگونه بمیراند که به وجد نیاید دلی از نبودنم!
بالای صفحه

 

مرضیه جهان آرا
تاریخ ارسال: 4 مرداد 1391 - 11:47 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 139
اعتبار: 71

783 مرتبه در 144 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2367 مرتبه تشکر کرده است.
خداوندا! میدانم تنها نجات دهنده هستی
 و می دانم اگر خوانده شوی پاسخم خواهی داد.
پس آرامش روحم را در حضور الهی ات تجربه میکنم،
 دردها و رنجهایم را در حضور الهی ات شفا ببخش
 و تنهاییم را با وجود پر لطفت پایان ده
 

از خدا می خواهم آنگونه زنده ام بدارد که نشکند دلی از بودنم؛ وآنگونه بمیراند که به وجد نیاید دلی از نبودنم!
بالای صفحه

 

مرضیه جهان آرا
تاریخ ارسال: 4 مرداد 1391 - 11:52 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 31 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 139
اعتبار: 71

783 مرتبه در 144 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2367 مرتبه تشکر کرده است.

الهی...
از سرگشتگی های دنیا و روز گار
خسته و دل نگرانم
می خواهم دیوارهای فاصله را کنار بزنم
چرا که به این ایمان و باور رسیده ام که هیچ کس
جز تو فریاد رسم نیست
و نزدیکتر از تو به من وجود ندارد
پس جوانه های یادت را
با اشک ندامت چشمانم
دوباره شکوفا میکنم
امید که پذیرا باشی!!!


از خدا می خواهم آنگونه زنده ام بدارد که نشکند دلی از بودنم؛ وآنگونه بمیراند که به

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:31 ب.ظ

دنی
تاریخ ارسال: 4 مرداد 1391 - 5:41 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 21 خرداد 1391

پیام های ارسالی: 26
اعتبار: 11

163 مرتبه در 34 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 63 مرتبه تشکر کرده است.

 

آبی مهربان همیشه ام پشت این ابری پردغدغه گم شد،خاطره ای  پرازعرق ریزان کوچه پس کوچه های شبهای قدم زدن درهمین حوالی مان رامیگویم.می شنوی؟

همان وقتهایی که ازپری کنارهم بودنمان ته دلمان هیچ وقت خالی نمی شدکه نکندباهم نباشیم،من وتو و یک عالمه کوچه پس کوچه نگشته.و حالا...

حالامن ماندم وتو وخاطرات یک عالمه کوچه پس کوچه گشته.چشمهایم چه خوب به ندیدن خوگرفته اند.

کجای این دلواپسی تماشای مرادست گرفته ای ؟چه زنجیر پررنگی است چشم روی هم گذاشتنهای هرروز پرحاشیه ام ،بایدچشم ببندم تاابی حضورت راببینم.چه غم انگیز بی حادثه ای...

آرامشی تاریک زخمهای گنگ نگاه کودکانه ام رابه سینه آغوش می فشارد،زرد ترد پاییزتمام خلوت مبهم ذهنم رابغل گرفته است ،شکستن استخوانهای زردونارنجی خاطراتمان، زیرپای عابران خیره درمنظره های بی معنی یادم می آوردکه من بامن تنهانشسته برکرسی پیری ،کنارفواره های تکرارپشت تکرار،خلوت پارک رابهم زده ایم...

آه ه ه کشیدنهای من وپوزخندهای پی درپی تقدیربی تو،لذتی تازه بایدزیرپای رهگذران پهن کردپاییز وخش خش هایش که تاابدماندنی نیست.

رویایی مهربان رابایدازپشت اینهمه خاطره جست شایدشلوغ پرهمهمه ذهنم کمی آرام بگیردودردهای کهنه زیادخوش خوشانشان نشود،کجاست التیام اینهمه غروب؟منکه مردم ازبس نمی میرم ازغصه نبودنت.....

  

بالای صفحه

 

هدا
تاریخ ارسال: 4 مرداد 1391 - 11:47 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 204
اعتبار: 61

1788 مرتبه در 357 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1608 مرتبه تشکر کرده است.

هرچه باشی خوب یا بد دوستت دارم

غزل آغاز شد شاید بدانی دوستت دارم

که حتی لااقل اینجا بخوانی دوستت دارم

ز دل بر خاستم تا در غزل باران احساسم

نپنداری که من تنها زبانی دوستت دارم

از اوج چشمهایت جرائت پرواز می گیرم

زمینی هستم اما آسمانی دوستت دارم

تو را جان می فشانم اگر هزاران بار جان گیرم

هزاران بار با هر جان فشانی دوستت دارم

قسم بر لحظه اعدام بر رگبار مژگانت

به آن زخمی که بر دل می فشانی دوستت دارم

زدی آتش به جانم با کلامی آتشین اما

بدان من با همه آتش بجانی دوستت دارم

درون آیینه با یک نگاه ساده می فهمی هرچه باشی خوب یا بد دوستت دارم

غزل آغاز شد شاید بدانی دوستت دارم

که حتی لااقل اینجا بخوانی دوستت دارم

ز دل بر خاستم تا در غزل باران احساسم

نپنداری که من تنها زبانی دوستت دارم

از اوج چشمهایت جرائت پرواز می گیرم

زمینی هستم اما آسمانی دوستت دارم

تو را جان می فشانم اگر هزاران بار جان گیرم

هزاران بار با هر جان فشانی دوستت دارم

قسم بر لحظه اعدام بر رگبار مژگانت

به آن زخمی که بر دل می فشانی دوستت دارم

زدی آتش به جانم با کلامی آتشین اما

بدان من با همه آتش بجانی دوستت دارم

درون آیینه با یک نگاه ساده می فهمی

که تنها آنقدر که دلستانی دوستت دارم

به عاشق ماندن و تنهایی و پژموردگی سوگند

که تو حتی اگر با نمانی دوستت دارم

غزل پایان گرفت و من در اینجاخوب می دانم

بدانی یا ندانی جاودانی دوستت دارم

که تنها آنقدر که دلستانی دوستت دارم

به عاشق ماندن و تنهایی و پژموردگی سوگند

که تو حتی اگر با نمانی دوستت دارم

غزل پایان گرفت و من در اینجاخوب می دانم

بدانی یا ندانی جاودانی دوستت دارم


چقدر خوب میشد که تو باشی... چقدر خوب میشد که تو باشی و با من باشی... چقدر خوب می شد که تو باشی حتی به روی بخار شیشه... خاطرت خاطرخواهی را خاطرکرد خاطره من
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 5 مرداد 1391 - 12:44 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 194
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 685 مرتبه تشکر کرده است.

بگو یارب چه بد گفتم چه بد کردم که نزدت خویشتن را دیو و دد کردم

مرا یارب نمیخواهی گناه از تو اگر نفرین به این دنیای بد کردم

به حرفم گوش کن یارب به دردم گوش کن یارب

اگر بیهوده میگویم مرا خاموش کن یارب

بگو یارب چه بد گفتم چه بد کردم که نزدت خویشتن را دیو و دد کردم

به جز عشقی که دردش را به من دادی

به من یارب چه بخشیدی که رد کردم

فقط در عاشقی یارب مدد گفتم شدم عاشق تمنای مدد کردم

شب مستی اگر یه توبه بشکستم سحر تکرار توبه صد به صد کردم

به سیلابم کشاندی زیر و بم دیدم تحمل در عذاب جزر و مد کردم

برایم آتش دوزخ فرستادی برایت لاله ها را در سبد کردم

گرفتی جامه ی فخر مرا از من صبورانه کله را از نمد کردم

نشانم ده اگر یک مور آزردم اگر یکدانه گندم را لگد کردم


نشر علی
بالای صفحه

 

far121
تاریخ ارسال: 5 مرداد 1391 - 12:51 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 194
اعتبار: 178

1486 مرتبه در 294 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 685 مرتبه تشکر کرده است.

دیگه دیره واسه موندن دارم از پیش تو میرم

جدایی سهم دستامه که دستاتو نمیگیرم

تو این بارون تنهایی دارم میرم خداحافظ

شده این قصه تقدیرم چه دلگیرم خداحافظ

دیگه دیره دارم میرم چقدر این لحظه ها سخته

جدایی از تو کابوس شبیه مرگ بی وقته

دارم تو ساحل چشمات دیگه آهسته گم میشم

برام جایی تو دنیا نیست تو اوج قصه گم میشم

دیگه دیره دارم میرم برام جایی تو دنیا نیست

به غیر از اشک تنهایی تو چشمم چیزی پیدا نیست

باید باور کنم بی تو شبیه مرگ تقدیرم

سکوت من پر از بغضه دیگه دیره دارم میرم


نشر علی

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:32 ب.ظ

Ana
تاریخ ارسال: 5 مرداد 1391 - 1:11 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 22 دی 1390

پیام های ارسالی: 119
اعتبار: 48

1063 مرتبه در 169 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1064 مرتبه تشکر کرده است.

  خدایا.....!

               در این روز مرا به نفس  سرکشم وامگذار تا پی طغیان و نارضایتی تو روم  و

                           مرا به تازیانه خشم و غضبت ادب مکن

                                         مرا از موجبات ناخرسندیت  بر کنار بدار

                                                             به حق مهربانی و نعمت نوازیت

                                                                                                      ای نهایت آرزوی مشتاقان

                                   


در دل من چیزی است،مثل یک بیشه نور،مثل خواب دم صبح،وچنان بی تابم،که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت،بروم تا سر کوه،دورها آواییست،که مرا میخواند.
بالای صفحه

 

mahan.s
تاریخ ارسال: 5 مرداد 1391 - 1:19 AM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 295
اعتبار: 86

2660 مرتبه در 387 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 1557 مرتبه تشکر کرده است.

دوستی ها کمرنگ بی کسی ها پیداست.راست گفتی سهراب،آدم اینجا تنهاست

مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2136
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 19 مرداد 1391 - 11:33 ب.ظ

نویسنده تازه کار
تاریخ ارسال: 5 مرداد 1391 - 2:58 PM
عضو سایت
تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 66
اعتبار: 11

595 مرتبه در 142 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 302 مرتبه تشکر کرده است.

روزه سکوت میگیرم
و تا افطار ِ صدای تو
نمی شکنمش
روزه میگیرم لبهایت را
لذت افطارش
یعنی بهشت
از جنس کدام نور بودی ستاره من؟
که جسارت با تو بودن در من جنبید؟
و من چه عاشقانه به رویت لبخند زدم
و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی
و این شد
"عاشقانه ی آرام "من و تو 


به نام خدایی که دغدغه “از دست دادنش” را ندارم… (پرنیان)

عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 30 تیر 1391

پیام های ارسالی: 65
اعتبار: 10

390 مرتبه در 103 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 663 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 مرداد 1391 - 12:41 ق.ظ

میگن درد رو از هر طرف بخونی میشه درد ولی درمان رو از اخر بخونی میشه نامرد مواظب باش واسه دردت به هر درمانی تن ندی.


چقدر دلم هوایت را می کند.حالا که دیگر هوایم را نداری...
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 30 تیر 1391

پیام های ارسالی: 65
اعتبار: 10

390 مرتبه در 103 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 663 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 مرداد 1391 - 03:47 ب.ظ

امواج زندگی را بپذیر حتی

اگر گاهی تو را به قعر دریا ببرد

ان ماهی اسوده که همیشه بر سطح دریا میبینی

مرده است.........!


چقدر دلم هوایت را می کند.حالا که دیگر هوایم را نداری...
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 مرداد 1391 - 04:30 ب.ظ

نقش چشمان خمارت،چه کشیدن دارد / سایه ساران دو زلفت، چه لمیدن دارد / آن قدر خوب و ملیحی که به یک جرعه نگاه / حس مستی لبت طعم چشیدن دارد . . . 


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)
عضو سایت تاریخ عضویت: 1 اردیبهشت 1391

پیام های ارسالی: 150
اعتبار: 37

2181 مرتبه در 519 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2307 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 مرداد 1391 - 04:35 ب.ظ

خوشبخت اگر خار بکارد از بخت خوشش لاله درایدبدبخت اگر مسجدی از اینه بسازد یا سقف فرو ریزدیا قبله کج اید 


دعا، "تقدیر" الهی را "تغییر" میدهد.هرچند محکم وقطعی باشد..امام صادق(ع)

<<    <      >    >>
   صفحه:
4 5 6 7 8 9 10 11 12 13  ...


کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   2 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*