سلام دوستای گلم
بالاخره خوندمش .همین الان تمومش کردم ، ازساعت 10شب که شروع کردم به خوندنش تاالان یکسره دستم بود.یعنی راستشوبخواین کششوجذابیت قصه انقدربودکه اصلانتونستم بزارمش زمین
داستان شروع جالبی داشت قصه یه عشق عمیق وپاک که بذرش تودوران کودکی، بایه محبت ناب وخالص کاشته شده وبه مرورزمان جوونه زده ورشدکرده وبه دورازتمام دوزوکلک هاوناپاکیای اطراف همون شفافیت بچگیوداره؛ که حالابایکم غرورمخلوط شده وشکل گرفته شده یه عشق عمیقوبزرگوزیبا
شخصیت پردازیه داستان عالیه انقدرکه براحتی میشه تمام زوایای اعضای داستانودرک ولمس کرد،نه فقط افراداصلیه قصه که حتی شخصیتهای کلیشه ای کاملانقشوجایگاه واضحی دارن
فضاسازیه داستان به نحوی دقیقوقابل تجسمه که درحین خوندن کتاب به راحتی شکل وشمایل مکانهایی که داستان اتفاق میفته قابل درک ولمسه فقط کافیه چند لحظه چشامونوببندیم عین فیلم میشه تصورش کرد
ودراخر
طبق معمول که قلم افسانه جوون ازذات خوبومهربونوصمیمیش نشات گرفته این کتاب نه تنهااصلا شخصیت سیاه وحتی خاکستری هم نداره بلکه توی صحنه های غمگین داستان بازهم ردپایی اززیبایی وشادی میبینی حتی غصه خوردنای مانی ونگارهم زیباورمانتیک ودلنشینه
شخصیت نگاروباغروروحاضرجوابیاشواراده محکمش دوست داشتم
عاشق صداقت مانی شدم
ودلم به شدت به شدت برانویدسوخت مخصوصا داشت درموردعشق خودشونگارومانی حرف میزد
مرسی افسانه نازنین خسته نباشی گلم
این کتاب ارزش دوسال انتظارکشیدنوداشت
درست متر کن !
آدم ها هم قد خودشان اند
نه هم قد تصورات تو
**********
...... یه روزی
...... یه جایی
...... به هردلیلی
اگرازته دل قلبت خندید
برای من هم تعریف کن