یغما
عنوان:
یغما
کد کالا:
- کم نیستی، اما... تو به چه... حقی
ایستاد و فریاد زد:
- به چه حقی گفتم زنمی؟ به چه حقی؟ میخوای بدونی؟
درد را به کل فراموش کرده بودم و تمام جانم گوش شده بود. پنجه در موهایش فرو برد و با همان صدای بلند گفت:
- تا کی باید تن و بدنم بلرزه به خاطرت؟ تا کی باید بمیرم از هر نگاهی که سمتت میآد؟ چند سال دیگه باید عذاب بکشم؟ از بچگی تا الان بس نیست؟ بس نبود؟ کی باید تموم بشه این کابوسِ نکبتِ نبونِ تو؟ باید چند تا دختر آشغال دیگه رو بیارم تو زندگیم که تو رو فراموش کنم؟ بغلشون کنم برای فراموش کردن تو اما نبودنت سیلی بزنه به صورتم، به زندگی کثافتم؟ چهقدر دیگه باید پا بزارم رو این دل صابمرده؟ چهقدر باید برای محبتت بههامون بمیرم از حسادت و دم نزنم؟ شبای بارونی چهقدر چشم بدوزم به آسمون و بگم، آخ نکنه رعد و برق بزنه توی احمق بترسی؟ چند سال دیگه باید هر شب با فکر اینکه امشب تنهایی یا نه، امشب میترسی یا نه، امشب خواب بد میبینی یا نه، به صبح برسونم؟ هان؟ میتونی جواب تک تک سوالامو بدی یا نه؟ میدونی من روانی میشم از اینکه تو پشت فرمون میشینی و تنهایی از این سر شهر تا اون سر شهرو گز میکنی؟ دستش روی قفسه سینهاش مشت شد. چه میشنیدم؟ چه میگفت؟ خواب که نبودم! من تب داشتم و هذیانش را او میگفت؟
نویسنده:شابک:9789641936534
نوبت چاپ:اول
ناشر:علی
قطع کتاب:رقعی
نوع جلد:شمیز
تعداد صفحه:878
تیراژ:250