نبض لحظه ها
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2193
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 اردیبهشت 1392 - 09:40 ب.ظ

اثری از لیلا یار خدا به مناسبت بیست وششمین نمایشگاه کتاب تهران

عضو سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 2 مهر 1390

پیام های ارسالی: 104
اعتبار: 111

3585 مرتبه در 503 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3807 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 17 اردیبهشت 1392 - 09:47 ب.ظ

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت خانواده جان گلم!
همان گونه که پیشتر به سمع و نظرتان رساندیم، ما دیشب این کتاب را خواندیم! بگید خب! خب؟!
رمان قشنگی بود.
عالی نیست... ولی جالبه!
شخصیت پردازی جالبی داره و از فضا سازی نسبتاً قابل قبولی هم برخورداره!
حالت کلیشه ای نداره ولی منو یاد رمانی می انداخت که هرچی فکر می کنم اسمشو به یاد نمیارم!
به طور کلی نمی شه از چیزی ایراد گرفت. ولی نمی شه هم گفت که حرف نداره و عالیه و...
به خوندنش می ارزه:)
قلم نویسنده خوب بود. امیدوارم که بهتر از این هم بشه.
ممنون از نویسنده عزیز این رمان حدوداً خواندنی:)
پاینده باشید دوستان جان:)


...با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم/ یا او نشان ندارد یا من خبر ندارم...
عضو سایت موقعیت: تهران
تاریخ عضویت: 20 آذر 1390

پیام های ارسالی: 122
اعتبار: 47

1686 مرتبه در 372 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4875 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 22 اردیبهشت 1392 - 09:57 ق.ظ

منم خوندمش کتاب خوبی بود ولی عالی نبود موضوعشونوشتارش خوب بود ولی یه جاهایی اشکال داشت مثلا اگه اولش اشاره به سال 1355 نمیکرد هیچ اتفاقی در روند داستان یا ذهن خواننده نمی افتاد ویه سری چیزهای دیگه که تو نقد میگم


زندگی سیبی است که باید گاز زد با پوست
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 اردیبهشت 1392

پیام های ارسالی: 11
اعتبار: 0

69 مرتبه در 19 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 79 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 اردیبهشت 1392 - 05:15 ب.ظ

ممنون ازهمه ی عزیزانی که کتاب را تهیه و خوانده اند امیدوارم مورد پسند واقع شود همه ی انتقادات - پیشنهادات شما عزیزان را خواهانم


اینستا گرام leila_yarkhoda
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 اردیبهشت 1392

پیام های ارسالی: 11
اعتبار: 0

69 مرتبه در 19 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 79 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 خرداد 1392 - 05:17 ب.ظ

سروین نوشت:

آه کشیدنسلام به همه کتاب دوستان گرامی /آخه ادم منتظر یه کتاب باشه وروز دوم نمایشگاه همه برنامه هاشو ردیف کرده وبا شوق میره واسم اولین کتاب رو که میگه نبض لحظه هاو فروشنده باسرعت جت البته با لبخند میگه شنبه بیا میاد انوقت دوست داری قیافه منو چه شکلی ببینی /بعد اون آهه خود به خود از سینه ات بیرون میاد/اعترا...........ض/ روز دوم نمایشگاهه چرا نباید تنظیم برنامه وجود داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟عصبانی

 

سلام بر سروین عزیز

ممنون که تا این برای تهیه ی کتاب مشتاق بودی من هم وقتی اعتراض شما را خواندم خب حق می دم ولی در ایجاد بعضی از کارها به علت های خاص مشکلاتی پیش می آید ممنون از خانواده ی نوری و نشر علی که کتاب را توانستند به نموقع  به نمایشگاه کتاب برساند امیدوارم با خواندن کتاب از سبک قلم من راضی باشید مطمئن باش کتاب بعدیم نیز خیلی خیلی عالی است نمی دانم تا حالا کتاب را خواندی یا نه ولی هر کس خوانده خوشش آمده امیدوارم شما هم از کتاب من خوشتان بیاید ممنون  و سپاس گزارم


 

 


اینستا گرام leila_yarkhoda
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 اردیبهشت 1392

پیام های ارسالی: 11
اعتبار: 0

69 مرتبه در 19 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 79 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 خرداد 1392 - 05:22 ب.ظ

طیبه فرشی نوشت:

منم خوندمش کتاب خوبی بود ولی عالی نبود موضوعشونوشتارش خوب بود ولی یه جاهایی اشکال داشت مثلا اگه اولش اشاره به سال 1355 نمیکرد هیچ اتفاقی در روند داستان یا ذهن خواننده نمی افتاد ویه سری چیزهای دیگه که تو نقد میگم


سلام خدمت طیبه خانم ممنون از انتقادی که کردید البته قابل ذکر است برای بیان کردن سال به دلایل شخصی نمی توانم توضیحی بدهم ولی خب درست ، شاید از نظر شما وجود تاریخ الزامی نبوده ولی برای ما بوده به هر حال دوست دارم نقد شما را بخوانم البته امیدوارم تجربه ی این کار را داشته باشید و مرا خوش حال کنید مطمئن باشید کار بعدیم خیلی بهتر است و به نظر خودم هیچ ایرادی ندارد البته نظر شما عزیزان کتاب خوان نیز برایم مهم است موفق و پایدار باشید

 

 


اینستا گرام leila_yarkhoda
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 اردیبهشت 1392

پیام های ارسالی: 11
اعتبار: 0

69 مرتبه در 19 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 79 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 2 خرداد 1392 - 05:28 ب.ظ

راسپینا نوشت:

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت خانواده جان گلم!
همان گونه که پیشتر به سمع و نظرتان رساندیم، ما دیشب این کتاب را خواندیم! بگید خب! خب؟!
رمان قشنگی بود.
عالی نیست... ولی جالبه!
شخصیت پردازی جالبی داره و از فضا سازی نسبتاً قابل قبولی هم برخورداره!
حالت کلیشه ای نداره ولی منو یاد رمانی می انداخت که هرچی فکر می کنم اسمشو به یاد نمیارم!
به طور کلی نمی شه از چیزی ایراد گرفت. ولی نمی شه هم گفت که حرف نداره و عالیه و...
به خوندنش می ارزه:)
قلم نویسنده خوب بود. امیدوارم که بهتر از این هم بشه.
ممنون از نویسنده عزیز این رمان حدوداً خواندنی:)
پاینده باشید دوستان جان:)


سلام راسپینا ی گل

خوش حالم که شماها البته نمی دانم چند نفر هستید کتاب را خواندید و لذت بردید البته کمی فقط کمی دلخور شدم ولی با خواندن آخر نظر شما کمی امیدوار به حمایت شما  دوستان کتاب خوان شدم راستی راسپینا جان شما چند نفرید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دیشب ما کتاب را خواندیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خیلی زبان شما بیش از حد محاوره بود برای مزاح و شوخی عرض کردم به هر حال خوش حال شدم که نوع قلم و سبک مرا پسنیدید مطمئن باش کتاب بعدیم عالی است قول قول قول

ممنون از نظر تند ، ملایم ، خشن ، و در نهایت آخر مهربانی و زیبایی ابزار علاقه

 

 


اینستا گرام leila_yarkhoda
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 دی 1390

پیام های ارسالی: 349
اعتبار: 79

3757 مرتبه در 827 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 3331 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 5 خرداد 1392 - 08:23 ب.ظ

سلام رفقا

خوبین

خوشم میاد از سپیده گلی که کتاب سریع خونده نظر داده

منم بعد از ی مدت طولانی خوندن این اثر رو تموم کردم

نه می تونم بگم خوب بود نه میتونم بگم بد بود

ی کتاب خیلی معمولی و بدون کشش

ممنون از نویسنده عزیز امیدوارم آثار یعدیشون بهتر باشه

سپاس


مرا اویزان کنید!......سر و ته ......شاید فکرش از سرم افتاد
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 اردیبهشت 1392

پیام های ارسالی: 11
اعتبار: 0

69 مرتبه در 19 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 79 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 7 خرداد 1392 - 04:04 ب.ظ
  1. سلام بر دوستان گلم - دوستان من از راسپینای عزیز ناراحت نشدم بلکه از لفظ او نیز خوشم  آمد من فقط با او کمی شوخی کردم چون به روحیه ی او پی بردم  با دوستانم نیز چنین شوخی هایی دارم و من نیز مزاحی هر چند وقت یک بار انجام می دهم تا نشان دهم من هم مثل شما هستم انتقاد پذیر و هر چه که دوست دارید البته به غیر از توهین را که نمی پسندم راسپینای عزیز اولین کسی بود که ورود مرا به خانواده ی بزرگ نشر علی تبریک گفت و من خوش حالم دوستانی مثل شما پیدا کردم در وبلاگ نویسی هایم نیز با دوستان چنین صحبت می کنم مطمئن باشید ناراحت که نشدم هیچ کلی هم خندیدم دستش درد نکنه  ....به هر حال هر انسانی اخلاقی دارد و به نظر من احترام به آن برای من واجب است شیطنت او را خیلی دوست دارم  از همین جا می گویم راسپینا من ناراحت نشدم و کمی هم شوخی کردم
  2. ممنون از دوستان که به فکر دل کوچک من هستید اما دریاست نگران نباشید ابزار علاقه  و سپاس فراوان از تمام عزیزانی که تشکر کردند و نظر دادند

اینستا گرام leila_yarkhoda
عضو سایت تاریخ عضویت: 19 آذر 1391

پیام های ارسالی: 42
اعتبار: 0

255 مرتبه در 73 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 134 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 18 تیر 1392 - 12:22 ب.ظ

گلخدمت نویسنده محترم خانم یار خدا سلام عرض می کنم /بلاخره کتاب رو تهیه کردم وخوندم /تشکر داستان روان و خوبی است فقط من هنوزهم درک نکردم که آراسته  چرا همه چیز را برای خودش باید این همه سخت کنه والبته این دلیل رو می گزاریم در زمان نقد کتاب. ممنون ازخانم یار خدا /مشتاقانه منتظر کتاب های بعدی شما عزیز هستم.گل

عضو سایت تاریخ عضویت: 22 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 121
اعتبار: 87

1826 مرتبه در 367 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2462 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 25 تیر 1392 - 01:08 ب.ظ

سلام

نبض لحظه ها رو خوندم جالب بود موضوع جالبی داشت شخصیت اراسته رو دوست داشتم اما یه عالمه سوال دارم که میذارم برای نقد ده روزه

ممنون از زحمات نویسنده خوب کتاب


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد,پس عاشقانه زندگی کن
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2193
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 21 شهریور 1392 - 02:29 ب.ظ

مجموعه قوانین تالار نقد کتاب

1: در این بخش کاربران فقط در مورد کتاب مورد نظر به بررسی می پردازند. و از مقایسه کتاب ها و نویسنده باید خودداری کنند .

2: با هر گونه توهین به نویسنده و نشر در این بخش بر خورد خواهد شد .

3: کاربران به بررسی و نقد کتاب بپردازند علاوه بر نکات منفی نکات مثبت را هم مطرح کنند

4: از توهین به نظرات یکدیگر جداً خودداری کنید .

5 : مطالبی که به تعریف داستان می پردازند حذف خواهد شد .

6: از برخورد سلیقه ای جدا خودداری کنید.

7: نقد مغرضانه در مورد کتاب ها در این بخش تایید نخواهد شد

عضو سایت تاریخ عضویت: 21 آبان 1392

پیام های ارسالی: 1
اعتبار: 0

تاریخ ارسال: 21 آبان 1392 - 07:00 ب.ظ

سلام عزیزم

برایت آرزوی موفقیت روز افزون همراه با شادی را دارم وهمچنین چاپ دوم کتابت را بهت تبریک میگم و امیدوارم  کتابهای جدیدت را به زودی نمایان شود

با آرزوی طولانی بودن نبض ثانیه هی زندگیت وقت تمام شد


بی چتر و با چتر مهم نیست بی دوست خیسیم
عضو سایت تاریخ عضویت: 25 اردیبهشت 1392

پیام های ارسالی: 11
اعتبار: 0

69 مرتبه در 19 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 79 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 22 آبان 1392 - 04:05 ب.ظ

reza_yarkhoda نوشت:

سلام عزیزم

برایت آرزوی موفقیت روز افزون همراه با شادی را دارم وهمچنین چاپ دوم کتابت را بهت تبریک میگم و امیدوارم  کتابهای جدیدت را به زودی نمایان شود

با آرزوی طولانی بودن نبض ثانیه هی زندگیت وقت تمام شد

 


 

سلام ممنون به برادر گلم  انشاالله شما هم در مراحل زندگیتان موفق و پیروز باشید و لبان شما همیشه از گل های باغ بهشت رنگین و خندان باشد ابزار علاقهخجالت کشیدن


اینستا گرام leila_yarkhoda
عضو سایت تاریخ عضویت: 27 آبان 1392

پیام های ارسالی: 37
اعتبار: 0

50 مرتبه در 36 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 8 آذر 1392 - 10:46 ب.ظ

از کتاب خوشم نیومد اراسته واقعا دختر بدی بود نویسنده تمام اخلاقیات بد رو توی اراسته جمع کرده و جالب اینجا بود که از اراسته به عنوان یه قهرمان یاد میکرد اراسته حتی بلد نبود احترام پدرشو حفظ کنه فرامرز فقط چند صفحه اول کتاب یکم سر و گوشش میجنبید و بقیه کتاب فدای اراسته شد


من شبح مردی بدبختم که شما او را در سیاهچال قلعه دیف دفن کردید خداوند به این شبح برآمده از گور،ماسک کنت دومونت کریستو زد او را از الماس و طلا پوشاند تا شما او را فقط امروز بشناسید "من ادموند دانتس هستم"
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 22 دی 1392 - 12:35 ق.ظ

اول ازهمه ازاسم کتاب خوشم اومد توی چن صفحه اول کتاب فرامرزیکی دوبار میگه که اراسته نبض لحظه هاشه وچقدرقشنگ تااخره کتاب این حس زنده نگه داشته شدهابزار علاقه

(هرچندبه شخصه فکرمیکنم وشدیدامعتقدم عشقای این شکلی قطعامال رمانه وازاین ادما عمرایافت نمیشه تودنیای واقعی )ابروهای بالا آمده

داستان روون وجذابوپرکشش  بود دوسش داشتم

ازلجبازیاوسرسختیای اراسته خوشم اومد هرچند اخرای کتاب دیگه لجمودرمیاوردکه انقدفرامرزواذیت کرد

نکات بیشتربمونه اییشالابرانقد ده روزه

ازکل کل های کتاب خوشم اومد شیطنت خاص خودشوداشت که باروحیه من یکی جوربود


خسته نباشی لیلای عزیز

باامید اثرای بهترازشما دوست خوبم


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن



کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*