رویای با تو بودن
مدیر سایت موقعیت: 20
تاریخ عضویت: 12 شهریور 1390

پیام های ارسالی: 2193
اعتبار: 189

3078 مرتبه در 957 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 847 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 6 مهر 1392 - 11:10 ب.ظ

اثری از وحیده آساره

عضو سایت تاریخ عضویت: 5 مرداد 1391

پیام های ارسالی: 22
اعتبار: 0

441 مرتبه در 111 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 375 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 20 مهر 1392 - 04:32 ب.ظ

فهیمه نوشت:

سلام خانم آساره رمان جدیدتون خوندم و لذت بردم اما من قلم سهمی از زندگی رو بیشتر دوست داشتم .            

 


 

 


به یادت کوچه های خاطره را طی می کنم چه زیباست خاطره ها که چون سیلابی بی امان قلبم را زیر ورو می کند
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 بهمن 1390

پیام های ارسالی: 304
اعتبار: 249

5513 مرتبه در 990 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 2972 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 24 آبان 1392 - 02:03 ق.ظ

سلام دوستان

خوندنه داستانوالان تموم کردم جذبم کرددوسش داشتم کشش خاصی داره که ادم همش دوست داره بقیه داستانوبدونه بااینکه راحت میشه حدس زد که اخرش چیه اما بازم خسته کننده نیس ومن به شخصه نتونستم ولش کنم یابذارمش زمین فضاسازیه خوب شخصیت پردازیه خوب ودیالوگهای قابل درک

سوژش برام جذاب بود اینکه بعضی وقتا ادم چقد راحتوبی شناخت اعتمادمیکنه که خب همیشه ام درست درنمیادواحتمال اینکه بازیش بدن وضربه بخوره خیلی بیشترازاینه که همه چی واقعیت باشه ودرست

یه داستانه ساده عاشقانه باکشش وجذاب که درکنارایرادوکاستیایی که داشت درجمع کارزیباوخوندنی ازاب دراومده

عمادودوسش داشتم رفتا ره ارتین برام  جالبو شیرین بودباشیطنتای عسل خندیدم وازکله شق بازیاش خوشم اومد 

مرسی وحیده عزیزم خسته نباشی وبرات ارزوی موفقیت میکنم


درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند نه هم قد تصورات تو ********** ...... یه روزی ...... یه جایی ...... به هردلیلی اگرازته دل قلبت خندید برای من هم تعریف کن
عضو سایت تاریخ عضویت: 26 مهر 1391

پیام های ارسالی: 36
اعتبار: 0

135 مرتبه در 45 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 62 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 10 آذر 1392 - 08:52 ب.ظ

داستان دلنشین جذاب و پر کششی بود شخصیت ها و فضا سازی همه خوب بودن ممنون و خسته نباشید خانم آساره عزیز

عضو سایت تاریخ عضویت: 27 آبان 1392

پیام های ارسالی: 37
اعتبار: 0

50 مرتبه در 36 ارسال مورد تشکر قرار گرفته. 4 مرتبه تشکر کرده است.
تاریخ ارسال: 6 فروردین 1393 - 01:09 ب.ظ

با سلام کتاب رو خوندم متاسفانه کتاب جدیدی نبود کشش خاصی نداشت همه چی از اول کتاب قابل حدس بود زیاد در کل دلچسب نبود


من شبح مردی بدبختم که شما او را در سیاهچال قلعه دیف دفن کردید خداوند به این شبح برآمده از گور،ماسک کنت دومونت کریستو زد او را از الماس و طلا پوشاند تا شما او را فقط امروز بشناسید "من ادموند دانتس هستم"



کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
0 عضو،   1 مهمان
ورود اعضا
نام کاربری:*
رمز عبور:*